پرش به محتوا

خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا ترا برگ ما نخواهد بود

از ویکی‌نبشته
خواجوی کرمانی (غزلیات) از خواجوی کرمانی
(تا ترا برگ ما نخواهد بود)
  تا ترا برگ ما نخواهد بود کار ما را نوا نخواهد بود  
  از دهانت چنین که می‌بینیم کام جانم روا نخواهد بود  
  چین زلف ترا اگر بمثل مشک خوانم خطا نخواهد بود  
  سر پیوند آرزومندان خواهدت بود یا نخواهد بود  
  می صافی بده که صوفی را هسچ بی می صفا نخواهد بود  
  آنکه بیگانه دارد از خویشم با کسی آشنا نخواهد بود  
  چند را نیم اشک در عقبش کالتفاتش بما نخواهد بود  
  سخن یار اگر بود دشنام ورد ما جز دعا نخواهد بود  
  ماجرایی که اشک می‌راند به از آن ماجرا نخواهد بود  
  خیز خواجو که هیچ سلطانرا غم کار گدا نخواهد بود