خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای رخ تو قبلهی خورشید پرستان
ظاهر
ای رخ تو قبلهی خورشید پرستان | پرتو روی چو مهت شمع شبستان | |||||
تشنه به خون من بیچارهی مسکین | سنبل سیراب تو برطرف گلستان | |||||
با گل رویت چه زند لاله و نسرین | با سر کویت چه کنم گلشن و بستان | |||||
طلعت خورشید و شست یا قمرست این | پستهی شکر شکنت یا شکرست آن | |||||
ای تنم از پای در آورده بافسوس | وی دلم از دست برون برده بدستان | |||||
سوز غم عشق تو در مجلس رندان | یاد می لعل تو در خاطر مستان | |||||
گرمیم از پای در آرد نبود عیب | در سر سرخاب رود رستم دستان | |||||
خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت | داد وی از زلف کژ سر زده بستان |