پرش به محتوا

ترجمه قرآن (قمشه‌ای)/یس

از ویکی‌نبشته
از وبگاه تنزیل و نرم‌افزار جامع تفاسیر نور متن اصلی: سورة یس در ویکی‌نبشته عربی

به نام خداوند بخشنده مهربان‏

یس (ای سید رسولان و ای کاملترین انسان) (۱)

قسم به قرآن حکمت بیان. (۲)

که تو البته از پیمبران خدایی. (۳)

که به راهی راست فرستاده شدی. (۴)

(این قرآن تو کتابی است که) از جانب خدای مقتدر مهربان نازل شده است. (۵)

تا قومی که پدرانشان به کتب آسمانی پیشین بیم داده (و وعظ و اندرز) شدند تو هم خود آن‌ها را (به این قرآن) بیم دهی (و از قهر حق بترسانی) که ایشان سخت غافلند. (۶)

البته وعده‌ی عذاب ما بر اکثر آنان حتمی و لازم گردید از این رو ایمان نمی‏آورند. (۷)

ما هم بر گردن آن‌ها تا زنخ زنجیرهای عذاب نهادیم در حالی که (از جهل و عناد مانند شتر) سر بلند کرده و چشم بر بسته‏اند. (۸)

و (راه خیر را) از پیش و پس بر آن‌ها سد کردیم و بر چشم (هوش) شان هم پرده افکندیم پس هیچ (راه حق) نمی‏بینند. (۹)

و تو آن‌ها را بترسانی یا نترسانی یکسان است (چون دانسته با حق عناد می‏ورزند) هرگز ایمان نمی‏آورند. (۱۰)

تو تنها کسی را بترسانی و اندرز کنی (و سودمند افتد) که پیرو آیات قرآن شده و از (قهر) خدای مهربان به خلوت و در پنهان می‏ترسد، اینان را به مغفرت خدا و پاداش با لطف و کرم او بشارت ده. (۱۱)

ما مردگان را باز زنده می‏گردانیم و کردار گذشته و آثار وجودی آینده‏شان همه را ثبت خواهیم کرد، و در لوح محفوظ و روشن خدا (یا قلب امام خلیفةاللَّه) همه چیز را به شماره آورده‏ایم. (۱۲)

برای این مردم حال آن قریه (انطاکیه) را مَثَل زن که رسولان حق برای هدایت آن‌ها آمدند. (۱۳)

که نخست دو تن از رسولان را فرستادیم و چون تکذیب کردند باز رسول سومی برای مدد و نصرت مأمور کردیم، و همه گفتند: ما (از جانب خدا) به رسالت برای هدایت شما آمده‏ایم. (۱۴)

گفتند: شما جز این‌که مانند ما مردم بشری هستید مقام دیگری ندارید و هرگز خدای رحمان چیزی را فرو نفرستاده است و جز این‌که شما مردم دروغگویی هستید هیچ در کار نیست. (۱۵)

رسولان باز گفتند: خدای ما می‏داند که محققاً ما فرستاده‌ی او به سوی شما هستیم. (۱۶)

و بر ما جز آن‌که واضح ابلاغ رسالت کنیم هیچ تکلیفی نیست. (۱۷)

باز منکران گفتند که ما وجود شما را به فال بد گرفتیم، اگر (از این دعوی) دست بر ندارید البته سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما رنج و شکنجه سخت خواهد رسید. (۱۸)

رسولان گفتند: آن فال بد که می‏گویید اگر بفهمید و متذکر شوید (آن جهلی است که) با خود شماست، بلکه شما مردم مسرف (و پر هوا و هوس) هستید. (۱۹)

و مردی شتابان از دورترین نقاط شهر (انطاکیه، حبیب نام) فرا رسید گفت: ای قوم من، این رسولان خدا را پیروی کنید. (۲۰)

از آنان که هیچ اجر و مزد رسالتی از شما نمی‏خواهند و خود (به راه حق) هدایت یافته‏اند پیروی کنید. (۲۱)

و چرا باید من خدای آفریننده خود را نپرستم در صورتی که بازگشت شما (و همه خلایق) به سوی اوست. (۲۲)

آیا من به جای آن خدای آفریننده یکتا خدایانی را معبود خود گیرم که اگر آن خدای رحمان بخواهد به من رنج و زیانی رسد هیچ شفاعت آن خدایان از من دفع زیان نکرده و نجاتم نتوانند داد؟ (۲۳)

در این صورت پیداست که من بسیار زیانکار خواهم بود. (۲۴)

پس، از من (ای رسولان) بشنوید (و گواه باشید) که به خدای (فرستنده) شما ایمان آوردم. (۲۵)

(و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیان داخل بهشت شو، گفت: ای کاش ملّت من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند. (۲۶)

که خدا چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد. (۲۷)

و ما پس از او (یعنی حبیب) بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم (تا بر ایمان مجبورشان کنند) و هیچ این کار (با ملتی) نکرده‏ایم (و نخواهیم کرد). (۲۸)

