تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/حکومت سپهدار

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
حکومت سپهدار

۱۶ـ حکومت سپهدار

بعد از استعفای مشیرالدوله، قرعهٔ فال بنام فتح‌الله خان اکبر سپهدار[۱] رشتی زده شد، و رئیس‌الوزرائیرا بدو تکلیف کردند.

سپهدار کابینه‌ای تشکیل داد و در همان اوایل تشکیل دولت، از مسکو نتیجهٔ مذاکرات و روابط ودادیه بروز کرد باینمعنی که پیمان‌نامه‌ای در ۲۶ ماده بدولت ایران مخابره گردید، و سپهدار جلسه‌ای از سیاسیون و رجال خبر کرد و قضیه را مطرح ساخت و با موافقت آنها در تاریخ ۲۶ ربیع‌الثانی ۱۳۳۹ پذیرفتاری دولت را بمسکو اطلاع داد. و این عمل سپهدار اسباب زحمت او شد!

شیاطین انس شاه را از پذیرفتاری مواد مذکور ترساندند، از قضا در همان روزها از طرف مأمورین انگلیس اقدامی عجیب صورت صورت گرفت، وشعبه‌های بانک شاهنشاهیرا از بعضی ولایات ایران برچیدند، و شایع شد که زن و کودک اتباع انگلیس از ایران خارج خواهند شد، و حتی بعضی از اعضاء سفارتخانهٔ انگلیس مشغول حراج کردن اسباب خود شدند، و بانک انگلیس مقیم تهران در جراید آگهی داد که نظر باحتمال حرکت دادن بانک از ایران، هر کس در بانک شاهنشاهی امانتی دارد، آمده دریافت نماید، و مردم اسکناسها را آورده پول نقد بگیرند!

این کارها در شاه زیادتر از مردم مؤثر شد!

تجار که از انسداد راه تجارت با روسیه زیانها دیده بودند، چندان از فتح باب روابط دولتین بدشان نیامد، زیرا آنها هنوز مزهٔ تجارت آزاد عهد قدیم زیر دندانشان بود، سایر خلق هم تابع احساسات سیاسیون بودند که در ارتباط ایران و روس خطری فرض نمی‌نمودند.

اما شاه را از تزلزل تخت و تاج بیم داده بودند! او میترسید! او از هر چیز میترسید، اکنونهم از «بلشویک» میترسد!

شاه مصمم شد برود!، برود بجنوب یا برود باروپا، ولی رجال و سیاسیون و تجار مانع شدند و شاهرا ازین خیال کودکانه مانع آمدند و در ملاقاتیکه اعیان با شاه کردند از سپهدار هم چندان تعریف نکردند. بنابراین رئیس دولت استعفا داد و بحران آغاز شد.

این بازی بعد از سقوط وثوق‌الدوله و پیرنیا سومین نقشی است که برای ضعیف کردن و از بین بردن احمدشاه بازی میشود و اتفاقاً بازیگر بزرگ و عمدهٔ این نقش نیز در هر سه نوبت خود شاه است!

از طرفی سعدالدوله و ممتازالملک برادرش بامید تشکیل دولت شروع بکار کردند، و از طرف دیگر مطرودین کاشان: حاج محتشم‌السلطنه و مستشارالدوله (صادق) و ممتازالدوله وارد تهران شدند و خانه‌شان مجمع ازدحام مردم بازاری و ماجراجویان سیاسی گردید، و زمزمهٔ مخالفت عمومی با افتتاح مجلس و ضدیت با قرارداد و تجدید انتخابات آغاز شد.

جراید بجان هم افتادند، آقا سید ضیاءالدین مدیریت روزنامهٔ «رعد» را بآقای میرزا علی حق‌نویس واگذار کرده بود، ولی در سیاست عصر کاملا دخالت داشت و اداره کردن اسیران متجاسرینرا که در بیرون دروازهٔ قزوین جا داده بودند بعهده داشت و سیاست موافقت با انگلستانرا پیش گرفته بود.

روزنامه «ایران» بار دیگر بمؤلف واگذار شده بود، من با دولت و با افتتاح مجلس و ثبات دولت موافق بودم.

ولی از قیافهٔ شهر پیدا بود که رشته‌ها دارد از یکدگر گسسته میشود و دو سیاست مغایر بسختی با یکدگر در کار اصطکاکست، و برق انقلاب و اغتشاش از این میانه میجهد!

تشکیل کابینه بار دیگر به سپهدار تکلیف شد، زیرا مشیرالدوله و مستوفی و فرمانفرما یکان‌یکان از تشکیل دولت سرباز زده بودند.

