تولدی دیگر/تنهائی ماه
ظاهر
تنهائی ماه
در تمام طول تاریکی
سیرسیرکها فریاد زدند:
«ماه، ای ماه بزرگ…»
درتمام طول تاریکی
شاخهها با آن دستان دراز
که از آنها آهی شهوتناک
سوی بالا میرفت
و نسیم تسلیم
به فرامین خدایانی نشناخته و مرموز
و هزاران نفس پنهان ، در زندگی مخفی خاک
و در آن دایرهٔ سیار نورانی ، شبتاب
دقدقه در سقف چوبین
لیلی در پره
غوکها در مرداب
همه با هم ، همه با هم یکریز
تا سپیده دم فریاد زدند:
«ماه، ای ماه بزرگ ...»
**
در تمام طول تاریکی
ماه در مهتابی شعله کشید
ماه
دل تنهای شب خود بود
داشت در بغض طلائی رنگش میترکید
|