تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/سقوط دولتهای گرجستان و قفقاز و ارمنستان

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
سقوط دولتهای گرجستان و قفقاز و ارمنستان

۱۴ - سقوط دولتهای گرجستان و قفقاز و ارمنستان

نظر بآنکه سقوط این دولتها در اوضاع ایران تأثیر بیشماری داشت ضرر ندارد بطور مختصر اشاره‌ای بشود.

بعد از انقلاب روسیه و ختم جنگ، در میان دول فاتح چنین تصمیم گرفته شد که دولتهائی که ملیت آنان با روس متباین است و تا بحال در تصرف روسیه بوده‌اند از دولت مذکور جدا شوند و هریک استقلالی داشته باشند.

بعضی ازین دولتها هم بدرک استقلال نایل آمدند مانند دولت مستقل گرجستان و دولت مستقل ارمنستان و دولت قفقاز که خود را «آذربایجان» نامید و استقلال این دول در سال ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ عملی گردید و مخصوصاً استقلال دولت قفقاز که پایتخت خودرا «باکو» قرار داده بود در تاریخ ۲۴ ربیع‌الثانی ۱۳۳۸ از طرف متفقین تصدیق شد و دولت ایران نیز او را برسمیت شناخت و گفتیم که «سیدضیاءالدین» را بمعیت هیئتی برای قرارداد تجارتی و ترانزیت بباکو فرستادند.

دولت انگلیس میل داشت در خوارزم و ترکستان و ماوراءالنهر نیز دولتهائی مانند «ترکمنستان» در خوارزم و «تاجیکستان» در بخارا و «ازبکستان» در سمرقند بوجود آید.

بیاد دارم اوقاتی که در نتیجهٔ مراجعهٔ اهالی بلاد سرحدی مشرق بدولت ایران عده‌ای از قوای چریک خراسان (در کابینهٔ وثوق‌الدوله) سرخس روس را تصرف کرده بودند، من با «سر پرسی کاکس» وزیر مختار انگلیس ملاقات کردم، مشارالیه میگفت که دولت ایران باید سرخس را تخلیه کند و ابداً پیرامون تعرض بخاک همسایهٔ شرقی نگردد زیرا ما میخواهیم در آنجا دولتی بنام و «ترکمنستان» ایجاد کنیم.

بالجمله دولت قفقاز تشکیل شد و «زیادخان‌اوف» را هم بعنوان وزیر مختار بایران فرستادند، ولی عده‌ای از قوای انگلیس از ۱۳۳۶ از طریق رشت و انزلی وارد با کو شده بودند، و دولت عثمانی هم از همان تاریخ دست و پاهائی میکرد و مردمی از هواداران «اتحاد اسلام» از ترکها وارد با کو شده بودند، و در صفر ۱۳۳۸ عهد اتفاق دفاعی و هجومی بین دولت عثمانی و دولت قفقاز بسته شد، و در همان اوقات باز دسته‌هائی از قوای ترک و افرادی مانند «انورپاشا» بسوی باکو در حرکت آمدند.

دولت انگلیس بعد از قرار داد ۱۲ ذی‌القعدهٔ ۱۳۳۷ با دولت ایران بفوریت مستشاران مالی و نظامی بایران فرستاد و باصلاحات مالی و یک کاسه کردن قوای متفرق نظامی ایران که ذیلا نام میبریم پرداخت:

۱ـ تفنگچیان پلیس جنوب مرکب از ۵۴۰۰ سرباز ایرانی و ۴۷ صاحبمنصب انگلیسی و ۱۹۰ صاحبمنصب ایرانی و ۲۵۶ صاحبمنصب جزو انگلیسی و هندی، و مخارج ایندسته قشون سالیانه هفت کرور تومان معین شده بود.

۲ـ دستهٔ قزاق که عبارت بود از ۷۸۵۶ نفر قزاق ایرانی در تحت حکم ۵۶ صاحبمنصب روس و ۶۶ صاحبمنصب جزو روسی و ۲۰۲ صاحبمنصب ایرانی با یک مخارج ۱٬۹۱۵٬۰۰۰ تومان.