مازندران بدست قوای دولتی بود، میرزا کوچکخان قهر کرده و از احسان‌الله‌خان و خالوقربان و بالشویکها جدا شده بود، حملات روسها که بحمایت بالشویکها بر گیلان تاخته بودند قوای قزاقرا عقب رانده بود، انگلیسها از مقاومت در برابر مهاجمین و حتی از پول دادن بقزاقخانه خودداری میکردند، قزاقها در فاصلهٔ بین منجیل تا قزوین با سازوبرگی بی‌اندازه مندرس و حالی خراب در مانده، و دولت در حال بحران، و شاه در خیال فرار، و رجـال سیاسی در صدد کسب مقام وزارت، و سیاسیون در صدد وکالت، و هنگامه‌طلبان با حربهٔ قرارداد مشغول قتل عام وکلای دورهٔ چهارم شده بودند. این بود روح اوضاع آنعصر......

انجمن آذربایجان و یازده نفر از وکلا، بشاه نامه نوشتند که افتتاح مجلس بتأخیر افتد تا وکلای آذربایجان نیز انتخاب شوند!

از طرف دیگر سی و نه تن از نمایندگان که نخبه و تقریباً اکثریت مجلس آتیه را نشان میداد لایحه‌ای بجریدهٔ رعد دادند و عدم موافقت خود را با قرارداد ایران و انگلیس اعلام داشتند و در همین حال نمایندگان اینعده در منزل ییلاقی مرحوم تیمور تاش با مستر نرمان وزیر مختار جدید انگلستان ملاقات کردند و باو اطمینان دادند که قرارداد قابل اجرا نیست و طوری تکان خورده و لق شده است که نمیتوان آنرا راست نگاهداشت بعلاوه با باز شدن سرحدات ایران بروی دولت ساویت و ایجاد روابط سیاسی بین ایران و روسیه و سقوط آذربایجان قفقاز ممکن نیست و مصلحت هم نیست که دیگر ازین قرارداد صحبتی بمیان آید، لیکن با افتتاح مجلس چهارم میتوان مطمئن بود که اکثریت مجلس با اقتدار دولت مشروطه و حفظ منافع سیاسی انگلستان و ثبات دولت مقتدر مرکزی و همه‌گونه اصلاحات ضروری از مالی و نظامی همراه خواهد بود و فکر کمونیزم هیچوقت در ساحت این کشور راه پیدا نخواهد کرد، اما ناچار باید روابط سیاسی ما با روسیه نیز روشن و دوستانه باشد تا بتوانیم از عهدهٔ دفع متجاسرین و انقلابیون مرکز و خارج مرکز برآئیم.

این ملاقات روزی شد که فردای آنروز لایحهٔ ۳۹ نفر از وکلا مبنی بر همین اصول در جریدهٔ رعد انتشار یافت.

اینعده از وکلا عبارت بودند از باقیماندهٔ حزب دموکرات تشکیلی و اعتدالیون و جمعی از سیاسیون جوان مانند تیمور و فیروز و بعد نیز مرحوم سید حسن مدرس وارد مجلس شده حزب «اصلاح‌طلبان» را بوجود آورد و اکثریت مجلس چهارم غالباً با ایشان بود.

۱۵ـ یکدسته از وکلای دورهٔ چهارم

صف اول دست راست: ۱- امین‌التجار ۲– ناظم‌العلماء ملایری ۳ـ افسر ۴ـ مساوات ۵- مدرس ۶- مؤتمن‌الملک ۷– آشتیانی ۸- حاج میرزا مرتضی ۹– سید حسن کاشانی ۱۰– شیخ ابراهیم زنجانی ۱۱- حاج میرزا عبدالوهاب ۱۲– سیدمحمدتقی تبریزی ۱۳- صدالاسلام خمسهٔ ۱۴- سعادت ۱۵- سید حسن بلوچ ۱۶- ذوالقدر ۱۷– شیخ‌الاسلام ملایری ۱۸- شیخ محمد حسن گروسی ۱۹- میرزا محمد صادق طباطبائی ۲۰- انوار ۲۱- سید کاظم یزدی ۲۲- رئیس التجار ۲۳- حایری‌زاده ۲۴- بهار ۲۵- سید فاضل ۲۶– میرزا شهاب ۲۷- نجات ۲۸- کازرونی

حزبی دیگر نیز درین اوقات داشت تشکیل میشد که بعدها بحزب «سوسیالیست» معروف گردید و لیدرهای دموکرات قدیم و اعتدالی که در مهاجرت احزاب خود را منحل کرده بودند این حزب را میساختند.

