جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/پیش سوداییان تخت جلال
ظاهر
پیش سوداییان تخت جلال | نیست جز تاج جود، راسالمال | |||||
گر نه سرمایه تاج جود کنند | کی ز سودای خویش سود کنند؟ | |||||
معنی جود جیست؟ بخشیدن! | عادت برق چیست؟ رخشیدن! | |||||
برق رخشان، کند جهان روشن | جود و احسان، جهان جان روشن! | |||||
پرتو برق هست تا یک دم | پرتو جود، تا بود عالم! | |||||
گرچه یک مرد در زمانه نماند، | وز جوانمرد جز فسانه نماند، | |||||
تا بود دور گنبد گردان، | ما و افسانهی جوانمردان! | |||||
رفت حاتم ازین نشیمن خاک | ماند نامش کتابهی افلاک | |||||
هر چه داری ببخش و، نام برآر | به نکویی و نام نیک گذار! | |||||
زآنکه زیر زمردین طارم | نام نیکو بود حیات دوم | |||||
هر چه دادی، نصیب آن باشد | وآنچه نی، حظ دیگران باشد | |||||
بهرهی خود به دیگران چه دهی؟ | مال خود بهر دیگران چه نهی؟ |