خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده
ظاهر
ای خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده | فارغ از سجاده و تسبیح و طاعات آمده | |||||
نفی را اثبات خود دانسته و اثبات نفی | و ایمن از خویش و بری از نفی و اثبات آمده | |||||
کرده ورد بلبل مست سحر خیز استماع | باز با مرغ صراحی در مناجات آمده | |||||
روح قدسی در هوای مجلس روحانیان | صبحدم مستانه بر بام سماوات آمده | |||||
عقل با زلف چلیپا از تنازع دم زده | روح با راح مصفا در مقالات آمده | |||||
گشته مستانرا سر کوی مغان بیت الحرام | عاشقانرا گوشهی مسجد خرابات آمده | |||||
عارفان را نغمهی چنگ مغنی ره زده | صوفیان را باده صافی مداوات آمده | |||||
شهسوار چرخ بین نزدش پیاده وانگهی | رخ نهاده پیش اسب او و شهمات آمده | |||||
یک ره از ایوان برون فرمای خواجو را ببین | بر سر کوی تو چون موسی بمیقات آمده |