خواجوی کرمانی (غزلیات)/باغبان گو برو باد مپیما کز گل
ظاهر
باغبان گو برو باد مپیما کز گل | بدم سرد سحر باز نیاید بلبل | |||||
جبدا بادهی گلرنگ به هنگام صبوح | از کف سرو قدی گلرخ مشکین کاکل | |||||
در بهاران که رساند خبر کبک دری | بجز از باد بهاری به در خرگهی گل | |||||
بنگر از نالهی شبگیر من و نغمهی مرغ | دشت پر زمزمه و طرف چمن پرغلغل | |||||
گر صبا سلسله برآب نهد فصل ربیع | از چه برگردن قمری بود از غالیه غل | |||||
باد نوروز چو برخاست نیارند نشست | بلبلان بی گل و مستان صبوحی بی مل | |||||
مطرب آن لحظه که آهنگ فروداشت کند | زندش بلبله گلبانگ که قل قل قل قل | |||||
ای ز بادام تو در عین حجالت نرگس | وی ز گیسوی تو در حلقهی سودا سنبل | |||||
آن سر زلف قمرسای شب آسا را بین | همچو زاغی که زند در مه تابان چنگل | |||||
هر چه خوبان جهانرا به دلارایی برد | جزو بود آن همه و حسن جهانگیر توکل | |||||
دست گیرید که خواجو که دلش رفت برود | بارش افتاده و گشتست اسیر سر پل |