تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول/انقلاب روسیه یا معجز سیاسی

از ویکی‌نبشته
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول از محمدتقی بهار
انقلاب روسیه یا معجز سیاسی

۱۱- انقلاب روسیه یا معجز سیاسی

بعد از رفتن مهاجرین بهانه‌هائی بدست قشون روس آمد که از طرفی تا اصفهان و از طرف دیگر تا همدان و کرمانشاه و نزدیک سرحد عراق بتازد. زدوخوردهائی که ژاندارم و چریک و الوار و روستائیان دلیر اصفهان جای‌بجای با سپاهیان روس کرده‌اند خود داستانهای تاریخی و ملی است که باید جداگانه نوشته شود.

امـا بتهران ورود نکردند فقط صاحب‌منصبان روس و خانمهایشان و تک تک سرباز و سالدات وارد تهران میشدند و مراجعت میکردند.

کابینه مستوفی‌الممالک پس از استقرار قوای روس در همدان و اصفهان سقوط کرد و فرمانفرما رئیس‌الوزرا شد، بزودی او نیز سقوط کرد. سپهدار اعظم تنکابنی که طرف اعتماد روس و انگلیس بود رئیس الوزرا شد.

در حین حکومت سپهدار روسها در مرکز همه‌کاره بودند. باراتف حکومت میکرد و در تاریخ احمد شهریور اطلاعات زیادی از وقایع این دورهٔ ۱۹۱۶ ثبت است، که خواندنی است، از آنجمله گوید:

«روزی چند نفر زن روسی بفرح‌آباد رفته بودند و میخواستند وارد اندرون سلطنتی شوند و تماشا کنند، مردی روسی مست که از شهر دنبال زنان را گرفته بود رسیده و او نیز میخواهد وارد حرمسرای شاهی شود و کار بکشمکش کشیده و شاه رئیس‌الوزراء را احضار میکند و بفرمانده قشون روس خبر میدهند و انمرد را میبرند!»

☆ ☆ ☆

گفتیم که روسها مدتی بود که قصد مداخله در منطقهٔ نفوذ خود داشتند و بهمین علت حاضر نشدند بعد از جنگ قشون خود را از ایران بیرون ببرند و همین معنی باعث تزلزل بیطرفی ایران و فریاد مردم و جراید و مداخلهٔ عثمانی و هزاران جنجال دیگر شده و کار بمهاجرت کشیده و موجب مهاجمات سپاه عثمانی بهمدان گردیده بود.

در کابینهٔ سپهدار موفق شدند سندی از دولت ایران تحصیل نمایند و بموجب آن سند دولتین در امور مالی ایران بالخاصه بوسیلهٔ کمیسیون مختلط حق مداخله یافتند و گفته میشد که این قرارداد را تنها رئیس‌الوزرا و وزیر خارجه (صارم‌الدوله) امضا کرده و سایر وزرا موافق نبوده‌اند.

ریاست کمیسیون مختلط که معروف به «کمسیون میکس» بود بامسیو هنسنس بلژیکی بود که از خزانه‌داری مستعفی شد و ریاست این کمیسیونرا پذیرفت، خوشبختانه اتفاق تازهٔ افتاد و این قرارداد که صورت آنرا ذیلا مینگاریم عملی نشد:

صورت موافقت‌نامهٔ قرارداد ۱۹ ژویه و اول اوت ۱۹۱۶.

«نهایت توقیر واحترام از وصول یادداشت متحدالمال سفارتین دولتین فخیمتین روس و انگلیس مورخه ۱۹ ژویه و اول اوت ۱۹۱۶ راجع به پیشنهادهائیکه متضمن اصلاحات امور قشونی و مالی دولت علیه است زحمت‌افزا گردید با نهایت شعف و مسرت و اظهار امتنان قلبی از اینکه اولیاء دولتین فخیمتین با حسن توجه و نظر مودت‌آمیز این اصلاحات را وجهه نظر خود قرار داده و اولیاء دولت علیه را در اجرای این اصلاحات که متضمن ترقی و تعالی این مملکت و ترقی و بسط تجارت و ثروت ایران است کمک و مساعدت مینمایند جواباً استحضار خاطر محترم اولیای سفارتین فخیمتین میرساند که اولیای دولت علیه با نظر توجه به پیشنهادهای مذکور نگریسته نظر باوضاع کنونی (فرس ماژور) قبول مینماید».

