خواجوی کرمانی (غزلیات)/از صومعه پیری بخرابات درآمد
ظاهر
از صومعه پیری بخرابات درآمد | با باده پرستان بمناجات درآمد | |||||
تجدید وضو کرد بجام می و سرمست | در دیر مغان رفت و بطاعات درآمد | |||||
هر کس که ز اسرار خرابات خبرداشت | از نفی برون رفت و باثبات درآمد | |||||
این طرفه که هر کو بگذشت از سر درمان | درد دلش از راه مداوات درآمد | |||||
ایدل چو در بتکده در کعبهگشودند | بشتاب که هنگام عبادات درآمد | |||||
فارغ بنشست از طلب چشمهی حیوان | همچو خضر آنکس که بظلمات درآمد | |||||
مطرب چو خروس سحری نغمه برآورد | با مرغ صراحی بمقالات درآمد | |||||
دل در غم عشقش بخرافات درافتاد | جان با لب لعلش بمراعات درآمد | |||||
مستان خرابش بدر دیر کشیدند | در حال که خواجو بخرابات درآمد |