نبود عقوبتشان جز یک صیحه‌ی عذاب آسمانی که به ناگاه همه هلاک شدند. (۲۹)

وای بر حال این بندگان (گمراه لجوج) که هیچ رسولی برای هدایت آن‌ها نیامد جز آن‌که او را به تمسخر و استهزا گرفتند. (۳۰)

آیا ندیدند چه بسیار طوایفی را پیش از این‌ها هلاک کردیم که دیگر ابداً به (دیار) اینان باز نگردند؟ (۳۱)

و هیچ کس (از گذشته و آینده در عالم) نیست جز آن‌که همه نزد ما حاضر آورده می‏شوند. (۳۲)

و یک برهان برای آنان (بر این که ما مردگان را زنده می‏کنیم) آن است که زمین مرده را (به باران رحمت) زنده کرده و از آن دان‌ه ای که قوت و روزی خلق شود می‏رویانیم. (۳۳)

و در زمین باغ‌ها از نخل خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمه‏های آب جاری کردیم. (۳۴)

تا مردم از میوه آن باغ‌ها تناول کنند و از انواع غذاهایی که (از این میوه‏ها و نباتات) به دست خود عمل می‏آورند نیز تغذیه نمایند. آیا نباید شکر آن نعمت‌ها به جای آرند. (۳۵)

پاک و منزه است خدایی که همه‌ی ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات (و حیوانات) و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که اینان از آن‌ها آگه نیستند. (۳۶)

و برهان دیگر برای خلق (در اثبات قدرت حق) وجود شب است که ما چون پرده‌ی روز را از آن برگیریم ناگهان همه آنان (و همه چیز) در تاریکی فرو می‏روند. (۳۷)

و نیز خورشید تابان بر مدار معین خود دایم بی‏هیچ اختلاف به گردش است. این طرح و تدبیر خدای دانای مقتدر است (و برهان دیگر بر قدرت اوست). (۳۸)

و نیز (گردش) ماه را (در) منازل معین مقدّر کردیم تا مانند شاخه‌ی خشکیده‌ی خرما (زرد و لاغر به منزل اول) باز گردد (و این بر قدرت حق برهان دیگری است). (۳۹)

نه (در گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معینی (در این دریای بی‏پایان) شناورند. (۴۰)

و برهان دیگر برای آنان آن که ما فرزندان آنان (یعنی بشر) را در کشتی پربار سوار گردانیدیم. (۴۱)

و نیز برای آن‌ها به مانند کشتی چیزی که بر آن سوار شوند خلق کردیم (شاید اتومبیل و ترن و طیاره مقصود باشد). (۴۲)

و اگر بخواهیم همه را به دریا غرق کنیم که ابداً نه فریادرسی و نه راه نجاتی یابند. (۴۳)

مگر باز لطف و رحمت ما آن‌ها را نجات دهد و تا وقت معین بهره زندگی بخشد. (۴۴)

و چون مردم را گویند که در امر گذشته و آینده‌ی (دنیا و آخرت) خویش (اندیشه کنید و) تقوا پیشه کنید شاید مورد لطف و رحمت خدا گردید (روی بگردانند). (۴۵)

و بر این مردم (غافل) هیچ از آیات الهی نیاید جز آن‌که از آن اعراض کنند. (۴۶)

و چون به آن‌ها گویند که از آن‌چه خدا روزی شما قرار داده (چیزی برای خدا به فقیران) انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دهند آیا ما به کسی که اگر خدا می‏خواست به او هم روزی می‏داد اطعام و دستگیری کنیم؟ شما پیداست که سخت در غلط و گمراهی هستید (و راه راست آن است که چنان که خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم). (۴۷)

و کافران (از روی تمسخر به رسول و مؤمنان) گویند: پس این وعده‌ی (قیامت و بهشت و دوزخ) اگر راست می‏گویید کی خواهد بود؟ (۴۸)

این منکران قیامت انتظار نکشند جز یک صیحه (اسرافیل حق) را که (به مرگ) همه را فرا گیرد در حالی که (در کارهای دنیا یا در صیحه‌ی دوم قیامت) با هم به بحث و جدل مشغول‏اند. (۴۹)

پس (در آن لحظه‌ی مرگ) نه توانایی سفارشی دارند و نه به اهل بیت خود رجوع توانند کرد. (۵۰)

و (چون بار دوم) در صور دمیده شود به ناگاه همه از قبرها به سوی خدای خود به سرعت می‏شتابند. (۵۱)

و گویند: ای وای بر ما، که ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان وعده‌ی خدای مهربان است و رسولان همه راست گفتند. (۵۲)

و آن جز یک صیحه (و یک لحظه بیش) نباشد که ناگاه تمام خلایق محشر به پیشگاه ما حاضر آورده خواهند شد. (۵۳)

پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ کس نشود و جز آن‌چه عمل کرده‏اید ابداً جزایی نخواهید یافت. (۵۴)

اهل بهشت آن روز خوش به وجد و نشاط مشغولند. (۵۵)

