خواجوی کرمانی (غزلیات)/آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست
ظاهر
آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست | یا ماه شب چارده بر روی زمینست | |||||
در ابر سیه شعشهی بدر منیرست | یا در شکن کاکل او نور جبینست | |||||
آن ماه تمامست که برگوشه بامست | یا شاه سپهرست که بر چرخ برینست | |||||
گویند که زیباست بغایت مه نخشب | لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست | |||||
آن لعل گهر پوش مگر چشمهی نوشست | یا درج عقیقست که بر در ثمینست | |||||
هر چند نمک چون شکرت شور جهانیست | لیکن لب لعلت نمکی بس شکرینست | |||||
این نکهت مشکین نفس باد بهارست | یا چین سر زلف تو یا نافهی چینست | |||||
بالای بلندت که ازو کارتو بالاست | بالاش نگویم که بلای دل و دینست | |||||
خواجو اگرش تیغ زنی روی نپیچد | زیرا که تو سلطانی و او ملک یمینست |