خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای لاله زار آتش روی تو آب روی
ظاهر
ای لاله زار آتش روی تو آب روی | بر باد داده آب رخ من چو خاک کوی | |||||
از من مشوی دست که من بیتو شستهام | هم رو بب دیده و هم دست از آبروی | |||||
با پرتو جمال تو خورشید گو متاب | با قامت بلند تو شمشاد گو مروی | |||||
خوش بر کنار چشمهی چشمم نشستهئی | آری خوشست سروی سهی بر کنار جوی | |||||
یا رب سرشک دیده گریانم از چه باب | و آیا شکنج زلف پریشانت از چه روی | |||||
شرح غمم چو آب فرو خواند یک بیک | حال دلم چو باد فرو گفت مو بموی | |||||
تا کی حدیث زلف تو در دل توان نهفت | مشک ختن هر آینه پیدا شود ببوی | |||||
روزی اگر بتیغ محبت شوم قتیل | خونم از آن سیه دل نامهربان بجوی | |||||
خواجو بب دیده گر از خود نشست دست | در آتش فراق برو دست ازو بشوی |