تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/کامیابیهای سیاسی

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
کامیابیهای سیاسی

۳۳- کامیابیهای سیاسی

دولت قوام‌السلطنه با همکاری صمیمانهٔ که بین نخست‌وزیر و وزیر جنک و شاه و اکثریت مجلس حاصل شده بود علاوه بر واقعهٔ کلنل محمد تقیخان کامیابی‌های دیگری هم بدست آورد.

مهمترین آن کامیابیها ایجاد حسن مناسبات بین ایران و روسیهٔ شوروی بود که در نتیجهٔ آن، دولت مذکور از مداخلات بیرویه و ارسال مهمات و سایر ضروریات برای جنگلیها خودداری کرده و آنطور که وعده داده بود، در انقلاب گیلان دخالت ننمود.

قبلا اشاره کردیم که قوای روس چگونه بعد از شکست دادن روسهای سفید و از میان بردن کلچاک و دنیکن و ورانگل، و تصرف قفقاز و ارمنستان بارها بخاک گیلان حمله کرده و با قوای قزاق و مؤتلفه ـ انگلیس و ایران ـ نبردهای سخت در رشت نمودند.

در واقع باید گفت اگر قوای بریتانیا در مقابل نمی‌بود مختصر قوای قزاق دولت نمیتوانست در مقابل هجوم متجاسرین مقاومت نماید، و بدون تردید پایتخت بدست جنگلیها که روسها بنام حمایت از آنها وارد رشت شده بودند فتح شده و دولت جمهوری انقلابی سوسیالیست در ایران بوجود آمده بود ـ فقط قوای انگلیس بکار خورد و عاقبت هم بمدد این قوی بود که قزاق شکست‌خوردهٔ ایرانی عوض اینکه محاکمه شود بترغیب و راهنمایی سیدضیاءالدین کودتا کرد!

☆ ☆ ☆

بعد از دایر شدن مجلس چهارم دولت ایران در سه نقطه دچار زحمت گردید و در سه نقطه نیز کامیاب شد:

۱- خراسان که بطریقیکه دیدیم دولت مرکزی فاتح و کامیاب گردید.

۲- واقعهٔ هجوم یکدسته «آشوری» بریاست «مارسیمون» بود بارومیه که از چند سال قبل آنجا را چاپیده و قتل و غارت کرده بودند و جوانی از خانوادگان اکراد «شکاک» موسوم به «اسمعیل‌آقا» معروف به «سمیتقو»[۱] موفق شده بود مارسیمونرا در قلعه «چهریق» بقتل برساند، و بتدریج آشوریها ضعیف شدند ولی خود اسمعیل آقا قوتی گرفته بارها دست تعدی بجان و مال رعایا دراز کرده و سالها بود که در حدود ارومیه بفساد مشغول بود و بارها دولت در صدد قلع و قمع او بر آمده و کامیاب نشده بود، در این اوقات سمیتقو با پسر شیخ عبیداللّه کرد سازش کرده و بر عدهٔ خود افزوده بود و دولت نیز قوائی بریاست شاهزاده امان‌اللّه میرزا جهانبانی بسرکوبی او فرستاد[۲]، این قوی در سال اول افتتاح مجلس در ماه سرطان ۱۳۰۰ شمسی قوای اکراد را در نقاط مختلف آذربایجان شکست میدهند.

۳- وقایع گیلان و اتحاد میرزا کوچک خان و احسان‌الله خان و خالو قربان بود که هنوز بیاری دولت شوروی امیدوار بودند، و در گیلان صاحب نفوذ و قدرت شده و بیم آن بود که ناگاه بتازند و کار مرکزیان را بسازند.

حکومت قوام‌السلطنه مواظب همهٔ این قضایا بود و وزیر جنک جوش فعالیت و پشت کارش را درین روزها نشان میداد و اتفاقاً سیاست بریتانیا نیز در این کامیابیها ذینفع بود و بنابراین کارها خوب پیشرفت داشت.

رفیق روتشتین در تهران با سیاسیون ملی و دولتی گرم گرفته بود و امیدوار شده که قرارداد روس و ایران بهمین زودیها از مجلس خواهد گذشت و عملیات دیپلوماسی وی در ایران آغاز خواهد شد ـ بنابراین از مساعدت جدی دولت شوروی با انقلاب گیلان ساعت بساعت می‌کاست. چنانکه بتاریخ سرطان ۱۳۰۰ باقی‌ماندهٔ قوای سرخ که در رشت موجود بود از ایران خارج گردید ـ این عده عبارت بودند از دو فوج یکی موسوم به «۲۴۴» بالغ بر هشتصد نفر. دیگر موسوم به «یادگار ۲۶ نفر از شهدای بلشویک» بالغ بر ششصد تن، و این دو فوج از روسهای قفقازی و ارامنه و گرجی و قفقازی تشکیل شده و دو توپ صحرائی هم داشتند ـ رئیس این دو فوج «کیکاتو»نام در سبزه‌میدان رشت نطقی کرده وعده داد که باز هم اگر ضرورت پیدا کند بیاری انقلابیون خواهیم آمد، بالجمله اینعده رشت را تخلیه کرده بباکو باز گشتند.

قوای انقلابیون تنکابن و رشت را تا حدود خلخال و طارم در دست داشتند ـ و قوای دولتی چنانکه گفتیم آنها را از مازندران تا اینحدود رانده بودند و احسان‌اللّه که داعیهٔ ریاست کل داشت در تنکابن بنای مقاومت را نهاد ولی در تنکابن هم بین قوای قزاق و چریک با نفرات «احسان‌الله خان» جنگ شد و قوای انقلابی پراکنده گردید.