«که قوای نظامی بعدهٔ بیست‌ودو هزار نفر در تحت تعلیم و تربیت عدهٔ کافی معلمین روس و انگلیس در تحت اوامر وزارت جنگ دولت علیه ایران تشکیل گردیده در انتظام و استقرار امنیت عمومی بپردازند و از حسن مساعدت اولیای دولتین فخیمتین روس و انگلیس در اعزام واستخدام این معلمین و پرداخت مخارج لازمهٔ این تشکیلات که متضمن مساعدت مالی با این دولت است نیز مراتب مسرت قلبی خود را اظهار مینمایند و در این موقع خاطرنشان مینماید که تشکیل یکعده نظامی با بودجه معادل ماهی بیست هزار تومان بغیر از قوای نظامی فوق‌الذکر در مرکز ترتیب و تشکیل خواهد یافت».

«۱ـ راجع باصلاحات امور مالی دولت علیه ایران بوسیله بسط و توسعه و اختیارات کمیسیون مختلط.»

«۲ـ و اینکه اولیای دولتین فخیمتین مساعدت و کمک مالی را پرداخت ماهی مبلغ دویست هزار تومان برای مصارف لازمه جاریه تصویب و قبول فرموده‌اند منتهای خوشوقتی و مسرت حاصل گردیده امیدوار است چنانکه مرقوم فرموده‌اند در اجرای پرداخت مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم اتباع خارجه کمیسیون مختلط بزودی موفق گردد و از طرف سفارتین فخیمتین هم در این باب مساعدت‌های لازمه بعمل آید». «اولیای دولت علیه ایران این بروزات مودت‌آمیز را که حاکی از نیات صادقانه و توجه قابل تقدیر اولیای دولتین فخیمتین در ترقی و تعالی این مملکت است با نظر خوشوقتی و صمیمی مینگرند و امیدوارند که از این بذل موافقت و مساعدت معنوی ساعی و جاهد بوده و همواره از مساعدت و کمک در پیشرفت نیات حسنه اولیای این دولت دریغ نفرمایند».

در خاتمه از ذکر این نکته ناگزیر است که با رعایت مقررات قوانینی که اساس تشکیلات دولت علیه ایران بر آن است و نظر بمواد مقرره قانون اساسی این پیشنهادها در موقع افتتاح مجلس شورای ملی و سنا بتصویب و تصدیق مجلسین خواهد رسید».

من در بجنورد بودم که این خبر توسط جراید روسیه رسید که سپهدار اعظم چنین مقاولهٔ را قبول کرده است، در آن هنگام قصیدهٔ گفتم که مطلع آن چنین بود:

  آنرا که نگونست رایتش من هیچ نخواهم حمایتش  

۱۰ـ سپهسالار اعظم تنکابنی

کابینهٔ سپهدار بواسطهٔ نزدیک شدن قشون عثمانی بهمدان بتاریخ ۱۲ شوال ۱۳۳۴ مطابق ۱۲ اوت ۱۹۱۶ سقوط کرد و کابینهٔ وثوق‌الدوله تشکیل گردید. روز ۱۹ همان ماه سفرای متفقین از بیم سقوط تهران و آمدن قوای ترک در صدد برآمدند که شاه و در بار را همراه خود بمازندران ببرند یا خود ترک پایتخت کنند.

درین باب دعوتی در دربار صاحبقرانیه از چهل تن رجال بعمل آمد و از آن جمله سی و پنج نفر حاضر شدند و پس از صحبت از موضوع، رأی مخفی گرفته شد و از مجموع آراء سی و سه رأی بعدم حرکت شاه و دو رأی بحرکت استخراج گردید.... و توسط دولت بسفرای متفقین نیز اطمینان داده شد که در پایتخت بمانند و حرکت نکنند و دولت نخواهد گذاشت قوای ترک باین حدود وارد شود.