اینحزب قدری متمایل بروسها بود و حزب دست چپ را تشکیل میداد و اقلیت مجلس چهارم با این دسته و مؤتلفین آنها بود و ما از هریک صحبت خواهیم کرد.

مؤسسان حزب «سوسیالیست» آقایان میرزا محمدصادق طباطبائی و شاهزادهٔ سلیمان میرزا، دو پیشوای دموکرات و اعتدالیون قدیم بودند و هر دو از آزادیخواهان معروف و پیشوایان مشروطیت ایران محسوب میشدند[۲].

☆ ☆ ☆

درین وقت از طرف جنرال «آیرن‌ساید» انگلیسی که آنروز برای سرکشی بقوای ایران از عراق آمده بود، بدولت پیشنهادی شد که قوای قزاق ایرانی باید جزو قوای بریتانیا و در تحت اطاعت و فرمان ارکان حرب ما قرار گیرد و این پیشنهاد را سپهدار در مجلسی مرکب از نمایندگان حاضر و اعیان و تجار طرح کرد و نتیجه حاصل نشد.

بالاخره مأمورین انگلیسی در صدد بر آمدند که شاه را بطرفی حرکت دهند و خود شهرت جمع‌آوری بانکهای خود را دادند چنانکه گذشت ولی این اقدامات نه شاه را مرعوب کرد، نه مردم را، و احساسات کماکان بر ضد انگلیس و قوای او در ایران هیجان داشت.

درین موقع در شهر، آشوبهائی برپا و اجتماعات و هنگامه‌هائی دیده میشد که نه مربوط بدموکراتها بود و نه زیر سر اعتدالیون، ومعلوم نبود از کجا آب میخورد؟!

☆ ☆ ☆

سپهدار برای تشکیل دولت به تبعیدشدگان کاشان که مورد توجه ناراضیان و مخالفان قرارداد و مجلس واقع شده بودند مراجعه کرد و قرار بود هر سه چهار تن را داخل کابینه کند و قول داد که افتتاح مجلس را نیز بتأخیر بیندازد تا حضرات بتوانند فاصله سیاست خارجی را بطریقی (بقول خودشان) روشن سازند. با این تعهد بحضور شاه رفتند، ولی فراکسیون مجلس که بعدها به «اصلاح‌طلبان» معروف شد هیئتی را قبلا نزد شاه فرستاده شاه را بخلاف دولت و نیات او آماده ساخته بود.

وزرا در ملاقات شاه تصمیم خود را که دایر بتأخیر افتتاح مجلس بود عرضه داشتند و شاه نپذیرفت و این اختلاف نظر باعث شد که هیئت دولت معرفی نشده سقوط کرد.

بحران بار دیگر یازده روز طول کشید!

۱۶ـ سپهدار اعظم فتح‌اللّه اکبر

عاقبت عقلا موفق شدند بعضی از مرغان بهشتی را از همگنان جدا سازند و بین سردستگان ناراضی اختلاف ایجاد کنند!

بنابراین روز ماه جمادی‌الاخری ۱۳۳۹ دولت بطریق ذیل تشکیل شد:
سپهدار اعظم رئیس‌الوزرا (نخست وزیر) و وزیر داخله.
حاج محتشم‌السلطنه وزیر خارجه.
سالار لشکر وزیر عدلیه.
سردار معتمد وزیر پست و تلگراف.
امین‌الملک وزیر معارف و اوقاف.
نصرالملک وزیر تجارت و فواید عامه.
امیر نظام وزیر جنگ.
میرزا عیسی خان کفیل وزارت مالیه.

☆ ☆ ☆

پنج روز از عمر این دولت گذشته بود که روزی شنیده شد که عده‌ای مسلح بسمت تهران پیش میآیند.

نزدیک غروب یکشنبهٔ ۱۱ ج ۲ و ۲ اسفند مخبر روزنامهٔ ایران برای کسب خبر رفته ساعت ۹ شب باز آمد و خبر آورد که: رضاخان میرپنجه مقیم قزوین با دوهزار نفر قزاق برای آمدن بتهران و رفتن سر خانه و زندگی خود میآیند و خطری در بین نیست. و این خبر در شمارهٔ فردای روزنامهٔ ایران منتشر گردید!


  1. لقب محمد ولیخان تنکابنی «سپهدار» بود ولی در ضمن جنگ بین‌الملل لقب «سپهسالار اعظم» یافت و لقب «سپهدار» به فتح‌الله اکبر «سردار منصور» رشتی داده شد.
  2. اینحزب اکنون که سال ۱۳۲۱ شمسی است منحل گردیده است.