آنان با زنان و اقرانشان در سایه‏ها (ی درختان بهشت) بر تخت‌ها (ی عزّت) تکیه کرده‏اند. (۵۶)

برای آن‌ها در آن جا میوه‏های گوناگون و هر چه بخواهند آماده است. (۵۷)

(فرشتگان رحمت) بر آنان از خدای مهربان سلام و تحیت رسانند. (۵۸)

و (به فاسقان خطاب شود) ای بدکاران، امروز شما (از صف نیکوان) جدا شوید. (۵۹)

(خطاب آید) ای آدم‌زادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟! (۶۰)

و مرا پرستش کنید، که این راه مستقیم (سعادت ابدی) است؟! (۶۱)

و همانا خلق بسیاری از شما نوع بشر را (این دیو) به گمراهی کشید، آیا عقل و فکرت کار نمی‏بستید (تا از مکر و فریبش بپرهیزید)؟ (۶۲)

این همان دوزخی است که به شما (پیروان شیطان) وعده می‏دادند. (۶۳)

امروز در آتش آن به کیفر کفرتان داخل شوید. (۶۴)

امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دست‌هایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آن‌چه می‏کردند گواهی دهد. (۶۵)

و اگر ما بخواهیم، دیده‏هایشان را (به گمراهی) محو و نابینا کنیم تا چون به راه سبقت گیرند کجا (با کوری و گمراهی) بصیرت یابند؟ (۶۶)

و اگر بخواهیم همان جا صورت آن‌ها را مسخ کنیم (تا به شکل سگان و بوزینگان شوند) که نه (از آن صورت یا از آن جا) بتوانند گذشت و نه (به صورت اول) بازگشت. (۶۷)

و ما هر کس را عمر دراز دهیم (به پیری) در خلقتش تغییر دهیم. آیا (در این کار) تعقل نمی‏کنند (که اگر عمر به دست طبیعت بود پس از کمال به نقصان باز نمی‏گشت)؟ (۶۸)

و نه ما او را (یعنی محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را) شعر آموختیم و نه شاعری شایسته‌ی مقام اوست، بلکه این کتاب چیزی جز ذکر الهی و قرآن روشن بیان خدا نیست. (۶۹)

تا هر که را زنده‏دل است (به آیاتش پند دهد و از خدا و قیامت) بترساند و بر کافران (نیز به اتمام حجت) وعده‌ی عذاب حتم و لازم گردد. (۷۰)

آیا کافران ندیدند که بر آن‌ها به دست (قدرت) خود از جمله آفریدگان چهارپایانی خلقت کردیم تا مالک آن‌ها شوند؟ (۷۱)

و آن حیوانات (با عظمت و قوت) را مطیع و رام آن‌ها ساختیم که هم بر آن‌ها سوار شوند و هم از آن‌ها غذا تناول کنند. (۷۲)

و برای آن‌ها در آن حیوانات منافع (بسیاری از پوست و پشم و کرک و غیره) و آشامیدنی‏های فراوان (از شیر و ماست و روغن و غیره) هست، آیا شکر (این نعمت‌ها را) نباید به جای آرند؟ (۷۳)

و (مشرکان از جهل) به جای خدا خدایانی دیگر اتخاذ کردند تا مگر (از جانب آن‌ها) یاری شوند. (۷۴)

هرگز آن خدایان کمترین نصرتی به آن‌ها نتوانند کرد و خود این مشرکان معبودانشان را سپاهی حاضر خدمت هستند که همگی را (در قیامت در آتش دوزخ) حاضر آرند. (۷۵)

پس سخن این مشرکان تو را محزون نکند. ما هر آن‌چه پنهان و آشکار گویند همه را می‏دانیم (و به کیفر کفرشان می‏رسانیم). (۷۶)

آیا انسان ندید که ما او را از نطفه‌ی ناقابل (چنین آراسته) خلقت کردیم؟ آن گاه (به جای آنکه شکر گزار باشد) دشمن آشکار ما گردید. (۷۷)

و برای ما مثلی (جاهلانه) زد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: این استخوان‌های پوسیده را باز که زنده می‏کند؟ (۷۸)

بگو: آن خدایی زنده می‏کند که اول بار آن‌ها را ایجاد کرد و او به هر آفریده‏ای داناست. (۷۹)

آن خدایی که از درخت سبز و تر برای انتفاع شما آتش قرار داده که (برای حاجتی که خواهید) بر می‏افروزید. (۸۰)

آیا آن خدایی که (خلقت با عظمت) آسمان‌ها و زمین را آفریده بر آفرینش (موجود ضعیفی) مانند این کافران قادر نیست (که چون مردند باز آن‌ها را زنده گرداند)؟ چرا (البته قادر است) و او آفریننده و داناست. (۸۱)

فرمان نافذ او چون اراده‌ی خلقت چیزی کند به محض این‌که گوید: «موجود باش» بلافاصله موجود خواهد شد. (۸۲)

پس منزه و پاک است خدایی که (ملک و) ملکوت هر موجود به دست (قدرت) او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست. (۸۳)