پرش به محتوا

تاریخ جراید و مجلات ایران جلد سوم

از ویکی‌نبشته

هنوز چند ماهی از انتشار جلد دوم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران نگذشته است که وسایل طبع جلد سوم آماده می‌گردد و بیاری خداوند و تشویق دوستان و اهل فضل بچاپ این مجلد مبادرت می‌نمائیم. از نامههائیکه از اطراف پس از نشر جلد دوم بما رسیده چنین استنباط می‌شود که پس از نشر جلد اول کسانی تصور می‌کرده‌اند کار و دوره فعالیت ما با انتشار همان مجلد خاتمه یافته و دیگر مجلدات کتاب برای همیشه یا لا اقل برای مدت مدیدی در و به اجمال و فراموشی گذاشته خواهد شد.

اما وقتی دیدند هنوز چند ماه از انتشار جلد اول نگذشته بود که جلد دوم کتاب در دسترس علاقه‌مندان گذاشته شد بیش از پیش پشت کار و علاقمندی ما را باین کار بزرک ستودند و مقالات و نامه‌هایی مبنی بر تشویق اینجانب مرقوم داشته که ما بدین وسیله از یک یک صاحبان آن مقالات و نامه‌ها سپاس‌گزاری می‌نمائیم و همانطور که در مقدمه جلد دوم یاد‌آور شدیم اگر بخواهیم تمام این نامه‌ها و مقالات را بطبع برسانیم رساله علیحده می‌گردد لذا بچاپ چند تای آن‌ها می‌پردازیم.

نامه هفتگی صبا در شماره ۴۰ دوره هشتم خودم و رخ چهار شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۲۸ می‌نویسد:« جلد دوم تاریخ جراید و مجلات ایران بازگی منتشر شده است کسانی که جلد اول این کتاب را دیده‌اند ارزش زحمات طاقت فرسای آقای صدر هاشمی مؤلف آنرا می‌دانند. کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران در حقیقت یک دایرة المعارف مطبوعات ایران است که در طی مقدمه مفصلی در باره تاریخ عمومی مطبوعات اظهار نظر می‌کند و سپس درباره هریک از مطبوعات ایران بترتیب الفبائی و شرح حال مدیران آن‌ها سخن میراند. آقای صدر هاشمی مؤلف دانشمند و زحمت کش این مجموعه در طی تتبعات فراوان خود گوشه‌های تاریک تاریخ مطبوعات ایران را روشن کرده و از روزنامه‌های کمیاب که شما احیانا اسم آنرا نشنیده‌اید بتفصیل و با ذکر نام و نشان و نقل مندرجات و تفصیل حال مدیر و مؤسس گفتگوهی کند. بهمین جهت این کتاب عادی نیست و یک نوع ابداع در تاریخ مطبوعات ایران است که افتخار آنرا دوست عزیز ما ربوده است. این کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران با جلد دوم تمام نمی‌شود و مجلدات دیگر آن در دست تألیف و چاپ است و‌امید واریم مؤلف بزرگوار با کمال خدمت بزرگ خود توفیق یافته دفتر تاریخ مطبوعات ایران را کامل سازند.»

دانشمند محترم آقای عبدالحسین سپنتا در شماره ۱۸۱ روز نامه سپنتا در ذیل عکس این جانب نامه استاد بزرگوار آقای جمال‌زاده را تحت عنوان ( تقدیر از آقای صدر هاشمی) بدینقسم چاپ کرده‌اند. (حضرت آقای محمد صدر هاشمی زید افضاله دو جلد کتاب مستطاب تاریخ جراید و مجلات ایران که از راه لطف و تفقد برای حقیر ارسال فرموده بودید موجب نهایت امتنان گردید دلم می‌خواست فرصت و مجال مو سعی بود تا بیشتر در تقدیر زحمات بی‌پایانیکه در تدوین این کتاب متحمل شده‌اید تصدیع میدادم ولی چنانکه شاید خاطر محترمتان مسبوق است این ایام خیلی گرفتار م و ساعات وحتی دقایقم تعلق بخودم نیست مختصر و مفید تبریک بگویم و خدمت عمده به مطبوعات و تاریخ ادبی و مطبوعاتی مملکت ما نموده‌اید که در آینده نزدیک و دور زیادی از علاقه‌مندان بسیر ادبی و فکری ملت ایران چه از داخله و چه در خارجه ممنون سرکار عالی خواهند بود. ایکاش در جلد سوم که عالمی چشم براه آن هستند نتیجه تتبعات و تحقیقات خودتان را درباره مراحلی که مطبوعات ایران در زمینه ا نشاء و املاء و فکر و معنی و طرز اسلوب طی نموده در ضمن فصل یا باب جداگانه ملحق میساختند و در واقع دنباله مطالب و تحقیقات بسیار فاضلانه و سود‌مندی که در مقدمه آورده‌اید تحولات ظاهری و باطنی جراید و مجلات ایران را از لحاظ چند روشن می‌ ساختید و بار این زحمت را از دوش علاقمندان بر می‌داشتید و در حقیقت نتیجه زحمات خود را با استنباطاتی که در ضمن مطالعات حاصل گردیده مزیداً للفاید. هدیه دیگری برای خوانندگان می‌آوردید هر چند با طبع نقادی که دارید خیلی احتمال می‌رود که خودتان این فکر را داشته باشید و در اینصورت جداً از فضولی و جسارتی که رفته معذرت می‌طلبم. یقین داشته باشید که ولو مجلدات بسیاری از این کتاب در داخله بفروش نرود، در خارجه مورد نهایت توجه و اعتنا قرار خواهد گرفت و سالیان دراز بر طبع و همت و ذوق مؤلف محترم آن آفرین خواهند خواند. چون کتاب را بطور بسیار مختصر و مجمل در این مدت از دیشب بامروز تنها تصفح کرده‌ام بهیچ وجه من الوجوه اجازه انتقاد بخود نمی‌دهیم و فعلا همینطور از طالع خود ممنونم که توانستم در خود اصفهان نتیجه پشت کار و تحقیقات عمیقه یکنفر از همشهریان عزیز و با همت خود را که بلا شک از مفاخر این سر زمین بشمار خواهد رفت از نزدیک زیارت نمایم خداوند یار و یاور سرکار عالی و تمام اشخاص فضل دوست و دانشمند و با همت باشد و باهالی این شهر که از موهبات الهی حصه عظیمی دارد سعادتی نصیب نماید که مانند تاریخ جراید و مجلات ایران همشهری‌های زیاد داشته باشند و از نعمت قدر‌شناسی و تشویق هم محروم نمانند. ارادتمند سید محمد علی جمال‌زاده - اصفهان ۱۴ بهمن ۱۳۱۸»

آقای سپنتا در شماره ۱۷۹ روز نامه خود در باره جلد دوم کتاب تحت عنوان «باز هم یک کتاب بی‌نظیر» اینطور اظهار عقیده می‌نمایند: «بسیار خوش و قتم که عمری باقی بود و بآرزوی یکسال و نیم قبل خود نائل شده جلد دوم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران را دیدم. فاضل محترم آقای محمد صدر هاشمی کمر بخدمتی بسته‌اند که نه فقط هر روزنامه‌نگار و مرد مطبوعاتی باید سپاس‌گزار زحمات طاقت فرسای‌ایشان باشد بلکه تاریخ آزادیخواهی ایران که از قلم و روزنامه شروع می‌شود قطعاً برای این اقدام می‌سابقه آقای صدر هاشمی احترام و ارزش فراوان قائل است بکوری چشم دشمنان آزادی قلم باید گفت کشوری که بآثار ارباب مطبوعات خود اهمیت ندهد از مزایای تمدن واقعی و لیاقت آنچه را جهان کنونی مفهوم انسانیت می‌داند محروم است. اگر ایرانی از زحمات و فداکاری‌های ملکم خان در روزنامه قانون وموید الاسلام در جریده حبل المتین و جهانگیرخان در نامه صور اسرافیل و امثال آن پیشروان مطبوعات آزادیخواه اطلاع نداشته باشد و در قلب خود نسبت بآن را د مردان از جان گذشته احترام نگذارد نمی‌تواند حس کند که قلم و فضل و شهامت وقتی با هم توام شد ضامن استقلال و بقای کشور است. آقای صدر هاشمی با نشر دو جلد کتاب نامبرده در بالا وسیله مطالعه در این باب را در اختیار فرزندان این آب و خاك هنر پرور قرار داده‌اند و‌امیدواریم با انتشار سایر مجلدات آن مجموعه گرانب‌ها و بی‌نظیری از اسامی و تاریخ و چگونگی جراید و مجلات ایران تقدیم دنیای علم وفرهنك نمایند ما یقین داریم این کتاب همانطور که برای فرزندان ایران یاد‌آور زحمات و خدمات مطبوعاتی پدران نویسنده و با شهامت آنهاست همانطور نیز برای دانشمندان خارجی و محققین علاقه‌مند بمطبوعات وسیله خوبی جهت مطالعه و تحقیق می‌باشد که بوسیله آن می‌ توانند بارزش مطبوعات ایران و تأثیر آن در سیاست و آزادیخو هی پی ببرند و بعقیده نگارنده این خود بزرگترین پاداش و بهترین تقدیریست که در نگارش این کتاب نصیب نویسنده فاضل آن می‌تواند بشود. »

دانشمند محترم و نماینده مجلس شورایمای آقای عبدالرحمن فرامرزی در شماره ٢٠۴١ سال هشتم روزنامه کیهان منطبعه طهران درباره کتاب اینطور مینو پسند: امروز کتاب بسیار زیبا و مفید و نادر الوجودی بدست من افتاد. این کتاب جلد دوم (تاریخ جراید و مجلات ایران) بود که اگر خوانندگان محترم بخاطر داشته باشند سال گذشته چند سطری در تقریظ جلد اول آن نوشتیم و اظهار‌امید کردیم که آقای محمد صدر هاشمی نویسنده مبتکر و متتبع آن بتواند این اثر مفید خود را تمام کند.

انسان در میان اینهمه بیهوده گونی‌ها و ژاژخوانی‌ها وقتى بیك اثر مفید و زیانی

می‌رسد حالت آن گم گشته تی را پیدا می‌کند که در یك بیابان سوزانی سر گشته و حیران باشد و یکدفعه بواجه سبز و خرمی برسد. راستی چطور می‌شود كه گاهی یك نویسنده در میان این همهمه‌های بیهوده که مثل هیاهوی آسیای خالی می‌ماند بکرمی افتد که از خرد یك اثر جاویدانی بگذارد که همیشه مورد احتیاج اهل فضل و از باب بحث و تحقیق گردد و چه چیز آقای صدر هاشمی را وادار بتألیف این کتاب ساخته و اینهه اطلاع را از کجا آورده است.

من وقتی این آثار گرانب‌ها را را می‌بینم در عقیده خود بآزادی قلم راسخ‌تر می‌شوم کتاب خوب، شعر خوب، مقالات خوب، رسائل خوب مثل یك گل پیش رس خود بخود بوجود نمی‌آید باید قلم آزاد باشد، نویسندگان بنویسند سرایندگان بسرایند محققین بحث و تحقیق كند تا روزگار از میان آن‌ها بحکم بقای انسب آنچه بهتر است انتخاب کند و جاوید بگذارد.

شما خیال می‌کنید نقاد روزگار از میان چند هزار شاعر یك فرد و سی و بك نظامی و یك سعدی و یك حافظ را انتخاب کرده و بدست هر کسی داده است که اندکی ذوق شعر و ادب دارد و اگر صد‌ها قلم در این زمان بکار نمی‌افتاد ممکن بود بعضی از از میان آن‌ها پیدا شود که بدون تردید باید این کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران » را از برگزیده‌های آن بشمار آورد.

ما آنروزی که از خداوند تمنی کردیم که بآقای صدر هاشمی توفیق اتمام کار خود بخشد تصور می‌کردیم که شاهکار‌ایشان در جلد دوم تمام خواهد شد و وقتی کتاب را بدست من دادند با ولی آنرا باز کردم که به بینم راجع بکیهان چه نوشته است ولی کتاب را تا آخر ورق زدم و معلوم شد که هنوز آقا در حرف ( ر ) است، پس معلوم می‌شود که ایران در مطبوعات از حیث عدد اسماء غنی‌ترین کشور‌های دنیاست و بدین مناسبت یادم آمد که یک کسی آمار برداشته که تلفون‌های ماهران از حیث عدد کلمات در روز پیش از شهر لندن حرف می‌زنند که دوازده میلیون و نیم جمعیت دارد.

متأسفانه آقای صدر هاشمی هنوز بروزنامه کیهان نرسیده و با این روشی که پیش گرفته و‌امیدوارم تغییر ندهد تا زنده هستیم بکیهان نخواهد رسید که به بینیم راجع بما چه دسته گلی بآب می‌دهد؛ در آینده ایران اعف عمیمی نکرده بود و‌ای در (تقدم) فرامرزی را از دست نوازشی محروم نداشته بود و یک جمله آن که از آقای احمد و عبدالرحمن فرامرزی شرح حال خواسته و هیچکدام پاسخی نداده‌اند معلوم میشود که تنبلی در خانواده فرامرزی خانگی است. زیرا این تقاضا را یک موسه انگلیسی و دو پاکستانی نیز از عبدالرحمن فرامرزی کردند و بایشان همان پاسخی داد که بآقای صدر هاشمی داده است. ولی آقای احمد فرامرزی مرد مر تب آداب دانی است و نمی‌دانم‌ایشان چرا غفلت فرموده‌اند.

بهر حال جلد دوم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران با مقدمه دارای ۳۴۴ صفحه و از (باختر) شروع و به (ریاضیات عالی و مقدمات) خاتمه یافته و ترتیب آن بترتیب کتب لغت است و از این جهت است می‌توان آنرا فرهنک مطبوعات ایران نام نهاد... »

روزنامه عرفان چاپ اصفهان در شماره ۳۰۰۵ سال بیست و ششم خود پس از تدوین مقدمه می‌نویسد: «آقای صدر هاشمی سال گذشته جلد اول تاریخ جراید ومجلات را چاپ و در دسترس علاقه‌مندان دانش و فرهنگ قرار دادند و با ابتکاری که در تألیف آن بخرج دادند دست بکاری زدند که قبل از‌ایشان شاید کسی فکر آنرا نمی‌کرد. اتر‌ایشان مورد توجه علاقمندان قرار گرفت و همانطوریکه در جلد اول وعده داده بودند جلد دوم آن نیز چند روز است منتشر و در دسترس عموم گذارده شده است تاریخ جراید و مجلات در ۳۳۹ صفحه و در آن از ۳۴۷ روزنامه و مجله بحث شده است باید انصاف داد که مؤلف محترم آن با صرف وقت فراوان و زحمت زیاد موفق شده است که اطلاعاتی درباره اینهمه جراید و مجلاتیکه اغلب آن‌ها پس از نشر یک یا چند شماره دو چار تعطیل شده است بدست آورد.

آقای صدر هاشمی از فرط علاقه و حسن ظنی که بجراید و مجلات دارند فقط بذکر محاسن ارباب جراید و مجلات اکتفا نموده و شاید در بعضی موارد غلوهم کرده باشند و اگر گاهی بنقاط ضعف برخورد کرده غمض عین نموده‌اند و باید گفت: «آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد > تاریخ جراید و مجلات یگانه وسیله اطلاع از جراید و مجلاتی است که از صدر مشروطیت بلکه مدتی قبل از مشروطیت در ایران انتشار یافته است و می‌توان گفت این کتاب در نوع خود همال و نظیری ندارد و مطالعه آن برای همه کس مخصوصاً ارباب فضل و کسانیکه بمطبوعات علاقه دارند سودمند می‌باشد ما توفیق دانشمند گرامی آقای صدر هاشمی را در اتمام تاریخ جراید و مجلات از خداوند خواهانیم. »

ادیب دانشمند آقای حبیب یغمائی مدیر محترم مجله ینما علاو آنچه طی نامه خصوصی باین عبارات: «انصافا خدمت بزرگی بادبیات و مطبوعات کردید از کار‌هایی که ما می‌کنیم ارجمند‌تر است. » نوشته در شماره ۱۱ سال دوم مجله یغما در باره جلد دوم کتاب اینطور اظهار نظر می‌نمایند:

تاریخ جراید و مجلات ایران - در صفحه ۲۲۱ (شماره خرداد ۲۸) که جلد اول این کتاب از کار در آمد اظهار عقیده و علاقه کردیم - اکنون مژده می‌دهیم که جلد دوم این کتاب نیز در ۳۳۹ صفحه انتشار یافت. بی‌شائبه اغراق (تاریخ جراید و مجلات ایران) از کتاب‌های ارجمندی است که در این عصر انتشار یافته و تنظیم و تألیف چنین کتابی خدمتی چندان بزرک و مهم است که جای هیچگونه خرده‌گیری و مشکل پسندی نیست. این نکته دقیق را باید آشکارا گفت که مراتب فضایل وحسن نیت ارباب جراید هیچگاه یگان، نبوده است چنانکه امروز هم یگان نیست. بسیاری روزنامه و مجله را صرفاً وسیله احراز مقام با ادخار ثروت قرار می‌دهند و چون کمال مطلوب این بود بناگزیر مصلحت و تربیت ملی را بنسبت کلی رعایت نمی‌توانند کرد در کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران مؤلف محترم از صاحبان مطبوعات علی الاطلاق تمجید فرموده و پایه و مایه همه را بیگان ستوده است در صورتیکه سزاوار‌تر این بود یا بی‌هیچ ملاحظه خوب و بد هر دو را باز می‌نمود یا موضوع را مسکوت می‌گذاشت که آیندگان داوری کنند.

بهر صورت چنانکه اشارت کردیم، نظیر این مسامحات هیچ از ارج و اهمیت کتاب نمی‌کاهد و از خداوند تعالی مسئلت داریم که دوست دانشمند ما با تمام این خدمت عظیم توفیق یابد. »

روزنامه (اصفهان) در شماره ۶۲۸ تحت عنوان (تاریخ جراید و مجلات ایران جلد دوم) نظریات مدیر خود را در باره کتاب اینطور شرح می‌دهد: « درست یگال قبل بود که ما بوسیله صفحات همین روزنامه بشارت انتشار کتاب بسیار سودمندی را بنام بالا دادیم کتاب مزبور تاریخچه تمامی جرایدی بود که حرف اول آن‌ها الف بود و تنها همین حرف اول الف ۲۶۶ روزنامه فارسی زبان را از آغاز پیدایش جراید ایران و جلد اول این کتاب نفیس را تشکیل می‌داد. اینک نیز جلد دوم آن بوسیله مؤلف دانشمندش آقای محمد صدر هاشمی بدقت روزنامه ما رسیده که از حرف (ب) شروع و بحرف (ر) خاتمه می‌یابد و تاریخچه ۳۳۹ روز نامه را بیان می‌کند و جلد دوم این اثر نفیس و بسیار سودمند را ترتیب می‌دهد همانطور که راجع بجلد اول این آقای ربیع انصاری مؤلف محترم کتاب (جنایات بشر یا آدم فروشان قرن بیستم) در شماره ۲۹۷ سال دهم روزنامه خود کیوان اینطور اظهار نظر می‌نما یند: « هفته گذشته جلد دوم تاریخ جراید و مجلات ایران تألیف دانشمند محترم آقای محمد صدر هاشمی که از حرف ب شروع و بحرف را خاتمه یافته بقطع وزیری در ۳۳۹ صفحه یك مقدمه شامل چند تقریظ که مدیر آن جراید بجلد اول این اثر نفیس نوشته‌اند بدفتر کیوان رسید. رنجی را که آقای صدر هاشمی در تألیف و تدوین این کتا بر خود هموار ساخته‌اند اهمیت و ارزش آن برای کسانی که با قلم و کاغذ و روزنامه و چاپخانه سر و کار ندارند مجهول است ولی مدیران مجلات و جراید ایران از دو نقطه نظر بحاصل کار و زحمت آقای صدر هاشمی با نظر تحسین و تقدیر می‌ نگرند. نخست اینکه می‌دانند در کشوری که تقریباً نود درصد افراد آن مواد هستند تألیف و ترجمه کتب و یا روزنامه‌نویسی مخصوصاً با وضع خراب چاپخانه‌های ایران بویژه آنکه حتی با سواد‌ها نیز رغبت و علاقه اصولاً بمطبوعات از خود نشان نمیدهند چقدر کار پر زحمت و بی‌سود و پر درد سر است و بنا براین تا لیف یك چنین کتابی خاصه آنکه خوانندگان آن خیلی محدود هستند چیزی جز عشق و علاقه سرشار مؤلف آن بانجام یك خدمت مهم فرهنگی نیست. دوم اینکه تا امروز ما در کشور خود هیچگونه آمار و فهرستی از مجلات و جرائدی که در ایران منتشر شده بود در دست نداشتیم و زحمتی را که فاضل ارجمند در تألیف این کتاب تقبل کرده‌اند این نقیصه را مرتفع و خدمتى بزرك بفرهنك كشور نموده‌اند. موضوع مهمی که واقعاً بر ارزش این خدمت فرهنگی می‌افزاید زحمت فوق‌العاده‌ای است که آقای صدر هاشمی در بدست آوردن نسخه‌های جراید و مجلات کمیاب متحمل شده و با فعالیت و پشتکار بی‌نظیری این مهم را انجام و کنایی که در دست تألیف: ارتد بصورت یك مجموعه کاملی در دست اهل تحقیق قرار میدهند در هر صورت اهمیت این خدمت بزراع از نظر ارباب قلم پوشیده نیست و ماضن تقدیم تبریك خالصانه خود بمناسبت انتشار دومین جلد این کتاب موفقیت دانشمند محرم آقای صدر هاشمی را در چاپ سایر مجلدات آن از خداوند مسئلت می‌کنیم. »

دانشمند محترم آقای وزیر‌زاده اخگر رئیس دادگستری خراسان در طی یکنا مه متروح و مفصلی درباره طبع جلد دوم کتاب اینطور مرقوم داشته‌اند: « جلد اول را تمام خواندم ولی همراه نیست از قراریکه در روزنامه کیهان خواندم جلد دوم تا حرف راه زیادتر نشده و جلد سوم و چهارمی هم البته خواهد داشت. بسیار خوب ا قدامی بود و مطبوعاتی که داشت در دریای فراموشی غرقه و محو می‌گردید بکرانه این کتاب نفیس پناهنده و از دست عزرائیل نسیان ر‌هایی یافتند. »

آقای وزیر‌زاده در ضمن همین نامه پیشنهادی بدین شرح فرموده که‌امیدواریم انرا در مجلدات اینده به وقع عمل بگذاریم. ‌ایشان می‌نویسند: « نکته‌ای که تذکا انرا بیموقع نمی‌دانم این است که بیمناسبت نیست هرگاه امکان داشته باشد چرا بدی که کتاب نگاشتیم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران یکی از بهترین کتب فارسی زبان است که در عصر اخیر تألیف و قدم در عرصه مطبوعات گذاشته و مؤلف محترمش در راه تألیف آن رنج و زحمت بسیار کشیده است مؤلف این اثر مفید بیشتر از این جهت شایسته تمجید و ستایش است که نام بسیاری از جراید و مجلات و جریده نگاران قرن اخیر را زنده کرده و نگذارده است در بین یک مات حق ناشناس و فراموشکار در گور فراموشی مدفون شود. جلد دوم این کتاب نیز بهمان خوبی جلد اول و بلکه بهتر چاپ شده و دارای ۳۴۸ صفحه بقطع وزیری است‌امیدواریم فرهنگ پژوهان همت فرموده هر چه زود‌تر جلد دوم را بمانند جلد اول خریداری کنند تا دوست فاضل ما آقای صدر هاشمی بتوانند جلد‌های آینده آنرا نیز بزودی چاپ و در دسترس ارباب دانش بگذارند. »

روزنامه راه نجات در شماره ۸۲ دوره سوم پس از یک مقدمه مفصل و طولانی و چاپ عکس مؤلف اینطور اظهار نظر می‌نماید: «... کم کم داشت زحمات و فداکاری ‌های مدیران جراید با طول زمان از خاطره‌ها محو می‌شد تا اینکه مرد دانشمندی با پشتکار و فعالیت خستگی ناپذیری متجاوز از بیست سال تمام وقت شبانه روز خود را صرف جمع‌آوری نمونه‌های جراید و مجلات و تاریخ مطبوعات ایران نمود و بالاخره اینهمه زحمت و مرارت و رنج را بصورت کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران در آورد که جلد اول آن در آذر ماه سال گذشته بطبع رسید و جلد دوم آن نیز چند روزی است از طبع خارج گردیده و در دسترس علاقمندان و اهل فضل و ادب گذاشته شده است. تا کسی کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران را نگیرد و نخواند بمشکلات

کار و اهمیت کتاب نمی‌برد. راستی کار بزرگی است که کسی آنچه روزنامه و مجله از هفتاد سال قبل تا کنون چاپ شده ولو یک شماره باشد جمع‌آوری نماید و تاریخچه آنرا مدون سازد. شاید برای اغلب خود مدیران جراید و مجلات هم تنظیم تاریخچه روزنامه خودشان کار مشکلی باشد تا چه رسد باینکه دیگری بخواهد اینکار را انجام دهد

آقای صدر هاشمی با موشکافی عجیبی تاریخ تأسیس و انتشار یک یک جراید و مجلات را در این کتاب ضبط کرده و در ضمن اشاره برام ومسلک آن تاریخچه از تحولات و تغییراتی که در روزنامه حاصل شده ثبت نموده‌اند، و چون کتاب بصورت الفباتیک تنظیم شده اطلاع بر تاریخچه هر روزنامه بسهولت انجام می‌گیرد. در مقدمه جلد دوم قسمتی از تقاریظی که مدیران جراید و مجلات حاضر و دانشمندان برجلد اول کتاب نگاشته نقل نموده‌اند و این خود بر عظمت و اهمیت کتاب می‌افزاید. سال‌ها و بلکه قرن‌ها باید بگذرد تا دانشمندانی مانند آقای صدر هاشمی دست بکار چنین عمل بزرگی بزند و فرهاد‌وار با تیشه‌اندیشه و خرد کوه‌های موانع را از جلوی راه خویش بر دارد تا شاهد موفقیت را در آغوش گیرد. بهر صورت ما این موفقیت بزرک را بدوست دانشمند خود آقای صدر هاشمی تبریک میگوئیم و عموم خوانندگان خود را باستفاده از کتاب مذکور دعوت می‌نمائیم. »

در جلد دوم کتاب، در ذیل روزنامه تربیت، در نظر داشتیم عکس مرحوم میرزا محمد حسین ادیب لقب بذکاء الملک، مدیر روزنامه تربیت را طبع نمائیم ولی بواسطه نرسیدن کلیشه عکس آنمرحوم موفق بانجام این عملی نشدیم و اکنون در این مجلد چاپ آن مبادرت می‌نمائیم در این عکس مرحوم ذکاء الملک و فرزندش محمد علی فروغی مشاهده می‌شود. در زمان انتشار غالباً دو چار توقیف شده‌اند مقاله و شماره‌ای که علت توقیف بوده است در این تاریخ درج شود که طرز قضاوت حکومت‌های وقت و روش افکار نویسندگان مشخص گردد. »

در شماره ۸ سال چهارم مجله پیام نو نشریه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی در باره کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران تحت همین عنوان اینطور مینوید: « این کتاب فهرست الفبائی نام‌های روزنامه‌ها و مجلاتیست که تا کنون بزبان فارسی انتشار یافته و این مجلد بپایان حرف الف می‌رسد و از اینجا پیداست که شاید این کتاب چهار برابر این قسمت از چاپ در آید. آقای صدر هاشمی که از مؤلفان دانشمند و پر کار اصفهانت در تدوین این کتاب کوشش بسیار کرده و حق مطلب را از هر حیث گذارده است و در ضمن شرح حال‌های مفیدی از برخی نویسندگان روزنامه‌ها و مجلات مهم در این کتاب هست که فایده آنرا بیشتر می‌کند و در حقیقت این کتاب فصلی از تاریخ ادبیات و زندگی سیاسی ایران در این زمان‌های اخیرست. »

مدیر مجله دانش چاپ طهران در شماره چهار مجله اینتم اظهار عقید. می‌کند: « متجاوز از یك قرن است وطن پرستانی فدا کار قلم در دست گرفته حقایق را برای اطلاع مردم در روزنامه‌ها و مجلات نوشتند و اسیاست‌های خشن و تبعید‌های اتابك اعظم ساختند، رنج دوری از یار و دیار را بخاطر آزادی ملت ایران تحمل نمودند، خود را بسیاه چال محبس محمد علیشاه افکندند؛ جلادی‌های لیاخوف را قبول کردند و تا لحظات آخر زندگی از حقوق حقه ملت ایران دفاع نمودند. اما تاریخ زندگی و فداکاری آن‌ها ثبت نگردید و از آنجائیکه نمی‌بایست نام آنان از صفحه تاریخ محو گردد و نسل حاضر و آیندگان از خدمات و فداکاریهای‌ایشان و مشکلاتی که بر سر راه مربیان قوم بو د بی خبر مانند آقای صدر هاشمی پس از پانزده سال صرف وقت کتابی بنام تاریخ جراید و مجلات ایران در شرح آنچه روزنامه و مجله در ایران منتشر شده تألیف و تدوین کرده و نقصی بزرگی که از این حیث در مطبوعات جدید بود برطرف ساخته‌اند. تا کسی این کتاب را نخواند و بالااقل ورق نزند نمی‌تواند باندازه زحمات مؤلف دانشمند پی ببرد. این کتاب در محافل اهل فضل و دانش بطور شایسته و بایسته مور د حسن قبول واقع شده و اثری مفید و جدید در مطبوعات کشور قلمداد گردیده است. کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران فرهنگی نفیس و گرانب‌ها از مطبوعات کشور می‌باشد بطن قوی دیر یا زود بزبان‌های خارجی ترجمه خواهد شد. »

این بود قسمتی از تقاریظ از باب جراید و مجلات و فضلا و دانشمندان کشور که درج نمودیم و برای خوف از اطناب از درج بقیه آن‌ها در ضمن معذرت خودداری می‌نمائیم در این مجلد تا آنجا که امکان داشته پیشنهادات این دانشمندان به ورد عمل گذاشته شده‌امید است مقبول طبع ارباب فضل و ادب واقع گردد و انتظار می‌رود که اگر باز هم نظریات و انتقاداتی دارند مرقوم فرمایند تا در طبع‌های دیگر کتاب ملحوظ افتد. از خداوند توفیق اتمام کار را مسئلت می‌نمائیم. جلد دوم کتاب بحرف و بعده الیاء وبمجله (ریاضیات عالى و مقدماتی) خاتمه یافت وجلد سوم بحرف و شروع می‌گردد. اردیبهشت ماه ۱۳۲۹

حرف ز

(۶۰۶) زاراریت باهرا

زار اریت باهرا که مرحوم تربیت آنرا به ( شعاع روشنائی ) ترجمه نموده در شهر رضائیه ) ارومیه سابق ( بزبان کلدانی از طرف مبشرین امریکائی تأسیس و منتشر شده است. شماره اول این روز نامه در تاریخ چهار شنبه اول ژانو په ۱۸۵۱ میلادی مطابق ۲۷ صفر ۱۲۶۷ قمری انتشار یافته و بنابراین با اولین روزنامه فارسی هم سال و بلکه قدیمتر از آن هم می‌شود. ( ص ۴۱۰ کتاب دانشمندان آذر بایجان )

همانطور که یاد‌آور شدیم این روزنامه را مبلغین آمریکانی برای کلدانی‌ها و ارامنه آذربایجان ماهیانه یک شماره با چاپ سربی و شامل مطالب دینی و مذهبی منتشر نموده و با محاسبه دقیق شماره اول آن دوماه قبل از روزنامه وقایع اتفاقیه انتشار یافته و بنابراین در ردیف قدیمتر من روزنامه‌های ایران است. بی‌مناسبت نیست در این جا مختصری از آغاز آمدن مبشرین امریکانی بایران و ابتدای کار آن‌ها گفتگو نمائیم

اول دفعه که مبشرین امریکانی بایران آمدند دو نفر کشیش امریکایی بنام ( اسمیت ) و ( دوایت ) برای مطالعه در احوال عیسویان آذربایجان در زمان محمد شاه در سال ۱۲۴۴ قمری بود. این دو نفر پس از مدتی توقف در ایران، باهریکا مراجعت نموده و نتیجه مطالعات خود را بجمعیت مبشرین امریکائی تقدیم داشته و در نتیجه این جمعیت کششی را بنام ) پر کنیز ( برای تبلیغ روانه آذربایجان نمود. بعد ا چند نفر کشیش دیگر بیر کینر ملحق شده و این مبلغین عیسویان آذربایجان را بمذهب پروتستان دعوت نمودند. مرکز اقامت این مبلغین شهر ارومیه بود و پرکینر علاوه بر کلیسا و کتابخانه و مطبعه، مدرسه نیز در ارومیه دایر کرد.

