خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای لبت خنده بر شراب زده
ظاهر
ای لبت خنده بر شراب زده | چشم من بر رهت گلاب زده | |||||
شب مه پوش و ماه شب پوشت | طعنه بر ابر و آفتاب زده | |||||
هر شبی جادوان بابل را | چشم مست تو راه خراب زده | |||||
خط سبز تو از سیه کاری | باز نقشی دگر بر آب زده | |||||
هر دمم آن عقیق شورانگیز | نمکی بر دل کباب زده | |||||
گنج لطفی و چون توئی حیفست | خیمه بر این دل خراب زده | |||||
لعل ساقی نگر بوقت صبوح | آب برآتش شراب زده | |||||
مطرب نغمه ساز پردهسرای | چنگ در پردهی رباب زده | |||||
جان خواجو به آتش بار | شعله در آبگون حجاب زده |