خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای مرغ خوشنوا چه فرو بستهئی نفس
ظاهر
ای مرغ خوشنوا چه فرو بستهئی نفس | برکش ز طرف پردهسرا نالهی جرس | |||||
چون نغمه ساز گلشن روحانیان توئی | خاموش تا به چند نشینی درین قفس | |||||
تا کی درین مزابل سفلی کنی نزول | قانع مشو ز روضهی رضوان بخار و خس | |||||
اهل خرد متابعت نفس کی کنند | شاه جهان چگونه شود بندهی عسس | |||||
تنگ شکر بریزد ازین بوم شوره ناک | پرواز کن وگرنه بتنگ آئی از مگس | |||||
در راه مهر نیست بجز سایه همنشین | در کوی عشق نیست بجز ناله همنفس | |||||
مستعجلی و روی بگردانده از طریق | مستسقی و جان بلب آورده در ارس | |||||
با برهمن مگو سخن شرع بعد ازین | وز اهرمن مجو صفت عرش ازین سپس | |||||
عمر عزیز چون بهوس صرف کردهئی | جان عزیز را مده آخر درین هوس | |||||
آزاد باش و بندهی احساس کس مشو | کازاده آن بود که نگردد اسیر کس | |||||
خواجو ترا چو ناله به فریاد میرسد | دریاب خویش را و به فریاد خویش رس |