(۶۰۷) زارع

در سال ۱۳۰۰ شمسی روزنامه زارع در شهر یزد تأسیس و بطور هفتگی منت شده است.

(۶۰۸) زانک

روزنامه هفتگی زانک بزن ارمنی در سال ۱۳۲۸ قمری مطابق ۱۹۱۰ میلادی در شهر تبریز تأسیس شده و ارگان فرقه ارامنه (هانچا کیست ) بوده است. ( تاریخ مطبوعات برون ص ۱۰۰ )

(۶۰۹) زاینده رود

روزنامه زاینده رود بمدیری ) معین الاسلام خونساری ( در اصفهان تأسیس و شماره اول آن در محرم ۱۳۲۷ قمری منتشر شده است. این روزنامه هفتگی بوده و در سال‌های اول با چاپ سنگی در مطبعه ( فرهنک ( چاپ و در هشت صفحه بقطع وزیری بزرگ (۶/۵*۱۲ سانتیمتر) منتشر شده. و از ابتدای سال چهارم با همان وضع و روش بدیر مسئولی (ادیب خراسانی) انتشار یافته است.

زاینده رود در سه سال اول که بمدیری معین الاسلام خونساری منتشر شده مرتبا همه هفته روز‌های چهار شنبه طبع و روز‌های پنجشنبه منتشر می‌شده و مشتمل بر مقالات اساسی و اخبار کشور و اصفهان بوده و در هر شماره یک یا دو صفحه از آن کاریکاتوری اجع بحوادث داخلی ایران رسم شده است. زاینده رود از روزنامه‌های مفید و بسیار خوب ابتدای مشروطیت ایران است که در ولایات منتشر می‌شده و مدیر آن با‌ایمان و عقیده مخصوصی از مشروطیت دفاع می‌نموده و علاوه از حیث اشتمال آن بر وقایع مشروطیت در اصفهان حایز اهمیت می‌باشد.

در ضمن یک سطر در زیر عنوان در هر شماره روزنامه اینطور معرفی شده است «آنچه که مفید بحال عموم ومنافی با آئین اسلامیت نباشد درج ومحاکمات عد لیه نیز نگاشته می‌شود. » وجه اشتراک روزنامه اصفهان ۱۶ قران، سایر بلاد ایران ۲۰ قران ممالک خارجه ۱۰ فرانک. قیمت یک نسخه ۴ شاهی. سایر بلاد ۶ شاهی ۰ اعلانات سطری دو قران. عنوان مراسلات: اداره زاینده رود. اسم روزنامه (زاینده رود) بخط نسخ درشت در وسط دایره نوشته شده و در زیر آن سال تأسیس (۱۳۲۷) در ج است. در بالای عنوان روزنامه عبارت (و کلاذمه دار آبونه می‌باشند) چاپ شده است شماره اول سال دوم روزنامه بهمان قطع سال اول و با همان خصوصیات در تاریخ ۲ شنبه ۱۹ شهر محرم الحرام ۱۳۲۸ قمری منتشر گردیده است. برای این که خوانندگان بسبک مقالات روزنامه آشنائی حاصل کنند مناسبت نیست قسمتی از مقاله افتتاحی این شماره را نقل نمائیم:

«جالب دقت وکلاء دار الشورا. الحمد لله که در این وقت موفق بوعده‌ای که بمشترکین عظام داده آمدیم و دوباره تأییدات حق مارا بشرأفت خدمت ملت مساعدت نمود که اینک بسبارکی و می‌منت شروع بسال دوم جریده می‌نمائیم معلوم است قبل از شروع بنگارش لازم است نخست معرفی مسلک خود را نموده خوانندگان را از طرز روش خود در این سال مستحضر داریم چرا که مسلک ما در آتیه بسی فرق دارد و بگذشته شباهتی نخواهد داشت. مسلک جریده ما در سال اول بر حسب اقتضای وقت و مصلحت زمان مسلک حماسی بود و اغلب هم خود را مصروف نوشتن مقالات مهیجه و عباراتی که خون را آورده و تهییج غیرت و عصبیت می‌نمود می‌گردیم و نیز اگر مجالی بدست می‌آمد و از برای درج مکانی باقی بود بدرج اخبارات و تلگرافانی که کاشف از فتوحات ملیه و از واندن آن‌ها روح غیرت وطنی در ملت احداث می‌شد، در آن موقع ملت بمطالبه حق خود قیام نموده بود و با قوای استبدادی در مقاومت بود بهتر از این ۱۰ مسلکی نمی‌توانستیم اتخاذ نمائیم ولی امسال آن مقتضیات موجود نیست و مقتضیات دیگری فراهم است در این صورت از تغییر منسلک جریده ناگزیریم ملاحظه نمائید اوضاع کنونی با سال گذشته چه اندازه مغایرت دارد و تاچه درجه تفاوت حاصل شده، پارسال این موقع که ما بنشر این جریده پرداختیم همه روزه اخبار وحشت آثار از دربار محمد علی میرزا میر سید گاهی مقتول نمودن یک مشروطه خواه و گاهی مصلوب کردن یک حقوق طلب را می‌شنیدیم گاهی خبر سوق عساکر بآذربایجان و گیلان و اصفهان می‌رسید مع ذلک بواسطه مشاهده استقامت و پای فشاری مجاهدین در استیفاء حقوق ملیت ابداً و حشتی در ما پیدا نمی‌شد و اضطرایی رخ نمی‌داد و با کمال جرئت و جارت بانجام وظیفه خود اشتغال داشتیم و میدانستیم سوء افعال محمد علی میرزا بخود عائد شده کار ملت پیشرفت کامل پیدا می‌کند و اسباب امیدواری در آتیه حاصل می‌شود ولی امال ملاحظه می‌کنیم اثری از آذربایجان سابق باقی نمانده و محمد علی میرزا که غاصب حقوق ملت بود مخلوع و بجای او یک سلطان جوان بخت معصوم نصیب ما شده که هنوز لذت استبداد و فرعونیت نچشیده و سلطنی بجز سلطنت مقیده ندیده. در تمام نواحی فتنه نیست بجز اردبیل که آنهم بهمت اولیاء امور بر طرف خواهد شد ذلک که وحشتی امسال بر وطن خود داریم در سال گذشته نداشتیم چرا پارسال گمان می‌کردیم که پس از رفع مانع دیگر ابواب ترقی و تمدن بر ما ایرانیان گشوده می‌شود.... لهذا برحسب اقتضاء ابن وقت لازمست که تغییر مسلک داده و بهترین مسلکی که بنظر می‌رسد مطالبه اجراء قانون ومواطبت در عدم تخلف از آن است و بهمین مسلک جریده خود را معرفی نموده با کمال حقیقت پیرو همین مسلک خواهیم برد... »

پس از سر مقاله مذکور مقاله تحت عنوان (ظل السلطان) نوشته و در آن از این شاهزاده دفاع کرده است. مقاله دیگر این شماره بعنوان (نقض قانون اساسی) و بعد ) اقدامات انجمن درباره ظل السلطان ) می‌باشد. اخبار این شماره عبارت از طرق تشکیل عدلیه در اصفهان و صورت اسامی و اعضاء آن و صورت محاکمات عدلیه وحوادث اطراف شهر و راپورت اداره نظمیه و در صفحه هشتم حکم رئیس عدلیه اصفهان و تلگراف از طهران درج شده است.

شماره ۴۲ سال سوم روزنامه در تاریخ پنجشنبه ۷ جمادی الاولی ۱۳۳۰ قمری منتشر گردیده و در این سال بقیمت اشتراک روزنامه بدین نحو افزوده شده است اصفهان ۱۸ ریال، سایر بلاد: ۲۲ ریال، در ممالک خارجه ۲۶ قران؛ در سال چهارم که مدیر مسئول روزنامه عوض شده قیمت اشتراک باز هم افزوده گردیده و بترتیب به ۳۰٬۲۴ و ۳۵ قران ترقی کرده است. شماره ۳۷ سال چهار م در تاریخ ۵ شنبه ۲۲ شعبان ۱۳۳۲ قمری منتشر شده و در عنوان آن روزنامه بدینقسم معرفی گردیده: « جریده‌ایست مصور، سیاسی، اخباری از مطالب نافعه بآزادی سخن میراند و مذاکرات بلدیه نگاشته می‌شود عنوان بعضی از سر مقاله‌های روزنامه از این قرار است: « اهمیت جریده با حرف نا شنیده » و « آزادی » و « تربیت نسوان » و « ترک عادات قدیمه » خلاصه مذاکرات انجمن ولایتی پنجشنبه ۱۶ »

میرزا سید عبد الحسین ملقب بمعین الاسلام خونساری معین الاسلام معروف بزاینده رود مدتی در اصفهان روزنامه زاینده رود را تأسیس و منتشر نموده و در وقایع جنک بین‌الملل اول مجبور بمهاجرت از اصفهان بطرف بختیاری گردیده است. مرحوم وحید در جلد اول کتابره آورد (ص۱۰۹) در جائیکه از وقایع محرم ۱۳۳۴ قمری گفتگو می‌کند می‌نویسد، بخلاصه اینکه بمناسبت انتشار خبر ورود قشون روس باصفهان مصمم شدم از اصفهان بطرف بختیاری فرار کنم تا می‌رسد باینجا که: « مدیر جریده زاینده رود سید عبدالحسین خونساری که آنوقت سمت مدعی العمومی عدلیه اصفهان را نیز دارا بود و گراور او در (ص ۱۱۱) دیده می‌شود. (در این گراور میرزا عبدالحسین با لباس عمامه و مردی چهل و چندساله است) نیز تصمیم فرار و مهاجرت داشت و لوازم سفر خود را بدستگرد آورده بود در خانه من تا به وقع با یکدیگر فرار کنیم ۲۰ مرحوم زاینده رود مدتی در ولایات یزد و نیشابور و بعضی نقاط دیگر سمت ریاست عدلیه را داشته و در جمادی الاول ۱۳۳۹ قمری بریاست پار که بدایت عدلیه اصفهان منصوب شده است. از مرحوم زاینده رود فرزندان و بنی اعمامی در اصفهان و سایر شهر‌ها باقی ماند که اغلب بخدمات دولتی مشغولند و منجمله یکی از فرزندان آنمرحوم آقای محمد زاینده رو د مدتی رئیس فرهنگ گرگان بود و در حین تحریر رئیس فرهنگ زنجان است. از بنی اعمام آنمرحوم کمال و جمال رضوان که اولی در شرکت اسفالت و دومی رئیس دبیرستان سعدی اصفهانست.

و اما ادیب خراسانی که مدتی اداره روزنامه بعهده او بوده بعداً روزنامه صبح امید را در اصفهان تأسیس نمود و ما در ذیل این روزنامه شرح احوال او را ذکر خواهیم کرد.

(۶۱۰) زبان آزاد

روزنامه زبان آزاد بصاحب امتیازی ) معاون السلطنه ) دو مرتبه در طهران تأسیس و منتشر شده است دفعه اول در شوال ۱۳۳۵ قمری بوده که پس از توقیف روز نامه نوبهار بمدیری آقای ملک الشعرای بهار، زبان آزاد بجای آن برای مشتر کین فرستاده شده است و این مطلب را بطور اجمال در سرمقاله شماره اول دوره دوم روزنامه بدین نحو ذکر کرده است: « نامه زبان آزاد که نخستین دوره سیر و مرحله زندگانی خویش را با مداد برادرانه هم ملک ارجمند خود ( نوبهار ) بسر بر د و با نگارش آقای ملک الشعرای بهار بودجه‌ایشان بخدمت عالم مطبوعات ومان شتافت پس از رفع تعطیل و انتشار آن گرامی روزنامه چندی بانتظار تکمیل لوازم در محاق تعطیل.... »

و اما شماره اول سال اول که در حقیقت شماره اول دوره دوم روز نامه می‌باشد بصاحب امتیازی (معاون السلطنه) و مدیری (میرزا قوام الدین) در طهران تأسیس و در تاریخ جمعه ششم ربیع الاول ۱۳۳۶ قمری مطابق ۳۰ قوس ۱۲۹۶ شمسی در چهار صفحه بقطع بزرک، در مطبعه سربی برادران (باقر‌زاده) طبع و توزیع شده است طرز انتشار آن هفته سه نمره روز‌های دوشنبه، چهار شنبه، جمعه بوده است قیمت اشتراک آن یکساله داخله ۷۰ قران، شش ماهه ۳۵ قران. خارجه ۸۰ قران ۴۰ قران. تک نمره طهران ۱۰ شاهی ولایات ۱۱ شاهی محل اداره: طهران خیابان لاله‌زار:

در شماره اول پس از مقدمه که قسمتی از آنرا نقل کردیم مقاله افتتاحی روزنامه تحت عنوان (یاس باختگی) و بعد اخبار داخله و خارجه چاپ شده و در پاورقی صفحات دوم وسوم ( جاسوس خرد سال ) درج گردیده است شعار روز نامه که در زیر اسم روزنامه چاپ شده جمله ) ایران از آن ایرانیان است ) می‌باشد. مندرجات روزنامه عبارت از سرمقاله و اخبار داخله و خارجه است و پاورقی و گاهی اشعاری نیز در آن دیده می‌شود من جمله در شماره ۵ سال اول مورخ ۱۶ ربیع الاو ل ۱۳۲۶ قمری اشعاری از رشید کرمانشاهی عضو دانشکده (آقای رشید یاسمی استاد دانشگاه) تحت عنوان (ادبیات ترجمه از لافنتن فرانسوی) درج است:

شنیدم که بر خوان گرگان دشت
یکی گرگ از ره پذیرفته گشت
 
چو بنشت از حرص خورد آنچنان
که بگرفت در حلق وی استخوان
 
ببی چارگی رو بصحرا نهاد
نه یارای فریاد بودش نه داد
 
قضا را یکی لک‌لک پر غرور
بنزدیک او آمد از راه دور
 
اشارت بدو کرد با دست و سر
که پیش آی و برهانم از این خطر
 
چواین دید لک لک سویش شد دوان
بزحمت بکندش ز حلق استخوان
 
سپس مزد خود کرد از وی طلب
بپاسخ چنین گرگ بگشود لب
 
بگردن دو صد منت است از منت
که شد از گلویم ر‌ها گردنت
 
اگر در دلم مهربانی نبود
ترا گردن و زندگانی نبود
 
ز من دور شو‌ ای نمک ناشناس
که بس بوده‌ای سفله و ناسپاس
 
بسختی ستمگر بخواند ترا
چو کام از تو گیرد براند تو را
 

از روزنامه زبان آزاد تا شماره ۲۶ سال اول مورخ چهارشنبه ۹ جمادی الاول ۱۳۳۸ در دست است.

(۶۱۱) زبان ایران

روزنامه زبان ایران در طهران بمدیری و نگارندگی (میرزا ابوالحسخان معدنچی) تأسیس و شماره اول آن در برج دلو ۱۲۹۹ شمسی منتشر شده است. طرز انتشار روزنامه هفتگی بوده و در سال سوم انتشار مدتی دو چار تعطیل شده و علت این تعطیل را در روزنامه ایران مورخ ۱۶ اسد ۱۳۰۳ شمسی اینطور اعلان کرده است: جریده زبان ایران که چندی برای پاره محذورات اداری انتشار آن بنا خیر افتاده اینک بیاری خدا با همان سبک سا بق منتشر خواهد شد. در روزنامه ایران مورخ ۵ شنبه ۱۳۰۳ شمسی، در جزء اخبار داخله، خبر انتشار مجدد زبان ایران را بدینقسم نوشته: « نامه شریفه زبان ایران دیروز با مقالات مفیده انتشار یافت. » انتشار مجدد روزنامه مصادف با شماره اول سال چهارم روزنامه بوده و شماره اول سال چهارم در تاریخ چهارشنبه ۲۵ شهر محرم الحرام ۱۳۴۳ قمری مطابق ۴ سنبله ۱۳۰۳ شمسی منتشر شده است. این شماره در دو صفحه بقطع بزرگ و با چاپ سربی در مطبعه (تمدن) طبع گردیده. سر مقاله آن تحت عنوان (پس از نه ماه تعطیل) است و باینقسم شروع می‌گردد: « در مدت نه ماه تعطیل اجباری یا اختیاری هرگاه قلم ما مسئول خدمت‌گزاری نبوده ولی فکر ما آنی از تفتیش حقایق و کنه وقایع وعلت العلل بدبختی» مندرجات این شماره و بطور کلی مندرجات زبان ایران پس از درج مقاله اساسی اخبار داخله و خارجه و مقالات متنوعه است.

زبان ایران روزنامه ادبی - سیاسی - اجتماعی و فکاهی معرفی شده ولی چون آقای ابوالحسنخان معدنچی عضو فرقه دموکرات طهران و زمانی هم (ناظم کمیون کنفرانس دموکرات طهران بوده)، قهراً ملک روزنامه‌اش نیز موافق قرة دمکرات است و رویهمرفته زبان ایران یک روزنامه سیاسی، اجتماعی و اخباری است. محل اداره آن: طهران - خیابان ناصریه، مقابل شمس العماره. وجه اشتراک آن: طهران سالیانه ۵ تومان، شش ماهه ۳۰ قران. داخله بترتیب شش تومان، ۴۰ قران، تک شماره پنج شاهی. از روزنامه زبان ایران فعلا تا شماره ۴ سال چهارم مورخ سوم میزان ۱۳۰۳ شمسی در دست است.

از اقدامات آقای معدنچی ماموریتی است که از طرف دولت برای رفع اختلافات انتخابات شهریار در سال ۱۳۰۲ شمسی بایشان داده شد و بقول روزنامه‌های آن وقت اسباب رضایت هر دو طرف را فراهم آوردند.

(۶۱۲) زبان زنان

روزنامه زبان زنان در اصفهان بمدیری (بانو صدیقه دولت آبادی) تأسیس و شماره ۵ سال اول آن در تاریخ شنبه ۲۴ ذیحجه ۱۳۳۷ قمری مطابق ۲۸ سنبله ۱۲۹۸ شمسی منتشر شده است. این روزنامه ماهی دو مرتبه چاپ و پخش می‌شده. محل اداره آن: اصفهان قصر شمس آباد. در زیر عنوان آن این عبارت درج است: « فقط اعلانات و مقالات و لوایح خانم‌ها و دختران مدارس پذیرفته می‌شود و در طبع و جرح آن اداره آزاد است. » از شماره ششم سال اول بجای بعضی کلمات و لغات، فارسی سره گذاشته شده بدینقسم: « پرهونگاه. (محل اداره) شمس آباد اسپهان. پرهونور و سردبیر (مدیر و صاحب اداره) صدیقه دولت آبادی، نخستین سال با پست (تأسیس) اشکار نامه (اعلان). »

مندرجات روزنامه زبان زنان پس از درج مقاله اساسی که غالبا راجع بنسوان است از قبیل (زنان و علوم) (وزن بیچاره نیست) عبارت از مقالات مختلف می‌باشد که بیشتر آن مقالات نیز مربوط بزنان است. از همان شماره‌های اول داستانی بعنوان (داستان رقت‌انگیز) در پاورقی روزنامه چاپ شده. زبان زنان در چهار صفحه بقطع وزیری با چاپ سربی (مطبعه حبل المتین) چاپ شده و پس از نشر چند شماره مندرجات آن از مطالب مربوط بزنان خارج شده و مقالات مختلف و اخبار داخله و خارجه نیز در آن دیده می‌شود. قیمت اشتراک روزنامه در سال اول ۱۲ قران و در سال دوم ۳۰ قران و برای دختران دبستان‌ها ۲۴ قران و در «کشور درونی و خاک بیگانه» تمبر پست افزوده میشود. تک نمره دهشاهی. شماره اول سال دوم روزنامه که «نمره پی در پی آن» ۱۸ میباشد در چهار صفحه بهمان قطع سابق در هفتم پروردین ۵۱۳۸ باستانی مطابق ۶ رجب ۱۳۳۸ هجری منتشر گردیده، مقاله افتتاحی این شماره تحت عنوان «نوروز» وباین جملات شروع می‌گردد: « خورشید از گریبان بروردین سر بدر کرده و بمیهن جمشید خجسته باد می‌فرسد... » در سال دوم مرتباً روزنامه هفته یکبار روز‌های شنبه چاپ و پخش شده و تا شماره ۴۱ سال دوم که « نمره پیابی آن ۵۷ است منتشر گردیده این شماره که ظاهراً آخرین شماره زبان زنان منتشره در اصفهان می‌باشد در تاریخ ۲۱ ربع الثانی ۱۳۳۹ قمری مطابق ۱۱ جدی ۱۲۹۹ شمسی انتشار یافته و با این شماره روزنامه زبان زنان برای همیشه تعطیل و بجای آن مجله زبان زنان بشر حیکه ذیلا خواهیم نوشت در طهران منتشر شده است.

زبان زنان گرچه اول روزنامه‌ای نیست که بمدیری یک بانو در ایران منتشر شده باشد و بلکه قبل از آن یعنی در آغاز مشروطیت روزنامه > شکوفه » بمدیریت مرحوم خانم مزین السلطان در طهران تأسیس و منتشر گردیده ولی همانطور که خو د بانو دولت آبادی در شماره ۴ سال دوازدهم مجله عالم نسوان در ضمن یک مقاله نوشته: زبان زنان اول نامه بوده که توانست اسم زن بخود بگیرد و با فکر زن و قلم زنان نوشته شود و اهمیت موقعی داشته باشد چونکه در آن تاریخ در اصفهان فناتیک بطبع می‌رسید. در حقیقت هما نقسم که بانو دولت آبادی متذکر گردیده انتشار روزنامه بنام زن در اصفهان که یک شهر مذهبی و روحانیون و ملانما‌ها بخصوص در آن کمال نفوذ و اهمیت را داشته‌اند، کار بسیار مشکلی بوده و بهمین جهت هم بشرحی که ذیلا یاد‌آور میشویم عاقبت مدیر روزنامه نتوانست در اصفهان مقاومت و در مقابل کارشکنی‌ها وسنکسار کردن خانه و محل اداره او ناچار بترک این شهر و مهاجرت بطهران گردید. اجمالی از این حادثه بقسمیکه در شماره ۳۱ سال دوم مورخ سوم صفر ۱۳۳۹ قمری نوشته بدین قرار است: تفصیل حادثه سرمقاله شماره مذکور را تشکیل می‌دهد. «دشمنان تفنک میکشند. چنانچه سابقاً گفتیم یکی از راه‌هایی که اسباب بیداری ملت پاکدامن ایران را فراهم می‌سازد نطق و نگارش وطن پرستان واقعی مملکت است بیداری قوم نیز افزار محافظه استقلال وطن می‌باشد.

سه گروه یعنی مستبدین و دزدان و دشمنان ایران یک روش هستند البته مستبدین برضد آزادیخواهان و دزدان بر علیه پاکان و دشمنان بنابودی وطن پرستان کوشش دارند یقیناً این سه جمعیت از حیث زور؛ پول و میادین کار قوی و توانا می‌باشند. بزرگترین کوشش اینان عوام فریبی است و همیشه سعی دارند که عوام، چشم و گوش بسته بمانند و افکار سران ملت؛ آزادیخواهان ووطن پرستان نه از راه نگارش و نه از طریق نطق میدان پیدا نکنند و همیشه در رعب و فشار خنه و خواموش افتاده باشند، تا خودشان توانسته باشند که ناحق را حق جلوه بدهند.

از روز طلوع زبان زنان ما حس کردیم که انتریک اشخاص سه گروه فوق الذکر برضد ما آغاز شده و هر چه از عمر زبان زنان گذشت، همان اندازه اعمال دشمنان آنان برضد روزنامه زیادتر گردید. آغاز حملات در ماه شعبان گذشته چند دفعه خانه مسکن مدیر ما و کارکنان زبان زنان مورد حملات و تهدید دزدان واقع گردید که در همان اوقات بموجب مراسله رسمی از اداره شریفه نظمیه استعداد خواستیم و شهد الله از نتیجه اقدامات ماموران اداره مذکوره - دنباله حملات آنان پس از پانزده شب پیایی برید. شد. اینک دست بتغنک شدند. در این ایام از نقطه نظر صرفه جوئی خانه مسکونی کارکنان و اداره روزنامه را تغییر داده و دریک حیاط یکدستگاه خانه منزل کر دستگاه دیگر را اداره انحصار دادیم.

شب جمعه ۲۴ محرم از ساعت چهار از شب وقتیکه همه اهل خانه برای صرف شام باتلاق سفره حاضر شده ناگاه صدای با در ایوان بالا بگوش رسید و فوراً با امداد نوکر‌ها بتجس پرداخته سیاهی دو نفر دیده شد که دوان دوان از بالای سردرب اداره میگریزند، شب را در حالت دفاع بسر برده و باداره نظمیه اطلاع دادیم، شب دوم حمله شدید‌تر شد؛ در حالتیکه آژان‌ها از طرف نظمیه در کمین بودند و ساعت سه و نیم از شب گذشته بود در طرف ایوان پائین اتاق اداره دو نفر دیده شدند که پاسبانان ما دو تیر انداختند و آن دو نفر دیوار مقابل را سنگر خود کردند و سپس آژان‌ها رسیدند آنان را تعقیب می‌کنند که یک تیر از طرف آن‌ها بوی آژان‌ها خالی و فرار می‌کنند در هنگا فرار از کوچه دیده شده‌اند که سه نفر بودند و یکی کمربند و مچ دست بسته بوده است در شب یکشنبه که عده آژان‌ها در اطراف خانه بیشتر بوده در ساعت هشتا زشب گذشته سه نفر که یکی بهمان شکل اولی هچ بسته لباس پوشیده بوده و دیگر براشنیدیم ژاندارم است وسومی مانند دهقانی در همان کوچه منزل ما بدست آژان‌ها گرفتار می‌ شوند. شنیدیم صبح آنروز آنان ر‌ها شدند. ما نیز بموجب یک مراسله رسمی تاریخ ۲۵ محرم از نظمیه دستگیری حمله وران و امنیت خود را خواستیم. از جدیت مامور بن نظمیه و طرز اجرای قواعد آنان تشکر می‌کنیم. در شب‌های دوشنبه و سه شنبه نیز از ساعت‌های پنج الی نزدیکی‌های صبح گاه گاهی صدا‌ها شنیده می‌شود و بطوریکه بتمام عده آژان‌ها آشکار گردید ولی هنوز منبع و مرکز این حمله وران و یا دزد آن بطور مندورسماً علنا بدست نیامده و گرفتار نگردیده‌اند. این حوادث را که نوشتیم وقایع تاروز سه شنبه ۲۸ محرم است که این مقاله را در عصر سه شنبه مذکور مشغول نگارش هستیم که بمطبعه بفرستیم و از‌امشب چهارشنبه به بعد را بخواست خداوند در نمره آتیه درج خواهیم نمود. اینک باید گفت، آری باید فریاد کشید و نوشت؟ ابوطن پرستان واقعی؟‌ای نویسندگان پاکدامن؟ وای آزادیخواهان درست بشنوید و ببینید که چگونه خادمین ملک و ملت واقلام فداکار را تهدید می‌کنند ما اینک با صدای بلند خطاب بهمه مستبدین و دزدان و دشمنان کرده و میگوئیم:

مارا عشق وطن، مارا آرزوی پرورش مشروطیت ایران و مارا افتخار خدمت در نگاهداری استقلال با معنی ایران - بمیدان معارف دواند. ما برای رستگاری ملت از روزگار تاریک و برای نجات خواهران بی‌نوای خود و برای یاری و طن قلم بدست گرفتیم...... ما از کشته شدن باک نداریم و بلکه فدا شدن در راه وطن و ملت آزاد خود افتخار می‌کنیم. زنده باد ایران • نیست باد استبداد نابود باد دشمنان ایران. » در شماره بعد که شماره ۳۲ سال دوم است تحت عنوان ( از شب چهار شنبه می‌نویسد: « چنانچه در شماره پیش حمله وری مستبدین، دزدان و دشمنان را در سرمقاله تحت عنوان: دشمنان تفنگ می‌کشند. تا عصر سه شنبه هر چه روی داده بود نوشتیم و اینک از شب چهار شنبه تا عصر سه شنبه بیست و هفتم میزان را (سال ۱۲۹۹) یعنی تا این ساعت که همین مقاله را می‌نویسم درج می‌کنیم.

شب چهار شنبه ساعت یک سیاهی آدم پشت یک اتاق دیده شد که پاسبانان ما تعقیب کرده و بانداختن یک تیر گریخت و از اثر صدا آقای نصرت الله خان رئیس کمیسری مرکز با عده آژانه‌ای مامور آنجا رسیدند و تا صبح با کشیکهای مرتب محفوظ ماندیم از جدیت آقای نصرت الله خان تشکر می‌کنم از نقطه نظر اینکه خانه ما در پسکوچه هم واقع شده که خود محل ممکن است برجسارت دزدان تاریک منش بیافزاید عازم تغییر منزل شدیم، بنابراین صبح چهارشنبه ۲۹ محرم خانه در خیابان دروازه دولت، پشت چهلستون و ارک دولتی، نزدیک به تلگرافخانه را کرایه کرده و در همانروز باینجا نقل مکان کردیم.

سنگ ریزی- شب پنجشنبه گاهی صدای پرتاب شدن سنگ‌های ریزه از هوای بیرون خیابان بخانه شنیده شد. شب جمعه ریزش سنگ‌ها بر شدت خود افزوده و صدای یا از عارف دکان خرابه‌های طرف کوچه گوش می‌رسید که ناچار باطلاع نظمیه شدیم و پس از آن امداد آژان‌ها آسایش را سبب شده و عجب آنجاست که دزدان و دشمنان و مستبدین و یا عمال آن‌ها خوب مواظبت هم دارند، همینکه آژان‌ها را‌اند کی دو ر دیده و موقعی بدست آورده خواه به پراندن چند دانه سنگ‌ها هم باشد کوتاهی نمی‌ کنند و ما برای اینکه نظمیه را نیز بانجام وظایف خود آزاد گذاشته باشیم پیش از این شرح نمی‌دهیم و همین قدر میگوئیم که دشمنان ما ناچار قوی پنجه هستند!! اگر آن‌ها می‌خواهند که ما از بیداری عوام دست بکشیم، اگر آن‌ها خیال می‌کنند ما ترسو هستیم، اگر آن‌ها آرزو دارند ما از نوشتن و کشف حقایق امور و آشکار گوئی از قضایای ملی صرف نظر کنیم؟ اگر گمان می‌کنند می‌توانند ما را مجبو و که از طریقه خوشبختی ایران چشم بپوشیم و دروغ‌ها بنویسیم و یا راست‌ها را نگو تیم و تعریف‌های بیجا بکنیم و امثالهم - این‌ها همه خیالات خام است. ما ایران را می‌ پرستیم... » در همین شماره اعلانی تحت عنوان (تغییر مکان) بدینقسم چاپ شده است: چنانچه از حوادث وارده که نگاشتیم اداره زبان زنان از کوچه عباس آباد به خیابان دروازه دولت نزدیک تلگرافخانه نقل مکان نموده است. »

مدیر روزنامه زبان زنان پس از مطالبی که در شماره‌های ۴۷ و ۴۸ نوشته در شماره ۴۹ مینوید برای اینکه نظمیه را آزاد گذاشته باشیم خواموش می‌مانیم و دیگر در روزنامه چیزی نمی‌نویسیم و پس از آن جای نگارش در روزنامه با پیغام و نگارش نامه با نظمیه اکتفا می‌نماید و در شماره ۵۲ می‌نویسد: ما در این خانه هنوز با پاسبانی پاسبانان زندگی می‌کنیم. می‌دانیم دامن کاردانش بکمر زدن؛ راستگوتی، آزادی پژوهی و ایران پرستی، دشواری بسیار دارد و باید در برابر دروغ گویان، تاریک منشأن، آزادی شکنان‌ایستادگی کرد. » هنوز مدیر زبان زنان از مشاجره و منازعه با مستبدین فراغت پیدا نکرده که با رئیس معارف اصفهان؛ آقای صادق انصاری، مناقشات قلمی را در روزنامه آغاز می‌نماید. این اوضاع و احوال و حوادثی که شرح آن‌ها را مختصراً نگاشتیم بضمیمه پیش آمد کودتای حوت ۱۲۹۹ باعث گردیدند که بانو صدیقه دولت آبادی بدوره روزنامه‌نگاری خود در اصفهان خاتمه داده و از آن پس، در سال ۱۳۰۰ شمسی، با تغییر روزنامه بسجله؛ مجله زبان زنان را در تهران منتشر سازد.

