خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوستان جنتست و سروم حور
ظاهر
بوستان جنتست و سروم حور | تیره شب ظلمتست و ما هم نور | |||||
آب در پیش و ما چنین تشنه | باده در جام و ما چنین مخمور | |||||
دلبر از ما جدا و دل بر او | ما ز می مست و می ز ما مستور | |||||
بگذر از نرگسش که نتوان داشت | چشم بیمار پرسی از رنجور | |||||
هیچ غمخور مباد بی غمخوار | هیچ ناظر مباد بی منظور | |||||
ای رخت در نقاب شعر سیاه | همچو خورشید در شب دیجور | |||||
عین معتل عبهرت مفتوح | جیم مجرور طرهات مکسور | |||||
للات عقد بسته با یاقوت | عنبرت تکیه کرده بر کافور | |||||
با تو همراهم و ز غیر ملول | بتو مشغولم و ز خویش نفور | |||||
گر شدم تشنهی لبت چه عجب | کاب خواهد طبیعت محرور | |||||
ای تو نزدیک دل ولی خواجو | همچو چشم بد از جمال تو دور |