☆ ☆ ☆

بعد از آنکه مهاجرت آغاز شد، چیزی نگذشت که انقلاب روسیه هم در گرفت و سپاهیان روس تزاری ایرانرا ترک گفتند و با آزادیخواهان ایران برادر شدند.

روزی در مسجد شاه جمعی از دموکراتها گرد آمده بودند و من برحسب اشارهٔ انجمن مخفی حزب دموکرات برای آنها حرف میزدم، یکی از سخنان من این بود که گفتم : «دو دشمن از دو سو ریسمانی بگلوی کسی انداختند که او را خفه کنند هر کدام یک سر ریسمان را گرفته میکشیدند و آن بدبخت در میانه تقلا میکرد، آنگاه یکی از آندو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت ای بیچاره من با تو برادرم و مرد بدبخت نجات یافت. آنمرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است!»

آری ما آزاد شدیم و حزب دموکرات آنهائی که در تهران مانده بودند و بمهاجرت نرفته و یا از سرحد باز آمده بودند، حس کردند که میتوان ایرانرا نجات داد و روزیست که یکحزب ملی میتواند حکومت فاضله تشکیل دهد.

بنا بر این موقع شناسی، من و هیجده نفر از زعمای دموکرات تصمیم گرفتیم که تشکیلات بر هم پاشیدهٔ حزب را بهم پیوند دهیم و کمیتهٔ از بین رفته را بر طبق «نظامنامه» بوجود آوریم و شروع بکار کردیم، این عمل در ۱۳۳۵ قمری رویداد.

کابینهٔ اول آقای وثوق‌الدوله تشکیل شده بود، سپهسالار اعظم تازه کنار کشیده بود، دولت نیمه‌ملی و نیمچه آزادیخواه شمرده میشد، نفوذ متفقین و متحدین برابر بود، روسیه انقلاب خود را میپیمود و با سپاهیان کلچاک و دنیکین و ورانگل در نبرد بود. سپاه انگلیس بغداد را زیر فشار گذاشته بود، سربازان عثمانی در جزر و مد خود یکبار تا همدان پیش آمده و عقب نشسته.

در اینحال دموکراتها شروع بکار کردند و بر آن شدند که از انقلاب روسیه استفاده کرده قیافهٔ سال قبل را عوض کنند و استقلالی در عین بیطرفی بوجود آورند و دور و بر پادشاه و رجال خود را گرفته از مداخلهٔ اجانب هر کس باشد ممانعت بعمل آورند و حکومتی مقتدر که دیگر بمداخلهٔ اجانب ناچار نشود ایجاد کنند.

درین حین عده‌ای از هم‌مسلکان که از هر حیث باهم متجانس بودند دور مرحوم سید محمد کمرهٔ جمع شده روزنامهٔ ستاره ایران را ارگان خود ساخته بر ضد تشکیل حزب دموکرات حزب تازه‌ای تشکیل دادند و نام آنرا «تشکیلات دموکراتهای ضد تشکیلی» نهادند!

ما اکثریت داشتیم، حوزه‌ها را تشکیل دادیم و کمیتهٔ مخفی انتخاب شد و جراید ایران و نوبهار و زبان آزاد ارگان ما قرار گرفت و شروع بکار کردیم. اما با نهایت تأسف رفقای ضد تشکیلی با دشنام و تهمت جلو مارا سد کردند! ما با دولت قرار گذاشته بودیم که انتخابات دورهٔ چهارم را آغاز کند، لیکن این دودستگی و اختلاف مـانع انجام این مقصود گردید.

کابینهٔ وثوق‌الدوله نیز ساقط شد زیرا مقاوله‌نامهٔ ۹ ژویه را که سپهسالار امضا کرده بود نپذیرفت و دولتین روس و انگلیس ازین معنی ناراضی شده بودند و در ظرف یکسال کابینهٔ علاءالسلطنه و عین‌الدوله و مستوفی‌الممالک و صمصام‌السلطنه و وثوق‌الدوله از شعبان ۱۳۳۵ تا شوال ۱۳۳۶ تشکیل گردید.