(۶۱۳) زبان زنان

مجله زبان زنان بمدیری بانو صدیقه ) دولت آبادی ( در طهران تأسیس و شماره اول آن در جوزای ۱۳۰۰ شمسی منتشر شده و چون انتشار مجله دنباله روزنامه زبان زنان بوده لذا سال تأسیس مجله همان سال تأسیس روزنامه محسوب گردیده است. بنا براین شماره دوم سال چهارم در تور ۱۳۰۱ شمسی و شماره سوم در جوزای سال مذکور منتشر شده است. شماره دوم و سوم با چاپ سنگی بخط (ملک الخطاطین شریفی) و در (مطبعه مروی) بطبع رسیده؛ طرز انتشار مجله ماهانه بوده و هر نوبت در ۳۲ صفحه بقطع ربعی انتشار یافته. شمار مجله: الجنة تحت اقدام الامهات ووجه اشتراک آن بدین قرار است: تکشاره شاهی. بهای سالیانه بیست قران. به دختران دبستان ۱۸ قران کشور درونی و خاک بیگانه تمبر پست افزوده می‌شود محل اداره: موقتاً فخر آباد. جای پخش: کوچه حاج باقر اداره توزیع جراید خیابان چراغ برق دواخانه غربی. فهرست مندرجات در پشت جلد مجله طبع گردیده و فهرست مندرجات شماره دوم بدینقرار است: ۱- مرغ سحر (حضرت آقای حاج میرزا یحیی دولت آبادی) ۲- در فرایض مربیان حقیقی مردان یعنی نسوان. (ع ۳- زن خوشبخت (صدیقه) ۴- اصفهان - ۵ مادام کوری ۶- محفل دوشیزگان. ۷- مدرسه شبانه روزی، ۸- مکتوب شهری. ۹- تشکر از جراید. ۱۰– جراید و دوای درد‌ها ۱۱ - منظومه ار قسمت سوم بانطرف بقلم مدیر مجله بانو صدیقه دولت آبادی است. هما نقسم که از فهرست نقل کردیم مقاله اول شماره دوم اشعار‌یست از مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی بعنوان (مرغ سحر) قبل از چاپ اشعار این چند سطر نوشته شده است: «مجله دوم را شروع می‌کنیم بمنظومه حضرت آقای حاجی میرزا یحیی که با اوضاع کنونی ایران و حالت روحیه هموطنان مضامین ادبی آن قابل توجه و ملاحظه می‌باشد‌امیدواریم قارئین محترم بدقت تمام مطالعه فرمایند. زبان زنان »

مرغ سحر

کی کند بوم شب شوم از این بوم سفر
تا شود بدرقه‌اش زمزمه مرغ سحر
 
بامداد آید و روشن شود از نو ایران فلکی تازه به بینیم براز شمس وقمر.

شماره سوم سال چهارم در برج جوزای ۱۳۰۱ منتشر شده. مقاله افتتاحی آن تحت عنوان (افکار پریشان) است. در روزنامه ایران مورخ ۱۳ دلو ۱۳۰۱ شمسی بعنوان (معذرت از مشترکین) می‌نویسد: « بواسطه کسالت سخت مدیره طبع شمار ۷۰ مجله زبان زنان عجالتاً چند روزی در عهده تعویق می‌باشد. نگارنده از وضع مجله پس از تاریخ مذکور اطلاع صحیحی در دست ندارم.

با نو صدیقه دولت آبادی از زنان دانشمند و از خانواده مشهور دولت آبادی است. وی در آغاز کار در اصفهان و پس از رفتن بطهران و تأسیس مجله زبان زنان در پایتخت متوقف و تا این تاریخ در خدمت فرهنک مشغول کار می‌باشد. از خدمات بزرگ مشارالی‌ها تأسیس کانون بانوان است که در بالا بردن سطح معلومات زنان و دوشیزگان خدمت بزرگی را عهده دار است. کانون بانوان دارای کلاس‌های متعدد و همه ساله بمناسبت ۱۷ دی و آزادی نسوان جشن مجللی بر با می‌نماید. شرح احوال‌ایشان خواسته شده و تاکنون نرسیده است.

(۶۱۴) زبان ملت

روزنامه زبان ملت در طهران؛ یک روز درمیان، در سال ۱۳۲۵ قمری تأسیس و منتشر شده است • برون در کتاب تاریخ مطبوعات (ص ۱۰۰) مینو بد: « من نمره سوم این روزنامه را که در تاریخ ۲۸ رمضان ۱۳۲۵ قمری منتشر شده در دست دارم. این شماره در چهار صفحه بقطع ۱۱/۵*۶ سه چهارم اینچ طبع شده. قیمت اشتراک سالیانه آن در طهران ۱۵ قران، در سایر شهر‌ها ۱۸ قران؛ در ممالک خارجه ۱۲ فرانک

(۶۱۵) زشت و زیبا

روزنامه مصور و هفتگی زشت و زیبا به دیری و تحت نظر ( فتح الممالک ) در طهران تأسیس و در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. ظاهراً شماره اول این روز نامه در تاریخ دوم جمادی الثانی ۱۳۲۰ قمری منتشر گردیده. برون در کتاب مطبوعات (ص ۱۰۱) می‌نویسد: « من نمرات یک و دو و سه روزنامه را در دست دارم. هر شماره آن هشت صفحه بقطع ۷ و یکچهارم * ۱۲ اینچ است. وجه اشتراک روز نامه در طهران ۳۰ قران و در سایر شهر‌ها باضافه اجرت است. »

(۶۱۶) زمان وصال

روزنامه زمان وصال بطور هفتگی بمدیری (میرزا علی اصغر شیرازی ملقب بناصر الشعرا) در شهر رشت تأسیس و در سال ۱۳۲۹ قمری منتشر شده است. برون در کتاب مطبوعات (ص ۱۰۱) بنقل از رابینو مینوید از این روز نامه بیش از هشت شماره منتشر نشده و شماره اول آن در تاریخ ۱۹ جمادی الاول ۱۳۲۹ و شماره آخر آن در ۲۲ رجب سال مذکور انتشار یافته است. برون اضافه می‌کند که من نمرات یک، دو، سه، پنج، هفت و هشت آنرا در دست دارم هر شماره آن در چهار صفحه بقطع ۶٬۵ در ۱۲٫۵ اینچ و قیمت اشتراک سالیانه آن ده قران است.

(۶۱۷) زنان ایران

روزنامه زنان ایران در سال ۱۲۹۹ شمسی بطور هفتگی در طهران تأسیس و منتشر شده است

(۶۱۸) زنبور

روزنامه زنبور در طهران بصاحب امتیازی (ش - افشار) و موسی (ح- کسرائی) تأسیس و در سال ۱۳۰۰ شمسی منتشر شده است. شماره اول سال دوم روزنامه در چهار صفحه با چاپ سربی (در مطبعه شرکت برادران باقر‌زاده) بطبع رسیده و دو صفحه نیز کاریکاتور با چاپ سنگی (مطبعه مروی) دارد، در تاریخ شنبه ۱۱ رمضان مطابق ۷ ثور ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است. زنبور در عنوان آن، روز نامه (سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، ) معرفی شده و در ضمن یک سطر نوشته است: «صفحه اول این روزنامه جدی و دارای تصاویر گراوری بزرگان ایران می‌باشد. » گرچه در شماره اول تصویر ندارد ولی در شماره دوم تصویر مشیر الدوله بمناسبت انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی چاپ شده است. محل اداره: طهران. ناصریه. آبونمان سالیانه ۶۰ قران. شش ماهه ۳۵ قران ولایات ۷۰ قران تک شماره ۶ شاهی.

مندرجات زنبور پس از یک سرمقاله، عبارت از مقالات و اخبار مختلف و یک ستون ملخص جراید می‌باشد. در این ستون قسمتی از جراید مختلف نقل شده؛ برای نمونه قسمتی از شماره اول این ستون سال دوم را نقل می‌نمائیم: « انعکاس راجع بانتخابات. زنبور - خبر با واگون عقبی است مرد آزاد پریشان و بی‌باعث ول می‌چرد؛ زنبور - بعقیده بعضی ‌ها بیخود زنده است. دستور اخوت طبع مجانی روزنامه. زنبور - مارا هم از این نمد کلاهی - کار انتقام حق بدست کارگر شمشیر شد؛ زنبور - بله از تیغه چوبی نباشد. آستانه رضوی - انتخاب زنبور. بسته برضایت شماست.. » شماره ۱۸ سال دوم زنبور با داشتن دو صفحه کاریکاتور در تاریخ شنبه ۲۰ ع ۱ مطابق ۱۹ عقرب ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده در این شماره تصویر ) قوام الملک شیرازی ( در صنه اول، طبع شده و در صفحه چهار اشعاری تحت عنوان (میومیو) درج گردیده و در آن‌ها شرح حال فرخی مدیر روزنامه طوفان ذکر شده است؛ قسمت اول این اشعار این است:

میو میو

بیشتم مکن که‌ گربه لوسم میومیو
آتش بیار مطبخ رو سم میو میو
 
بودم به بزد‌گر به دکان نانوا
هر روز می‌رساند خدا رزقم از هوا
 
از مو موم شکست دل موش بینوا
حاکم لبم بدوخت بسوزن خدا کوا
 
از درد آن هنوز عبو سم میو میو
پیشم مکن که‌گر به لوسم میو میو
حاکم مرا سفره خود برد بعد از آن
گشتم ز شوق سفره او دست و لب گزان
 
بوی بلوز مطبخ ا و روز و شب روان
گفتی بود عروسی و هر شب پاو بزان
 

من اندران میانه عروسم میو میو

}

پیشتم مکن که گربه وسم میو میو

}

(۶۱۹) زنبیل

مجله زنبیل در سال ۱۳۰۹ شمسی بطور ماهیانه تأسیس و منتشر است.

(۶۲۰) زنبیل دهقان

مجله زنبیل دهقان بمدیری ) میرزا احمد خان درتان ) در دهم تیر ماه ۱۳۰۴ شمسی امتیاز آن از تصویب شورایعالی معارف گذشته و‌ای ظاهراً منتشر نشده است میرزا احمد خان دهقان همان آقای بهمنیار استاد دانشگاه می‌باشد که شرح احوال‌ایشان ر جلد دوم کتاب، در ذیل روزنامه دهقان تفصیل ذکر شده است.

(۶۲۱) زندگانی

در رجب ۱۳۳۶ قمری آقای نوبخت شیرازی و آقای آزادی مجله بنام زندگانی نوشته و بمدیریت آقای حیات منتشر نموده‌اند.

(۶۲۲) زندگانی

در در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۰۴ شمسی امتیاز مجله زندگانی در طهران بمدیری آقای ( میرزا حسینخان عدالت ) از تصویب شورایعالی معارف گذشته و طرز انتشار آن ماهی سه بار بوده است.

حرف ژ

۶۲۳ ژورنال دو طهران

روزنامه ژورنال دو طهران ) روزنامه طهران ) بمدیری و موسی (آقای عباس مسعودی ( مدیر روزنامه یومیه اطلاعات تأسیس و در سال ۱۳۱۳ شمسی منتشر شده است. این روزنامه معمولاً در چهار صفحه بقطع بزرک بزبان فرانسه ابتدا بطور هفتگی و بعد بصورت یومیه طبع و توزیع گردیده و نمره ۱۴۶۹ سال ششم آن در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۱۹ مطابق ۲ ژوئن ۱۹۴۰ میلادی منتشر گردیده محل اداره روز نامه طهران، خیابان خیام، در همان محل روزنامه اطلاعات و تک نمره آن ۵۰ دینار است.

مندرجات ژورنال دو طهران پس از مقاله اساسی که غالباً ادبی یا تاریخی و یا اقتصادیست عبارت از مقالات مختلف تاریخی و ادبی است و صفحات دوم و سوم آن مخصوص آخرین اخبار خارجه و داخله و صفحه چهارم مخصوص درج اعلاناتست برای اطلاع از مندرجات روزنامه عنوان بعضی از مقالات آنرا نقل می‌نمائیم. سرمقاله شماره نمونه (شماره ۱۴۹۹) تحت عنوان (جوانی اصفهان بقلم نویسنده گمنام) و دوم مقاله آن (زردشت و فلسفه او) که دنباله دارد. اخبار داخله و خارجه بتفصیل مندرجات نمره ۱۱۵۱: (عزیمت هیئت ایرانی بایطالیا) این قسمت با تصویر چاپ شده است. آمار تجارت خارجی ایران مذاکرات مجلس اخبار داخله وخارجه بتفصیل. اعلانات مندرجات ۱۱۹۴: ایران از لحاظ ژئولوژی. مذاکرات رودلف هس اخبار مفصل اروی مرکزی، اروپای شرقی، فرانسه.

علاوه بر مقالات گوناگون در صفحه سوم در شماره یک رمان پایسی بنام (اتونی قتال) که از انگلیسی بوسیله (میریام دو) ترجمه شده، طبع گردیده است. دیگر از مقالات روزنامه؛ هنر ایرانی است که شامل آغاز پیدایش رقس و غیره می‌باشد. سود شرکت ‌های سهامی. مقالات مختلف در باره شرق اقصی. در بعضی از شماره‌ها یک صفحه مخصوص خلاصه فیلم‌های سینما است.

چون قسمت عمده انتشار ژورنال دو طهران در زمان اعلیحضرت فقید بوده وروز نامه‌ها کمتر مقالات سیاسی چاپ می‌کرده‌اند، از اینرو مقالات ژورنال دو طهران اغلب ادبی؛ تاریخی؛ اقتصادیت و رو به رفته این روزنامه برای آشنایان از‌بان فرانسه، بسیار مفید است و همچنین برای آشنا شدن با صلاحات زبان فرانسه یک مرکز عمده‌ایست و از اینرو دانش‌آموزان می‌توانند با قرائت آن این زبان را در خود تقویت نمایند. نویسنده ژورنال دو طهران مرحوم حاجیان است که تفصیل احوال وعکس او را در جلد اول کتاب در ذیل روزنامه اطلاعات بطبع رسانده‌ایم. خوانندگان گرام بدانجا مراجعه فرمایند.

در آذرماه ۱۳۲۱ شمسی قانون جدیدی راجع بمطبوعات از مجلس گذشت که بر طبق آن هر فرد بیش از یک امتیاز نمی‌تواند دارا باشد و لذا آقای عباس مسعودی که امتیاز روزنامه اطلاعات را داشت دیگر نمی‌توانست امتیاز این روزنامه را نیز داشته باشد و لذا امتیاز ژورنال دو طهران بنام آقای جواد مسعودی؛ برادر عباس مسعودی صادر گردید و تا حین تحریر این یاد داشت ژورنال دو طهران بمدیریت‌ایشان منتشر می‌گردد.

آقای جواد مسعودی مدیر ژورنال دو طهران - آقای جواد مسعودی در سال ۱۲۸۸ شمسی در طهران متولد و تحصیلات خود را در دبیرستان ثروت انجام داد. در سال ۱۳۰۹ شمسی برای اتمام تحصیلات باروپا رهسپار و دوازده سال در سویس و بلزیک بتحصیل علوم اقتصاد و اجتماع مشغول بود. سپس در مدرسه نامه‌نگاری بروکسل داخل شد و تحصیلات خود را در این رشته پایان داد و باخذ گواهی نامه نائل گردید آقای جواد مسعودی پس از مراجعت بایران در سال ۱۳۲۰ شمسی سردبیری ژورنال دو طهران را عهده دار شد و از آذر ۱۳۲۱، چنانچه فوقا ذکر کردیم؛ صاحب امتیاز و مدیر روزنامه گشت آقای سعودی در دوره چهاردهم از فیروز کوه و دماوند بنمایندگی مجلس و در دوره شانزدهم از طهران انتخاب گردید.

حرف السین

(۶۴۲) ساحل نجات

روزنامه ساحل نجات در شهر انزای (بندر بهاوی) بمدیری (انصح المتکلمین معروف بخیر الکلام) تأسیس و در سال ۱۳۲۵ قمری بطور یکروز در میان منتشر شده است. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی از قول را بینو نقل می‌کند که (ص ۱۰۱) از روزنامه ساحل نجات هشت شماره پیشتر منتشر نشده و شماره اول آن در ۲۶ رجب ۱۳۲۵ قمری انتشار یافته است > برون اضافه می‌کند که من از نمره یک تا ۵

آنرا در دست دارم. هر شماره روزنامه چهار صفحه بقطع ۷ در دوازده اینچ است وجه اشتراک ساحل نجات در گیلان ۱۸ قران، در سایر شهر‌های ایران بیست قران در روسیه و قفقاز ۵ منات و در اروپا ۱۴ فرانک.

مرحوم افصح المتکلمین مدیر ساحل نجات بشرحیکه ذیلا خواهیم نوشت بعد ا روزنامه را در شهر رشت منتشر نموده و در شهر اخیر علاوه بر ساحل نجات روزنامه خیر الکلام را از این روزنامه در جلد دوم کتاب گفتگو کرده‌ایم) منتشر کرده است.

(۶۲۵) ساحل نجات

مرحوم افصح المتکلمین در سال ۱۳۳۸ قمری مجدداً روزنامه ساحل نجات را بطور روزانه در شهر رشت تأسیس و منتشر نمود. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۰۱) می‌نویسد من از نمره ۸ تا سیزده این روزنامه را در دست دارم که در سلخ شوال ۱۳۲۸ قمری انتشار یافته است هر شماره روزنامه در چهار صفحه یقطع ۷ در ۱۲ اینچ است. وجه اشتراک آن در رشت سالیانه ۲۵ قران، در سایر شهر‌های ایران سی ریال و در روسیه ۶ منات.

(۶۲۶) سالم

روزنامه سالم در تهران در سال ۱۲۹۳ شمسی بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۶۲۷) سبیل الرشاد

روزنامه سبیل الرشاد در سال ۱۳۰۲ شمسی در طهران تأسیس و منتشر شده است.

(۶۲۸) ستاره

روزنامه ستاره در تهران بصاحب امتیازی و نگارندگی آقای ) احمد ملکی ) تأسیس و در سال ۱۳۱۶ شمسی منتشر شده است. این روزنامه بطور یومیه و در بدو تأسیس هر دفعه چهار هزار شماره از آن منتشر می‌شده و شمار اعضای آن ۲۶ تن بوده‌اند. شماره ۲۴۴ سال اول آن در چهار صفحه بقطع بزرک در مطبعه سربی (چاپخانه اتحادیه) طبع و در تاریخ جمعه ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۱۷ شمسی مطابق با ۱۲ ربیع الاول ۱۳۵۷ قمری انتشار یافته است. ستاره، یک روزنامه بومی-سیاسی اقتصادی - اجتماعی - ادبی علمی » معرفی شده و مندرجات آن مانند سایر جراید یومیه طهران؛ مانند کوشش و تجدد ایران، عبارت است از یک سرمقاله مقالات مختلف و ترجمه‌های خارجی و اخبار داخله و خارجه بتفصیل و اعلانات دولتی و غیر دولتی است.

روز نامه ستاره مانند سایر جراید دوره اعلیحضرت فقید، تا قبل از شهر یو و ۲۰، یک روزنامه خشک و محدود و مقالات آن چند بار از زیر نظر کارمندان اداره آگاهی می‌گذشته است ولی پس از شهریور بکلی سبک را عوض کرده و روزنامه انتقادی گردیده و بهمین جهت هم در دیماه ۲۰ بمناسبت درج مقاله تحت عنوان ( جام جم ) ) بقلم ) درشکه چی ) توقیف گردیده است. در این مقاله از قول خبر‌نگار مصری روزنامه در قاهره در ضمن مصاحبه که با سفیر کبیر ایران آقای محمود بعمل آمده اوضاع ایران را شرح داده است. روزنامه اطلاعات مورخ یکشنبه ۲۱ دیماه ۲۰ در باره توقیف روزنامه ستاره شرحی نوشته که خلاصه آن این است: د یک هفته است روزنامه ستاره منتشر نمی‌شود و از طبع آن جلوگیری شده است. ما تصدیق می‌کنیم که اگر روزنامه بر خلاف حدود خود چیز نوشت باید از انتشار آن جلوگیری شود ولی در مملکت مشروطه اینکار با دادگاه و هیئت منصفه است ولی اینکار تا کنون درباره روز نامه ستاره عملی نشده است. »

توضیح آنکه روزنامه ستاره هما نقسم که یاد‌آور شدیم پس از آزادی جراید در شهریور ۲۰ بطور یومیه منتشر گردید و مرتباً با درج مقالات تند بادارات د و لتی شاه سابق و حتی وزراء حمله می‌نمود. عاقبت هم بمناسبت مقاله که عنوان آنرا نقل کردیم توقیف گردید.

محل اداره روزنامه ابتدا: طهران • جنب وزارت معارف. کوچه دژبان و بعد بخیابان فردوسی رو بروی خیابان ثبت اسناد، منتقل‌گر وجه اشتراک سالیانه یک صد ریال؛ ششماهه ۵۰ ریال ۰ در خارجه دویست ریال و ۱۱۰ ریال. بهای آگهی ‌ها صفحه اول چهار ریال، دوم سه ریال. چهارم یک ریال. تکشماره در طهران ۲۰ دینار. پس از یکروز نیم ریال، در ولایات سی دینار. پس از آنکه ستاره ومیه شد در بهای اشتراک بدین نحو افزوده گردید، سالیانه ۴۰۰ ریال؛ ششماهه ۲۲۰ ریال؛ سه ماهه ۱۲۰ ریال: تکشماره دو ریال؛ یک روز بعد ۵ ریال.

در تیر ماه ۱۳۲۶ شمسی دهمین سال روز نامه پایان یافته و آغاز سال یازدهم شروع گردیده و بهمین مناسبت در شماره ۲۶۱۶ مورخ ۲۸ تیرماه ۱۳۲۶ مطابق اول رمضان ۱۳۶۶ شرحی تحت عنوان ( یازدهمین سال روزنامه ستاره ) نوشته و از همکاران گرام خود که پایان سال دهم روزنامه را تبریک گفتهاند ستایش کرده است. چند سطر اول شرح مذکور بدین قرار است: « بمناسبت پایان دهمین سال روزنامه ستاره و آغاز سال یازدهم حیات روزنامه‌نویسی و ادامه خدمت‌گزاری هفته گذشته بسیاری از محترمین - دانشمندان - ارباب قلم - مشترکین محترم و خوانندگان گرامی روز نامه ستاره چه از مرکز و چه از شهرستان‌ها بوسیله تلگراف و نامه و تلفن و با تشریف فرمائی بروزنامه ستاره سال یازدهم را تبریک وبوسائل مختلف. وجبات تشویق کارکنان صمیمی این روزنامه را فراهم نموده‌اند.... » در ذیل شرح مذکور نظریات جراید مختلف را در باره روزنامه ستاره نقل نموده ما بذکر یکی از آنها که از روزنامه (پیکار روز) است اکتفا مینمائیم : ( روز امه محبوب و ملی و وزین ستاره وارد یازدهمین سال عمر پر افتخار خود شده است. ستاره محصول زحمات شبانه روزی، مشقات و فداکاری خستگی نا پذیر دوست مزیزو دانشمند ما آقای احمد ملکی است و نمونه عالی یک روزنامه است همانطور که ملکی نمونه عالی یک روزنامه نویس است آقای احمد المکی بر اثر یک عمر با کدامنی و میهن پرستی و استغنای طبع محبوبیت خاصی بین دوستان و رو نزدیک خود دارند که ستاره نیمی از شهرت خود را مرهون همین محبوبیت ملکی است . ملکی نویسنده ستاره و ستاره مظهر افکار عمومی ملت ایران است و ما با کمال صمیمیت بآقای ملکی و همکاران صمیمی ایشان مخصوصا آقای شاملو یازدهمین سال ستاره را شاد باش میگوئیم و امیدواریم بیش از پیش در انجام خدمات اجتماعی کامیاب باشند.»

علاوه بر روزنامه ستاره یومیه ، بعد از شهریور ۳۲۰ ، مدتی هم ستاره هفتگی مشتمل بر مقالات مفید وعام المنفعه طبع و توزیع میشد که از آن جداگانه در ذیل کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران گفتگو خواهیم کرد.

رویه رفته ستاره از روزنامههای یومیه مفید بوده و علاوه بر اخبار داخله خارجه ؛ ترجمه های مفیدی نیز مربوط باوضاع جهان در آن دیده میشود . روز نامه ستاره تا حین تحریر ابن قسمت بطور روزانه در طهران منتشر میگردد.

آقای احمد ملکی علاوه بر تاسیس و انتشار ستاره بومیه و هفتگی مدتی هم مدیر داخلی روزنامه ستاره جهان بوده نامبرده پس از خاتمه تحصیلات متوسطه واخذ تصدیقنا مه مدرسه صاحب منصبان طبیب بیطاری نظام با عشق مخصوصی وارد در میدان روز نامه نگاری شده و از سال ۱۳۰۵ شمسی بسمتهای مختلف بخدمات ملی در جراید اشتغال داشته است.

(۶۲۹) ستاره اسلام

در خرداد ۱۳۰۴ شمسی امتیاز روزنامه ستاره اسلام در اصفهان بمدیری (میرزا محمد علی فتوحی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است .

(۶۳۰) ستاره ایران

روزنامه ستاره ایران در ران بمدیری و سردبیری (میرزا حسینخان - صبا ملقب بکمال السلطان) تاسیس و در سال ۱۳۳۳ قمری منتشر شده است . طرز انتشار روزنامه یومیه بوده و بغیر از ایام تعطیل همه روزه منتشر میشده است.

شماره ۱۵۰ سال نهم روزنامه در شش صفحه بقطع بزرک با چاپ سربی در (مطبعه فاروس) طبع و در تاریخ دو شنبه ۱۱ شعبان ۱۳۴۳ قمری مطابق ۲۷ حوت ۱۳۰۳ شمسی منتشر گردیده. در این شماره در بالای سره قاله عکس مرحوم (خیابانی) چاپ شده و در زیر آن این سطور درج است : « مرحوم خیابانی در تاریخ سه شنبه سلخ ذی حجة الحرام ۱۳۳۸ در اثر نهضت انقلابی آذربایجان که در زیر خاکستران آتش مقدس جمهوری مخفی بود بقتل رسید و قاوب آزادیخواهان را مجروح نمود » پس از شرح مذکور (خلاصه کنفرانس مرحوم خیابانی) تحت عنوان: «شاه بکجا می‌رود؟ » طبع گردیده و این خلاصه با عبارات زیر شروع می‌گردد:

« انسان باین سمت که عضو یك هیئت اجتماعیه است باید علاقه‌مند باشد و انسان علاقه‌مند از حوادث و اتفاقاتی که در محیط و اطراف بظهور می‌رسند متأثر می‌گردد. اشخاص بعلاقه خود‌اندیش باید از هیئت جامعه طرد و اخراج شوند... » این قسمت دوستون روزنامه را گرفته و در انتهای آن از طرف اداره روزنامه بدین قسم اظهار نظر شده است: « شرحی که فوقا از نظر قارئین گرام می‌گذرد نطق شهید شهیر آقا شیخ محمد خیابانی است که در تبریز در تاریخ ۴ جوزای ۱۲۹۹ در حضور چندین هزار نفر جمعیت ایراد کرده است و ما امروز پس از چهار سال قسمتی از آنرا درج نمود بم از قرائت سطور فوق کاملاً معلوم می‌شود که همیشه در طبقه فاضل وحساس ووطن پرست مملکت نسبت با عمال شاه و بیملاقگی او بمصالح جامعه یك حس تنفر شد ید و انزجار خاطر عمیقی وجود داشته و مرحوم خیابانی با بیانات ساده و فیلسوفانه خو د عدم علاقه شاه را بجامعه گوشزد نموده.. » این شماره روزنامه ستاره ایران و همچنین شماره بعد آن از دو شماره‌های نفیس و تاریخی جراید ایران بشمار می‌رود زیرا مصادف با ایام آغاز جمهوری ایران است و در هر دوی آن اعلامیه‌ها و بیانیه‌های مختلف طبقات راجع بدر خواست جمهوریت طبع گردیده • من جمله خلاصه بیانیه آقایان رئیس الوزراء‌ها وزرای سابق است که در منزل آقای مشار الملك جمع شده بودند. و دیگر عریضه خوانین ایل بختیاری درباره تقاضای تبدیل رژیم سلطنت بجمهوری ) می‌باشد و این عریضه بامضای آقایان نجفقلی بختیاری و لطفعلی بختیاری و تصیر بختیاری است. قطعنامه (جامعه معارف) راجع بجمهوریت نیز در همین شماره است. صفحات سه و چهار روزنامه عبارت از (تلگراف ‌های خصوصی) است که از شهر‌های مختلف مخابره شده و همه آن‌ها تحت عنوان (انزجار از سلطنت قاجاریه. ابرام در برقراری جمهوریت تهدید و کلا) چاپ گردیده.

برای مزید اطلاع خوانندگان از مندرجات شماره ۱۵۰ یکی از اخبار داخله این شماره را نقل می‌نمائیم: ( در حضور آقای رئیس الوزراء (منظور اعلیحضرت رضا شاه فقید است که در آن تاریخ رئیس الوزراعو فرمانده کل قوا بوده) قبل از ظهر دیروز عموم اعضاء دیوان عالی تمیز وقضات محترم و مدیران و سایر اعضاء و اجزاء وزارت عدلیه در ملازمت آقای وزیر عدلیه و معاون آنوزارتخانه بمنزل آقای رئیس الوزراء تشرف حاصل ولایحه مفصل خود را که متضمن تظاهرات ملی در خصوص استقرار جمهوریت و تغییر رژیم بود قرائت نمودند از طرف آقای رئیس الوزراء هم نطقی مینی بر اظهارات ملاطفت و تقدیر از وطن پرستی و تشویقی که در این مورد نموده‌اند ایراد گردید. »

روز نامه ستاره ایران یکبار در میزان ۱۳۰۱ شمسی بعلت كتك خوردن مدیر و مؤسس آن مرحوم حسین صبا دوچار تعطیل گردید و علت این تطیل قهری که بیش از یکی دو نمره نبوده مدیر آن (بواسطه بعضی پیش آمد‌های اداری از قبیل اشتغال بتصفیه محاسبات گذشته و تبدیل مطبعه) ذکر کرده در صورتیکه علت تعطیل روزنامه حادثه زیر بوده و مرحوم صبا نخواسته است آنرا آشکار کند:

کتک خوردن صبا از سردار سیه

در میزان ۱۳۰۱ شمسی جراید مرکز یک دفعه بمجلس و دولت هجوم‌های زیادی نمودند و من جمله روزنامه ستاره ایران بآذای سردار سپه که وزیر جنگ بود نصایحی نمود. این پیش آمد باعث رنجش سردار سپه گردید و مدیر ستاره ایران را احضا کرد و از او سؤال نمود که مقصودت چیست؟ مرحوم صبا می‌گوید می‌خواهم (شما نادر بشوید). در مقابل این جواب که مربوط باصل مسأله نبوده مرحوم صبا سیلی میخورد و بمحکمه نظامی گسیل می‌شود. آقای ملک الشعرای بهار در شماره اول سال سیزدهم دوره پنجم تو بهار مورخ ۳ میزان ۱۳۰۱ که شرح مذکور را نوشته درذیل آن اینطور اظهار نظر می‌نماید: ماهمان اندازه که از این قبیل تعرضات نازیبا که بدبختانه بواسطه نبودن قانون منصفین در مرکز مملکت روی می‌دهد متأسف هستیم همانقدر هم تأسف داریم که چرا سیاسیون و احرار این حرف‌ها را می‌زنند و نمی‌دانند در قرن بیستم نادر‌ها و بناپارت‌ها معنی ندارد. زیرا نادر‌ها در محیط امروزی قابل دوام نخواهند بود و روزنامجاتی هم که می‌خواهند نادر درست کنند مستحق همین معاملات‌اند. »

دفعه دیگر که روزنامه ستاره ایران تعطیل می‌شود در جوزای ۱۳۰۲ شمسی است روزنامه ایران مورخ دوم جوزای سال مذکور درباره این تعطیل تحت عنوان (تأسف) اینطور می‌نویسد: « ما از تعطیل نامه مهم و ملی ستاره ایران متأسفیم و انتظار داریم مجدداً با علاقه که آزادیخواهان دارند منتشر شود و ضمنا تذکر می‌دهیم که با سابقه آزادیخواهی حضرت صبا و مقامات ادبی‌ایشان برای وکالت مجلس عموم آزادی خواهان‌ایشان را فراموش نکنند ۲۰ محل اداره روزنامه: طهران - خیابان لاله‌زار بهای روزنامه: یکساله. داخله ۱۰۰ و خارجه ۱۲۰ قران؛ شش ماهه ۵۰ و ۶۰ قران. سه ماهه ۳۰ قران. قیمت اعلانات: صفحه اول سطری چهار قران. صفحه دو وسه سطری دو قرآن، صفحه چهار سطری یک قران. تکشماره ۸ شاهی.

