خواجوی کرمانی (غزلیات)/اگر آن ماه مهربان گردد
ظاهر
اگر آن ماه مهربان گردد | غم دل غمگسار جان گردد | |||||
آنکه چون نامش آورم بزبان | همه اجزای من زبان گردد | |||||
ور کنم یاد ناوک چشمش | مو بر اعضای من سنان گردد | |||||
چون کنم نقش ابرویش بردل | قد چون تیر من کمان گردد | |||||
مه ز شرم جمال او هرماه | در حجاب عدم نهان گردد | |||||
یا رب این آسیاب دولابی | چند برخون عاشقان گردد | |||||
چون دلم با غم تو گوید راز | در میان خامه ترجمان گردد | |||||
از لبت هر که او نشان پرسد | چون دهان تو بی نشان گردد | |||||
چون ز لعلت سخن کند خواجو | شکر از منطقش روان گردد |