خواجوی کرمانی (غزلیات)/این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند
ظاهر
این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند | هر یک بغمزه پردهی خلقی دریدهاند | |||||
از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس | اندر کنار رحمت حق پروریدهاند | |||||
یا طوطیان روضهی خلدند گوئیا | کز آشیان عالم علوی پریدهاند | |||||
از کلک نقشبند ازل بر بیاض مهر | آن نقطههای خال چه زیبا چکیدهاند | |||||
گوئی مگر بتان تتارند کز ختا | از بهر دل ربودن مردم رسیدهاند | |||||
برطرف صبح سلسله از شام بستهاند | برگرد ماه خط معنبر ، کشیدهاند | |||||
کروبیان عالم بالا و ان یکاد | بر استوای قامت ایشان دمیدهاند | |||||
صاحبدلان ز شوق مرقع فکندهاند | بر آستان دیر مغان آرمیدهاند | |||||
از بهر نرد درد غم عشق دلبران | برسطح دل بساط الم گستریدهاند | |||||
خواجو برو بچشم تامل نگاه کن | بر اهل دل که گوشهی عزلت گزیدهاند |