تنها انتخابات تهران در همان اوقات بجریان افتاد و هر دو دسته دموکرات بشرکت اکثریت بردند و اگر یکدسته میبودند و انتخابات را بتعویق نینداخته بودند، مجلس چهارم در دست این حزب افتاده بود و دولتی که منظور بود بوجود میآمد، نظیر دولتی بدست آتاتورک و بعدها در آلمان بدست نازیها بوجود آمد.

دودستگی ما را ضعیف کرد، انتخابات بواسطهٔ روی کار آمدن دولتهائی که مایل بحکومت اعیانی قدیم بودند و با احزاب شوخی میکردند و آنها را فریب میدادند، مانند مرحوم مستوفی، علاءالسلطنه، صمصام‌السلطنه متوقف ماند.

قحطی براثر نفله شدن خواربار در جزر و مد سپاهیان اجانب و سهل‌انگاریهای یکی از وزرای مالیه در ایران آغاز گردید.

بدبختی از هر طرف روی آورد، بغداد سقوط کرد، اسپیار «پلیس جنوب» بوجود آمد، خراسان از طرف سپاه انگلیس اشغال گردید، از اینسو هم طغیان مرحوم میرزا کوچک خان در گیلان و مرحوم خیابانی در آذربایجان و ماشاءاللّه‌خان و سایر یاغیان در کاشان و اصفهان و عملیات واسموس و دشتستانیان دولت مرکزی را ضعیف ساخت!

ضد تشکیلی خودبخود از بین رفت، اما دودستگی زشتی بین حزب دموکرات انداخت که در ایالات و ولایاتهم نفوذ کرد و تصمیم عالی که افراد دانشمند حزب دموکرات در سال اول انقلاب روس در جلسه هیجده نفری گرفته بودند باطل شد، هتاکی و فحاشی و دشمن‌کامی جای رفاقت و اتحاد را گرفت و شکی نیست که این عمل یک دسیسهٔ عمدهٔ سیاسی بود که نه تنها بعضی اعیان محافظه‌کار محرک آن بودند، بلکه بیگانگانهم در اینکار بیشرکت نبودند، بنای کار هم بهواداری لیدرهائی بود که در سرحد مملکت نشسته یا در اسلامبول و برلن مقیم گشته میل نداشتند دیگران در مرکز جای آنها را بگیرند، این شخص‌پرستی و خودخواهی اساس این اختلاف را فراهم کرد!

در بحبوحهٔ خرابی اوضاع و فقر خزانه، علائم شکست متحدین و قوت متفقین در میدانهای جنگ نیز نمودار گردید، حزب دموکرات که اینک بدون منازع شده لیکن استخوانهایش خُرد گردیده بود، متحیر بود که چکند. مسیو «براوین» از طرف لنین بزرگ با مواعیدی بسیار دوستانه وارد تهران شد و از طرف ما و حزب ما و جراید ما پذیرائی گرمی از وی بعمل آمد، جراید دموکرات از انقلاب لنین بسیار تمجید میکردند و بدوستی آندولت امیدوار بودند، مأمورین دولت انگلیس نیز روی خوشی بما نشان میدادند، مخالفین ما هم از بس ما را بهواداری انگلیس منسوب ساخته و ازینراه خواسته بودند ما را منفور سازند وسیله‌ای در دست داشتیم که با دولت انگلیس کنار آئیم و خود و کشور را از شر دولتهای بیعرضه و عوام‌فریب که هر دو ماه یکی رفته یکی دیگر بروی کار میآمد و بر خرابیها می‌افزود نجات بخشیم... ولی چه میتوان کرد با ملتی که بمنفی‌بافی بیشتر راغب است تا بکار کردن و تصمیم گرفتن و مردانه با یک عقیدهٔ روشن پیش رفتن؟... بجای همه کار فقط این شد که کابینهٔ دوم آقای وثوق‌الدوله بروی کار آمد ، کابینه‌ای که بایستی وقت را غنیمت شمرده زمام کار را طوری بدست بگیرد که با توپهم نشود ازو پس گرفت... اینجا بقدری اسرار تاریخی داریم که باید ناگفته بماند، زیرا در صد مقاله هم از عهده نمیتوان برآمد... یکی از آن اسرار «شاه» است، بله مرحوم احمدشاه یکی از موانعی بود که تا آنروز بواسطهٔ وجود و عقاید خاص او نتوانستیم دولتی که میخواستیم تشکیل دهیم. نه ما بلکه هیچکس با طرز افکار آنمرحوم نمیتوانست بطرزی غیر از طرزهای عادی کار کند، رئیس دولت ما هم نخواست یا جرأت نکرد که طرز کار آتاتورک یا موسولینی را پیش گیرد، و اینکار بعد ها صورت گرفت... ولی بدست عده‌ای قزاق نه بدست عده‌ای عالم و آزادیخواه!