میرزا حسینخان صبا - میرزا حسینخان معروف بصبا و ملقب به (کمال السلطان) از نویسندگان اخیر و مدت ده سال روزنامه ستاره را منتشر نموده. صبا از آزادیخواهان معروف و وقتی خواست در مقابل زور و قادری‌ایستادگی کند گرفتار بی مهری سردار سپه گردید و بشرحیکه قبلاً یادآور شدیم در باغشاه طهران از سردار سیه سیلی خورد. وی تا دو سه ماه قبل از مرگش روزنامه ستاره ایران را منتشر مینمود و در قضایای جمهوریت از طرفداران جدی تغییر رژیم بود. عاقبت در روز شنبه ۲۰ شهر صفر ۱۳۳۴ قمری مطابق سوم میزان ۱۳۰۳ شمسی در طهران بارض سکته جهان فانی را وداع نمود و از مرک خود داغ تازه بر دل آزادیخواهان گذاشت جنازه آنمرحوم را روز یکشنبه با احترام تمام بخاک سپردند و روز دو شنبه تمام مطبوعات و جراید پایتخت تعطیل نموده در مجلس ختمی که در مسجد سپهسالار منعقد شده بود از واردین پذیرائی می‌نمودند. غزل زیر اثر طبع شیوای مرحوم صباست که در شماره ۸ سال سیزدهم دوره پنجم روزنامه او بهار طبع گردیده است:

کنونکه گل طرب افزای باغ منظر ماست
سبوی غنچه بیا د لب تو ساغر ماست.
 
بسوخت خرمن ما لیک دود آن تا حشر
چو آه بررخ آئینه ستمگر ماست.
 
ز داغ فرقت یا قوت گوشه لب تو
مدام خون جگر قوت دیده‌تر ماست.
 
چنین بعجب و تکبر قدم بخاک منه
که خاک توده‌ای از بند بند بیگر ماست.
 
چنین که در قفس افتاده‌ایم بی‌پر و بال
فضای عالم لا یبزیر شهبر ماست.
 
گر آفتاب، جهان را به پرتوی گیرد
خود آفتاب جهان پر توی ز اختر ماست.
 
غبار خاطر گل پاک کن (صبا) بنشاط
که گل نمونه از رنگ و بوی دلبر ماست.
 

با مرگ مرحوم حسین صبا روزنامه ستاره ایران از بین نرفت و شورای عالی فرهنک در تاریخ ۱۵ قوس ۱۳۰۳ شمسی امتیاز آنرا بنام آقای (اعتصام‌زاده) تصویب نمود و روزنامه ستاره پس از فوت آنمرحوم از تاریخ ۲۱ جدی ۱۳۰۳ در تحت مدیریت ایشان منتشر گردید.

(۶۳۱) ستاره ایران

هما قسم که اشاره کردیم پس از مرک صبا امتیاز ستاره ایران بآقای (میرزا أبو القاسم خان اعتصام‌زاده) منتقل گردید و از تاریخ ۲۱ جدی ۱۳۰۳ شمسی بموسی مرحوم حسین صبا و بصاحب امتیازی اعتصام‌زاده منتشر شد. این روزنامه در ابتدا هفته، پنج شماره و از اول مرداد ۱۳۰۶ شمسی که وارد سیزدهمین مرحله ز ندگی خود گردید هر هفته شش شماره منتشر شده است. شماره ۹۸ سال یازدهم ستاره ایران بموسی (مرحوم میرزا حسینخان صبا) ومدیر مسئول و سردبیری (ابوالقاسم اعتصام‌زاده) یهمان قطع وسبک سابق در چهار صفحه بقطع بزرک و با چاپ سربی در مطبعه برادران باقر‌زاده طبع و در تاریخ ۵ شنبه ۸ جمادی الاخر ۱۳۴۴ قمری مطابق ۳ دیماه ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است. طرز انتشار روزنامه بومیه بوده و آدرس آن: طهران خیابان لاله‌زار، کوچه وثوق نظام است و چه اشتراک مانند سابق یکساله را خله ۱۰۰ و خارج ۱۲۰ قرآن، شش ماهه ۵۰ و ۶۵ قران سه ماهه ۳۰ قران . تک شماره ۸ دینار.

مندرجات روزنامه پس از مقاله اساسی که البته بر حسب اوضاع بتندی سر مقاله ‌های سابق نیست، عبارت از مقالات مختلف مربوط باوضاع داخله و سیاست خارجی و اخبار داخل وخارجه می‌باشد بقسمی که صفحات دوم و سوم غالبامر بوط باخبار داخله و خارجه و در صفحه چهارم اعلانات دولتی و غیر دولتی چاپ شده. علاوه بر این‌ها در هر شماره در صفحات اول و دوم مطالبی بعنوان پاورقی طبع گردیده است در شماره نمونه با ورقی صفحه دوم بعنوان (سه عروسی) بقلم (ع. آیتی) است. مقاله شماره نمونه بقلم آقای (عیدی نوری) و تحت عنوان (غلبه جوان واژه ناخوانا) است.

روزنامه ستاره ایران تا اواخر سال ۱۳۰۶ شمسی منتشر می‌شده و پس از آنکه قای اعتصام‌زاده روزنامه بومیه ستاره جهان را تأسیس نمود قهراً روز مه ستاره ایران تعطیل گردید. ستاره ایران پس از فوت صبا باز هم یکی از روزنامه‌های خوب و مفید طهران بشمار می‌رود • شرح احوال اعتصام‌زاده را در ذیل روزنامه ستاره جهان نقل خواهیم کرد. خوانندگان با نجا مراجعه نمایند-۲۰-

(۶۳۲) ستاره جهان

روزنامه ستاره جهان بمدیری و صاحب امتیازی آقای (ابوالقاسم اعتصام‌زاده) در مهران تأسیس و در ابتدای سال ۱۳۰۷ شمسی منتشر شده. طرز انتشار این روز نامه یومیه و بدو زبان فارسی و فرانسه (صفحات اول و دوم و سوم فارسی و چهارم فرانسه) بوده است. ستاره جهان پس از مدت کمی بواسطه تنوع مطالب آن طرف توجه علاقمندان واقع شد و هر نوبت ۲۶۵۰ نسخه از آن بطور روزانه انتشار یافته، بهای هر شماره آن ۳۰ دینار و عده اعضاء آن ۲۳ نفر است.

شماره ۲۴۹۴ سال دهم ستاره جهان در چهار صفحه بقطع بزرگ در مطبعه سربی (اتحادیه) طبع و در تاریخ دوشنبه دوم خرداد ۱۳۱۷ شمسی مطابق ۲۲ ربیع الاول ۱۳۵۷ قمری و ۱۹۳۸ میلادی منتشر گردیده. در عنوان روزنامه، ستاره جهان (روز نامه ملی - سیاسی -- ادبی - اقتصادی - فارسی - فرانسه) معرفی شده و از این جهت که صفحات اول و دوم و سوم آن بزبان فارسی و چهارم بزبان فرانسه می‌باشد، در مطبوعات فارسی تازگی دارد. گرچه این وضع در بعضی جراید دیگر از قبیل شرق و غیره سابقه داشته ولی پس از کودتای حوت این سبک روزنامه‌نگاری معمول نبوده است مندرجات قسمت فارسی روزنامه پس از سرمقاله عبارت از مقالات مختلف و متنوع سیاسی و اقتصادی و اخبار داخله و خارجه و اعلانات است. و مندرجات قسمت فرانسه پس از درج مختصات روزنامه در بالای صفحه چهارم که همان قسمت فارسی است بفرا نسه ترجمه شده، عبارت از یک مقاله سیاسی یا اقتصادی و با تاریخی و خلاصه اخبار داخله و خارجی و چند ا علان مناقصه و آگهی‌های مربوط بین اه است. سرمقاله شماره ۲۴۴۶ سال دهم مورخ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۱۶، در زیر تصویر اعلیحضرت فقید، رضاشاه، تحت عنوان (فرخنده‌ترین روزها) وسرمقاله قسمت فرانسه همین شماره بعنوان «مطالعاتی چند در باره تاریخ شاعری در ایران» نوشته شده است.

محل اداره روزنامه: ماهران خیابان سعدی، کوچه غفاری و عنوان تلگرافی ستاره جهان طهران بهای اشتراک سالیانه آن در داخله ۱۰۰ ریال؛ شش ماهه ۵۵ ریال و سه ماهه ۳۰ ریال، خارجه سالیانه ۱۲ دولار وششماهه ۷ دولار تک شماره ۳۰ دینار؛ پس از یکروزه ۷۵ دینار.

میرزا ابو القاسم خان اعتصام‌زاده- آقای اعتصام‌زاده فرزند اعتصام المالک مدیر مجله بهار که در جلد دوم کتاب از او نام برده‌ایم، از دانشمندان و فضلا و نویسندگان ایران بشمار می‌رود؛ از روابط بین‌المللی با اطلاع و در فنون ادبیات فرانسه استاد است. در شماره ۳۷ سال دوم روزنامه آینده ایران درباره‌ایشان می‌نویسد: « آقای آقا میرزا ابو القاسم خان اعتمام‌زاده مدیر روزنامه یومیه ملی فارسی و فرانسه ستاره جهان عضو انجمن ادبی ایران و موسسه بین‌المللی تحصیلات عالیه و صنایع مستظرفه ژنو «برنده جایزه افتخار» در مسابقه ادبی «ژفلورو» فراه در ۱۹۲۹. من جمله از تالیفات مشار الیه کتاب (هزار مسئله حساب‌و‌کتاب د- تور تجارت و ترجمه «نامه‌های ایرانی منتسکیو» و (هزار و یک خنده) و غیره. معزی الیه نوشته‌هایش همواره مفید و مو‌تر است.» از شاهکار‌های ادبی آقای اعتصام‌زاده ترجمه رباعیات حکیم عمر خیام است بشعر فرانسه اقای اعتصام‌زاده رباعیات عمر خیام را بفرانسه ترجمه نموده و از طرف اکادمی دولتی فرانسه جایزه گرفته است. این کتاب با طرز بسیار جالبی در پاریس بطبع رسیده و با کاغذ اعلا (آلما) با مرکب عالی و با حاشیه و تذهیب آقای طاهر زاده چاپ شده و با تمام مزایا بقیمت ۲۰ فرانک بفروش میرسد. علاوه بر این چاپ ترجمه فرانسه اعتصام‌زاده در سال ۱۳۱۰ شمسی در مطبعه بروخیم طهران طبع شده و قیمت آن پانزده قران است. این ترجمه مخصوصا طرف توجه اروپائیان قرار‌گرفته و مولف محترم آن را بجایزه‌های نقدی و معنوی تشویق نموده‌اند. علاوه بر این‌ها خدمتی که اعتصام‌زاده با تاسیس روزنامه ستاره جهان بزبان فارسی و فرانسه بمنظور شناساندن ترقیات ایران بملل خارجه؛ نموده؛ اهمیتی بسزا دارد و مخصوصا برای محصلین دبیرستان‌ها نیز از لحاظ تعلیم زبان و ادبیات فرانسه کمک بزرگی بوده است. ‌ (۶۳۳) ستاره شرق ‌ روزنامه ستاره شرق در طهران بصاحب امتیازی (ح - ص) و مدیر مسئولی (میرزا باقر می‌شمی) تاسیس و در عقرب ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است. شماره اول این‌روزنامه در چهار صفحه بقطع بزرگ در مطبعه سربی (برادران باقر‌زاده) طبع و در تاریخ سه‌شنبه ۱۷ ربیع‌الاول ۱۳۴۱ قمری مطابق ۱۵ عقرب ۱۳۰۱ شمسی و هفتم نوامبر ۱۹۲۲ میلادی منتشر شده است. محل اداره روزنامه: طهران، خیابان صاحب اختیار، نمره ۹ و بهای آن داخله نگاله: ۶۰ و شش ماهه ۳۵ و سه ماهه ۱۸ قران. خارجه بترتیب ۷۵، ۴۰ و ۲۵ قران است. تک شماره ۷ شاهی. مقاله افتتاحی روز نامه تحت عنوان (خط مشی حیات سیاسی ما) است و باین عبارات شروع میگردد: «در این تاریکی مدهش که فضای مملکت ما را در زیر پرده‌های مظلم خویش زیره و تار نموده و بطوری ظلمات بعض‌ها فوق بعض محیط را تاریک ساخته که دیدگان دوربین از مشاهده حقایق محجوب مانده‌اند....» ‌ پس از این سرمقاله چند اخطار وبک اظهار تشکر و مقاله (تهاجم اطبای اجنبی) و اخبار داخله و خارجه درج شده و در پاورقی صفحه ۲ و ۳ داستان اخلاقی؛ تاریخی، سیاسی و اقتصادی موسوم به (شهرناز) اتر خامه حاج میرزا یحیی دولت آبادی طبع گردیده است. طرز انتشار روزنامه هفته سه بار: روز‌های یکشنبه، سه‌شنبه و پنجش به بوده و ستاره شرق یکی از روزنامه‌های خوب و مفید آن تاریخ است. از این‌روزنامه نگارنده تا شماره ۳۳ سال اول مورخ چهارشنبه ۲۹ جمادی الاول ۱۳۴۱ قمری را در دست دارم و این شماره بجای ) میهن یومیه ( که توقیف بوده منتشر شده است و اتفاقا خود همین شماره هم که بجای میهن یومیه نشر شده، بدستور قوام السلطنه توقیف کردیده و ظاهراً بعد از این شماره، ستاره شرق دیگر منتشر نشده است. روزنامه راه نجات چاپ اصفهان، مورخ ۱۱ برج دلو ۱۳۰۱ شمسی راجع باین توقیف می‌نویسد: « جریده ستاره شرق که بجای گرامی نامه میهن یک شماره در طهران انتشار یافت چنگال بیرحمانه ارتجاع گلوی او را گرفت و باز توقیف نموده ما از اینگونه آزادی کشانه قوام السلطنه اظهار تنفر می‌نمائیم. »

(۶۲۴) ستاره شرق

در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۰۴ شمسی شورایعالی معارف امتیاز مجله ستاره شرق را در طهران مدیری آقای (حسنعلی خان فردوس) تصویب نمود • مجله ستاره شرق بطور هفتگی تأسیس شده است.

(۶۳۵) ستاره صبح

روزنامه ستاره صبح در تهران بصاحب امتیازی (آقا سید حسن مقدس‌زاده قمی) و بمدیری آقای میرزا ابراهیم خان ناهید، مدیر روزنامه ناهید؛ در سال ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است. امتیاز روزنامه ستاره صبح بنام مقدس‌زاده قمی در خرداد ۱۳۰۴ شمسی از تصویب شورای عالی فرهنگ گذشته و شماره اول آن روزشنبه دوازدهم ذیحجه ۱۳۴۳ قمری مطابق ۱۳ تیر ماه ۱۳۰۴ شمسی منتشر گردیده. انتشار روز نامه ستاره صبح بجای روزنامه ناهید (از این روزنامه بتفصیل در حرف نون کتا گفتگو خواهیم کرد و در جلد اول نیز در ذیل روزنامه افلاک مختصر اشاره بدان نموده‌ایم) بوده یعنی پس از توقیف ناهید بمدیری میرزا ابراهیم خان در تاریخ مذکور، اولین شماره ستاره صبح انتشار یافته و بنابراین ستاره صبح همان ناهید است که توقیف گردیده و باز بهمین جهت در ستون اول صفحه اول شماره اول ستاره صبح مقاله بعنوان (افول ناهید - طلوع ستاره صبح) درج شده و در زیر این عنوان این شعر طبع گردیده

در ستاره صبح بر ناهید بست
کله پز برخاست سک جایش نشست
 

و خلاصه مقاله که در حقیقت مقاله افتتاحی روزنامه می‌باشد این است که اساس دنیا بر این است که تا یکی بلند نشود دیگری بجایش نمی‌نشیند؛ مثلا‌امیر کبیر یا فلان وزیر از بین رفت، دیگری بجایش آمد. همچنین تا اعضاء و کارکنان ناهید از بین نرفتند اعضاء ستاره صبح بجای آن‌ها نیامدند. در خاتمه مقاله احکامی بصورت احکام اداری برای اعضاء روزنامه ستاره که بجای اعتماء ناهید ند نوشته است. و نیز در صفحه اول روزنامه غزلی بعنوان (هدیه شاعر حساس ملی حضرت آقای عارف) که با این مطلع شروع می‌گردد، درج است:

توای ستاره صبح و حال و روز‌امید
طلوع کن که شب تیره بخت شد ناهید
 

ستاره صبح مانند ناهید معمولاً در هشت صفحه بقطع وزیری بزرگ و با چاپ سربی طبع شده و کاریکاتور و شرایط اشتراک و سرلوحه و مندرجات وعده صفحات بعینه ناهید است فقط اسم ناهید تبدیل بستار . صبح شده تنها تغییری که پیدا کرده در مدیر و صاحب امتیاز است که در زیر عنوان نوشته صاحب و سردبیر (؟!) مدیر مسئول س. ح مقدس‌زاده. علامت استفهام هم بجای نام سردید بعلت توقیف بودن ناهید است که مدیران نخواسته است نامش در بالای این روزنامه باشد.

از روزنامه ستاره صبح جمعاً هفت شماره منتشر شده و آخرین شماره آن که شماره هفتم است در تاریخ اول مرداد ۱۳۰۴ شمسی بوده و روزنامه توقیف گردیده و بجای آن روزنامه افلاک منتشر شده است. اولین شماره افلاک که در حقیقت شماره هشتم ستار صبح می‌باشد در تاریخ ۵ شنبه ۶ مرداد ۱۳۰۴ انتشار یافته است. (برای اطلاع از روزنامه افلاک و شرح مفصل آن بجلد اول کتاب کلمه افلاک مراجعه شود.) بنابر این از روزنامه ستاره صبح هفت شماره منتشر گردیده و توقیف شده است.

اختلاف بین مقدس‌زاده قمی و میرزا ابراهیم خان ناهید- پس از توقیف ستاره صبح میرزا ابراهیم خان با گرفتن امتیاز روزنامه افلاک. ناهید را بنام افلاک منتشر نمود و چون روزنامه اخیر امتیاز و مدیریتش با میرزا ابراهیم خان بود دیگر مقدس‌زاده حق دخالت در امور آنرا نداشت ولی ظاهراً دخالت می‌گرده و این موضوع اختلافاتی را بین آندو پدید آورده است بقمیکه مدیر ناهید در یکی از شماره‌های افلاک تحت عنوان ( اخطار ( مداخله مقدس‌زاده را در امور روزنامه و مخصوصاً جمع‌آوری وجه اشتراک از ولایات می‌مورد دانسته و مینوید وجوهی را که بابت اشتراک روز نامه مشارالیه دریافت نماید بی‌اساس است و باید قبوض اشتراک فقط امضا و مهر ناهید باشد تا قابل پرداخت باشد.

(۶۳۶) سپاهان

مجله سپاهان در اصفهان بصاحب امتیازی و مدیر مسئولی (میرزا محمد علی مکرم حبیب آبادی) تأسیس و در سال ۱۳۴۰ قمری منتشر شده است. شماره اول سپاهان در چهار صفحه بقطع وزیری متوسط، با چاپ سربی (چاپخانه بامداد) طبع وتوزیع و در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۴۰ قمری انتشار یافته. طرز انتشار آن هر بیست روز یک مرتبه طبع و توزیع می‌شده، با اینکه سپاهان مجله بوده مع ذلک هیچ وقت تعداد صفحات آن از چهار صفحه تجاوز نکرده است. مقاله افتتاحی سیاهان بدین قرار است: « بنام ایزد باک و پس از درود بر رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم الحمد لله تکمیل خدمت بمعارف که مدتی است وظیفه وجدانی خود قرار داده‌ایم نائل گشته اینک بانتشار مجله بنام سپاهان توفیق می‌یابیم. مجله سپاهان حاوی حقایق تاریخی و ادبی است و از سیاست دوری جسته فقط بانتشار رسائل که باعث آبادانی مملکت و حصول میانی عظمت و ابهت ملت است نگارش خود را محصور خواهد نمود و برای بیداری ذوق ادبی خوانندگان در هر شماره از منظوماتیکه معانی آن بیشتر از الفاظش برجسته باشد درج و توجه ادبا و شعرا را بدان قسمت معطوف می‌داریم. »

پس از مقاله افتتاحی مذکور مقاله‌ای تحت عنوان (ابنیه تاریخی اصفهان - علی قاپو) و در صفحات دوم و سوم مقاله دیگری بقلم آقای ) کی استوان ) و پس از آن سرود فارسی محصلین کالج چاپ شده است.

اولین سرودی که در اصفهان معمول شد- اول سرودی که در میان محصلین مدارس اصفهان معمول شد و عموماً محصلین آنرا در مجالس جشن می‌خوادند سرودیست که آقای مکرم مدیر مجله سپاهان بنظم در آورده و در همین شماره مجله درج است، قسمت اول این سرود چنین است:

هموطنان از علم و هنر راه مقصود شود طی
کو همت ما.
 
همقدران از فضل و ادب رخش موهوم شود پی
کو غیرت ما.
 
تا یکی اندر جهاات بر قراری
چند تن در می‌دهد ملت بخواری
 
کشور ایران مسکن ملت بی‌سر و سامان
کی گردد آباد.
 
جان از غم رنج و شداند دوران
کی گردد آزاد.
 
گر بنا شد اهل ایران را معارف
ور ندانند اهل این سامان وظائف
 
ایران منهدم و یران شد منفعل وحیران شد
بسکه بملت جهل است و همراه
 
ویران مملکت ایران شد جایگه شیران شد
از سخن ما کس نیست آگاه
 

آخرین مقاله مندرج در شماره اول قسمتیست تحت عنوان (حفظ الصحه عمومی) که بقلم آقای (دکتر صدیق الاطباء - لقمانی) نوشته شده است.

محل اداره مجله: اصفهان؛ خیابان خوش سرای مغزی و قیمت اشتراک آن سالیانه طبقه اول ۳۰ قران، متوسط ۲۰ قران، کسبه بازار ۱۰ قران. تکشماره چهار شاهی در سال اول؛ در عنوان روزنامه؛ مدیر داخلی (میرزا عبدالحسین کجانی) معرفی شده ولی بعداً اسمی از او در میان نیست و در عوض در سال پنجم مدیر داخلی میرزا باقر خوراسگانی معرفی گردیده است.

شماره اول سال چهارم مجله در چهار صفحه بقطع کوچک در تاریخ ۲۶ ذیحجه ۱۳۴۳ قمری و شماره اول سال پنجم آن باز در چهار صفحه بقطع کمی بزر گتر در تاریخ هشتم ربیع الثانی ۱۳۴۵ قدری منتشر شده است.

مندرجات مجله سپاهان علاوه بر مقالات مختلف و اخبار شهری قسمتی است تحت عنوان (تقویم سپاهان) که چون در آن تاریخ تا اندازه تازگی دارد بنقل یکی از این تقویم‌ها می‌پردازیم:

«تقویم سپاهان- اوضاع فلکی در این اسبوع دلالت دارد بر مطلوب شدن عبای نائینی و عصبانی شدن محروم الوکاله سرسینه پائینی مستور ماندن مقاصد حقه و تحریک شدن و جرقه کردن مدیر ورقه جرقه. کمک رسیدن میرزا فرج الله خان وفضولی کردن بچه‌های میرزا اسدالله خان کنار رفتن آن ماده مولا و راه انداختن بازی ما ملا و کشیدن اشکال بدهیولا و قلم زن شدن کربلائی فتح الله جولا واتحاد کردن با نره قولاه رفتن بدجنس بجانب قمشه و گفتن مردم که برو گمشه. نقاشی کردن باجی عینکی و قسم یاد کردن بجون از کی و راه انداختن چرخ و کلک. بکار افتادن مدعی العموم و اشتغال اعضای محترم بذکر یا حی یاقیوم. رواج وسایط نقلیه و احتمال آثار عدل در عدلیه. طرح شدن در مجلس مطالب چپ و چوله و نطق منطقی وثوق الدوله، و تقلب از پشم ورنک و هرزگی اداره‌کننده الدنک؛ غلبه یافتن‌تر و حرف نشنیدن کر و بار کشیدن خر و انداختن مردم تف واخ بگر عبادت مؤمنین و زهد زاهدین ومریض خانه ساختن متمولین. شیوع فراوانی تدبیر و مال جمع کردن مدلسین تسخیر و ضبط کردن چم پیر. وفور از له و ترجیح ریحان بفضله. ایام تخم پاشیدن بر زمین و افتادن رنودحق پرست در کمین و صفرا فزودن سر کنگبین. رواج صدای طنبور وشدت نیش زنبور و کثرت زحمات یعفور رفتن مردم براه‌های دور، والله عالم بحقایق الامور. » نقل از شماره اول سال پنجم مجله سپاهان.

چنانکه بعداً خواهیم نوشت آقای مکرم مدیر مجله قریحه و ذوق خاصی در سرودن اشعار برضد خرافات دارد و از این جهت در مجله سپاهان و روزنامه صدای اصفهان اشعاری باین عنوان درج شده و همین اشعاریک قسمت از مندرجات شیرین مجله را تشکیل میدهد. ما برای نمونه چندتای از این اشعار را بنقل از شماره اول سال دوم ذکر می‌نمائیم:

ادبیات برضد خرافات

ایخلق خدا معجزه گشته نمایون
یک سنگی میان گشته زقبرستان چلمون[۱]
 
سرسنگ شولوق شد
باز شولوق و پولوق شد
 
همسایه آرچی بود این سنگ مطهر[۲]
بشکست سر آرچی از این سنگ هنر ور
 
ای بار خداوند
این دغدغه تا چند
 
مرداست که این سنک شود لعل بدخشان
نور در این منک شود ماه درخشان
 
آب بخشان و سیده اطمه شده بنده چلمان[۳]
چلمون چو بهشت است پر از حوری و غلمان
 
شد شمع فراوان
در خطه چلمان
 
این دست که باشد که کند شعبده بازی
هر ساله بیک گوشه کند معجزه‌سازی
 
مردم شده بیدار
موهوم شده خوار
 
واژه ناخواناخالصجات است
یارو شده بی‌چاره و در فکر نجات است
 
یک معجزه ظاهر کند و گرم نکات است
بازاری بیچاره از این واقعه مات است
 
ما اسباب دستیم
ما مرده پرستیم
 
ایخلق بداند که کفار زمانه
هستند پی ذلت ما فکر بهانه
 
گویند که این آرچی و سنگ است نشانه
کاین خلق همه در ره جهلند روانه
 
ایقوم جهالت
کافی است خجالت
 
طبق اظهار آقای مکرم مجله سپاهان بسال پنجم خاتمه پیدا کرده و دیگر منتشر

نشده است.

میرزا محمد علی مکرم- آقای محمد علی مکرم در سال ١٣٠۴ هجری قمری در حبیب آباد از دهات برخوار اصفهان بدنیا آمده و بهمین جهت مجله بنام محمد علی حبیب آبادی نوشته است.

تحصیلات مقدماتی را در حبیب آباد نزد درویش علی اکبرو در اصفهان در مدرسه امامزاده اسماعیل و مدرسه کاسه گران با تمام رسانیده و چون طبعی سرشار وذو فی وافر دارد برضد خرافات و موهومات که آن ایام بخصوص در اصفهان رواج داشته، اشعاری سروده است. اشعار آقای مکرم درباره معجزه‌های آرچی یعنی دستاس و نزی چی با قلمه و قدمگاه و جای پای دلدل و سقاخانه وغیره، خیلی شیرین و جذاب است.

مرحوم و حید در شماره ۷ سال دهم مجله ارمغان اشعار‌ایشان را درباره (هرون ولایت که یکی از امام زاده‌های اصفهان است) چاپ نموده و ما نیز در صفحات قیل اشعار ایشان را راجع بسنك قبرستان چاو و نقل نمودیم.

آقای مکرم علاوه بر مجله سپاهان روز نامه صدای اصفهان را نیز طبع و منتشر نمود. و این روزنامه در حال حاضر نیز گاه گاهی طبع و منتشر می‌گردد؛ آقای مکرم ارای دیوان اشعار‌یست که متجاوز از چند هزار بیت می‌گردد و تا کنون بطبع نرسیده. مدیر مجله سپاهان مردی خوش مشرب و بذله گو و همه کس طالب محضر او می‌ باشد حافظه و طبع شعر عجیبی دارد با اینکه سنین عمرش از شصت متجاوز می‌باشد هنوز طراوت جوانی و بذله گوئی آن عهد را فراموش نکرده و درستان محضرش را غنیمت می‌ دانند. بعلت مبارزه با خرافات و اشعاری که در این زمینه پیوسته میسرود؛ عوام نسبت به قایدار بدبین بوده حتی یکمرتبه هم مورد سوء قصد قرار گرفته و شب هنگام تیری با و شلیك نمودند و چندی در بیمارستان بود. وقتی از طرف مرحوم آخوند فشارکی محکوم اجرای حد گردید و هنگامیکه خواستند حد را درباره‌اش مجری کنند، فشاركی گفت ایسك چرا برخلاف شرع رفتار نمودی مکرم پاسخ داد اگر سگ بودم پشم داشتم. این لطیف. مایه نجات و عفو او گردید. توضیح مطلب آن كه موقع اجرای حدیکی از نزدیکان آخوند بنام آقای پشمی در آنجا حضور داشت و این کنایه و بر می‌خورد.

آقای مکرم مدتی بشغل وکالت دادگستری مشغول بود و اکنون در شهرداری اصفهان متصدی کتابخانه شهرداریست. از نامبرده یک فرزند اناث باقیست. آقای مکرم اشعار بسیار ناز و دلکشی دارد و ما برای نمونه قطعه ذیل را ثبت می‌نمائیم:

روزگار انداخت مارا ایعزیزان در کناری
گفتگوی ماست در هر برزن و هرره‌گذاری
 
که از بهروطن لب‌تر کنده یاسر برارد
در قفای او مهیا گشته تیغ آبداری
 
هر کسی گوید که گند مدار رادار است پاداش
همچو حاجی جعفر خونساریش بینی بداری
 
ملت بیدست و پا بوسد چه دست ارتجاعی
کس دگر زین ملت حیران چه دارد انتظاری
 
سلطنت در ملک ایران مستقل گردد زمانی
کاندر این کشور نباشد هر دیاری شهریاری
 
هر که برضد نوای ارتجاعی قد علم کرد
قدا و با خاک یکسان شد بدست نا بکاری
 
الغرض من سهم خود را گفتم و رفتم زمیدان
بعد از این دارم نه‌امیدی نه صبری نه قراری
 
با دلی پرخون و قلبی چاک چاک از تیر اشراف
تیر من برسنک آمد بود اینهم کار‌زاری
 
ای خوشا آن‌ها که در این روز گار حیرت آور
گوشه غاری مکان کردند و جنب کوهساری
محمد علی مکرم
 

(۶۳۷) سپر

در تاریخ هشتم آذر ۱۳۰۴ شمسی شورایعالی فرهنگ امتیاز روز نامه سپهر را به دیری ) میرزا ابو القاسم خان واثق ( در خراسان؛ تصویب نمود. طرز انتشار این روزنامه بطور روزانه بوده است.

