خواجوی کرمانی (غزلیات)/بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز
ظاهر
بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز | کار دینداران نمازست و نماز ما نیاز | |||||
ایکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست | قامتی را جوی کاید سرو پیشش در نماز | |||||
گر ز دست ساقی تحقیق جامی خوردهئی | می پرستی را حقیقت دان وهستی را مجاز | |||||
حاجیان چون روی در راه حجاز آوردهاند | مطرب عشاق گو بنواز راهی از حجاز | |||||
هر گروهی مذهبی دارند و هر کس ملتی | مذهب ما نیست الا عشق خوبان طراز | |||||
پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس | پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز | |||||
سوختیم ای مطرب بربط نواز چنگ زن | ساز را بر ساز کن و امشب دمی با ما بساز | |||||
بلبل دلسوز بین از نالهی ما در خروش | شمع بزم افروز بین از آتش ما در گداز | |||||
ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح | دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز | |||||
گفتمش بازآ که هرشب چشم من بازست گفت | مرغ وصلم صید نتوان کرد با این چشم باز | |||||
باز پرسیدم ز زلفش کز چه رو آشفتهئی | گفت خواجو قصهی شوریدگان باشد دراز |