خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای شام زلفت بتخانهی چین
ظاهر
ای شام زلفت بتخانهی چین | مشک سیاهت بر لاله پرچین | |||||
بزم از عقیقت پر شهد و شکر | وایوان ز رویت پرماه و پروین | |||||
شمع شبستان بنشست برخیز | و آشوب مستان برخاست بنشین | |||||
سنبل برانداز از طرف بستان | ریحان برافشان از برگ نسرین | |||||
دلها ربایند اما نه چندان | دستان نمایند اما نه چندین | |||||
جز عشق دلبر مگزین که خوشتر | از ملک کسری مهر نگارین | |||||
مجنون نبوید جز عطر لیلی | خسرو نجوید جز لعل شیرین | |||||
ویس ار ز رامین بیزار گردد | گل خار گردد در چشم رامین | |||||
بینم نشسته سروی در ایوان | یا مست خفته شمعی ببالین | |||||
یار از چه گردد با دوست دشمن | مهر از چه باشد با ذره در کین | |||||
خواجو چه خواهی اورنگ شاهی | گلچهر خود را بنگر خورآئین |