دولت وثوق‌الدوله آمد، دو سال هم خوب کار کرد، غائلهٔ گیلان و اصفهان و کاشان ختم شد، غائلهٔ تبریز هم میرفت حل شود، که دولت سقوط کرد! و دولت مرحوم مشیرالدوله بروی کار آمد.

درین دو سال یکضربت دیگر هم بر پیکر حزب وارد آمد و بالاخره اختلاف جدیدیکه مربوط بعقاید افراد راجع بقرارداد ۱۹۱۹ بود بوجود آمد و هرج و مرج بحد اعلای خود رسید و حزب دموکرات در مقبره‌ای که خود و افرادش کنده بودند بدون تشییع و تشریفاتی و بدون تذکر واحترامی دفن گردید!.......

علت اصلی چه بود؟ عدم تشخیص درست و خودخواهی لیدرهای قدیم و کمی جرأت، بدتر از همه اینکه بعد از دایر شدن دولت وثوق‌الدوله دستهای ناپاکی که چون مرده‌اند نباید از آنها ببدی نام برد در انتخابات کمیتهٔ دموکرات دخالت یافت و کسانی که خود را جوانان خاص و الیق از ما میدانستند در کارهای ما شریک شدند و صاحبان ایمان کناره گرفتند...

قرارداد ۱۹۱۹ که آقای وثوق‌الدوله با انگلیس بشرط پذیرفته شدن در مجلس (بعد از نطق احمدشاه در مجلس ضیافت پادشاه انگلیس) بسته بود، در ایران مورد بحث شد، و هر طبقه و حزبی چه تندرو و چه کندرو بقرارداد مزبور حمله میکرد. قرارداد مزبور متکی بحزبی خاص نبود، جمعی قلیل از دموکراتها روزی از آن قرارداد طرفداری کرده بودند و جمعی دیگر از همان حزب مخالفت نموده بودند. نمیشد این موضوع را پایه و بنیاد دو حزب قرارداد، چنانکه قبل از باز شدن مجلس چهارم از طرف جمعی که باز مختلط از هر نوع و جنسی بودند لایحه‌ای منتشر شد که امضاکنندگان آن لایحه که نمایندهٔ مجلس چهارم و اکثریت مجلس را حائز بودند بخلاف قرارداد ۱۹۱۹ پیش از وقت رأی خود را اظهار کردند، علت هم این بود که مردم و داوطلبان وکالت ببهانهٔ وکلای قرارداد به مشیرالدوله نخست‌وزیر فشار میآوردند که انتخابات را بر هم زند و از نو اعلان انتخابات بدهد، این بود که وکلای انتخاب شده برای تبرئه خود آن لایحه را توسط روزنامهٔ رعد چنانکه خواهد آمد منتشر ساختند.

تا اینجا هنوز همه مخلوط‌اند، صحبت از حزب در میان نیست، احزاب همه برهم خورده است، دموکرات و اعتدال و افرادیکه مهاجرت کرده بودند بتهران باز میگردند اما احزاب بحال اول باز نگشته‌اند.