خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای که از سرچشمهی نوشت برفت آب نبات
ظاهر
ای که از سرچشمهی نوشت برفت آب نبات | مردهی مرجان جانافزای تست آب حیات | |||||
از چمن زیباتر از قدت کجا خیزد نهال | وز شکر شیرینتر از خطت کجا روید نبات | |||||
عنبر زلف تو بر کافور میبندد نقاب | سنبل خط تو بر یاقوت میرد برات | |||||
پرده بر رخ میکشی وز ما نمیداری حجاب | خستگان را میکشی وز کس نمیباشد حیات | |||||
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست | همچون پیش طرهایت ذکر لیلی ترهات | |||||
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من | پیش جیحون سرشکم میرود آب فرات | |||||
بندهام تا زندهام گر میکشی ور میکشی | زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات | |||||
از دهانت بوسهئی جستم زکوة حسن را | گفت خاموش ای گدا برهیچ کی باشد زکوة | |||||
با خیالت دوش میگفتم که مردم از غمت | گفت خواجو گوئیا نشنیدهئی من عاش مات |