خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار
ظاهر
ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار | نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار | |||||
ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود | سلام من برسان و پیام من بگزار | |||||
بگو که ایمه نامهربان مهر گسل | نگار لاله رخ سرو قد سیم عذار | |||||
دل شکسته که در زلف سرکشت بستم | بیادگار من خسته دل نگه میدار | |||||
مرا زمانه ز بی مهری از تو دور افکند | زهی زمانهی بد مهر و چرخ کژ رفتار | |||||
نبودمی نفسی بی نوای نغمهی زیر | کنون بزاری زارم قرین نالهی زار | |||||
نه همدمی که برآرم دمی مگر ناله | نه محرمی که بگویم غمت مگر دیوار | |||||
شبی که روز کنم بیتو از پریشانی | شود چو زلف سیاه تو روز من شب تار | |||||
فراق نامه خواجو کسی که برخواند | بب دیده بشوید سیاهی از طومار |