از طرف دیگر بین دولت و انقلابیون مذاکرات صلح نیز جاری بود، زیرا میرزا کوچک خان و خالو قربان از حرکات احسان الله خان که قدری بیفکرانه بنظرشان رسیده بود رنجش داشتند خاصه میرزا از این رفیق معربد چندان خوشش نمیآمد و او را مخالف سلیقهٔ خود و حکومتی که پیش خود طرح آنرا ریخته بود، میدانست.

۳۱ ـ میرزا کوچک خان

بعد از متفرق شدن قوای احسان‌اللّه خان در تنکابن مشارالیه عازم شد که بروسیه رهسپار گردد. لیکن بار دیگر میرزا و خالو قربان با او کنار آمده قوائی بعدهٔ دو هزار نفر ابوابجمع وی کردند و نقشهٔ مقاومت و طرح جنگ جدیدی کشیدند ـ و درین محاربه هم که با اردوی قزاق و قوای محلی تنکابن کردند و جبههٔ جنگ از لاهیجان تا سفیدرود بود بار دیگر شکست بقوای انقلابی راه یافته و پراکنده گردیدند و نتیجهٔ این شکست آن شد که احسان‌اللّه خان بباکو فرار میکند و بین خالو قربان و میرزا نزاع شده خالو از میرزا جدا میگردد و حیدر خان عمواوغلی که از احرار دموکرات بود بدست میرزا کشته میشود و قوای دولتی در میزان ۱۳۰۰ وارد شهر رشت میشوند و میرزا به «پسیخان» عقب مینشیند.

درین حین کابینهٔ قوام‌السلطنه در مجلس دچار تشنج گردید و نزدیک شد اکثریت بهواداری مشارالملک میرزا حسنخان بوجود آید، اما مقاومت سردارسپه و فعالیت رئیس دولت بار دیگر اکثریت تامی بوجود آورد و دولت بریاست خود قوام‌السلطنه دایر گردیده و سردارسپه برای فیصل دادن بکار انقلاب گیلان، خود عازم مسافرت میشود.

آقای فرج‌الله خان بهرامی درین سفر همراه سردارسپه بوده و داستانهائی از فعالیت و رشادت و پشت کار سردار سپه نقل میکند.

در ۲۳ میزان ۱۳۰۰ قوای دولتی وارد رشت شد ـ و بلافاصله هم سردار سپه وزیر جنگ بشهر مزبور ورود کرد، خالو قربان فوری تسلیم گردید. و میرزا با قوای دولتی جنگیده به پسی‌خان و از آنجا بصومعه‌سرا عقب نشست، و بتدریج قوای انقلابیون دچار سستی و فتور شده و میرزا را تنها میگذارند و میرزا با معدودی بقصد خلخال عقب‌نشینی میکند و قصدش آنست که خودرا بخلخال و عشایر آنسامان برساند، زیرا از چند سال قبل با رؤسای قبایل مذکور سازش در میان آورده بود و در صدد بود که از گیلان تا خلخال و از آنجا تا تبریز رشتهٔ اتحادی متصل سازد و کشته شدن شیخ محمد خیابانی این خیال را برهم زده بود. اما ارتباط با خوانین خلخالی بجای بود.

بقراریکه گفته میشود بعد از ورود سردارسپه برشت و تسلیم خالو قربان به مشارالیه، پیغامی بمیرزا نیز میدهند که خوبست با دولتیان سازش کند ـ او هم باین سازش و التیام بی‌میل نبوده است و سفرائی فیمابین رفت‌وآمد میکرده‌اند ـ اما گویا هر دو طرف بقصد فریب یکدیگر بوده‌اند ـ سردارسپه منتظر ورود کمکی از تهران بوده و میرزا نیز انتظار وصول کمک از باکو را میبرده است. اما کمک تهران برشت میرسد و کمک باکو نمیرسد و میرزا آخرین سنگر خود را تخلیه کرده بکوه میزند.

سردارسپه ترتیب دنبال‌گیری میرزا کوچک خان را داده بمرکز باز میگردد و میرزا نیز در گردنهٔ بین طالش و ناحیهٔ خلخال با یکنفر آلمانی باوفا که از دوستان او بود شب از سرما هلاک میشوند[۳] و سر او را بریده برشت نزد وزیر میبرند!


  1. روسها مطابق اصطلاح خودشان اسمعیل آقا را سمیتقو خوانده و گفته و شهرت یافته بود.
  2. داستان اسمعیل آقا طولانی است. و درین جنگها یکمرتبه یک فوج ژاندارم را که بر یاست «ملک‌زاده» بود محاصره و نابود کرده بود، ولی امان‌اللّه میرزا موفق شد که اسمعیل آقا را در چهریق محاصره کند. و عاقبت کسی که موفق بخاتمه کار اسمعیل آقا شد اول تدابیر امیرلشکر طهماسبی است که او را جلب کرد و سپس چنانکه بیاید توسط سرهنگ مقدم از میان رفت.
  3. میرزا کوچک خان جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات و در مدارس رشت بتحصیل مشغول بود و عمامه بر سر داشت ـ بعد از انقلاب مشروطه در سنه ۱۳۲۶ قمری هجری که در گیلان برضد محمدعلی شاه و استبداد صغیر قیامی بزعامت آزادیخواهان از قبیل معزالسلطان (سردار محیی) و برادران او براه افتاد که بعدها سپهسالار و یفرم‌خان ارمنی هم بآنها پیوستند ـ جمعی از طلاب و جوانان هم بسردار محیی قول داده با احرار یار گشتند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود.