خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش
ظاهر
ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش | خط ریحان تو پیرایهی یاقوت خموش | |||||
روی زیبای ترا بدر منیر آینه دار | حلقهی گوش ترا شاه فلک حلقه بگوش | |||||
دلم از ناوک چشم تو سراسر همه نیش | لیک جام لب لعل تو لبالب همه نوش | |||||
چشم مخمور تو خونریز ولیکن خونخوار | لعل میگون تو در پاش ولیکن در پوش | |||||
ز ابروی شوخ تو پیوسته همین دارم چشم | که دل ریش مرا یک سر مو دارد گوش | |||||
گر کنم چشم برفتار تو کو صبر و قرار | ور کنم گوش بگفتار تو کو طاقت و هوش | |||||
دوش یا رب چه شبی بود چنان تیره ولیک | بدرازی شب زلف تو بگذشته ز دوش | |||||
میخراشد جگرم گورک بربط بخراش | میخروشد دل من گومه مطرب بخروش | |||||
تا لب گور لب ما و لب جام شراب | تا در مرگ سر ما و در باده فروش | |||||
جان خواجو ببر و نقل حریفان بستان | جام صافی بخر و جامهی صوفی بفروش |