(۶۳۸) سپیده دم

مجله سپیده دم در شهر شیراز بمدیری و سردبیری آقای (لطفعلی صورتگر) تأسیس و در سال ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است. شماره اول سال اول سپیده دم در ۴۸ صفحه بقطع کوچک خشتی با چاپ سنگی طبع و در تاریخ ۷ حمل ایت گیل ۱۳۰۱ شمسی مطابق ۲۹ رجب المرجب ۱۳۴۰ قمری توزیع گردیده، مقاله افتتاحی شماره اول تحت عنوان ( خط مشی ما ( تدوین شده و قسمتی از آن چنین است:

« بنام یزدان پاک. سپیده صبح دمیده‌اش طلائی رنک آفتاب سقف نیلگون آسمان را با ستون‌های نوروز اندود ساخته و کنار افق را باغازه لطیف و دلربائی می‌آراید. در صحرای وسیع بدون محافظی که خوف از دزدان و هواجس و اوهام هولنا ک دل فرزند آدم را بهراس انداخته و در هر قدم تزلزل و اضطراب جدیدی را تولید می‌نماید مسافری یکه و تنها بر روی زاد و راحله خود تکیه داده و بیخبر از تبدلات گیتی به خواب رفته است..... کاروان تمدن و مجد و عظمت در موقعی که بخواب ناز رفته بودیم از پهلوی ما گذشته و فرسنگ‌ها پیش افتاده است. مخاطرات مارا از اطراف تهدید می‌کند‌امید فقط بسعی وعمل و ترقی علمی است ۰۰۰۰ ما سعادت و ترقی ایران را جز از راه علم و عمل نمی‌دانیم و در صددیم که از این طریق برزمین پدران خود تا آنجا که در مقدرات ماست خدمت کرده و در بنای قصر سعادت ملت در این زمینه شالوده‌بندی کنیم و با این عقیده پاک شروع می‌کنیم در پرورش احساسات و تشویق جوانان و رفع بیحالی اجتماعی اطاله مقال دهیم. عشق باک، اقبال حقیقی، دانشوران وطن برای ما بهترین پشتی بآن‌ها و بالاترین سرمایه‌ها خواهد بود. »

شماره دوم مجله در نهم نور ۱۳۰۱ مطابق غره رمضان ۱۳۴۰ قمری منتشر گردیده و در سال اول مجموعا ۸ شماره در ۴۰۲ صفحه بهمان قطع شماره اول توزیع گردیده و آخرین این سال که شماره هشتم می‌باشد مورخ بتاریخ اسد ۱۳۰۲ شمسی مطابق ذیحجه ۱۳۴۲ است. شماره دوم سال دوم در تاریخ حوت سیچان تیل ۱۳۰۳ طابق شعبان ۱۳۴۳ قمری منتشر گردیده است. طرز انتشار مجله ماهانه بوده و روی جلد آن نوشته که در ابتدای هر برج انتشار می‌یابد. وجه اشتراک در ایران سالیانه چهار تومان و شش ماهه ۲۵ قرآن است. عنوان مراسلات: شیراز مجله سپیده دم. مجله بخط نستعلیق درشت نوشته شده و سپیده دم مجله. علمی ادی اجتماعی معرفی گردیده است در حقیقت مندرجات مجله از اینگونه مطالب خارج نیست و عبارت از مقالات مختلف ادبی، علمی و تاریخی است که غالباً بدون امن و یقلم مدیر مجله نوشته شده است. مندرجات شماره اول پس از مقاله افتتاحی که قسمتی از آنرا نقل کردیم عبارت از مقاله ) انتخاب رفیق ) و مقاله ) ذوق شاعرانه ) و ( حق و زور) که مقاله اخیر بقلم مهدی قاجار نوشته شده و مقاله ) یکشب تاریخی ) می‌باشد. از مندرجات مجله اشعار بسیار نغز و دلکشی است که بامضای ) ل. س )، لطفعلی صورت گر؛ دیده می‌شود؛ برای نمونه قسمتی از قطعه‌ای که در شماره دوم سال دوم چاپ شده نقل می‌نمائیم:

زندگانی من
من از وجود خود بشک افتادم
از بس نژند و بیدل و نا شادم
 
از سیل غم، خرابم و دارد چرخ
با سنگ نا مرادی آ بادم
 
چونان سیاه نقطه بی‌مفهوم
در دفتر بقا، غلط افتادم
 
فکری پریش بودم و اول روز
یزدان بقلب گیتی، بن‌ها دم
 
گینی مرا ز خویش بدور انداخت
وندر جهان خاک فرستادم
 
عاق طبیعتم، اگر بینی
کاین مام سنگدل نکند یادم
 
زین رو خلاف جامعه، از هر قید
جز قید عشق و دوستی؛ آزادم
 
زین، رو در این محیط تقلب زای
آماج تیر طعنه و بیدادم.
 
در عین یاس، گاهی پرویزم
در بین عیش، گاهی فرهادم
 
در پیشگاه عاطفه، تسلیم
در این بزرگواری، استادم
 

در شماره اول قصیده‌ای اتر طبع مهدی قاجار در وصف مجله سپیده دم طبع گردیده که مطلع و ختام آن این است:

مطلع صورتگر وجود بنقش سپیده دم
گیرد بکف زخسرو خاور یکی قلم
 
ختام: تاریخ این مجله درخشان چنان بدار کز طبع شام تیره نمایان سپیده دم

از مجله سپیده دم نگارنده تا شماره دوم سال دوم را در دست دارم و مندرجات اینشماره بدین قرار است: شعر و فلسفه. تلفون بیسیم. میرزا نصیر اصفهانی - شمیران و البرز عشق و نوس. زندگانی من. نای و بلبل. معمار. این یمین، روزگار سیاه (دو عنوان اخیر نام دو کتاب است که آن ایام طبع گردیده است. )

دکتر لطفعلی صورتگر - آقای دکتر صورتگر مدیر مجله از استادان دانشگاه طهران و نویسنده ماهر و زیر دست و شاعری خوش ذوق و قریحه می‌باشند. شرح زیر را در احوال‌ایشان در سالنامه ۱۵-۱۳۱۴ دانشرایعالی نوشته است: ( محل تولد‌ایشان شیراز است مدتی در مدرسه شعاعیه دولتی شیر از تحصیل نموده پس از آن در سال ۱۲۹۹ خورشیدی به بینی رفت در مدرسه سنت گرویر تحصیلات متوسطه خود را با تمام رسانیدند در مراجعت معلم تاریخ و ادبیات فارسی مدرسه شعاعیه شیراز گردیدند و مدت دو سال مجله ادبی سپیده دم را می‌نگاشتند تا آنکه در ۱۳۰۷ جزء محصلین اعزامی با نگلستان رفته و در دانشگاه لندن تحصیل ادبیات انگلیسی و تاریخ و علوم اقتصادی اشتغال داشته دارای درجه. A. B در این رشته گردیدند. » آقای صورتگر پس از مراجعت از ارو با چند سال در دانشسرای عالی دبیر زبان و ادبیات انگلیسی بوده تا اینکه در سال ۱۳۱۷ بار دیگر با خانم خود که اهل انگلستان بود سفری بآنکشور نمود و عنوان دکترا گرفت و در بازگشت بمدیری مجله (آموزش و پرورش) از طرف وزارت فرهنک انتخاب گردید و مدتی در اداره انطباعات آنوزارتخانه این سمت مشغول کار بود. اکنون نیز در طهران در دانشگاه مشغول تدریس است. و نیز در شماره‌های ۳ و ۴ سال چهارم مجله از مغان شرح حال مقتل‌ایشان در ضمن ذکر احوال ده تن از اعضاء انجمن ادبی فارس مذکور است. خواندگان گرام می‌توانند بآنجا مراجعه فرمایند.

(۶۳۹) صحاب

روزنامه سحاب در اصفهان مدیری (سید ابوالحسن فروز) تأسیس و در سال ۱۳۰۷ شمسی منتشر شده است. اولین شماره روزنامه هفتگی سحاب بمدیر مسئولی و صاحب امتیازی سید ابوالحسن فروز و سردبیری برچمی در چهار صفحه بقطع ۲۶×۱۵ سانتیمتر؛ با چاپ -- بی‌در مطبعه (شرکت امامی) طبع و در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۷ شمسی مطابق ۱۹ جمادی الثانی ۱۳۴۷ قمری منتشر شده است. قبل از انتشار شماره اول؛ طبق معمول جراید در آن ایام برای آگهی عموم از مرام و مسلک روزنامه، طلیعه سحاب روی یک ورق بامضای (سید ابوالحسن فروز. مدیر جریده سحاب) طبع و در تاریخ دهم آبان ۱۳۰۷ منتشر گردیده است. طلیعه سحاب بدین قسم شروع می‌گردد: گرچه متاع جریده در بازار نظر بعضی از ملت ایران عموماً واصفهان خصوصاً بقیمت ارزان و در کفه میزان فکر توده بی‌قدر و سبک و جریده‌نگار بیکار بشمار می‌رود ولی ما بلل آن اندکی پی برده و عنان توسن مقصود را از خط مشی مسببین آن منعطف ساخته و با قافله فکر هم مسلکان به پیش آهنگی همتشان مسلک خود را اجتماعی؛ اقتصادی اخلاقی منتهى الیه سیر قرار داده و پیش می‌رویم... » در پایان طلیعه می‌نویسد: « فعلا اذهان قارئین محترم را سابقه داده تا آنکه بخواست خداوند مشروحاً بنظرشان برسانیم و از مطالبیکه در آنیه لازم است بعرض آقایان محترم برسانیم تفسیر بتیین كلمه اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی است چه اگر مسلك معلوم نگردد سیر در آن محال و ممتع - در خاتمه خوانندگان محترم را مستحضر می‌داریم که بواسطه پاره‌ای محضورات نشر جریده را فعلا در هفته یك مرتبه قرار داده‌امید است پس از رفع موانع در هفته پیش از یکمرتبه نشر شود و از نظر خطا پوششان متمنی هستیم از خطای نگارنده غمض عین فرموده و خورده نگیرند. »

مقاله افتتاحی روزنامه پس از چند سطر مقدمه، تحت عنوان ( وظیفه ما ملت چیست ) نوشته شده و چند سطر مقدمه آن بدین قرار است: « سپاس ایز د پاك را که روزی ما قلم بر می‌داریم و قدم در عالم مطبوعات می‌گذاریم که از قیمت وجود سایه یزدان و قائد توانای مهربان اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاه پهلوی خلد الله ملكه وسلطانه سراسر ایران و مملکت باستان دلق مرقع و جامه چرکین ننگین خفت و خواریرا از وبر دوش و سروپا بیرون و لباس دلارای عظمت و ابهت را زیب اندام خویش می‌سازد از قلل جبال شامخه تا اعماق این خاك باك كرد مذلت و پستی بل نیستی را از چهره زیبای خود سترده مانند غنچه که از نیش دار حوادث نجات یابد شکفته و خندان گل شادی و انبساط تقدیم سر وسینه مرد وزن می‌کند هر روزی تازه سعادتی روی می‌نماید هر شامی از نو باب رحمتی می‌گشاید خداوند این دولت شاهنشاهی را روز افزون و این نعمت خداداده را بهمیشگی مقرون فرماناد. »

در شماره اول علاوه بر مقاله افتتاحی، مقاله دیگری تحت عنوان (همه گفتند ما هم میگوئیم) درج است و نیز در صفحه سوم اشعاری اثر طبع ابوالقاسم جاوید در باره نشر روزنامه و ماده تاریخ آن چاپ شده که مطلع و ختام اشعار چنین است:

مطلع از ابر تیره نادانی این شگرف سحاب
گرفت پربسای معارف همچو عقاب
.........
.........
چوشد سؤال ز جارید سال تاریخش
بخامه داد حوالت بدین سؤال وجواب
جواب خامه که ده را چوکم کنی تاریخ
بروزگار معارف بود(فروغ سحاب)

پاورقی روزنامه که از شماره اول شروع می‌کردد عبارت از یك (پیس اخلاقی) بعنوان (پیرمرد بوالهوس) است در صفحه چهارم قسمت اخلاقی روزنامه چاپ شده و در آن بحث مفصلی درباره (کلاه و عمامه) و اشتقاق عمامه نموده است محل اداره روزنامه: اصفهان، خیابان خوش. آدرس تلگرافی: سحاب. وجه اشتراك داخله سالیانه ۵۰ قران، ششماهه ۲۵ قران، خارجه اضافه کرایه پست ۱۰ علانات صفحه اول سطری دوقران؛ صفحات دیگر سطری یکقران.

آقای سید ابوالحسن فروز - آقای سید ابوالحسن فروز از اهالی قم و در امتهان در سلك طلاب علوم دینی بود و در مدرسه صدر سکونت داشت وی در همان همان اوان که بشغل نامه‌نگاری مشغول بود در دادگستری نیز و کالت می‌کرد. در آن هنگام با تأسیس کلاس قضائی در طهران بوسیله داور، نهضتی درمیان طلاب علوم دینی بوجود آمد و اغلب آن‌ها شغل روحانیت را ترک و با تبدیل لباس در یکی از ادارات دولتی مخصوصاً ادارات عدلیه و ثبت اسناد وارد شدند. آقای فروز نیز به پیروی آنان پس از مدتی تغییر لباس داد و نامه‌نگاری را ترک کرد و بجانب طهران عزیمت نمود. و اما همکار‌ایشان آقای پرچمی از وکلای میرزدادگستریست و اکنون نیز در دادگستری اصفهان بشغل وکالت مشغولند.

آقای سیدابوالحسن قمی زمانی هم با مرحوم میرزا عباسخان شیدا مدیر دانشکده اصفهان همکاری می‌نمود و بشر حیکه در حرف دال کتاب؛ جلد دوم، نوشته‌ایم مر حوم شیدا بکمک نامبرده مجله را منتشر می‌ساخت.

(۶۴۰) سحر نامه

در خرداد ۱۳۰۴ شمسی شورایعالی فرهنگ امتیاز روزنامه سحر نامه را بمدیری (میرزا حسینعلی ریاضی) در طهران تصویب نموده. طرز انتشار این روزنامه هفتگی بوده است.

(۶۴۱) سده

مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع بروزنامه شده می‌نویسد: «روزنامه ماهانه منتشر در تبریز با چاپ سنگی بمدیریت اسماعیل مهندس در پیستم بهمن ماه ۱۳۰۰ شمسی»

(۶۴۲) سراج الاخبار

اولین روزنامه که بزبان فارسی در کشور افغانستان تأسیس و منتشر شد روزنامه سراج الاخبار است. این روزنامه در شهر کابل پایتخت افغانستان بمدیری و سر محرری (محمود طرزی) در سال ۱۳۲۹ قمری تأسیس و منتشر گردیده است. شماره اول سال دوم آن در ۱۵ شوال المکرم ۱۳۳۰ قمری مطابق چهارم میزان ۱۲۹۱ شمسی در ۱۶ صفحه بقطع خشتی بزرگ و کاغذی خوب و آهار دار در (چاپخانه حروفی دار السلطنه کابل) طبع و توزیع گردیده قیمت سالیانه روزنامه: در دارالسلطنه کابل ۸ روپیه کابلی در اطراف داخله مملکت با اخراجات داک، ۱۴ روپیه کابلی. در خارج مملکت با اخراجات داک ده روپیه انگلیزی. اداره خانه و مطبعه: در ماشین خانه دار السلطنه کابل. همـه امورات تحریریه با داره خانه بنام مدیر فرستاده می‌شود. قیمت یکنسخه آن در کابل یکعباسی است. (عبارات منقول بعینه از شماره‌های نمونه قل گردیده است.)

سراج، الاخبار هر پانزده روز یکبار در ۱۶ صفحه با تصاوریر مختلف مربوط به افغانستان طبع و توزیع شده و سال تأسیس آن چنانچه در زیر اسم روزنامه که بخط نسخ است نوشته شده سال ۱۳۲۹ تمریست راجع: ندرجات روز نامه در هر شماره در عنوان آن اینطور نوشته شده: « در این اخبار از حوادث داخله و خارجه و واژه ناخوانا مقالات مفیده درج می‌شود. » در شماره اول سال دوم پس از طبع تمثال‌امیر حبیب الله خان پادشاه افغانستان، مقاله‌ای راجع بآغاز سال دوم روزنامه و تاریخچه داخلی یکساله سراج الاخبار افغانیه درج شده و در این مقاله سال اخبار روزنامه را از ۱۵ شوال ۱۳۲۹ تا بفره شوال ۱۳۳۰ می‌داند و نیز در این مقاله خلاصه از وقایع یکساله افغانستان نوشته. مقاله دیگر این شماره مقاله‌ایست در تاریخچه سایت خارجی که مشتمل بسر ذکر حوادث جهان است بعد از این مقالات، چند صفحه روزنامه مشتمل بر مقالات و مکتوبات وارده و حوادث شهریست.

برای اطلاع از سبک مندرجات روزنامه بهتر آنستکه فهرست مندرجات عضی از شماره‌های آنرا بعنوان نمونه نقل نمائیم. عنوان مندرجات شمار ۱۰۰ سال دوم: جلال آباد. حوادث خارجه. مقاله مخصوصه. مقالات علمیه، ادبیات. ناموران زنان جهان. علم ثروت ملل، فاجعه‌های پاریس.

فهرست مندرجات شماره ۱۱ سال مذکور: عسگرپرور بهای ذات | علیحضرت همایونی، حوادث داخلیه. حوادث خارجیه. باب التفسیر. مقالات فنیه. ادبیات ناموران زنان جهان. علم ثروت ملل فاجعه‌های پاریس ۰ (این قسمت رما نیست که در پاررقی روزنامه در هر شماره در صفحه ۱۵ درج شده است) با انتشار شماره ۲۴ سال دوم روزنامه سراج الاخبار افغانیه خاتمه پیدا کرده و این شماره در تاریخ یکم شوال ۱۳۳۱ قمری مطابق ۱۱ سنبله ۱۲۹۲ شمسی منتشر شده و مقاله‌ای در آن راجع بختام سال دوم درج است. نگارنده فعلا از این روز نامه تا همین شماره را در دست دارم.

در شماره اول سال نهم چهره نما منطبعه مصر؛ مورخ ۱۵ صفر ۱۳۳۰ قمری در جائیکه تقاریظی در باره چند روزنامه فارسی نوشته در باره این روزنامه مینوید: «سیم نامه نامی و روزنامه گرامی سراج الاخبار در هفتگی، فارسی منطبعه دارالسلطنه کابل پایتخت افغانستان اثر خامه مشگین ختامه یگانه دانشمند فرجاد معارفخواه فرزانه آقا محمود طرزی ) طرزی لغت فارسی و بمعنی خیاط است. این روزنامه که در ۱۶ صفحه و ماهی دوبار چاپ و منتشر می‌گردد نخستین جریده ایستکه از شهر شهیر کابل بلکه افغانستان با صفحاتی معرفت ریز از افق غیرت وحمیت رای افغانستان بعالم مطبوعات و جهان ادبیات فارسی زبان، قدم گذاشته و حاوی حوادث درباری و داخلیه افغانان و خارجه می‌باشد. »

(۴۶۳) سرحد

روزنامه سرحد در سال ۱۳۰۳ شمسی در شهر تبریز تأسیس و بطور هفتگی منتشر شده است. نگارنده از این روزنامه نمونه بدست نیاورده و جای بی‌تعجب است که مرحوم تربیت نیز در فهرست جراید آذربایجان از این روزنامه ذکری نکرده است.

(۶۴۴) سروش

روزنامه سروش در شهر رشت در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. (تاریخ مطبوعات برون ص ۱۰۲) برون اضافه می‌کند که رابینو در کتاب خود نامی از این روزنامه بمیان نیاورده و فقط روزنامه‌های سروش منتشره در اسلامبول و طهران را یادداشت کرده است.

(۶۴۵) سروش

روزنامه سروش در شهر اسلامبول بطور هفتگی تأسیس و شماره اول آن در ۱۲ جمادی الثانی ۱۳۲۷ قمری منتشر شده است. پس از انقلاب جمادی الاول ۱۳۲۶ قمری و مهاجرت عده از ایرانیان بصوب اروپا هنگامیکه این مهاجر بن باسلامبول وارد شدند، بکمک اجمن (سعادت ایرانیان مقیم اسلامبول) روزنامه بنام سر و ش تأسیس نموده و جمعاً پنج شماره از این روزنامه طبع و منتشر شده، مدیر و مؤسس روزنامه سروش، سید محمد توفیق و نویسندگان آن عبارت بودند از میرزا ابو الحسن خان معاضد السلطنه رئیس انجمن سعادت و مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی و میرزا علی اکبر خان دهخدا (نویسنده انتقادی روزنامه صور اسرافیل) و مرحوم حسین دانش.

معاضدالسلطنه وکیل رشت برای معالجه باسلامبول رفته بود و مرحوم حسین دانش نیز در شهر مذکور توقف داشت پس از ملحق شدن دهخدا و دولت آبادی بایرانیان مقیم اسلامبول در صدد نشر روزنامه بر آمدند ولی در رمضان سال ۱۳۲۷ قمری نظر بتلگراف ‌هایی که از ایران بعده از این آقایان شده بود، عازم ایران شدند آخرین دسته که از این ایرانیان بازگشت نمود مرحوم معاضد السلطنه باتفاق دهخدا بود و بارفتن د هخدا بخصوص روزنامه سروش پس از نشر پنج شماره، برای همیشه تعطیل گردید. آقای دهخدا از مؤسسین و نویسندگان اصلی روزنامه بوده بقسمیکه مدیر روزنامه حکمت چاپ قاهره او را مؤسس سروش دانسته است. نامبرده در شماره ۹۲۶ روز نامه خو د مورخ ۱۵ رجب ۱۳۲۷ قمری می‌نویسد: « عفو الهی بکند کار خویش مژده و همت برساند (سروش) در این هفته به شماره از گرامی جریده (سروش) منظره اسلام و ل حکه بخامه جناب (میرزا علی اکبر خان دهخدا) دبیر جریده روح القدس منطبع طهران به اداره رسید. از مطالعه آن خرسند شدیم هر آنکس که روح القدس را خوانده است می‌ داند که این دو بلبلان خوش الحان گلزار وطن چه ترانه‌ها سروده‌اند و در با داش این نیکو خدمات این دو آزاد مرد، میرزا جهانگیر خان مدیر پاک آنرا (در این جا اشتباهی رخ داده و مرحوم زعیم الدوله میرزا جهانگیر خان، مدیر صور اسرافیل ر ا بمدیر روح القدس اشتباه کرده است. مؤلف) فردای قلمه ۲۲ جمادی الاول بامر مستبد اعظم حضوراً پاره پاره نموده و نام آنرا جزء شهدا نوشته است. دبیر آن جناب میرزا علی اکبر خان، هم پس ار انزوا بشیوه مج کارانه خود را رهانیده و در ضمن مهاجرین وطن در فرنگستان در کشور سویس بطبع و نشر دو عدد از جریده بنام روح القدس پرداخته و پس از استقرار مشروطیت در استانبول بدانجا رفته جریده شیواتی سروش نام تأسیس نموده که نمونه از مندرجات آنرا زیب حکومت می‌نمائیم. »

آقای دهخدا در محرم ۱۳۲۸ قمری از اسلامبول بطهران آمد و روزنامه ایران مورخ سه شنبه ۱۳ محرم ۱۳۲۸ قمری بعنوان ( خیر مقدم ( راجع بورود دهخدا و روز نامه هفتگی سروش می‌نویسد: « جناب آقا میرزا علی اکبر خان قزوینی معروف بد خودبیر صور اسرافیل که پس از فاجعه ۲۳ جمادی الاول وتخریب مجلس مقدس ایران تبعید شدند و در این اواخر در اسلامبول مدیر و سردبیر روزنامه هفتگی سروش بودند که الحق نزد اهل فن آنروزنامه رتبه در مکنون را دار است روز یکشنبه ۱۱ شهر حال وارد تهران شدند. »

(۶۴۶) سروش

روزنامه سروش در طهران بمدیر مسئولی (عضدالاسلام لاهیجانی) و سردبیری (ع) در سال ۱۳۲۸ قمری تأسیس و شماره شش سال اول آن در روز شنبه ۲۵ صفر ۱۳۲۹ قمری در مطبعه سربی (فاروس) طبع و توزیع شده است. سروش بقطع وزیری بزرگ در چهار صفحه که هر صفحه آن مشتمل بره ستون است طبع گردیده ر مندرجات آن پس از درج مقاله اساسی عبارتست از اخبار داخله و اخبار مجلس شورایملی و مقالات مختلف راجع بتظلمات اشخاس. مرام وملک روزنامه بدا نقم که در عنوان هر شماره ذکر شده (طرفدار ترقی ملت و استقلال ایران) است. و در یک روزنامه معتدل سیاسی است. در زیر اسم روز نامه سال تأسیس آن قید شده. محل اداره طهران خیابان علاءالدوله نمره ۱۶، عنوان تلگرافی: سروش طهران، قیمت اشتراک: طهران، یکساله ۴ تومان، شش ماهه ۲۲ قران، ۳ ماهه ۱۲ قران. ولایات داخله بترتیب: ۴۵ قران، ۲۵ قران و ۱۵ قران. ممالک خارجه ۳۰ فرانک، ۱۶ فرانک و ۱۲ فرانک. تکتیره طهران چهار شاهی. ولایات داخله ۵ شاهی قیمت اعلانات صفحه اول سطری یکفران و صفحه آخر ده شاهی.

در روزنامه سروش اشعاری بنام (وطنیه ) چاپ شده که از جمله اینهاست:

روس دولت شیوخ ملت
ببازی ایران خراب گردید
 
در این حوادث بر این مصیبت
درون خارا کباب گردید
 

از روزنامه روش فعلا نگارنده تا شماره ۱۱ سال اول مورخ دوشنبه دوم جمادی الاول ۱۳۲۹ در دست دارم. برون انتشار شماره اول روزنامه را در تاریخ ۲۳ ذیقعد ۱۳۲۸ قمری ضبط می‌نماید. در ابتدای این شرح یاد‌آور شدیم که مدیر مسئول رو: نام عضد الاسلام لاهیجانی وردبیر آن (ع) است لازم است یاد‌آور شویم که نویسنده و رد بر روزنامه (میرزا عیسی خان ملقب بسردار منصور رشتی است) و نامبرده حرف (ع) را برای امضا و در حقیقت نام عاریتی خود قرار داده است.

(۶۴۷) سروش ایران

مجله روش ایران در طهران مدیری و صاحب امتیازی (س. رضای. ‌امیر رضوانی) تأسیس و در سال ۱۳۳۵ قمری منتشر شده است. طرز انتشار آن ماهی چهار دفعه و اغلب روز‌های شنبه نشر می‌شده. محل موقتی اداره: خیابان لاله زار، توزیع کل جراید. عنوان تلگرافی. طهران، سروش ایران. تمام مکاتیب باید باسم مدیر باشد و مسترد نمی‌گردد. قیمت اشتراک: طهران یکساله ۲۰ قران شش ماهه ۱۵ قران ولایات داخله یکساله ۳ تومان شش ماهه دوتومان ممالت خارجه یکساله ۳۵ قران. شش ماهه ۲۲ قران. تک نمره طهران: چهار شاهی ولایات. داخله. شاهی. اعلانات باستثنای صفحه اول سطری یکفران و لوایح خصوصی در حکم اعلان است.

شماره دوم سال اول سروش ایران با خصوصیات مذکور در هشت صفحه بقطع کوچک خشتی در مطبعه مربی (برادران باقر‌زاده) طبع و در تاریخ شنبه ۲ جمادی الاول ۱۳۳۵ قمری مطابق ۶ برج حوت و ۲۴ فوریه ۱۹۱۷ میلادی منتشر شد، مقاله افتتاحی این شماره اشعاریست بعنوان (ادبیات) که باین اشعار شروع می‌گردد:

هر که عالم شد چه ما بیکاره نیست
غیر علم از بهر جاهل چاره نیست
 
چاره دیگر فقط جان دادن است
زنده زنده قمر گور افتادن است
 

در شماره دوم این دو شعر نیز در بالای عنوان روزنامه چاپ شده ولی در شماره‌های بعد نیست:

صوت جانانه‌ام بگوش آمد
یا ز ایران مرا سروش آمد
 
که هنوزش درست نشنیده
آتش و حشتم خموش آمد
 

مجله سروش ایران بیشتر با مجله ادبی است و از این جهت در هر شماره اشعاری از شعرای معاصر در آن درج است از شماره ۱۶ قطع روزنامه بزرگتر شده و سروش ایران بصورت روزنامه خبری در آمده است. سرمقاله این شماره تحت عنوان (نظری بولایات. آیا فقط تحدید نظر در حکام و ولات کافی است) نوشته شده شماره ۱۹ سال اول روزنامه در تاریخ ۱۱ شوال ۱۳۳۵ قمری مطابق ۱۰ برج اسد ۱۲۹۶ و شماره اول سال چهارم آن در تاریخ ۴ شنبه ۱۲ رمضان ۱۳۴۰ قری مطابق ۳۰ تور ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است.

پس از آنکه مجله سروش ایران تبدیل بروزنامه گردید و مدتی بدین نحو منتشر می‌شد؛ مجدداً در سال ۱۳۴۲ قمری بصاحب امتیازی و موسی (ا. ر) که همان آقای امیر رضوانی است و مدیری (ح. ابصری) در طهران تأسیس و منتشر شده است شماره اول ایندوره که مصادف با سال ششم تأسیس روزنامه می‌باشد در چهار صفحه بقطع بزرک در مطبعه سربی سعادت طبع و در تاریخ پنجشنبه ۶ ربیع الثانی ۱۳۴۲ قمری مطابق ۲۳ عقرب ۱۳۰۲ شمسی و ۱۵ نوامبر ۱۹۲۲ میلادی توزیع گردیده است. طرز انتشار سروش ایران هفته دو بار روز‌های دوشنبه و پنجشنبه بوده. محل اداره آن طهران خیابان ناصر به عنوان تلگرافی سروش ایران، قیمت اشتراک روز نامه طهران یکساله ۷۰ قران، شش ماهه ۴۰ قران. داخاه یکساله ۸۰ قران، شش ماهه ۴۵ قران، خارجه یکصد قران و ۵۵ قران. تکشماره شش شاهی.

سر مقاله شماره مذکور بدین قسم شروع می‌گردد:«اطراف بیانیه و یاست وزراء - مسلم خوانندگان سروش ایران منتظرند که قبلاً مقاله افتتاحیه را درج و بنظر قارئین محترم برسانیم و مناسب هم این بود که پس از یک تعطیل طولانی امروز که بتجدید انتشار این نامه ملی مبادرت میورزیم قبل از هر چیز مقاله افتتاحی علی الرسم نگاشته و درج نمائیم اما...» سپس شرح مفصلی در تعریف سردار سیه نوشته است در صفحه بک و دو همین شماره متن بیانیه بامضای (رضا) درج است.

(۶۴۸) سعادت

روزنامه سعادت بمدیری و صاحب امتیازی (محمد تقی نراقی) در شهر همدان تأسیس و بطور هفتگی در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. هر شماره این روز نامه در چهار صفحه بقطع ۷ در ۱۱٫۵ اینچ می‌باشد. وجه اشتراک آن در همدان ۱۰ قران، در سایر شهر‌های ایران ۱۵ قران، در روسیه و قفقاز ۴ منات بر ون در کتاب مطبوعات (ص ۱۰۳) می‌نویسد من نمرات ۴۶؛ ۴۳ و ۴۷، این روزنامه را در دست دارم و نمره ۴۳ آن در تاریخ دهم صفر ۱۳۶۶ قمری منتشر شده است.

(۶۴۹) سعادت

روزنامه سعادت در تبریز بمدیر مسئولی (سعید‌زاده ناظم مدرسه سعادت) تأسیس و در سال ۱۳۲۹ مری منتشر شده است. شماره اول سعادت در چهار صفحه بقطع خشتی بزرگ با چاپ سربی در مطبعه (اسکندانی) طبع و در روز شنبه ۲۲ ربیع الثانی ۱۳۱۹ قمری انتشار یافته. این روزنامه هر پانزده روز یکمرتبه طبع و و توزیع شده و محل اداره آن مدرسه سعادت تبریز است. قیمت اشتراک روزنامه تبریز سالیانه قران؛ ولایات داخله ۸ قران، ممالک خارجه ۱۰ قران، قیمت تک نمره در تبریز سه شاهی در ولایات داخله چهار شاهی و در خارجه ه شاهی است در زیر عنوان هر شماره روزنامه بدینقسم معرفی شده است: « این جریده ابداً بامورات سیاسی مداخله ندارد فقط طرفدار ترویج علم و ازدیاد مدارس در ایران خصوصا آذربایجان بوده و از معارف مال متمدنه عالم صحبت خواهد نمود و مقالاتیکه دا‌تر بر این مقصود مقدس باشد با کمال امتنان قبول و با من‌ای صاحب مقاله درج خواهد شد و اعلانات دایر بر امورات معارف مجاناً قبول می‌شود. »

مندرجات روزنامه سعادت بیشتر مقالات مربوط بمدارس و ترویج علم و دانش میباشد. در شماره اول پس از اعلانی که درستون اول راجع بکتاب (رهبر کودکان اثر خامه مدیر مدرسه سعادت، طبع گردیده مقاله افتتاحی روز نامه تحت عنوان (معارف) نوشته شده. خلاصه از مقاله مذکور چنین است: « این مسأله مسلم که احیای حس محبت نوع و مدافعه وطن و حسن انتظام هیئت اجتماعیه هر قوم و ملت بسته بتوسعه علم و معرفت آن ملت است... » پس از آن مینو بد: « هیئتی از معلمین مدرسه سعادت بر این مقام آمدند که این مختصر ورقه را فقط در ازوم علم از برای خدمت بهم وطنان محترم طبع و منتشر نمایند و در ضمن از معارف و مدارس ملل متمدنه عالم و طریق انتشار معارف و تشکیل مدارس و اجرای قانون تعلیم اجباری و تهیه اساس پیشرفت آن عرض اولیاء محترم برسانند و از هموطنان معارف خواه تقاضای مساعدت می‌نمائیم ۲۰ پس از این مقاله، مقاله دیگری تحت عنوان (انین طن) درج شده که تا آخر صفحه چهارم را فرا گرفته است.

مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان (ص ۴۱۰) مدیر سعادت را (ابراهیم شمس) معرفی نموده در صورتیکه هما نقسم که یاد‌آور شدیم و در انتهای صفحه چهارم روزنامه دیده می‌شود مدیر مسئول (سعید‌زاده ناظم مدرسه) است.

