خواجوی کرمانی (غزلیات)/آنکو به شکر ریزی شور از شکر انگیزد
ظاهر
آنکو به شکر ریزی شور از شکر انگیزد | هر دم لب شیرینش شوری دگر انگیزد | |||||
گر زانکه ترش گردد ور تلخ دهد پاسخ | از غایت شیرینی از لب شکر انگیزد | |||||
لل ز صدف خیزد وین طرفه که هر ساعت | از لعل گهر پوشش للی تر انگیزد | |||||
از نافهی تاتاری بر مه فکند چنبر | وانگه بسیه کاری مشک از قمر انگیزد | |||||
گر زلف سیه روزی از چهره براندازد | ماهیست تو پنداری کز شب سحر انگیزد | |||||
برخیزم و بنشانم در مجلس اصحابش | کان فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد | |||||
خونشد جگر از دردم وندر غم او هر دم | از دیدهی خونبارم خون جگر انگیزد | |||||
سیمی که مرا باید از دیده شود حاصل | وجهم به از این چبود کز چهره برانگیزد | |||||
چون یاد کند خواجو یاقوت گهر بارش | از چشم عقیق افشان عقد گهر انگیزد |