خواجوی کرمانی (غزلیات)/با منت کینه و با جمله صفاست
ظاهر
با منت کینه و با جمله صفاست | اینهم از طالع شوریدهی ماست | |||||
راستی را صنما بی قد تو | کار ما هیچ نمیآید راست | |||||
هر گیاهی که بروید پس ازین | از سر تربت ما مهر گیاست | |||||
می کشم درد بامید دوا | گر چه درد از قبلت عین دواست | |||||
این چه بویست که ناگه بدمید | وین چه فتنه ست که دیگر برخاست | |||||
باز از نالهی مرغان سحر | صبحدم صحن چمن پر غوغاست | |||||
گر چه در پرورش نطفهی خاک | بوی زلفت مدد باد صباست | |||||
خیز کز نکهت انفاس نسیم | هر سحر پیرهن غنچه قباست | |||||
گر نه خواجوست که دور از رخ تست | زلف هندوی تو آشفته چراست |