۳ـ دستهٔ ژاندارم با صاحبمنصبان سویدی که عبارت بود از ۸۴۰۰ نفر و مخارج آن در سال هفت کرور تومان بود.

۴ـ بریگاد مرکزی و نظامی ولایتی و امنیه و نظمیه و غیر هم... نقشهٔ هیئت مشاورهٔ ایران و انگلیس این بود که تمام دسته‌های قشونی مذکور در فوقرا با هم مخلوط ساخته قشون تازه‌ای بترتیب ذیل تشکیل بدهند:

۱ـ یکدسته قشون ۳۶٬۰۰۰ نفری، ۲ـ یکدسته قراسورانی (امنیه) بعدهٔ ۱۲٬۰۰۰ نفر، ۳ـ ۸٬۰۰۰ نفر افراد نظمیه (شهربانی)، ۴ـ یکدسته قزاق ۴٬۰۰۰ نفری ـ مجموعاً این قشون ۶۰٬۰۰۰ نفر میشد و بودجهٔ آن سالیانه ۳۰ کرور تومان معین شده بود.

انگلیسها علاوه بر این شروع باقدامات دیگریهم از قبیل ساختن راهها مانند راه مستقیم از خانقین بهمدان (از طرف کرمانشاه) و راه بوشهر بشیراز و راه زاهدان یا «دزدآب» و غیره نموده بودند، و تجدید نظر در تعرفهٔ گمرکیرا هم باحضور مأمورین ایرانی و چند تن بلژیکی چنانکه اشاره شد صورت دادند و تعرفهٔ جدید از ۱۲ رجب ۱۳۳۸ بموقع اجری در آمد ولی باز مدام از طرف روسها خاطرشان ناراحت بود، چنانکه روزنامه «تایمس» در ۲۶ رجب همانسال درباره دستهٔ قزاقهای ایرانی نوشت:

«دستهٔ قزاق که در زیر فرمان صاحبمنصبان روسی است هنوز هم در تهران قویترین قوهٔ نظامی است، عنصر مخلوطی از بلشویکها و طرفداران تزار با هم دست اتحاد داده‌اند که نفود روس را در ایران تا وقتیکه باز یکروزی روسیه بر سر پا خیزد زنده نگاه دارند و اشخاص ناراضی ایرانی هم از هر جنس چه و مستبد و چه غیرمستبد مدام در دام آنها می‌افتند و روسهای مذکور انگلستان را در نظر این ایرانیان حریص و طماع و جهانگیر قلم میدهند، آنروزگاریکه روسیه دیوانه‌وار خدمتگزار انگلستان آزاد بود گذشته و منظرهٔ دموکراتهائی که با قزاقها شانه‌بشانه بر ضد دولت کنونی ایرانی کار میکنند بهیچوجه مطبوع خاطر نیست».

و همین اضطراب و بیم انگلیسها موجب آن گردیده بود که در ۲۳ جمادی‌الاولی همانسال از راه بلوچستان و بغداد عـدهٔ جدیدی قشون انگلیس وارد ایران شده بود و دسته‌ای بخراسان و دسته‌ای بهمدان و قزوین و رشت و انزلی رفته بودند.

قبلا اشاره کرده‌ایم که قوای ژنرال دنیکین و کالچاک و ورانگل که از روسهای سفید تشکیل شده بود چگونه از مقابل نیروی سرخ شکسته و پراکنده شدند و گفتیم که عده‌ای کشتی و مهمات و نفرات بایران از راه انزلی پناه آوردند.

