خواجوی کرمانی (غزلیات)/برسر کوی عشق بازاریست
ظاهر
برسر کوی عشق بازاریست | که رخی همچو زر بدیناریست | |||||
دل پرخون بسی بدست آید | زانکه قصاب کوچه دلداریست | |||||
نخرد هیچکس دلی بجوی | بنگر ای خواجه کاین چه بازاریست | |||||
برسر چار سوی خطهی عشق | رو بهر سو که آوری داریست | |||||
سر که هست از برای پای انداز | بر سر دوش عاشقان باریست | |||||
یوسف مصر را بجان عزیز | بر سر هر رهی خریداریست | |||||
زلف را گر سرت نهد بر پای | برمکش زانکه اوسیه کاریست | |||||
غمزه را پند ده که غمازیست | طره را بند نه که طراریست | |||||
آنکه خواجو ازو پریشانست | زلف آشفته کار عیاریست |