خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن
ظاهر
ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن | حال این درویش با آن محتشم تقریر کن | |||||
ماجرای اشک گرمم یک بیک با او بگو | داستان آه سردم دمبدم تقریر کن | |||||
گر چو شمع آری حدیث سوز عشقم بر زبان | وصف سیلاب سرشک دیده هم تقریر کن | |||||
شرح سرگردانی مستسقیان بادیه | چون فرود آئی بر اطراف حرم تقریر کن | |||||
قصه تاریک روزان در دل شب عرضه دار | داستان مهر ورزان صبحدم تقریر کن | |||||
گر غم بیچارگان داری و درد خستگان | آنچه بر جان منست از درد و غم تقریر کن | |||||
اضطراب و شور آن ماهی که دور افتد ز آب | گر هواداری نمایی پیش یم تقریر کن | |||||
وان گل باغ کرم گر یاد بی برگان کند | افتقار و عجزم از راه کرم تقریر کن | |||||
ضعف خواجو بین و با آن دلبر لاغر میان | هر چه دانی موبموی از بیش و کم تقریر کن |