آری روسهای سفید شکست خوردند، و دولت قفقاز از طرفی بیم آن داشت که دولت انگلیس باکو، آنشهر زرین را در تصرف خود نگاهدارد و از طرف دیگر بروسهای سفید امیدی در اینکه استقلال قفقاز را برسمیت بشناسند نداشت و از یکسو مواعید بلشویکها در هواداری و حمایت از دول و ملل صغیر و حمایتی که عثمانیهای ترک و هم کیش قفقاز از بلشویک مینمودند ـ این معانی او را بسوی دولت انقلابی روس متمایل ساخته بود. درین هنگام بتاریخ شعبان ۱۳۳۸ زمزمهٔ بالشویکی از داخلهٔ گرجستان و قفقاز شنیده شد و بتاریخ ۸ شعبان انقلاب برپا شد و حکومت «حزب مساوات» سقوط کرد و روز دیگر ۶۰۰۰ تن سپاهیان سرخ از راه دریا در باکو پیاده شدند. بلافاصله ارمنستان در ۱۵ شعبان نماینده‌ای به ولادی قفقاز نزد بالشویکها فرستاد و در ۱۳ رمضان حکومت بالشویکی در ایروان پایتخت ارمنستان نیز دایر گردید، همچنین گرجستان در ۱۹ شعبان بادولت ساویت عهدنامه ای در مسکو بست و متعهد شد که نگذارد در خاک خود توطئه‌ای برضد روس چیده شود، درین هنگام مصطفی کمال پاشا «آتاترک» هم تازه در ترکیه نفوذ یافته و با سیاست عاقلانه‌ای که داشت و تا آخر نفس آنرا حفظ کرد روسها را بخود متوجه ساخته و با مسکو روابط گرمی پیدا کرده بود.

درین هنگام بود که در آذربایجان ما زمزمه بر ضد دولت مرکزی و عاقد قرارداد بلند گردید و در ۲۰ رجب ۱۳۳۸ صاحبمنصبان سویدی نظمیه را دموکراتهای تبریز بیرون کردند و بتدریج قیام مرحوم شیخ محمد خیابانی که از وکلای دورهٔ دوم مجلس و متمایل بدموکرات بود و رفقایش همه دموکراتهای معروف تبریز بودند، علنی گردید و منجر بآن شد که نام آذربایجان را «آزادی‌ستان» نهادند و قونسول آلمان را محاصره کرده و بقتل آوردند و مجاهد ترتیب دادند و در صدد قطع علاقه با دولت مرکزی بر آمدند، و در حکومت «مشیرالدوله» چنانکه اشاره خواهیم کرد بر افتادند.

در حین گرمی هنگامهٔ تبریز و ورود قوای بالشویک بانزلی و آستارا و اردبیل در تهران از طرف جراید فریادهای ضد قرارداد و تقاضای خروج انگلیس از ایران بلند گردید، در همین احوال نیز نیروی روس در انزلی بر قوای انگلیس چیره شد و قشون انگلیس به منجیل عقب نشست و روسها در آخر شعبان ۱۳۳۸ انزلیرا گرفته وارد رشت شدند و غنایم ذیل علاوه بر کشتیهای «دنیکین» بدست قوای روس افتاد:

۵۰ عراده توپ ـ ۲۰٬۰۰۰ گلوله توپ ـ ۲۰ دستگاه تلگراف بیسیم دریائی ـ ۳ دستگاه تلگراف بیسیم صحرائی ـ ۶ دستگاه هواپیمای دریائی - ۴ دستگاه هواپیمای مسلح ـ ۸٬۰۰۰ خروار پنبه ـ ۱٬۱۵۰ خروار خط (ریل) آهن ـ ۴۰ اطاق راه‌آهن ـ ۳۵۰ خروار عسل. بالجمله در ۱۷ رمضان قریب ۳۰۰ تن قشون روس وارد رشت شدند و یکروز قبل از ورود این عده حکومت میرزا کوچک‌خان در رشت دایر گردید.

در ۲۰ رمضان سفیر تازهٔ انگلیس موسوم به «نرمان» وارد تهران شد و نیز در تهران انتظار ورود ژنرال «هالدن» فرمانده کل قشون انگلیس در عراق عربرا میبردند.

