خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای روی تو چشمهی خور چشم
ظاهر
ای روی تو چشمهی خور چشم | ابروی تو طاق اخضر چشم | |||||
بالای بلند و چشم مستت | شمشاد روان و عبهر چشم | |||||
لعل تو شراب مجلس روح | روی تو چراغ منظر چشم | |||||
خاک قدم تو سرمهی حور | لعل لبت آب کوثر چشم | |||||
پیکان غم تو ناوک دل | نوک مژهی تو نشتر چشم | |||||
از غایت مهر گشته حیران | در پیکر تو دو پیکر چشم | |||||
لعل تو بهای جوهر جان | دندان تو عقد گوهر چشم | |||||
ابروت هلال ماه خوبی | رخسار تو مهر انور چشم | |||||
در ورطهی خون فتاده ما را | دور از رخ تو شناور چشم | |||||
از شوق خط تو این مقله | در آب فکند دفتر چشم | |||||
تا بی تو بروی ما چه آید | زین مردمک بد اختر چشم | |||||
دریا شودم ز اشک خونین | هر لحظه سواد کشور چشم | |||||
از چشم شد آب روی خواجو | بر باد که خاک بر سر چشم |