خواجوی کرمانی (غزلیات)/با درد دردنوشان درمان چه کار دارد
ظاهر
با درد دردنوشان درمان چه کار دارد | با نالهی خموشان الحان چه کار دارد | |||||
در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند | در ملک بی زبانان فرمان چه کار دارد | |||||
دریا کشان غم را از موج خون مترسان | با اهل نوح مرسل طوفان چه کار دارد | |||||
از دفتر معانی نقش صور فرو شوی | با نامهی الهی عنوان چه کار دارد | |||||
زلف سیه چه آری در پیش چشم جادو | با ساحران بابل ثعبان چه کار دارد | |||||
عیبی نباشد ار من سامان خود ندانم | با آنکه سر ندارد سامان چه کار دارد | |||||
بر خاک کوی جانان بگذر ز آب حیوان | کانجا که خضر باشد حیوان چه کار دارد | |||||
خسرو چگونه سازد منزل بصدر شیرین | بر مسند سلاطین دربان چه کار دارد | |||||
ریحان گلشن جان عقلست و نزد جانان | چون روح در نگنجد ریحان چه کار دارد | |||||
از مهر خان چه داری چشم وفا و یاری | در دست زند خوانان فرقان چه کار دارد | |||||
گفتم که جان خواجو قربان تست گفتا | در کیش پاکدینان قربان چه کار دارد |