در ابتدای ظهور این وقایع شاه هنوز وارد ایران نشده بود، سلطان احمد شاه در ۹ شعبان ۱۳۳۸ با کشتی «نارگوندا» از «مارسیل» حرکت نمود که از راه بصره و بغداد بایران بیاید، و در ۲ رمضان ببصره رسید و قبل از ورود ببصره در محمره «خرم شهر» از طرف «شیخ خزعل خان» پذیرائی بسیار شایانی از شاه بعمل آمد و شاه عصر همانروز ورود ببصره بسوی بغداد حرکت کرد و در ۵ رمضان در کربلا و در ششم آنماه بنجف رفت و در دهم ماه از بغداد بطرف «خانقین» حرکت نمود و در ۱۵ رمضان وارد تهران شد.

جواب و سئوالهای دولت ایران با مسکو که قبلا شرح دادیم ازین تاریخ شروع شد و بالاخره بانجمن اتفاق ملل مراجعه گردید و انجمن مزبور در تاریخ ۲۶ و ۲۸ رمضان در لندن تشکیل شد و مسئلهٔ درخواست ایرانرا (که تقاضا کرده بود از انجمن اتفاق ملل که روسها را بتخلیهٔ ایران و پرداخت غرامات و خسارات وارده وادارد و یادر بیرون کردن روسها از ایران بایران کمک نماید) با حضور وزیر خارجهٔ ایران مورد بحث قرار داد ولی نتیجه‌ای گرفته نشد و گفت چون خود دولت ایران مستقیماً بادولت روس داخل مذاکرات شده باید منتظر گردیده دید چه خواهد شد.

درین احوال روزنامه‌های فرانسه که از چندی باینطرف مدام بسیاست انگلیس در ایران تاخت میآوردند، اینموقع بیش از پیش جلو قلمرا رها نموده و یکصدا دوای درد را در فسخ عهدنامهٔ ۱۲ ذیقعدهٔ ۱۳۳۷ که بین ایران و انگلیس بسته شده بود میدیدند.

روزنامه «ماتن» در ۱۳ رمضان ۱۳۳۸ (۲ ژوئن فرنگی) مقاله‌ای چاپ و با کمال سختی مسئلهٔ ملتجی شدن ایرانرا بانجمن ملل انتقاد نموده نوشت: «قبل از آنکه تقاضانامهٔ وی (وزیر امور خارجهٔ ایران) مورد توجه گردد هیئت مجریهٔ انجمن اتفاق ملل باید تحقیقات نمایند که وزیر خارجه تا چه اندازه نمایندهٔ دولت ایران است و دولت ایرانهم تا چه درجه نمایندهٔ عقاید عمومی ملت ایران است!».

روزنامه‌های دیگر هم خیلی هیاهو کردند و عموماً یکتا چاره را در آن دیدند که دولت انگلیس عهدنامه‌ایرا که تازه با ایران بسته است ابطال و نسخ کند.

در خود انگلستانهم عدم رضایت و انتقاد جراید از سیاست دولت انگلیس در مسائل آسیای وسطی مشهود گردیده بود.

شاه وارد ایران شد و روزبروز خطر بالشویک در قطر شمالی ایران قوت میپذیرفت. و افکار عمومی ایران یکپارچه بر ضد قرارداد و بر ضد اقامت قشون انگلیس در ایران علنی‌تر و شدیدتر میشد و علمدار این جنبش سیدحسن مدرس بود.

چنانکه دیدیم در خارجه نیز افکار بخلاف اینرویه و مخالف قرارداد بود، و حتی دربارهٔ لشکرکشی انگلیس بایران خاصه در قسمت مشرق گفتگوهائی در مجلس ملی انگلستان شنیده شد، و بهمین لحاظ قشون خراسانرا هر چه زودتر از ایران بیرون بردند ولی در تخلیهٔ منجیل و قزوین از بیم پیش آمدن قوای روس یا قوای «جنگلیان» صلاح ندیدند که قشونرا بیرون ببرند، و راجع بقوای جنوبهم وعده میدادند که آن قوی را بدولت ایران واگذار خواهند کرد، و در همین احوال امیدیهم ببقای قرارداد نمیتوانستند داشته باشند زیرا خود بقای این قرارداد بهانه‌ای بود که دولت روس و سایر آشوب طلبان و ناراضیان سروصدا کرده و امنیت متزلزل گردد.