خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای نغمهی خوشت دم داود را شعار
ظاهر
ای نغمهی خوشت دم داود را شعار | وی عندلیب را نفست کرده شرمسار | |||||
انفاس روح بخش تو جانرا حیات بخش | و اعجاز عیسوی ز دمت گشته آشکار | |||||
دستانسرای گلشن روحانیون ز شوق | بردارد از نوای خوشت نغمهی هزار | |||||
وین چرخ چرخ زن ز سماع تو هر زمان | چون صوفیان بچرخ درآید هزار بار | |||||
ای بس که بلبل سحر از شوق نغمهات | بر سر زند بسان مگس دست اضطرار | |||||
مرغ چمن که رود زن بزم گلشنست | پر میزند ز شوق تو بر طرف جویبار | |||||
با لحن دلفریب تو هنگام صبحدم | بر عندلیب قهقهه زد کبک کوهسار | |||||
قولت چو با عمل بفروداشت میرسد | بر گو غزل ترانه ازین بیشتر میار | |||||
بلبل ز بام و زیر تو با نغمههای زیر | خواجو بزیر بام تو با نالهای زار |