نگارنده از روزنامه سعادت شماره اول آنرا بطور نمونه در دست دارم ولی برون در کتاب مطبوعات (ص ۱۰۵) نوشته است که شماره چهارم مورخ ۸ جمادی الثانی ۱۳۲۹ قمری روزنامه رادارم.

(۶۵۰) سعادت

روزنامه سعادت در طهران بمدیری ) مهدیخان مافی ملقب بسعد الملک ) در ذیقعده ۱۳۳۸ قمری تأسیس و منتشر شده است، از روزنامه سعادت بیش از یک شماره که آنهم صفحات دو و سه آن در چاپخانه توقیف گردیده و تنها صفحات یک و چهار آن چاپ شده، انتشار نیافته است. شرح زیر روی یک ورق که ضمیمه سال سوم مجله ادبی است طبع گردیده و ما برای مزید اطلاع خوانندگان عین آنرا نقل می‌نمائیم:

«توقیف سعادت بتاریخ دهم ذیقعده. وکذا تکون کواکب الاسحاره در موقعیکه با رقه‌امید قلوب مایوسین را می‌خواست روشن نماید و هنگامیکه پس از دو ماه اشک ریختن نزدیک بود چشم یک ملتی برشک شادی نمناک گردد وناله که در سینه‌ها خفقان یافته بود با آخرین قوه که در یک مریض محتضر باقیست از حنجر فشرده ستم کشیده ایران بیرون آید هنوز صبح سعادت طلوع ننموده بود که دوچار غروب توقیف گردید!

آری هنوز دو صفحه بیشتر از روزنامه سعادت از طبع خارج نشده بود که حسود مغرض کار او را ساخت و صفحات سفید بی‌آلایشش را در نظر هیئت محترم دولت سیاه جلوه داد و به محبس تاریک توقیف گرفتارش کرد. مگر چه گفته یا چه نوشته بود؟

هیچ! فقط می‌خواست ناله مظلومانه ملت را بسمع هیئت محترم دولت رسانده و درضمن دنیا را از حال اسف اشتمال این سرزمین بلاکش آگاه سازد این بود ذنب لا ینفر این بود گناه غیر قابل عفو. غمناک‌تر از همه تصمیمی است که هیئت محترم دولت برای جبران خسارت ما فرموده و سیصد تومان بدین عنوان در حق ما تصویب شده است... یا للعجب چه چیز جبران اختناق فکر و عقیده را می‌نماید. با آنکه مع الافتخار منتسب به حزب محترم و فداکار دمکرات هستم فقط برای آزادی دماغ روزنامه خود را مستقلا فکر معرفی نموده و چگونه ممکن بود از قبول ابن عطیه استنکاف نورزیم؟ جبران خسارت ما جز باعطای حریت فکر و اسان و قلم ممکن نیست اگرچه منتظریم که مجله ادبی از پی خلف خود طریق پر محنت توقیف را پیش گیردو لیکن تمام‌امیدواری ما بوجود مغتنم رئیس الوزرای عالم قانون‌دان محبوب است که بمرور زمان در صدد تحقیق بر آمده صالح را از طالح و خادم را از خائن تفکیک فرمایند و ما عجالتا تا وصول آنزمان مثل یکنفر مطیع بن غرض جامه صبر و برد باری برتن نموده من ظر می‌شویم. »

روزنامه زبان زنان در شماره ۲۲ سال دوم مورخ ششم ذیحجه ۱۲۳۸ قمری تحت عنوان (سعادت) راجع بتوقیف روزنامه اینطور می‌نویسد:

«روزنامه هفتگی ورق بزرک سعادت که در تحت اداره و افکار و قلم و قدرت آقای سعد الملت از طهران تابان شده است نخستین شماره آن با همین چاپار بها رسید بدبختانه صفحه دو و سه آن در چاپخانه توقیف شده و تنها رویه‌های یک و چهار آن چاپ برده است. این روزنامه تا جائیکه چاپ برده با قلم بسیار مقتدر و دارای مطالب مفیده است. » آقای سعد الملک مافی - آقای مهدی مافی ملقب بسعد الملک علاوه بر روز نامه سعادت مجله ادبی را نیز در طهران تأسیس و منتشر نموده و ما شرح حال و عکس‌ایشان را در جلد اول کتاب در ذیل مجله ادبی بتفصیل ذکر کرده‌ایم و دیگر احتیاجی بتکر از آن نیست.

(۶۵۱) سعادت ایران

روزنامه سعادت ایران در سال ۱۳۰۲ شمسی در مشهد بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۶۵۲) سعادت ایران

در تاریخ بهمن ۱۳۰۴ شمسی امتیاز روزنامه سعادت ایران در اصفهان بمدیری (شیخ ابراهیم کرمانی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است. از این روز نامه یکی دو شماره منتشر گردیده و تعطیل شده است. شیخ ابراهیم کرمانی - نامبرده از محصلین هاوم قدیمه اصفهان بود و در مدرسه جده کوچک حجره داشت. وی تحصیلات مقدماتی خودرا در کرمان با تمام رسانید و برای یاد گرفتن فلسفه و حکمت اصفهان آمده بود جوانی با ذوق ولی فقیر و تنگدست بود و با ماهی شش تومان که از مدرسه جده می‌گرفت امرار معاش می‌کرد. علاوه بر روزنامه سعادت در آن ایام دوسه بیانیه نیز بقلم از منتشر شده است، من جمله بیانیه‌ایست با چاپ سربی روی یکورق بزرک بتاریخ یکشنبه ۲۷ ربیع الثانی ۱۳۴۴ و با معنی (اقل الطلاب حصل مدرسه سلطانی - شیخ محمد ابراهیم کرمانی) منتشر گردیده. این بیانیه بطرفداری سردار سپه (رضا شاه) و با عبارات زیر شروع و ختم می‌کردد:

الحمد لمن‌یستحقه والصلوة علی منابع الکمالات السفراء الهی سیما علی غیر الاعظم محمد ص واله الا جاد، برادران عزیز من بدانید سلطنت و عزت و سطوت مواهبی است الهی تا محلی جهت صلاحش بیتشر از فساد نباشد نسبت بنظام کی مشمول این موهبت نشود...... چون علاقه‌مندیم بوجود والا حضرت اقدس پهلوی یک عنصر فعال ایرانی نژاد و ایرانی است این کلمه بسیار بزرک است فی الواقع ناجی و منجی ایران یعنی کشور عجم و سلطنت جم است بندرت چنین نادری در اطوار طبیعت هویدا شود و موانع سعادت را لگد کوب نماید و بهمت والایش نظام متحد الشکلی در تمام محوطه ایران ایجاد فرماید و بتوسط امراء عظام و فرماندهان گرامش با صول ملوک الطوا یفی خاتمه دهد پس بره است نگذاریم خائنین باستان مبارکش راه پیدا نمایند. » منظور از نقل ابن قسمت از بیانیه اطلاع خوانندگان گرام از سبک نگارش بعضی از مدیران جراید است که از قواعد زبان فارسی کمتر اطلاع داشته و اوراق روزنامه را بصورت قباله‌های در آورده‌اند.

شیخ ابراهیم پس از تعطیل روزنامه و در نتیجه مخالفتهائی که با او می‌شد اصفهان را ترک و بجانب طهران عزیمت نمود.


(۶۵۳) سعادت ایران

روزنامه سعادت ایران در سال ۱۳۰۵ شمسی در طهران تا سیس و بطور هفتگی منتشر شده است.

(۶۵۴) سعادت بشر

روز نامه سعادت بشر در طهران بمدیری آقای ) محمد جواد هوشمند ) طبع و در سال ۱۳۰۸ شمسی بطور هفتگی منتشر شده است. این روزنامه تا سال ۱۳۱۴ غیر مرتب منتشر شده و از آن پس بعات گرفتار شدن مدیر آن تا وقایع شهریور تعطیل و توقیف بود و پس از وقایع شهریور مجدداً با سبکی تازه با بدایره انتشار گذاشت. آقای هوشمند شرح گرفتاری خود را در زمان شاه فقید، تحت عنوان (یک گزارش برای شاه) بتفصیل در یکی از شماره‌های سعادت بشر؛ بعد از شهریور نوشته که ما قسمتی از آنرا زیلا نقل می‌نمائیم:

در سال ۱۳۰۸ عده‌ای از تجار نزد نگارنده شکایت و درد و دل کردند که‌امیر خسروی رئیس بانک سپه از آن‌ها دعوت نموده و اظهار داشته که بانک سپه سرما به خود را بصورت شرکت سهامی در آوردة و حسب الامر شاه بایستی هر یک از آن سهامی را خریداری نمایند و خلاصه آن‌ها را ملزم بخرید مینایند. من بشاه سابق اطلاع داده یعنی کتباً بدفتر مخصوص گزارش دادم و گزارش خود را مبتنی بر شایعات عمومی موده و در پایان آن قید نمودم که تصور نمیرود چنین امری از ناحیه اعلیحضرت صادر شده باشد . بعد از چند روز دفتر مخصوص مرا احضار و وارد بازجویی شد که این گزارش مبنی بر چه دلیل است ؟ مدرک شما چیست ؟ کی بشما گفته؟ اگر گرینده موثق بوده او را معرفی کنید.

من از معرفی تجار خودداری کردم زیرا نمیدانستم آنها دوچار سرنوشت سختی خواهند شد . دلایل خود را شایعات عمومی ذکر نمودم . آقای شکوه الملک عصبانی و با حالتی برآشفته که هیچگاه نظیر آنرا ندیده بودم گفتند : شایعات عمومی مدرک نمیشود اگر دلیلی دارید بگوئید ، اگر دلیلی ندارید چرا گزارش دادید گفتم آقای شکوه الملک شایعات مردم دلیل من بوده و آنهم کافی است که شما وارد تحقیق و تقیب شوید رسیدگی بنمایید به بینید صحت دارد یا خیر ؟ من که مدعی خصوصی امیر خروی نیستم . (آقای هوشمند مینویسد پس از مواجهه با امیر خسروی ، جدا تکذیب نمود . بعد شکوه الملک میگوید آقای مدیر سعادت بشر چون گزارش شما خالی از حقیقت بوده تطیب میشوید. پس از دو هفته را شاه فقید روبرو میشود و شاه با خشم و غضب فراوان باو میگوید اگر تا چهل و هشت ساعت محرک خودرا نگوئی مورد غضب ما واقع میشون، حالا بقیه سرگذشت را از نوشته خود هوشمند بخوانید.

۴۸ ساعت گذشت و وجدان بمن اجازه نداد که عده ای از تجار را گرفتار مخصصه نمایم. روزنامه توقیف شد و نویسنده تبعید منتهی چون اخطار شدید اللحن شهربانی این بود که هر نقطه ای که مایلم بروم، منهم شهر قم را اختیار و بساحت قدس بانوی بزرگ پناه بردم، پس از چند ماه تلگرافا بطهران احضار وبحضور شاه رسید . مورد الطاف ملوکانه قرار گرفتم و امر داد بانک سهامی سیه را منحل نموده وپول های تجار را مسترد داشتند .

در سال ۱۳۱۰ آبرم رئیس تشکیلات شهربانی دعوتی از مدیران جراید نمود . بود و منکه از موضوع مستحضر بودم از حضور در آن جلسه خودداری نمودم پس از چندی مجددا از همگی دعوت شد و من مثل سابق بطفره گذراندم. چندی بعد در یکی از مجالس رسمی که اتفاق ملاقات افتاد ایشان بنای گله گذاری را گذاشت من با صراحت لهجه گفتم منظور شما را میدانم چون میخواهد جراید را محدود نموده و آنها را تحت نظر و اداره غیر مستقیم خود بگیرید من بهیچوجه حاضر نخواهم بود . ایشان عصبانی شده و گفت بر شما معلوم خواهد شد که چگونه بایستی تحت نظر و مطیع باشید. و در نتیجه طولی نکشید که درج این جمله از کلمات قصار حضرت امیر (ص) که میفرماید : « کسیکه نتواند بر نفس خود حکومت کند حکومت بر مردم نتواند کرد . موجب سوء تعبیر و توقیف روزنامه گردید و تا یکسال توقیف آن طول کشید و آیرم بمقصود خویش نائل گردید.

در شهریور ۱۳۱۵ دفتا دو نفر مامور از طرف اداره سیاسی شهربانی بادار . روزنامه ما آمده و اوراق و دفاتر و سواق را مورد بازرسی قرار داد. بلا فاصله نویسنده را با تمام اوراق و سوابق جلب و بشعبه ۹ آگاهی تحویل دادند و از آنجا بلا فاصله بدون بازپرسی و تحقیق دستور توقیف داده شد و مرا تحویل زندان دادنه. نویسنده را بنام مقصر سیاسی در زندانی که جایگاه دزدها؛ قطاع الطریق‌ها وجانی بود جای دادند گفتند تا وضعیت شما روشن نشود جای شما اینجاست دومین مرتبه مرک در نظر من مجسم شد.

در آذر ۱۳۱۶ مختاری رئیس شهربانی مدیران جراید را احضار و بآن‌ها پرخاش نموده که بایستی وضعیت خود را عوض کنید مثل سایر ممالک راقیه چیز بنویسد الا همه را توقیف می‌کنم. (مدیران جراید همه ساکت‌اند فقط آقای هوشمند می‌ گوید هر وقت اطلاعات شما که رئیس شهربانی هستید مثل رئیس شهربانی لندن شد روزنامه‌های ما هم مثل دنیا می‌شود) همکاران من که این وضعیت را دیدند دست از حیات من شسته و باور نداشتند که شب را سالم بمنزل بروم. لیکن مختاری حاضر نبود آزار جزئی من اکتفا که مترصد فرصت بود تا نقش مهمتری را برای من بازی نماید تا آنکه در اسفند ۱۳۱۷ اینجانب تلگرا‌ها از پادشاه سابق تقاضای شرفیا کردم. مختاری فهمید که من معتقدم بایستی شاه را از اوضاع مطلع نمایم. همین تلگراف را مستمسک نموده و فوراً مرا توقیف نمود. پس از مدت‌ها باین زندگی تلخ خاتمه داده شد من را یعنی کالبد خسته را از توقیف خارج لیکن جان شیرین او را در توقیف باقی گذاشت. من آزاد شدم لیکن روزنامه توقیف ماند.

بالاخره مرا متهم بمرام بالشویکی می‌ساخت و در فروردین ۱۳۱۸ مرا مجدداً در زندان انداخت. پس از دو سال و نیم بمن اخطار کردند که ممکن است با خرج خود بکاشان تبعید شوی گذشته از اینکه من از هستی ساقط شده بودم رفتن بکاشان را مقدمه رهسپاری بدیار عدم میدانستم. من پیمودن راه کاشان را که برای من دروازه وادی خاموشان بود حرفی نداشتم زیرا از زندگی سیر شده و مرک را برای خود موهبتی می‌ دانستم. بالاخره بکاشان تبعید شدم و طولی نکشید که قضایای شهریور ۱۳۲۰ پیش آمد. »

هما قسم که یاد‌آور شدیم پس از آزادی آقای هوشمند دو مرتبه روزنامه سعادت بشر را در طهران منتشر نمود. از این روزنامه مجدداً در ذیل کتاب گفتکو خواهیم کرد.

(۶۵۵) سعادت جنوب

در سال ۱۳۰۱ شمسی روزنامه سعادت جنوب در شهر شیراز تأسیس و بطور هفتگی منقشر شده است.

(۶۵۶) سعادت وطن

روزنامه سعادت وطن در سال ۱۳۰۲ شمسی در طهران تأسیس و بطور هفتگی منتشر شده است.

(۶۵۷) سفینه نجات

روزنامه سفینه نجات در شهر یزد تأسیس و در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است نگارنده با اینکه نمونه‌های زیادی از سال دوم و سوم این روزنامه را در دست دارم ولی در هیچکدام اسم مدیر و صاحب امتیاز روزنامه چاپ نشده فقط در انتهای صفحه آخر هر شماره (مخبر صادق) امضا نموده و برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۰۳) مخبر صادق را به (محمد صادق) اشتباه کرده و نام مدیر و نویسنده را (محمد صادق) ذکر کرده است در صورتیکه در نمونه‌های موجود (مخبر صادق) است نه (محمد صادق) ر این اشتباه از اینجا ناشی شده که کلمه (مخبر) با چاپ سنگی تا اندازه شبیه (محمد) چاپ شده است.

شماره اول روزنامه با چاپ ژلاتین در چهار صفحه بقطع ۶ در ۱۰٬۵ اینچ طبع و در تاریخ ۲۲ شوال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است برون مینو ید (ص ۱۰۴ کتاب مطبوعات و شعر فارسی) تا شماره دهم روزنامه با چاپ ژلاتین و از آن پس با خط نسخ و چاپ سنگی منتشر گردیده است، شماره ده سال دوم سفینه نجات در چهار صفحه قطع وزیری با چاپ سنگی در مطبعه (سفینه) طبع و در تاریخ ۲۲ شهر ذیحجه ۱۳۲۸ قمری انتشار یافته . این شماره پس از چهارده ماه تعطیل و توقیف روز نامه منتشر گردیده و علت توقیف طولانی روزنامه را در سرمقاله همین شماره اینطور نوشته است: « بدوا علت توقیف و سکون سفینه را می‌ نگاریم. علت تأخیر. دو امر ما را بدون حکمی مجبور بتوقیف کرد اول عدم آزادی و شدت استبداد که قلم ما را اجازه نگارش هیچ واقعه و حادثه بطریق صواب نمی‌داد دوم تملق گوئی و معکوس‌نویسی همکاران محترم که البته قارئین اوراق آن‌ها را دیده اند تا بحدی کشید که اواخر خودشان هم خجالت کشیدند. ما نیز چون نمی‌توانستیم با آن‌ها همراهی کنیم و ناچار بضدیت بودیم با آنکه خود را حق گو و طرفدار حریت میدانستیم مغلوب دست استبداد بلکه یقین بطرد و نفی کرده نجات را در سکوت و سلامتی را در انزوا و عزت را در عزلت دیده؛ دم در کشیده زیر خرقه خزیدیم. اینک میگوئیم آخ آخ عجب شبی بود ستار پیدا نبود، سیاهی آدم را می‌خورد غول تو چشم آدم آدم را می‌برد‌های های‌های خورد شدیم. استخوان‌هایم نرم شد نزدیک بود خفه شویم بحمده راحت شدیم عجب کوه استبدادی روی ما افتاده بود غریب فشاری داد چهارده ماه زیر آسیا سنک. چه بلایی بود؛ چه جنائی، چه ظلمی، چه دیو سفیدی نه سیا. ارتوی دنیا نباشد، مثل خفتک روی ما افتاده بود خواب بودیم این همه بلا و ستم بر سرما آمد نفس نکشیدیم می‌ترسیدیم ما را بخورد گمان می‌کردیم هیچکس در دنیا نیست که صدای ناله ما را بشنود تصور می‌کردیم اگر استفانه نمائیم پیش از آنکه فریاد رس برسد ما را نابود کند. احدی فی نداشت حرف بزند. خیر خیر. راه کار را بلد نبودیم. خدا پدر سرکار ویس قنسول را بیامرزد این کار‌ها از همت او بود و‌گر نه پیش‌تر هم خیلی فریاد کردیم بطهران هم رفتیم بوزراء هم عرض کردیم اثر نکرد. خیر آقا این راه را که آهنی آقا شیرازی ده ماه پیشتر نشان داد حواشی حکومت شیعیان آل ابوسفیان آن‌ها که خوششان می‌آید بی‌تقصیر چوب بخورد کس پول دارد جیب ظالم برود... هر کس فریاد کرد دهنش را گرفته و رضانامه مهر کردند تشکر نامه نوشتند. »

در این شماره علاوه بر سر مقاله مذکور دو مقاله دیگر چاپ شده که یکی راجع بردار جنک و مظالم اوست. در صفحه چهارم اشعاری بعنوان (ادبیات) چاپ شده که ذیلا آن‌ها را نقل می‌نمائیم:

عریضه داد بکابینه وزارت عشق
دل از تطاول زلف کج تو باعشاق
 
رئیس مجلس خوبان اجازه داد بچشم
که تا کند ز اسیران زلف استنطاق
 
مقصر پلتیکی است عشق باز عجو
حصول وصل بصبر است گرچه باشد شاق
 
چوپاکنیک بود چشم مست تو خونریز
بگرد اوزده صف مژگان چنان قزاق
 
صفوف غمزه رژیمان ترک مردم چشم
در آن میانه انا ماژرند یا مشاق
 
ز چین زلف تو مبعوث گشت باد صبا
که قنترات دهد نافه را باهل عراق
 
بعذر حکم نظامی مبر ز مجمع ما
بود مخالف قانون شکستن میثاق
 
دوکون طالب آزادیند و ما بخلاف
به بندگی تو هستیم از زل مشتاق
 
سلم استی بی‌ سعی دیپلوماتی
نفوذ دوات حسنت در انفس و آفاق
 
مجو خراب دلم را که از ستمکاران
عروس ملک ستاند بحکم طبع طلاق
 
پهل که دولت، شروطه چون شود تشکیل
حقوق ملیت از مستبد کنند احقاق
 
بحسن خلق عام شو که در قلمرو دهر
هر آنچه هست بضد جفت و حسن مطلق طاق
 
عقاید پلتیکی چرا خلاف هم است
اگر که از سولازاسیون خطاست نفاق
 
اگر زعلم و غنا شاده درویشان
چواهل مدرسه زنهار دل مبرز و فاق
 
نخوانده نقشه جغرافیای وادی عشق
چه فایدت برد از ایلغار یا اطراق
 
شکسته است پراخوی شوکت ایران
ز مرج اطلس جهل وژتند باد نفاق
 
مها بتاب بشارق که در سپهر وجود
جز از نجوم کمالت نکرده استشراق
اشعار مذکور گرچه تا اندازه ثقیل و ممنوعیت ولی بدانجهت که مشتمل بر

باره کلمات مصطلح آغاز مشروطیت می‌باشد، آن‌ها را نقل کردیم.

شمار روزنامه عبارت از کشتی بادیست که در وسط آن دایره و در درون دایره اسم روزنامه (سفینه نجات یزد) و در زیر آن سال تأسیس (۱۳۲۵) و سال انتشار طبع گردیده. در بالای شعار روزنامه این عبارت عربی: حق علی العاقل ان یدیم الاستر شاد وتیرک الاستبداد. من شاور الرجال شارک فی عقولهم ومن استبد هلک و در زیر کشتی جمله من رکب‌ها نجی و من ترک‌ها غرق چاپ شده است و در سال سوم اندک تغییری در شعار روزنامه پیدا شده و عبارت حن علی العاقل تا آخر حذف گردیده و کشتی در دهان نهنگی که اطراف گردن آن نوشته است (غرق‌ کننده استقلال ایران منافق مستبد) قرار گرفته است. در سال اول و دوم در زیر سر لوحه واژه ناخوانا نامه این عبارات چاپ شده: « اداره سنینه نجات مطالب سودمند از هرجا و هر کس باشد بی‌مضایقه می‌نگارد و بکلی از قید القاب آزاد است. قیمت اشتراک عجلنا اتحاد و اتفاق اعلانات راجع بترویج صنایع وطنی و عرایض متظلمین بإنشاء ملت و ولیاء دوات مجاناً درج می‌شود. » در حقیقت در سال اول و دوم قیمت اشتراک در روزنامه نوشته نشده ولی در سال سوم وجه اشتراک بعنوان (اعانه سالیانه) بدین قسم معین گردیده است یزد ده ریال. داخله ۱۳ قران. خارجه ۱۴ قران. اعلانات سطر و یکفران اعلانات راجع بترویج صنایع مجانی است. محل اداره سفینه: یزد. قرب مصلی مقدر خان در بند خلف‌امیر چقماق.

مندرجات روزنامه سفینه نجات مانند سایر جراید محلی آغاز مشروطیت عبارت از یک سرمقاله و مقالات متظلمین واخبار راجع بمجلس شوری و اخبار محلی است عنوان و آغاز بعضی از سرمقاله‌های روزنامه بدین قرار است: شماره ۱۲ سال دوم (رنج راحت‌دان چه مطلب شد بزرک گرد گله طوطیای چشم کرک. کثرت اختلاف حدوث امور ناصواب در نقطه ایران خاصه یزد و واژه ناخوانا...) سرمقاله شماره ۱۳ بقیه سرمقاله شماره ۱۲ است. سرمقاله شماره ۲۲ سال دوم مورخ هشتم شهر جمادی الآخر ۱۳۲۹ قمری (یکی از دانشمندان - ظهور اسم یا حکیم ونزول صفت عدالت و تجلی مثبت و هیمنه عزت و نمایش سلطانت و قدرت الهه در مزایا و مجالی بشریت محض دفع.) سرمقاله شماره ۲۳ دنباله شماره ۲۲ است سرمقاله شماره ۶۴ بعنوان آزادی مطبوعات قابل توجه اولیای امور) است. مر مقاله و آغاز شماره ۲۶ سال سوم از این قرار است. «تأسف - ورود شاه مخلوع را بکش تپه تا بحال همه کس شنیده. نهان کی ماند انوازی کنزان سازند محفل‌ها. » سره قاله شماره ۲۸ سال سوم که مورخ بتاریخ ۱۴ شهر رمضان المبارک ۱۳۲۹ و آخرین شماره نمونه سفینه نجات است عنوان (آزای مطبوعات) نوشته شده و بدین قسم شروع می‌گردد: « حرف اول ما صدر و اول انسان مقدمه آزادیست. انسان آزاد علت المال تمدن و مایه ایجاد آبادی است. هر انسانی که آزادی حقیقی و حریت خداداد خود را شک نماید انسانیت خودرا تردید کرده... »

پاورقی سفینه نجات یک قسمت وقایع حکومت سردار جنک در یزد و قسمت دیگر (جغرافیای یزد) است ظاهراً این جغرافیا بقلم مدیر روزنامه تدوین شده. برای اطلاع از سبک مطالب یک قسمت آنرا نقل می‌نمائیم: « یزد ولایتی است از بلاد شمالی شرق عرضش از خط استوا ۳۲ درجه و ده دقیقه طولش از دایره کرینی نیج ۵۶ درجه پس دیده می‌شود قطب شمالی معدل النهار در این بلد بارتفاع ۳۲ درجه و محض است... بانی اول این شهر یزدگرد اینم ساسانی و تکمیل و آبادیش از بهرام است. مبارزالدین محمد مظفر حصار این شهر را کشیده بر عماراتش افزوده تا بحال بنای مبارزی باقی و تا اواسط قرن سیزدهم خللی بر آن راه نداشته از انگاه تا بحال که آبادی خارج شهر رو بفزونی نهاده حصار قدیم از مرمت کلی محروم و روی با نهدام گذارده ۲۰۰ نقل از شماره ۲۳ سال سوم بتاریخ ۲۰ شهر جمادی الاخره ۱۳۲۹ قمری. آخرین شماره منتشره سفینه نجات شماره ۲۸ سال سوم مورخ ۱۴ رمضان المبارک ۱۳۲۹ قمریت در پایان این شماره تعطیل روزنامه را با این عبارات بخوانندگان و مشترکین اطلاع داده است: از آنجا که راست گفتن را نسبت به بعضی از محترمین جسارت و دروغ را منافی مقام و ملک خود می‌دانیم از این نمره عجالتا دوستان را وداع و طبع سفینه را بزمانی پسر انشاء الله حواله می‌دهیم. »

(۶۵۸) سکندر

روزنامه سکندر در شهر کلکته از بلاد هندوستان بزبان فارسی تأسیس و در سال ۱۶۶۲ قری مطابق ۱۸۴۶ میلادی من شر شده است. این روزنامه همه هفته روز ‌های یکشنبه منتشر می‌گردیده است. (تاریخ مطبوعات و شعر فارسی ص ۱۰۴) ابرون می‌نویسد من نمونه این روزنامه را، ندید و در دست ندارم.

(۶۵۹) سلام

روزنامه سلام در سال ۱۳۰۸ شمسی در تهران هفته سه بار تأسیس و منتشر شده است.

(۶۶۰) سلامت

روزنامه سلامت بمدیری آقای (رئیس الذاکربن) در مشهد مقدس تأسیس و در سال ۱۲۹۷ شمسی منتشر شده است. این روزنامه در هفته دو مرتبه در مطبعه طوس طبع و در هر نوبت یکهزار نسخه از آن منتشر می‌شده است. شماره‌های اول و دوم روزنامه سلامت در برج سنبله ۱۲۹۹ شمسی و شماره ۴ در برج عقرب و شماره‌های ۵ و ۶ و ۷ آن در برج قوس و شماره‌های ۸ و ۹ و ۱۰ در برج جدی سال مذکور باداره مجله فلاحت و تجارت واصل گردیده است.

روزنامه سلامت مدتی تعطیل شده و مجدداً در سال ۱۳۰۴ شمسی بمدیری آقای (س ـ ن) و نگارندگی آقای سید حسن پرهیز کار از افق خراسان طلوع کرده و سه شماره از سال ششم تأسیس آن در آبانماه سال ۱۳۰۴ شمسی انتشار یافته است.

(۶۶۱) سلام علیکم

روزنامه سلام علیکم در طهران در سال ۱۳۲۵ قمری تأسیس و منتشر شده است. (ص ۱۰۴ کتاب مطبوعات و شعر فارسی برون)

(۶۶۲) ماسیل

روزنامه سلسبیل با چاپ ژلاتین در طهران تأسیس و در سال ۱۳۲۸ قمری منتشر شده است ( من ۱۰۴ کتاب مطبوعات و شعر فارسی )

(۶۶۳) سلطان الاخبار

روزنامه سلطان الاخبار در شهر کلکته تأسیس و در سال ۱۲۶۲ قمری مطابق ۱۸۴۶ میلادی منتشر شده است. سلطان الاخبار یاسلطان الاکبر همه هفته روز‌های یکشنبه طبع و توزیع می‌گردیده است. (ص ۱۰۴ کتاب مطبوعات وشعر فارسی) نگارنده پیش آنچه از برون نقل شد از این روزنامه اطلاعی ندارم.

(۶۶۴) سودمند

مجله سودمند در شهر قاهره مصر بمدیر مستولی وصاحب امتیازی آقای (عبدالله رازی) تأسیس و در سال ۱۳۰۵ شمسی منتشر شده است. شماره اول این مجله در ۵۶ صفحه بقطع خشتی و چاپ سربی روی کاغذ بسیار خوب وطبع اعلی وجلد زیبا و رنگی، طبع و در تیر ماه ۱۳۰۵ شمسی منتشر گردیده. در صفحه اول این شماره تصویر رنگی زرتشت و در صفحه بعد اشعاری تحت عنوان (بنام اهورا مزدا و یاری و خشوران پاک) که باین شعر شروع می‌گردد: «برندوش زردشتم آمد بخواب. ز نور رخش مقتبس آفتاب. » طبع شده. این اشعار تمام صفحه مجله را فرا گرفته و صفحه سوم آن مشتمل بر مقاله‌ایست بعنوان (قابل توجه اعلیحضرت پهلوی). بقیه مندرجات شماره اول مقالا نیست بعناوین: وطن؛ محافظه آتار‌های بقلم طاهر زاده. اراده قوی و کامیابی بقلم مهربان شهباز، طلاق، نمایش و آواز؛ طبیعت بقلم میرزا عبد الحسین اصفهانی: تاجگذاری اعلیحضرت پهلوی.

قیمت اشتراک سالیانه در خارجه یک لیره انگلیسی ه در ایران ۴۰ قران برای معلمین و معلمات و شاگردان مدارس نصف قیمت. محل اداره و عنوان مجله: القاهره. مصر. صندوق البوسته نمره (۳۴)

مجله سودمند بجای مجله دیگری است که در مصر بمدیری آقای عبدالله رازی بنام (رستاخیز) منتشر می‌شده و بواسطه عللی نام رستاخیز به سودمند تبدیل شده است. برای اطلاع از مجله رستاخیز رجوع شود بجلد دوم کتاب حرف ر ه در شماره اول مجله سودمند اخطاری درج شده که تا اندازه خوانندگان را بمندرجات و خصوصیات مجله آگاه می‌سازد ما و برای مزید اطلاع عین آنرا ذیلا نقل می‌نمائیم:

« اخطار - چنانچه در رساله جداگانه اطلاع دادیم بجای مجله رستاخیز از این بی‌عد بجهاتی چند نامه سودمند را منتشر خواهیم ساخت. اینک اولین شماره آن را پس از مدت‌ها تأخیر تقدیم خواندگان محترم می‌نمائیم. کارکنان این نامه چنین در نظر گرفته و اسباب را بقسمی فراهم نموده‌اند که دیگر در توزیع این مجله هیچگونه تأخیری رخ نخواهد نمود و در اول هر ماه بگشماره مرتباً از طبع خارج برای مشترکین ارسال می‌گردد. از آنجا که در این نامه بهیچ وجه من الوجوه مطالب سیاسی و مذهبی درج نخواهد گردید‌امید می‌رود که در ایران درمیان جوانان جدی و با ذوق بخوبی رواج گیرد و بمانمی بر نخورد.

