خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی
ظاهر
ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی | وی سرو راستان قد رعنای مصطفی | |||||
آئینهی سکندر و آب حیات خضر | نور جبین و لعل شکر خای مصطفی | |||||
معراج انبیا و شب قدر اصفیا | گیسوی روز پوش قمرسای مصطفی | |||||
ادریس کو معلم علم الهی است | لب بسته پیش منطق گویای مصطفی | |||||
عیسی که دیر دایر علوی مقام اوست | خاشاک روب حضرت اعلی مصطفی | |||||
بر ذروه دنا فتدلی کشیده سر | ایوان بارگاه معلای مصطفی | |||||
وز جام روحپرور ما زاغ گشته مست | آهوی چشم دلکش شهلای مصطفی | |||||
خیاط کارخانهی لو لاک دوخته | دراعه ابیت ببالای مصطفی | |||||
شمس و قمر که لولوی دریای اخضرند | از روی مهر آمده لالای مصطفی | |||||
خالی ز رنگ بدعت و عاری ز زنگ شرک | آئینه ضمیر مصفای مصطفی | |||||
کحل الجواهر فلک و توتیای روح | دانی که چیست خاک کف پای مصطفی | |||||
قرص قمر شکسته برین خوان لاجورد | وقت صلای معجزه ایمای مصطفی | |||||
روح الامین که آیت قربت بشان اوست | قاصر ز درک پایه ادنی مصطفی | |||||
در برفکنده زهره بغلطاق نیلگون | از سوک زهر خوردهی زهرای مصطفی | |||||
گومه بنور خویش مشو غره زانک او | عکسی بود ز غره غرای مصطفی | |||||
بر بام هفت منظر بالا کشیدهاند | زین چار صفه رایت آلای مصطفی | |||||
خواجه گدای درگه او شو که جبرئیل | شد با کمال مرتبه مولای مصطفی |