خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
ظاهر
ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته | و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته | |||||
ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده | یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته | |||||
زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی | وانگه چنین پریشان ما زان شکسته بسته | |||||
دائم خیال قدت بر جویبار چشمم | چون سرو جویباری برطرف چشمه رسته | |||||
با حاجبان ابرو ذکر کمان چه گوئی | باید که گوشه گیری زان شست زه گسسته | |||||
برخیز تا ببینی قندیل آسمان را | چون شمع صبحگاهی پیش رخت نشسته | |||||
اکنون که در کمندم فرصت شمر که دیگر | مشکل بدامت افتد صیدی ز قید جسته | |||||
گر پسته با دهانت نسبت کند دهانرا | برخیز و مشت پر کن بشکن دهان پسته | |||||
خواجو بپرده سازی دست از رباب برده | مطرب به تیز چنگی نای رباب خسته |