خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای هیچ در میان نه ز موی میان تو
ظاهر
ای هیچ در میان نه ز موی میان تو | نا دیده دیده هیچ بلطف دهان تو | |||||
گفتم که چون کمر کشمت تنگ در کنار | لیکن ضرورتست کنار از میان تو | |||||
هیچ از دهان تنگ تو نگرفته کام جان | جانرا فدای جان تو کردم بجان تو | |||||
هر لحظه ابروی تو کند بر دلم کمین | پیوسته چون کشد دل ریشم کمان تو | |||||
تا دیدهام که چشم تو بیمار خفته است | خوابم نمیبرد ز غم ناتوان تو | |||||
باز آی ای همای همایون که مرغ دل | پر میزند در آرزوی آشیان تو | |||||
در صورت بدیع تو چندین معانیست | یا رب چه صورتی که ندانم بیان تو | |||||
ای باغبان ترا چه زیان گر بسوی ما | آید نسیمی از طرف بوستان تو | |||||
خواجو اگر چو تیغ نباشی زبان دراز | عالم شود مسخر تیغ زبان تو |