خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای جان من بیاد لبت تشنه بر شراب
ظاهر
ای جان من بیاد لبت تشنه بر شراب | هر دم بجام لعل لبت تشنهتر شراب | |||||
در ده قدح که مردم چشمم نشسته است | در آرزوی نرگس مست تو در شراب | |||||
ما را ز جام باده لعلت گریز نیست | آری مراد مست نباشد مگر شراب | |||||
بر من بخاک پات که مانند آتشست | گر آب میخورم بهوایت وگر شراب | |||||
هر دم که در دلم گذرد نیش غمزهات | گردد ز غصه بردل من نیشتر شراب | |||||
در گردش آرم جام طرب تا مرا دمی | از گردش زمانه کند بیخبر شراب | |||||
هر دم بروی زرد فرو ریزدم سرشک | چشمم نگر که میدهد از جام زر شراب | |||||
خواجو ز بسکه جام میش یاد میکنی | در جان می پرست تو کردست اثر شراب | |||||
بازا بغربت از می و مستی که نزد عقل | بر خستگان غریب بود در سفر شراب |