این نامه در ۵۶ صفحه منتشر و دارای مطالب سودمند علمی، ادبی، اجتماعی اقتصادی تا ریخی و غیره است. فقط چهار صفحه آخر آن وقف بعضی اخبار راجع بمصر و اوضاع ایرانیان محترم این حدود است. چون عمده منظور ما بیدار کردن روح ملی و کاشتن تخم افکار جدید در سر‌های نونهالان وطن است‌امیدواریم معلمین و معلمات این نامه را در میان شاگردان لایق خود منتشر نمایند تا بتدریج بمباحث اجتماعی و ادبی آنانرا آشنا کنند. از شماره دوم در نگاشتن مقالات مفید بیشتر سعی خواهد شد و در نظر است که هر گاه تا شش ماه این نامه رواجی یافت بر عده صفحات آن اضافه نمائیم. »

همانقسم که در ذیل مجله رستاخیز یادآور شدیم پس از انتشار ۱۸ شماره باسم مجله رستاخیز، نام مجله (بسودمند) تغییر داده شد و ۱۸ شماره هم باین اسم مجله منتشر گردید و بعد شش شماره هم باسم عصر پهلوی (رجوع شود بحرف عین کتاب، همین مجلد) منتشر شده و در آذر ۱۳۰۹ شمسی اداره مجله بطهران منتقل گردید و مجله سودمند از تاریخ مذکور تا شش شماره در طهران نشر گردیدوسپس تعطیل گردید. با بر این رویهمرفته از مجله سودمند ۲۴ شماره که ۱۸ شماره آن در قاهره و شش شماره در طهران نشر شده است. در سالنامه ۱۳۱۰ پارس راجع به مجله سودمند می‌نویسد: «از اول آذر ماه ۱۳۰۹ شمسی مجله سودمند حقیقتاً با مطالبی مفید و سودمند بمدیریت فاضل محترم آقای رازی وکیل رسمی عدایه منتشر گردید. مندرجات این مجله کاملاً با عنوان آن تطبیق می‌کند و شایسته تقدیر است. » آقای عبدالله رازی از بدو ورود بایران وارد شغل وکالت عدلیه گردیده و اکنون نیز وکیل پایه یک دادگستری می‌باشند.

(۶۶۵) سها

در تاریخ دلو ۱۳۰۲ شمسی امتیاز روزنامه س‌ها در اصفهان بمدیری (آقا سید مهدی نقیب‌زاده اصفهانی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است.

(۶۶۶) سهند

در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۰۵ شمسی امتیاز روزنامه سهند باسم (میرزا محمود غنی‌زاده سلماسی) از تصویب شورایعالی معاوف گذشته که روزنامه مذکور در تبریز منتشر گردد. در همین سال سهند موسی غنی‌زاده و بمدیری (احمد زاده دهقان) در مطبعه (خلیفه‌گری) طبع و بطور یومیه منتشر شد. پس از فوت مرحوم غنی‌زاده که در اسفند ماه ۱۳۱۳ شمسی اتفاق افتاده روزنامه سهند به وسی آن مرحوم و مدیری ا. دهقان و ناشر و نگارنده (ف. غنی‌زاده) انتشار یافته و شماره ۵۱ سال دوازدهم آن که دارای شماره مسلسل ۱۷۷۱ است در تبریز در تاریخ چهار شنبه چهارم اسفند ۱۳۱۶ شمسی مطابق ۱۳ فوریه ۱۹۳۸ میلادی در ده صفحه بقطع بزرک که هشت صفحه آن مخصوص اعلانات ثبت می‌باشد، با چاپ سربی (چاپخانه خلیفه‌گری) طبع و توزیع گردیده است. بهای اشتراک سالیانه سهند در تبریز ۵۰ ریال و در ولایات ۶۰ ریال و بهای آگهی‌ها صفحه یکم و چهارم یکسطر ستون دو ریال و صفحه دوم ۱۵۰ دینار و صفحه سوم گریال معین شده است مندرجات سهند پس از درج مقاله اساسی و مقالات مختلف عبارت از اخبار محلی آذربایجان و خلاصه‌ای از اخبار خارجه و اعلانات ثبتی و ادارات دولتی است سهند چون بیشتر دوران انتشار آن در ایامی بوده که جراید محدود بوده اذا مندرجات آن بیشتر اخبار خارجی و مقالات متنوع می‌باشد و کمتر مقالات سیاسی در آن دیده می‌شود این روزنامه تا سال ۱۳۱۷ شمسی در هفته سه بار و هر نوبت ۸۰۰ نسخه از آن نتشر می‌شده و قیمت هر شماره آن ۲۰ دینار و عده اعضای آن سه نفر است.

میرزا محمود غنی‌زاده- محمود غنی‌زاده از اهالی سلماس آذر بایجان مدیر دانشمند جریده سهند تبریز است نامبرده در تأسیس مشروطیت ایران در آذربایجان سوابق مبتدی دارد و چنانکه از کتاب تاریخ مشروطیت ایران تألیف مرحوم کسروی بر می‌آید غنی‌زاده در ردیف مؤسسین مشروطیت ایران و نامش د و ردیف عدالت، صفر اف و تقی‌زاده بشمار می‌رود. غنی‌زاده علاوه بر روز نامه سهند تبریز مدتی نویسندگی روزنامه فریاد را که در رضائیه بدیری میرزا حبیب الله آقازاده منتشر می‌شده؛ عهده دار بوده است. از این روزنامه در حرف (ف) کتاب گفتگو خواهیم کرد. غنی‌زاده ذوق شهری نیز داشته و در کتاب شرح حال کامل محمد تقی خان منطبعه برلین (ص ۱۸) پنج بیت زیر را از یک قصیده که مرحوم نمنی‌زاده موقع اقامت در برلین سروده نقل می‌نمائیم:

نیست در کون صداتی مطلق
بجز از ناله مرغ یا حق
 
برو ایمرغ حزین داد مکن
اینهمه بیهده فریاد مکن
 
کان در این ساخت گیتی حق نیست
آنچه تو می‌طلبی مطلق نیست
 
حق کجا گوش فرا دار و ببین
روی گیتی همه آه است و انین
 
حق کجا رو در افسانه مزن
آتشم بر دل دیوانه مزن
 

غنی‌زاده در اسفند ماه ۱۳۱۳ شمسی بدرود زندگانی گفته است.

(۶۶۷) سهیل

روزنامه سهیل بمدیری (احتشام الممالک سهیلی) و دیری باقر دبیران در شهر ملایر تأسیس و در سال ۱۲۹۹ شمسی منتشر شده روزنامه سهیل در شهر همدان طبع و در ملایر منتشر می‌شده است طلوع سهیل در حمل سال ۱۲۹۹ بوده و پس از نشر دو شماره بواسطه نبودن وسائل طبع در ملایر و حرکت مهاجرین ایرانی بطرف اسلامبول که باقر دبیران دیر نامه سهیل نیز جزء آنان با سلامبول مهاجرت نموده؛ برای همیشه تعطیل شده است. روزنامه اختر مسعود چاپ اصفهان در شماره ۱۰ مورخ دو شنبه ۱۵ رجب ۱۳۳۸ قمری مطابق ۱۶ حمل ۱۲۹۹ شمسی تحت عنوان (طلوع سهیل از افق مطبوعات ملایر) می‌نویسد: « جریده شریفه سهیل که بتازگی از افق مطبوعات ملایر طلوع وچون سهیل یمان آن سامان را نور بخش است دو نمره آن بادار اختر محمود واصل و از بیانات شیرینش بینهایت مسرت حاصل گردید. »

هنگامیکه نگارنده در شهر ملایر بودم آقای عطاءالله دبیران پور شرح زیر را در باره مرحوم باقر دبیران تهیه و تنظیم و باین جانب تسلیم نمودند:

« باقر دبیران فرزند دبیر الممالک معروف بدبیر‌زاده ملایری در سال ۱۲۶۶ خورشیدی بدنیا آمد و تحصیلات خود را تا آنجا که مقتضیات انحصر موافقت می‌کر دادامه داد و پس از آن داخل مشاغل دولتی شد از سن ۲۲ سالگی علاقه مفرطی براهنمائی و تشویق مردم برای حفظ ملیت و تحریک حس میهن پرستی داشت و بهمین جهت غالب اوقات در انجمنها و معابر و مساجد نطق‌های مهیجی ایراد می‌نمود و روی همان منظو ر روزنامه سهیل را با روشی شیوا بهمراهی جمعی از فرهنگ دوستان در سال ۱۲۹۹ خورشیدی تأسیس نمود متأسفانه چون هزینه ووسائل چاپ و انتشار در آن زمان مشکل بود و از طرفی هم حرکت مهاجرین ایرانی بطرف اسلامبول پیش آمد پیش از دو شماره موفق بانتشار آن نگردیده دبیر نامه سهیل هم در شمار مهاجرین ایرانی اسلامبول مهاجرت نمود و پس مراجعت هم موفق بانتشار این نامه ادبی و اخلاقی و ملی نگردید. زمانی بکارمندی وزارت دادگستری اشتغال داشت و چندگاهی هم بمسافرت در صفحات غرب از طرف وزارت دارانی پرداخت عاقبت در روز ۱۹ آبانماه ۱۳۱۸ شمسی زندگانی را بدرود گفت. »

(۶۶۸) سهیل

در تاریخ ۲۸ حمل ۱۳۰۲ شمسی امتیاز روزنامه سهیل در طروان بصاحب امتیازی سید عبدا لعلی (جعفری) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است ولی این روزنامه تا تاریخ ۲۲ قوس سال مذکور هنوز منتشر نشده بوده و وزارت معارف در شمار ۷۲ سال پنجم روزنامه یومیه میهن مورخ شنبه ۱۲ قوس اعلان نموده که چون صاحب امتیاز روزنامه سهیل تاکنون بانتشار روزنامه خود اقدام نکرده باید برای انتشار آن تجدید

(۶۶۹) سیاست

امتیاز بنمایده با وجود این سهیل در طهران بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده منتهی نگارنده تاکنون نمونه آنرا بدست نیاورده‌ام.

روزنامه سیاست در طهران بصاحب امتیازی و مدیر مسئولی (عباس اسکندری) و سردبیری (میرزا باقرخان) تبریزی تأسیس و در سال ۱۳۰۰ شمسی منتشر شده است. شماره اول روزنامه سیاست در چهار صفحه بقطع متوسط طبع و در تاریخ چهارشنبه ۴ محرم ۱۳۴۰ قدری مطابق ۱۶ سنبله ۱۳۰۰ شمسی انتشار یافته سرمقاله این شماره و یا مقاله افتتاحی روزنامه تحت عنوان (مرام و مسلک ما در عالم مطبوعات) بدینقسم شروع می‌گردد. ( ما از امروز عهده دار یک مسئولیت سنگینی شدیم که فقط بعد از عون وعنایات سبحانی توده صالحه ملت و رنجبران واقعی.... »

روزنامه سیاست پس از نشر شماره دوم دو چار توقیف گردیده و شماره سوم پس از سه ماه و کسری توقیف در تاریخ پنجشنبه ۱۶ ربیع الاول ۱۳۴۰ مطابق ۲۳ ترس ۱۳۰۰ شمسی در چهار صفحه بقطع بزرگ طبع و توزیع گردیده است سر مقاله این شماره راجع بتوقیف سه ماه واندی روزنامه است که مجدداً منتشر شده روزنامه سیاست بتمام معنی یک روزنامه انتقادی و جزء دسته اقلیت است از این جهت غالبا از طرف دولت توقیف شده و در سال دوم بعلت توقیف‌های بی‌در پی مدیر آن از دریافت وجوه اشتراک روزنامه صرف نظر نموده است. آگهی زیر را دفتر روزنامه سیاست در شماره ۱۵۴۵ روزنامه ایران مورخ ۲۵ داو ۱۳۰۲ نموده است.

روزنامه سیاست نظر باشکالاتی انتشار خود را عقب انداخته وامیدوار است در اول جلسات رسمی مجلس وظیفه‌ای که عهده دار است تعقیب نماید. تأخیر روزنا مه علت خارجی نداشته و برای تهیه بعضی اوازم مقدماتی اداری است از آقایانیکه جدیدا مایل باشترا کند تمنی می‌شود وجه اشتراک خود را در طهران تا پانزده روز و در ولایات تادو ماه دیگر ارسال دارند نظر باینکه روزنامه ما در سال دوم دچار توقیف پی دربی بوده است اداره سیاست وجوه اشتراک سال دوم را مطالبه نخواهد نمود و آقایانیکه قبلاً پرداخته‌اند از وجه اشتراک سال دوم کسر خواهد شد. »

طرز انتشار سیاست در ابتدا هفته دو بار بوده ولی بعد آیومیه شده و شماره ۶۵ سال دوم آن در تاریخ سه شنبه ۱۹ جمادی الثانی ۱۳۴۱ مطابق ۱۷ دلو ۱۳۰۱ شمسی منتشر گردیده است. شماره اول سال سوم بصاحب امتیازی و مدیر مسئولی عباس اسکندری در چهار صفحه بقطع بزرک یا چاپ، سربی طبع و در تاریخ ۲۱ حوت شمسی و ۱۱ مارس ۱۹۲۳ میلادی مطابق سه شنبه ۵ شعبان ۱۳۴۲ قمری انتشار یافته پاورقی روزنامه کتاب (زن سیاه پوش) ترجمه میرزا فتح الله نزل ایاغ است. محل اداره: روزنامه طهران. خیابان شاه آباد مندرجات سیاست علاوه بر مقالات انتقادی تمام اخبار داخله و خارجه بتفصیل است. از سال سوم سیاست فلا تا شماره ۶۲ مورخ پنجشنبه ۲۹ ذیقه ده ۱۳۴۲ قمری در دست است.

روزنامه با باشمل در شماره ۱۳۱ تحت عنوان (حساب بابا شمل - معادلات کرسی نشینان) خلاصه از زندگی سیاسی و اجتما عباس اسکندری وکیل دوره پانزدهم را نوشته که برای اطلاع خوانندگان آنرا بعینه نقل می‌نمائیم.

«یک صورت یت وبهن + گردن + ۶۱ سال عمر - تحصیلات ابتدائی منظم ومتوسط غیر منظم در تهران - عجب وتکبر * یک خروار - خریدار – خست ـ حرص در جمع‌آوری مال * خیلی زباد - احساسات - عاطفه - یک مشت اشک تمساحی - استین سفارش بمرحوم مشیر الدوله از طرف سلیمان میرزا - امتیاز یک روزنامه - یک اتاق در شاه آباد - خواننده + علاقه ظاهری به مرحوم مدرس * غرض مخصوص + تحصن در مجلس + غرض مخصوص - فرار از حیاط عقبی در موقع هجوم نظامی‌ها - نفرت سلیمان میرزا - نفرت رضاشاه - جلب مرحمت یکی از بیگانگان - بیکاری ممتد - حبس کوتاه شرکت در تشکیل توده کمیانی - اخراج از -حز بوسیله سلیمان میرزا- عدم اءماد عمومی ورود بکار‌های دولتی - ثروت فراوان - دو سال عضویت شرکت نیمه – سفر امریکا - تقرب بدوام - سفر اطراف نیل - اخراج از آنجا - تألیف یک کتاب - خواننده جز خودش - سر دو آوردن از صندوق - کمک دوام و بهار الملک - تصویب معتبر نامه - کمک سید منجم کارچاق کن - راست گفتن حتی به دوام و بهار المالک - ماموریت حمله به تن از رجال + دوره ۱۵ = به شازده شانزده» قسمتی از آنچه با با شمل راجع عباس اسکندری نگاشته عقاید و نظریات خود اوست که از لحاظ اختلاف مسلک سیاسی ذکر کرده است و اما آنچه در بازه تاریخچه زندگانی او نوشته، بعضی از اصطلاحات آن محتاج توضیح میباشد. (یک مشت اشک تمساحی) در دوره ۱۵ اسکندری چند مرتبه در ضمن ایراد سخن وانی بگریه افتاد و منظور از انک تمساح همین گریه هائیست که عقیده جمعی از روی ریا و تزویر بوده) (سلیمان میرزا) لیدر حزب توده بعد از وقایع شهریور است. (امتیاز یک روزنامه) همین روز نامه سیاست است که اداره آن در شاه آباد بوده (علاقه ظاهری بمرحوم مدرس) در دوره پنجم مجلس شورایمای دسته اقلیت مرکب از چهارده نفر که سردسته آن‌ها روحانی بزرک سیدحسن مدرس بوده دسته اقلیت مخالف با رویه سردار یه بوده و عاقبت هم سردسته آن‌ها مدرس بکتاباد خراسان تبعید و در آنجا بهلاکت رسید در خارج مجلس عده از مدیران جراید منت بدسته اقلیت و عبارت بودند از. رسا مدیر روزنامه قانون عباس اسکندری مدیر روز نامه سیاست رحیم‌زاده صفوی مدیر آسیای وسطی. فخر الدین شهاب مدیر روزنامه شهاب از این توضیح علاقه اسکندری بمرحوم مدرس معلوم می‌گردد. (تقریب به دوام) منظور نزدیک شدن بقوام السلطنه معروف است که بکمک او اسکندی از همدان انتخاب گردید. (سفر اطراف نیل اخراج از آنجا) اسکندری بمصر سفر نموده و معروف است که از آنجا بجرم جاسوسی اخراج گردید.

(شازده شانزده) اسکندری از شاهزادگان قاجاریه و معروف بجاسوس نمره ۱۶ است. هنگام طرح برنامه قوام السلطنه در مجلس پا‌زده اسکندری از دولت او دفاع می‌کرده ضمن مذاکرات مجلس شرح احوال اسکندری بتفصیل ذکر شده. برای طلاع بیشتری از آن بشماره‌های روزنامه اطلاعات مربوط بمهر ماه ۱۳۶۶ شمسی مراجعه شود.

یکی از همکاران صمیمی عباس اسکندری مرحوم میرزاده عشقی شاعر حساس وجوان بوده که در راه عقیده بقتل رسید. عشقی و اسکندری هر دو از مخالفین جدی جمهوریت ایران و سردار سپه بودند و از اینرو عشقی مقالات تند و آتشینی در روزنامه سیاست نوشته است و می‌توان یکی از نویسندگان سیاست را عشقی دانست عشقی دو مقاله مهم بعنوان (جمهوری قلابی) در روزنامه سیاست نوشته. مقاله اول آن در شماره ۳۰ سال سوم سیاست مورخ ۳۰ رمضان ۱۳۴۲ قمریست و بدینة-م شروع می‌گردد: چیزیکه خیلی مضحک بنظر می‌رسد اینستکه گوسفند چران‌های سقز جمهوری طلب شده‌اند و این گوینده با یک من فکل و کراوات ضد جمهوری هستم. » مقاله دوم در شماره ۲۹ سال سوم است و این مقاله بدین قسم شروع می‌شود:« اول کله مردم را عوض کنید بعد کلاه آن‌ها را.»

(۶۷۰) سیاست اسلامی

روزنامه سیاست اسلامی در طهران بصاحب امتیازی و مدیر مستولی (اعتماد الاسلام سیستانی) تأسیس و در سال ۱۳۰۲ شمسی منتشر شده است. شماره اول این روزنامه روی یک ورق، بزرک با چاپ، سربی در مطبعه فاروس طبع و در تاریخ مه شنبه ۲۳ شعبان ۱۳۴۱ قمری مطابق ۲۰ حمل ۱۳۰۲ شمسی و ۱۰‌آوریل ۱۹۲۳ میلادی توزیع گردیده است. سرمقاله این شماره بدینقسم شروع می‌گردد:

« بسم الله تعالی سیاست اسلامیت وحس هراست قومیت و اصول مدنیت اسلام و ابرات در مقابل تظاهر وتزاحم مخربین اساس سیاست اسلامی و تاتلین اخلاق آداب و شعائر ملی..... ملک ما. مسلک حفظ سیاست و شعائر و آداب و تمدن اسلامی در مقابل یک مشت فرنگی مآب شیاد که بجای کسب علم و هنر بظواهری آراسته و بواطنی سیاه مستهظر شده و برای خراب کردن اساس دین و آئین و آداب قومی.... » پس از سرمقاله مذکور، مقاله بقلم اعتماد الاسلام، مدیر روزنامه راجع بانتخابات دوره پنجم و بعد اخبار داخله وخارجه بنقل از بیسیم‌های خارجی درج گردیده است.

طرز انتشار سیاست اسلامی هفتگی بوده و هفتگی بودن آن در زیر اسم روزنامه قید شده و لذا شماره دوم آن در تاریخ ششم نور ۱۳۰۲ منتشر شده است. محل اداره. لاله‌زار کوچه وثوق نظام. قیمت روزنامه: یکساله داخله ۵۰، قران خارجه ۷۰ قران. شش ماهه بترتیب ۳۰ و ۴۰ قران. تک نمره چهار شاهی برای اطلاع از مندرجات سیاست اسلامی قسمتی از سرمقاله شماره بیست و دوم آنرا که تحت عنوان جلوگیری از نطق نوشته نقل می‌نمائیم:

« در جلسه گذشته آقای ملک الشعرا، نماینده اقلیت خواستند در موضوع ایجاد ترور در طهران و عقاید عمومی صحبت کنند یکی از وکلای اکثریت گفت باید در مجلس خصوصی این مذاکرات بعمل آیده سید یعقوب انوار گفت اگر شما بخواهید حرف بزنید ما هم حرف می‌زنیم. ناطق اقلیت.. کنت فقط می‌خواهم راجع بوضعیات تذکری بدهم چرا وحشت می‌کنید همه بین اکثریت افتاد و از نطاق اقلیت بغایت هراسناک شدند معلوم شد اکثریت میل ندارد وضعیات شهر طهران در مجلس عنوان شود و از شنیدن ذکر آنهم وحنت دارد وکلای اقلیت هر یک دلایلی بر لزوم مذاکرات مزبور اقامه کردند و کلای بیطرف وصلحای مجلس معتقد بودند ناطق اقلیت صحبت کنند اما مجلس و اکثریت رای نداد - در این بین و کلای اقلیت از مجلس خارج شدند. آقای ملت الشعراء در موقع رفتن از مجلس در جلوی صندلی‌های اکثریت‌ایستاده اظهار داشتند جراید اقلیت را توقیف میکنید. گلوله بما تحویل می‌دهید. اجازه نطق بما نمی‌دهید. پس خو بست برویم ولایت‌های خودمان و از مجلس خارج شد نده هیجانی در تماشا چنان حادث شد ولی گار مجلس اجازه نداد تماشاچیان جلو بهارستان بیایند زیرا ترسیدند که مبادا بو کلای اکثریت توهین و تعرض بشود. دو نفر هم باتهام داشتن اسلحه طرف تعرض رئیس گارد مستحفظ مجلس شدند و معلوم شد مستخدم یکی از افراد اکثریت می‌باشند. »

(۶۷۱) سیاست شرق

در تیر ماه ۱۳۰۵ شمسی امتیاز روزنامه سیاست شرق در طهران بمدیری (میرزا محمد رضاخان وزیر نظامی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته و بطور هفتگی منتشر شده است.

(۶۷۲) سیاسی

در سال ۱۳۲۸ قمری آقای شیخ محمد حسن سانس (مشهور بشهیدزاده) بدییری و نویسندگی برادر خود آقای فیلسوف روا نشاد روزنامه بنام سیاسی در شهر شیراز منتشر نمود.

(۶۷۳) سید الاخبار

روزنامه سید الاخبار با چاپ سنگی به دیری و تحت نظر ( آسید آقا شیرازی) در حیدر آباد دکن تأسیس و در سال ۱۳۰۶ قمری مطابق ۹-۱۸۸۸ میلادی منتشر شده سید الاخبار همه هفته مرتباً روز‌های شنبه در هشت صفحه بزرک طبع وتوزیع گردیده است. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (۱۰۵) می‌نویسد از روزنا مه سیدالاخبار جموعه در موزه ( برتیش) بنره ۷۵۷ موجود است. در این مجمو عه ۳۵ نمره از سید الاخبار هست که نمره اول آن مورخ بتاریخ ۴ ربیع الثانی ۱۳۰۶ قری و نمره ۳۵ آن بتاریخ هذیحجه سال مذکور می‌باشد. در عنوان هر شماره تصویر شیر و خورشید وان عبارت (حید اخبار عالم سید الاخبار شد) بصورت شعار چاپ شده یک قسمت عمده از مندرجات روزنامه ترجمه اخبار خارجی از جراید مهم انگلستان و راجع بروابط روسیه ایران است. در انتهای هر نمره امضای (سید آقا شیرازی) درج شده است.

در جلد اول کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران در ذیل روزنامه آزاد منطبعه شهر دهلی هندوستان بناسبت ذکری از روزنامه سید الاخبار بیان آمده که خوانندگان می‌توانند با نجا مراجعه فرمایند. برون در کتاب مطبوعات (ص ۱۰۶) اضافه می‌کند که من نمره ۳۴ سال دوم سیدالاخبار را در دست دارم و این نمره مشتمل بر دوازده صفحه و هر صفحه آن بقطع ۱۲*۷ و سه چهارم اینچ و باخط بسیار خوب تعلیق و با چاپ سنگی در تاریخ ۲۱ رمضان ۱۳۰۷ قمری طبع و توزیع گردیده است نگارنده تا کنون نمی‌دانم که روزنامه مذکور تا چه تاریخی انتشار یافته است.

(۶۷۴) سیروم

در تاریخ پنجم بهمن ۱۳۰۴ شمسی امتیاز روزنامه سیروس در شیراز بند بری (میرزا عبدالله ضرابی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است.

(۶۷۵) سینما و نمایشات

مجله سینما و نمایشات در طهران بموسی و صاحب امتیازی ) علی و وکیلی) و مدیری و سردبیری ) اسحق زنجانی ) تأسیس و در سال ۱۳۰۹ شمسی منتشر شده است شماره دوم سال اول این مجله در ۲۸ صفحه بقطع کوچک. بغیر از چند صفحه اعلان که ضمیمه مجله است، در چاپخانه سربی اتحادیه طهران لاله‌زار ( طبع و در شهریور ماه ۱۳۰۹ توزیع گردیده است. طور انتشار مجله سینما و نمایشات ماهانه بوده و محل اداره آن: طهران. خیابان سپه. سینما سپه. وجه اشتراک برای مجله معین نشده و قیمت تک شماره آن دهشاهیست. چون بیشتر تأسیس مجله بمنظور چاپ اعلانات مربوط بینما است و در هر شماره تعداد زیادی اعلان راجع بسینما چاپ شده قیمت اعلانات بطور صفحه همین گردیده است بدین ترتیب: یک صفحه دریک شماره ۸۰ قران. نیم صفحه در یگشماره ۵۰ قران. ربع صفحه در یگشماره ۲۰ قران. برای اعلانات مکرر تخفیف است.

مندرجات شماره دوم عبارت است از: احصائیه سینما در دنیا. صنعت مطلب نویسی فیلم. فیلم گویا. فیلمای خوب. ورزش و سینما. ریشارد تألماج ستاره سینما. سینما‌های دائر طهران.

آقای علی وکیلی مؤسس و صاحب امتیار مجله از بازرگانان مهم و معروف ایران و چند دوره از طهران بنمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردیده‌اند.

حرف الشین

(۶۷۶) شالم

روزنامه شالم بزبان فارسی و عبری در طهران تأسیس و منتشر شده است.

(۶۷۷) شاویک

روزنامه مصور شاریک در طهران بزبان ارمنی تأسیس و در سال ۱۹۱۱ میلادی مطابق ۱۱-۱۳۱۰ قمری با چاپ سنگی منتشر شده است. (تاریخ مطبوعات و شعر فارسی ص ۱۱۳) برون اضافه می‌کند که نمونه از این روزنامه را ندیده‌ام.

(۶۷۸) شاهپور

در تاریخ قوس ۱۳۰۴ شمسی شورایعالی معارف امتیاز روزنامه شاهیو ر را در شیراز بمدیری (سید عبدالنبی سلامی کازرونی) تصویب نمود؛ سالنامه ۱۴ - ۱۳۱۵ معارف فارس اضافه می‌کند که آقای سلامی کازرونی موفق بطبع این روزنامه نگردید.

(۶۷۹) شاهسون

روزنامه شاهسون در اسلامبول با طبع ژلاتین تأسیس و منتشر شده است. مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع بروزنامه شاهسون اینطور می‌نویسد: روزنامه بذله سرا منطبعه اسلامبول با ژلاتین در حدود سال ۱۳۰۶ قمری از طرف حاجی عبدالرحیم طالب اف و سید محمد شبستری فقط یک شماره منتشر شده است. »

طالب اف مدیر و مؤسس روزنامه شاهسون که بعلت انتشار کتاب احمد یا سفینه طالبی در ایران شهرت زیادی دارد از کسانی است که نوشته‌های او کمک بزرگی برقراری مشروطیت نموده شرح حال او بتفصیل در مجلات و جراید فارسی نوشته شده و ما در اینجا شرحی را که مرحوم تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان (ص۲۵۴ کتاب) درباره او نوشته بعینه قل می‌نمائیم: « حاجی میرزا عبدالرحیم بن ابو طالب بن علیمراد تجار تبریزی معروف بط البوف از معاریف و فضلای آذربایجان بود عمر خود را در تمرخان شوره ولاد قفقاز گذرانیده است؛ در ۱۲۷۲ هجری در تبریز تولد یافته و در تاریخ ۱۳۲۸ در تمرخان شوره مرحوم شده است. مشارالیه قبل از اعلان، مشروط در ایران کتب مفیدی برای تنویر اذهان تألیف نمود و الحق در این باب زحمتی کشیده است از جمله تألیفات آنمرحوم که بطبع رسیده است کتاب احمد یا سفینه طالبی در دو جلد: مالک المحسنین مسائل الحیات، تجبه سپهری؛ ترجمه فیزیک مختصر؛ ترجمه هیئت فلاماریون مختصر؛ ترجمه پند نامه مارکوس می‌باشند سید محمد شبستری - سید محمد شبستری معروف بابر الضیاء همان مدیر روزنامه (ایران نو) است. برای اطلاع از شرح حال او بجلد اول کتاب کلمه ایران نو مراجعه شود

(۶۸۰) شاهنشاهی

روزنامه مصور شاهنشاهی در طهران بمدیری (مبرزا عبد الحسین خان ملقب به بملک المورخین) بطور هفتگی تأسیس و با چاپ سنگی در سال ۱۳۲۳ قمری منتشر شده است. شماره اول این روزنامه در تاریخ ۹ شوال سال مذکور انتشار یافته. هر شماره روزنامه مشتمل بر چهار صفحه و هر صفحه آن بقطع ۱۲*۶٬۵ اینج و یک صفحه از هر شماره مخصوص چاپ تصاویر اشخاص مهم و بزرگان مملکت است قیمت اشتراک سالیانه آن ۲۰ قران و برای مشترکین روزنامه‌های شرف و شرأفت مجانیست. برون که شرح مذکور را نوشته اضافه می‌کند که من نمرات ۱۸ و ۲۱ و ۲۶ و ۴۴٬۴۳ و ۴۶٬۴۵ و ۴۷ این روزنامه را در دست دارم شماره اولی در تاریخ ۱۳ ربیع الاول ۱۳۲۴ قمری و شماره آخری در تاریخ ۱۳ محرم ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است.

در شماره ۱۷۴ سال چهارم روزنامه ادب مورخ غره ذیحجه الحرام ۱۳۲۳ قمری شرحی راجع بطلوع، روزنام شاهنشاهی بدین قسم نوشته است: «همین قدر بهم وطنان محترم و مخصوصاً دانشمندان بشارت می‌دهیم که از یکماه قبل از این جناب جلالتمآب معظم آقای‌امان السلطنه ملک المورخین که سلاله واژه ناخوانا علم و اطلاع است بر حسب اجاز امناء دولت و تقویت وزارت جلیله الطباعات روزنامه در دارالخلافه بامره تأسیس فرموده موسوم به (شاهنشاهی) و آن مبارک نامه مشتمل است بر تصویر بزرگان و اشخاص اولیه مملکت و مقالات علمیه و خلاصه تاریخ عالم و نخبه تصنیفات و تألیفات و نتیجه زحمات چندین ساله جد و پدر بزرگوار و خود‌ایشان. » شرح احوال مرحوم ملک المورخین در جلد اول کتاب در ذیل روز مه آئینه عیب نما بتفصیل ذکر شده خوانندگان با نجا مراجعه فرمایند.

(۶۸۱) شاهین

روزنامه شاهین بصاحب امتیازی و مدیری (میرزا حبیب الله خان آقا‌زاده) در شهر تبریز تأسیس و در سال ۱۳۰۸ شمسی منتشر شده است. شاهین با چاپ مربی در مطبعه (تبریز) طبع و بطور یومیه انتشار یافته. شماره ۴۳۲ سال هشتم آن روی یک ورق بزرک طبع و در تاریخ یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۱۶ شمسی و همچنین شماره ۴۴۵ سال نهم آن در تاریخ پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۱۷ شمسی منتشر گردیده است. در زیر عنوان روزنامه شاهین (کثیر الانتشار‌ترین جراید آذربایجان) معرفی شده است. قیمت اشتراک آن: سالیانه داخله ۴۰ ریال. ششماهه ۲۰ ریال.. خارجه ۴ دولار و دو دولار. محل اداره: تبریز. خیابان تربیت. عنوان تلگرافی: تبریز. شاهین.

روزنامه آینده ایران در شماره ۲ سال سوم خود مورخ شنبه ۲۲ مرد اد ۱۳۱۱ شمسی آغاز سومین سال شاهین را که بمدیری میرزا حبیب الله آقا‌زاده و بقلم جمع کنیری از جوانان فاضل و احرار و مطلعین آذربایجان نگاشته می‌شود، تبریک گفته است. و همچنین در شماره ۱۶ سال سیزدهم توفیق مورخ ۲۲ اردی بهشت ۱۳۱۴ شاهین که سال پنجم را بیایان رسانیده و در مرحله سال ششم با نهاده موفقیت مدیر آن را مسئلت کرده است. مندرجات شاهین مانند سایر جراید محلی عبارت از مقالات متنوع و ترجمه های مختلف و اخبار محلی آذربایجان و خلاصه اخبار طهران و خارجه است. علاوه بر اینها اعلانات تبتی و آگهیهای دولتی و غیر دولتی در آن زیاد چاپ شده بخصوص اعلانات تبتی که در هر شماره چند صفحه ضمیمه روزنامه است .

(۶۸۲) شب نامه

شب نامه نشریه ایست هزلی که در تبریز بمدیری ) علی قلی صفر اف ) در حدود سال ۱۳۱۰ قمری منتشر شده است. این نشریه بزبان ترکی و با ژلانین طبع گردیده برون که یک شماره از این شب نامه را در دست داشته خصوصیات آنرا بدین قسم ضبط کرده است: این شماره متعلق بنوامبر ۱۹۰۶ میلادی و بقطع ۱۴*۸ و سه چهارم اینچ و مشتمل بر سیزده سطر بزبان ترکی و در عنوان آن تاریخ؛ نویسنده، محل انتشار قید نگردیده است (ص ۱۰۸ تاریخ مطبوعات برون)

(۶۸۳) شجره خبیثه کفر شجره طیبه ایمان

نشریه ای در طهران تحت عنوان ( شجره خبیثه کفر و شجره طیبه (ایمان) با چاپ سنگی درسال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است . (تاریخ مطبوعات و شعر فارسی ۱۰۸)

(۶۸۴) شرافت

روزنامه ماهانه مصور شرافت در طهران تاسیس و در سال ۱۳۱۴ قمری ، در سلطنت مظفرالدین شاه منتشر شده است . روزنامه شرافت از انتشارات وزارت مطبوعات و پس از تعطیل روزنامه شرف با بدایره انتشار گذاشته . شماره سوم این روزنامه در چهار صفحه بقطع ۱۳*۷٬۵ اینچ با چاپ سنگی در ربیع الثانی ۱۳۱۴ قمری و نمره پنجاه و یکم آن در شهر رجب ۱۳۱۸ قمری منتشر گردیده است معمو صفحه اول روزنامه مخصوص رسم تصویر یکی از بزرگان ایران و در نمره ۵۱ تصویر (حضرت مستطاب اشرف امجد اکرم افخم آقا بیک اعظم) چاپ شده . این تصاویر بقلم مرحوم (مصور الملک) بوده و امضای او در ذیل تصاویر مشهود است . طرز انتشار شرافت ماهانه بوده و قیمت اشتراک سالیانه آن با تومان و دو هزار دینار و قیمت یک نسخه یکفران تعیین گردیده است محتاج بذکر نیست که روزنامه شرافت از لحاظ تصاویر قلمی که در آن چاپ شده کمال اهمیت را دارد .

(۶۸۵) شرافت

روزنامه ماهانه شرافت در طهران بمدیری (آسید حسین مدیر کتا بفر وشی شرافت) تاسیس و در سال ۱۲۱۶ قمری منتشر شده است . شماره دوم روزنامه در تاریخ چهارم صفر سال مذکور انتشار یافته. هر شماره آن در چهار صفحه بقطع ۱۳٫۰ در ۶ و سه چهارم اینچ طبع گردیده و قیمت اشراک آن در مقابل چهل نمره روز نامه در ماهران سه قران، در سایر شهرهای ایران . تران و در مالک خارجه ۶ قران است.

مندرجات شرأفت از آن جهت قابل اهمیت است که بزبان عامیانه و مقالاتی در آن تحت عنوان (مشهدی) نوشته شده که در طبقه سوم خیلی مؤثر بوده است. برون می‌نویسد (ص ۱۰۹ کتاب مطبوعات و شعر فارسی) من نمرات: ۸؛ ۲۲؛ ۲۳ ۲۴ ۲۵، ۲۶ آنرا در دست دارم.

(۶۸۶) شرف

روزنامه شرف با خط نستعلیق بسیار خوب و کاغذ اعلی در چهار صفحه بقطع متوسط که در انتهای صفحه ۴ نام (محمد حسین) نوشته شده چاپ و نمره اول آن در تاریخ غره محرم ۱۳۰۰ قمری منتشر شده است. در هر نمره از روزنامه تصویر یکی از بزرگان مملکت با مختصر شرح حالی از از طبع گردیده و در صفحه اول نمره اول روزنامه تصویر ناصرالدین شاه و در صفحه سوم تصویر مظفر الدین ماء ولیعهد ناصرالدین شاه چاپ شده است.

مندرجات نمره اول بغیر از اعلانیکه ذیلا متن آنرا نقل می‌نما تیم و نصف صفحه دوم را فرا گرفته، بقیه مخصوص شرح حال ناصرالدین شاه و اواخر صفحه چهارم شرح حال مظفرالدین شاه است. و اما اعلان صفحه دوم که در حقیقت بمنزله مقاله افتتاحی روزنامه می‌باشد بدینقرار است.

«اعلان. روزنامه مصور که در اغلب دول فرنک معمول و سابق هم چندی در دولت علیه بحلیه طبع می‌رسید و بواسطه بعضی عوابق متروک شد این مدت اداره کل مطبوعات ممالک محروسه ایران مفوض باین بنده است و چندین روز نامه رسمی و پاتیکی و علمی و تجارتی و غیر رسمی در طهران وسایر بلاد طبع و منتشر میشود همیشه در خاطر داشت که بتجدید آن رسم پردازد و اداره روزنامه مصوری مجدداً دایر سازد که اقلا ماهی یک نمره طبع شود و مخصوص باشد برسم صور اعاظم این مملکت و اگر موقع مقتضی شد شبیه اعیان ممالک دیگر از اروپا و آسیا و آمریک بلکه افریقا و استرالی هم ترسیم یابد و در ذیل هر صورت شرح حال صاحب صورت مرقوم شود اگر چه روزنامه مصور سابق دولتی بود و اینکه حالا بطبع آن اقدام می‌نمائیم غیر دولتیست ولی من البدو الی الختم سمت رسمیت دارد د از قید آزادی خارج و مشتمل است بر چهار صفحه که دارای دو تصویر می‌باشد و از آنجا که مخصوص نگارش شرح حال بزرگان عالم است آنرا موسوم بشرف می‌نمایم رجای واثق آنکه مطبوع و مقبول رجال دولت علیه و دانشمندان مملکت گردد. »

اعلان یا مقاله مذکور خوانندگان گرام را بعلت تأسیس و مندرجات روز نامه آگاه می‌سازد و ضمنا این نکته نیز معلوم می‌گردد که تصاویر روزنامه متعلق بچه اشخاص و چه کسانی است پس از این اعلان شرح حال ناصر الدین شاه و خدمات او بمملکت چاپ شده است.

نمره دوم شرف بهمان قطع نمره اول در صفر ۱۳۰۰ قمری منتشر شده و در صفحه اول آن عکس مسعود میرزا ظل السلطان و در زیر آن شرح حالش نوشته شده است.

از صفحه دوم همین شماره است که (روزنامه سفر خیریت اثر شاهنشاهی دام ملکه وسلطانه) شارستاق چاپ گردیده. منظور از این سفرنامه شرح مسافرت ناصرالدین شاه در سال ۱۲۹۹ قمریست.

در صفحه اول نمره سوم تصویر (عمارت حرمخانه مبارکه جدید البنا) و در صفحه سوم آن تصویر (جناب‌امین السلطان) چاپ شده است. در نمره چهارم تصویر (شکار پلنگ ناصرالدین شاه) و در صفحه سوم آن تصویر (نایب السلطنه وزیر جنگ) است.

تا نمره ۱۷ روزنامه که در تاریخ جمادی الاولی ۱۳۰۱ قمری منتشر شده در زیر تصاویر روزنامه هیچ کجا اسمی از نقاش تصاویر نیست. در شماره ۱۷ در زیر تصویر (نظام الملک وزیر لشکر) اسم (ابوتراب) و در نمره ۱۸ زیر تصویر (اعتضادالدوله) نام (ابوتراب غفاری) چاپ شده و از این پس در زیر بیشتر تصاویر روزنامه واژه ناخوانا (او تراب) و در زیر بعضی امضای (موسی) چاپ شده و گاهی هم امضای (ابو تراب الغفاری) که همان او تراب است نوشته شده چنانکه در نمره ۶۱، و رخ شعبان ۱۳۰۵ در زیر تصویر (باغ و عمارت کامرانیه) نام ابو تراب الغفاریست. در روزنامه شرف علاوه بر تصویر وزراعو درباریان و اشراف تصویر بعضی از علما نیز چاپ شده چنانکه در شماره ۲۳ مورخ شوال المکرم ۱۳۰۲ قمری رسم (حجة الاسلام حاجی شیخ محمد جعفر شوشتری) طبع گردیده و همچنین تصویر بعضی از رجال خارجی از قبیل ولیعهد روسیه و سفیر آلمان با وابسته نظامی و کارداران سمارت دیده می‌شود خلاصه اینکه مندلاجات روزنامه شرف عبارت از شرح حال و تصاویر بزرگان و دو حقیقت تذکره مفیدی از رجال زمان ناصرالدین شاه است. آخرین نمره منتشره از روزنامه شرف نمره ۸۷ مورخ ۱۳۰۹ قمری بدون ذکر ماه انتشار است. در صفحه اول این شماره تصویر (معتمد الشریعه) از اسباط حاجی میرزا ابواطالب اصفهانی صاحب حاشیه سیوطی و در صفحه سوم تصویر مرحوم آقا سید علی در‌بندی طبع گردیده است. تمام نمرات روزنامه بیک سبک و یک قطع و قسم چاپ شده است و در تمام آن‌ها در انتهای صفحه چهارم امضای (محمد حسن) دیده می‌شود. مدیر و مؤسس روز نامه محمد حسن خان ملقب باعتمادالسلطنه صاحب کتاب تاریخ منتظم ناصری است. نامبرده در مذکور در حوادث سال ۱۳۰۰ قمری می‌نویسد: ایجاد روزنامه مصور شرف بریاست این بنده در غره محرم ۱۳۰۰ شرح حال اعتماد السلطنه را در جلد اول کتاب در ذیل روز نامه ایران بتفصیل نوشته‌ایم و دیگر احتیاجی بتکرار آن نیست.

ابوتراب غفاری - سابقا یاد‌آور شدیم که تصاویر روزنامه بقلم ابو تراب غفاری است اینک مختصر شرح حالی از این نقاش زبردست از میرزا محمد پسر میرزا ابوالحسن پسر قاضی عبدالمطلب غفاری کاشانی به فرزند بوجود آمد اولی میرزا ابوالحسن غفاری نقاش باشی ملقب بصنیع الملک که شرح احوال او را مفصلا جلد دوم کتاب در ذیل روزنامه دولتی نقل کردیم. دومی میرزا علیرضا است که هم نقاش و هم نویسنده بوده و از آثار او دو تابلوی روغنی یکی تصویر نا در شاه و ، دیگری صورت کریم خان زند باقیست. پسر میرزا محمد موسوم بمیرزا بزرگ است. از میرزا بزرک دو پسر باقیمانده یکی میرزا ابوتراب خان غفاری و دیگری میرزا محمدخان غفاری ملقب بکمال الملک. بنا بر این ابوتراب غفاری که تصاویر روز نامه شرف از اوست برادر کمال الملک نقاش معروف اخیر ایران است.

میرزا ابوتراب خان غفاری نقاش بسیار هنرمند و همین تصاویر روزنامه شرف بهترین معرف استادی اوست وی سه سال از برادرش کمال الملک بزرگتر بوده و در سال ۱۳۰۷ قمری در جوانی خود کشی کرد. آخرین تصوری که در روزنامه شرف از او رسم شده است تصویر (باغ و عمارت کامرانیه) است که در نمره ۶۱ شرف مورخ شعبان ۱۳۰۵ قمری ترسیم شده و امضای (ابوتراب الغفاری) در ذیل است.

شرح احوال خاندان غفاری که از اهل کاشان و عموماً افراد آن هنر‌مند و و نقاشانی زیر دست بوده‌اند؛ در جراید و مجلات کم و بیش طبع گردیده و بخصوص شرح حال دو نفر از این خانواده، صنیع الملک وکمال الملک، بتفصیل در مجله اطلاعات ماهیانه ذکر شده و خوانندگان می‌توانند بدانجا مراجعه نمایند. از میرزا ابوتراب غفاری کمتر ذکری شده؛ ‌امید است همین سطور مختصر برای معرفی مقام و منزلت او در فن نقاشی مکفی باشد.

در عنوان روزنامه طرز انتشار آن ماهی یک نمره و قیمت بک نسخه یک قران و سالیانه یک تومان و دو هزار دینار معین شده است.

(۶۸۷) شرف

روزنامه شرف در طهران بمدیری و موسی ( غلامحسین طهرانی ) تا سیس و در سال ۱۳۳۶ قمری با چاپ سربی منتشر شده است. روزنامه شرف بطور هفتگی بوده وقیمت اشتراک سالیانه آن در طهران ۵ قران، در سایر شهر‌های ایران ۶ قران؛ در خارجه ه فرانک - هر شماره روزنامه چهار صفحه بقطع ۱۱*۷ اینچ است. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارمی ( ص ۱۱۰) می‌نویسد من نمره یک این روزنامه را در دست دارم و این نمره در تاریخ ۱۷ ربیع الثانی ۱۳۲۶ قمری منتشر گردیده است.

(۶۸۸) شرق

روزنامه شرق در طهران به دیری آقای (سید ضیاء الدین طباطبائی) تأسیس و در سال ۱۳۲۷ قمری منتشر شده است. شماره اول روزنامه شرق در چهار صفحه قطع زرک ۵ ۱۴ در در ۲۱ اینچ طبع و در تاریخ ۱۴ رمضان ۱۳۲۷ قمری انتشار یافته است. اسم روزنامه (شرق) با خط نسخ درشت در عنوان آن نوشته شده و در داخل آن سال تأسیس (۱۳۲۷) و در دو عارف خصوصیات روزنامه درج است. پس از چندی که از نشر روزنامه گذشته آقای سید ضیاء الدین برای اداره امور روزنامه آقای (حسین کسمائی) را بکمک گرفته و در عنوان روزنامه صاحب امتیاز « سید ضیاءالدین طباطبائی» و مدیر «حسین کسمائی» معرفی شده است ولی بشر حیکه بعداً خواهیم نوشت این کمک فقط در تنظیم روزنامه بوده و مقالات اساسی آن بقلم خود سید است.

در ذیل اسم روزنامه این جمله که حکایت از ملک و مرام مدیر آن می‌کند چاپ شده: « این روزنامه طرفدار استقلال ایران و آئینه حقیقت نمای ایرانیان است. »

طرز انتشار شرق یومیه بوده و باز در عنوان آن نوشته «غیر از ایام تعطیل همه روزه طبع و نشر خواهد شد. در اوقات مهمه روزی دو مرتبه علاوه طبع و توزیع می‌شود. » علاوه بر این در سطر بالای عنوان روزنامه عبارت «شرکت روز نامه یومیه» درج است. از این شرکت جدا‌گانه گفتگو خواهیم کرد. محل اداره روزنامه: طهران خیابان علاء الدوله «فردوسی حالیه. مؤلف» نمره ۲۶ نمره تلفن ۸۸. عنوان تلگراف: « طهران شرق» وجه اشتراک: طهران. بک اله۴۵ قران. ششماهه ۲۴ قران. سه ماهه ۱۳ قران. ولایات داخله ۵۰ قران. ۲۷ قران، ۱۰ قران. مالک خارجه ۵۶ قران، ۳۴ قران ۳۰۰ قران؛ و آخر هر ماه یکجلد کتابچه بمشترکین محترم مجاناً داده خواهد شد. طهران تک نمره سه شاهی، ولایات داخله تکنیره ۴ شاهی اعلانات سطری دهشاهی.

شماره ۴۱ سال اول شرق در چهار صفحه بقطع بزرگ با چاپ سربی « مطبعه پارسیان » در تاریخ دوشنبه ۸ شهر ذیقعده ۱۳۲۷ قمری و شهر بار ه ۴۸ سال اول بهمان قطع شماره ۴۱ در تاریخ یک شنبه ۲۲ ذیقعده سال مذکور از طبع خارج و توزیع گردیده است پس از انتشار ۶۴ شماره از سال اول روزنامه شرق از طرف وزارت داخله توقیف می‌گردد و روزنامه حبل المتین منطبعه کلکته درباره این توقیف که اول دفعه توقیف شرق بوده در شماره ۲۰ سال هفدهم مورخ ۸ ذیقعده ۱۳۲۷ این طور اظهار نظر می‌نماید: از وزارت داخله روزنامه شرق توقیف شد ما از موضوع صحبت نکرده همان می‌گویم که بدون محاکمه و تطابق قانون توقیف روزنامه برای روزنامه‌نویسان مایه تاثر واعتراض است. » روز نامه باجبار برای مدت چند ماه یعنی از نقده ۲۷ تا ربیع الاول ۲۸ توقیف و تعطیل می‌شود و مجدداً شماره ۶۴ سال اول آن در تاریخ پنجشنبه ۵ شهر ربیع الاول ۱۳۲۸ قمری مطابق ۱۷ مارس ۱۹۱۰ میلادی در چهار صفحه بقطع بزرک در مطبعه سربی «فاروس » طبع و توزیع می‌گردد در عنوان این شماره روزنامه، مانند سابق رومیه معرفی شده ولی در اخطاری که در آن چاپ گردیده نوشته است بدو هفته سه نمره طبع و توزیع می‌شود بارد بکر با برای دانه دو روزنامه شرق در جمادی الاول ۱۳۳۸ قمری به موجب حکو زیر که از نظمیه صادر شده توقیف می‌گردد مورخ ۱۴ جمادی الاولی ۱۳۲۸. «اداره نظمیه دایره کابینه» نمره ۰۳۴۰۰ خدمت جناب آقای سید ضیاء الدین صاحب امتیاز و مدیر جرید، شرق از قرار رقوه حضرت اشرف رئیس الوزرا و وزیر داخله چندین نمرات روزنامه شرق نسبت بوزراء عظام تخفیف و توهین شده و ابن قسم مذاکرات در روزنامه مخل انتظام مملکت و مخالف قانون مشروطیت است اذا مقرر فرموده‌اند طبع و نشر روزنامه بلا مدت موقوف و ولایات و دار الخلافه منتشر ننمایند تا قراری در اینکار بدهند لازم است بترتیب که مقرر داشته‌اند رفتار نموده خود جنابعالی هم بروید خدمت حضرت اشرف رئیس الوزرا ترتیب اصلاح آرا فراهم داشته حکم کتبی بنظمیه‌ها در و روانه دارید تا بموقع اجرا گذارند. از طرف ریاست کل « احمد »

علت توقیف روزنامه شرق و اعتراض مدیران جراید - علت توقیف روز نامه شرق انتقاد و بازخواست شدید و سختی بوده که روزنامه بالحنی خیلی شدید و تند نسبت تشکیل کابینه جدید نموده و از این جهت روزنامه بدون محاکمه تعطیل میشود. بلا فاصله یعنی غروب همان روز این توقیف هیاهوئی در بین مدیران جراید مرکز بر پا نموده و مدیران جراید یک ورقه فوق العاده بامضای عده زیادی از مدیران را باعتراض بتوقیف روزنامه شرق منتشر مینمایند . متن این ورقه فوق العاده در شماره ۲۳ سال ۱۸ روزنامه حکمت مورخ اول رجب ۱۳۲۸ قمری چاپ شده و در ذیل آن مدیران این جراید امضا کرده اند:« روزنامه ایران نو - جریده دیوان عدالت روزنامه پلیس ایران - جریده تمدن - روزنامه استقلال ایران - اقل یحیی کاشانی دبیر جرید. مجلس » این قضنامه سبب گردید که روزنامه (ایران نو) نیز تعطیل گردد و کابینه سپهدار برای تثبیت و تنفیذ مقام خود تدابیر شدیدی بضد مطبوعات بگیرد.

این بار هم توقیف شرق نتوانست زبان تند سید را نگاهدارد و روز نامه شرق منتشر گردید و از شماره ۹۱ سال اول مورخ شنبه ۱۰ شهر جمادی الثانی ۱۳۲۸ قمری صفحه چهار روزنامه بزبان فرانسه طبع و منتشر گردید و این مطلب در صفحه اول این شماره تحت عنوان (اخطار) بدینقسم ذکر شده است:

« اخطار - از آنجائیکه همواره مقصود کارکنان اداره شرق خدمت بوطن حفظ استقلال مملکت و بقای آزادی و حریت ملت ایران است سزاوار میدانیم هر گونه خدمتی که از دستمان بر آید در انجامش مضایقه ننموده و ادای وظایف وجدانی و ایرانی خواهی خود را با کمال سرعت بعمل آوریم . لذا در این ایام که مطبوعات ارتجاع پرست روس و غیره مافوق آنچه تصور میشود برضد ملت و مملکت ایران اخباری نوشته نشر میدهند و افکار عمومی اروپا را (که مدار صلح و مسالمت دنیاست) بعدم اصلاح امور این مملکت و خرابی این قطعه از دنیا مترجه ساخته حقیقت امر را بخلاف واقع پیشنهاد مینمایند، لازم دانستیم برای مدافعه اثرات محررین بی انصاف و توجه افکار عمومی اروپا نسبت بمظلومین مثل ایران و عدم پیشرفت امور بواسطه اقامت قشون روس خیالی را که از بدو تاسیس اداره شرق در نظر داشتیم بموقع اجرا گذاریم و یک صفحه روزنامه خود را صرف مددمات وطن نموده بفرانسه منتشر سازیم، بحمد الله بانجام خیال دیرینه خود موفق گردیده و از امروز صفحه ۴ روزنامه بزبان فرانسه که بهترین السنه بین المللی عالت نگاشت گردید. امیدواریم که عدم هموطنان مخصوصا قارتین شرق فرانسه بن خدمت مارا قابل توجه داشته و سزاوار تحسین بدانند . س . ضیاء الدین طباطبائی .»

در صفحه چهارم این شماره پس از ذکر علت پیدایش صفحه فرانسه در روزنامه بعنوان (مقصد ما) مقاله دیگری تحت (ایرانیان و روسها) درج شده . مندرجات دیگر این صفحه عبارت است از (تلگرافات خارجی) و کمی اخبار خارجه و داخله.

شرق برای همیشه توقیف و بجای آن برق منتشر میگردد

پس از انتشار شماره ۱۰۶ شرق در چهار صفحه بزبان فارسی و فرانسه ؛ بقطع بزرگ ، مورخ بتاریخ شنبه ۲۱ شعبان ۱۳۲۸ قمری، روزنامه برای همیه توقیف و بجای آن برق منتشر میگردد . از روزنامه برق در جلد دوم کتاب بتفصیل گفتگو نموده و این اجمالاً یاد‌آور می‌شویم که اولین شماره برق بجای شرق در چهار صفحه بقطع بزرک که صفحه چهارم آن نیز از‌بان فرانسه نوشته شده، بصاحب امتیازی نگارندگی (سید ضیاءالدین طباطبائی) ضبع و در تاریخ یکشنبه ۵ شوال ۱۳۲۸ قمری انتشار یافته است.

مقاله افتتاحی برق که خوانندگان را تا اندازه بعلت توقیف شرق آشنا می‌نماید تحت عنوان (توقیف شرق با مخاطره شرف ملت) واژه ناخوانا از آن چنین است: «روزنامه شرق که فقط جریده آزاد بی‌غرض ملی بود تقریباً بیست روز است (۲۰ روز و بلکه از یکماه هم متجاوز بوده است. مؤلف. ) از طرف وزرای باسم تجدد پرور بعلت هواخواهی ناموس مای بجرم طرفداری از شرف ملت بتقصیر ادای وظیفه ملیت، بگناه دعوت ملت را بحفظ حقوق خود بدون محاکمه و ثبوت تقصیر! مخالف نص قانون اساسی محکوم بتوقیف گردید.... شرق چه تفصیری داشت؟ چه گناهی کرده بود؟ جز اینکه وظیفه ملیت خود را ادا نموده بود. آیا از توقیف شرق زبان ما بسته شد؛ قلم ما شکسته گردید، افکار ما از میان رفت، نیاتمان در و نه اهمال ماند؟ اشتباهیست بس بزرک خطائی است بس سترک؟ شرق را توقیف کردید برق را منتشر ساختیم، برق را توقیف بکنید رعد راضبع و نشر می‌سازیم، رعد را از ما بگیرید لغات معموله دیگر از بین رفته. خود ما را توقیف بکنید هستند کسانیکه نیات و افکار و خیالات ملت پرستانه ما را منتشر سازند. شرق بخلاف قانون توقیف باشه چنانچه‌امین چند روزه علت قانونی تو فقرا بما ثابت کردند فی‌ها و الا بطبع و نشر شرق اقدام نموده و ماک حته خود را تعقیب خواهیم کرد. »

اهمیت روزنامه شرق و هم چنین برق و رعد واسطه سرمقاله‌های آنهاست که سید با زبان آتشین و با کمال بی‌باکی بدولت و همسایه شمالی حمله می‌نماید و بخصوص مجامع روس‌های تزاری را در ایران آشکار می‌سازد برای مزید اطلاع خوانندگان قسمتی از مندرجات روزنامه شرق را ذبلا نقل می‌نمائیم:

در شماره ۴۱ سال اول تحت عنوان (قابل توجه منصبن دنیا) عکس دسته جمعی چاپ شده و در زیر آن نام این اشخاص نوشته شده است (۱) نایب قنسول روس. (۲) رحیم خان چایپانلو رئیس اشرار (۳) ضرغام السلطان (۴) یکی از خوانین قراچه داغی (۵) افسر روس ۰ (۶) ایضاً افسر روس. در مقاله ذیل این تصویر شرح فجایع و اعمال زشت رحیم خان قراچه داغی که تحت حمایت روس‌ها بوده شرح داده شده است.

سرمقاله این شماره که چندستون صفحه اول را گرفته بانوان (یکنفر فرانسوی می‌نویسد) است. خلاصه اخبار دار الشورای ملی و وقایع شهری و تلگرافات داخله و اخبار خارجه و تلگرافات و درج دو مکتوب مندرجات شماره ۴۶ را تشکیل می‌دهد.

قسمتی از سر مقاله شماره ۴۷ که تحت عنوان (چاره) نوشته شده بدین قرار است: « چاره - قلت مسکوک - سلب اعتبار - رفع اطمینان، فقر و فلاکت عامه. کنت اغنیا بجهت کمیابی پول - تنزلزل امنیت فقدان تولید ثروت و احتیاج زیاد بپول برای مرمت خرابی‌ها و اصلاح اوضاع ما بعد - امروز در ایران از بدیهیأت اولیه ومثل روز روشن محسوس است (۱) جماعتی منکر استقرانی (۲) دسته حامی آن بهر ترتیب وخیم و هر شرایط ملیت بر باد ده که باشد (۳) فکر جمعی بتأسیس بانک می‌ رسد (۴) جمعیتی مایل بفروش جواهرات. دست هم قرض کم، بعضی قرض کلی را تصویب مینمایند. برخی نیز هواخواه قرض داخلی و بامید سرمایه ایرانیان هندی می‌باشند. تکلیف چیست؟ انکار تهیه نقود و گریز از استقراض بواسطه سبکی عقل و شعور وسلیقه مردمان کوته فکر نزدیک بین بوده و مثل آنکه اصلاح و کسب تمدن جدید وتهیه وصول سعادت و ترقی را بعد از اینهمه خسارت مفکر شوند • آسایش عامه - رفع مسکنت - رواج سکه استقرار امنیت - بکار افتادن سرما به‌های خدا داد در ایران می‌شود مگر بتحصیل سرمایه قدی که ایجاد اعتبار خواهد نمود.... »

مقاله دیگر این شماره انتقاد از مقاله روزنامه ایران نو تحت عنوان (پیش قراولان روس در ایران) نوشته شده و بعد یک سؤال بعنوان (علمی) و سپس وقایع شهری) و (اخبار داخله) و (تلگرافات خارجه) و (اخبار خارجه) و (تلگرافات خارجه) و چند اعلان و اخطار تمام مندرجات شماره مذکور را تشکیل می‌دهد. در این شماره اسم حسین کمائی عنوان مدیر مسئول چاپ شده و روزنامه در (مطبعه پارسیان طهران) طبع گردیده است. نمونه از (وقایع شهری) روزنامه بنقل از شماره ۴۸ روزنامه بدین قرار است: « قضیه تاریخی چنانکه در نمره قبل نوشتیم چندروز است که شاگردان مدرسه دارالفنون بملاحظه عدم مراقبت و پرستاری وزارت علوم و اولیاء مدرسه اجتماعاتی کرده و اظهاراتی که مایه تسهیل طرق تحصیلاتشان است پیشهاد وزارت علوم نموده و از آن جایی که طبعت در سرشت اولیاء معارف ما اهمال خلق فرموده این قضیه را هم مهمل شمردند تا آنکه روز شنبه دیروز شاگردان در صحن دارا افتون مجتمع گشتند و جواب اظهارات و عرایض خود را خواهان بودند که ناگاه عده‌ای ژاند از مه با وصفی وحشت‌انگیز و ترتیبی دهشت خیز بمدرسه ورود نموده و شاگردان معصوم بی گناه را مثل دزدان خیانت کار از مدرسه بیرون ساختند. غرابت مسأله در این است که در جواب سؤالات ما جناب رئیس فرمودند (بجرم اینکه شاگردان سنگر ندی نمودند وزارت داخله حکم باخراج آن‌ها نمود) معلوم است سنگربندی شاگردان و اطفال مدارس جز حمایل ساختن کتب علمی و بدست گرفتن لوازم تحصیلات خود چیست، بلی همواره طرفداران ترقی وتجدد متهم سنگر‌بندی و شورش بوده و هستند. اجمالاً میگو تیم دوره استبداد گذشت مجلس هم دائر شد چنانچه اصلاحات آنی در امور وزارت معارف خصوصاً مدرسه دارالفنون حاصل نشد می‌دانیم چه بنویسیم و بگوئیم. »

از سرمقاله‌های خوب روزنامه شرق سرمقاله شماره ۴۸ تحت عنوان «تجدد معکوس » است.

شرکت روزنامه بوهبه- این عبارت در بالای عنوان روزنامه شرق نوشته شده و منظور از آن اشاره بشرکتی است که در طهران بنام (شرکت اتحادیه روز نامه شرق) تأسیس گردیده و سرمایه آن پانزده هزار تومان بوده است-سرمایه شرکت به هزار و پانصد سهم از قرار هر سهمی ده تومان تقسیم شده است. غرض از تأسیس این شرکت ایجاد مطبعه و انتشار روزنامه شرق بوده. نظامنامه اساسنامه شرکت تدوین شده و من جمله از مواد اساسنامه راجع بمنافع سالیانه شرکت این است که صدی بیست و پنج آن برای مصارف و مخارج فوق‌العاده و توسعه دایره اداره در صندوق ذخیره اداره ضبط می‌شده و بقیه آن بصاحبان سهام بالدویه تقسیم می‌شده است نگاره. اطلاع ندارم که تا چه اندازه این شرکت از دایره نوشته با بمرحله عمل گذاشته است.

سید ضیاء الدین طباطبائی - شرح حال سید اجمالاً در جلد دوم کتاب در ذیل روزنامه برق نوشته شده خوانندگان گرام بدانجا مراجعه فرمایند. و نیز در کتاب اسرار کودتا تألیف آقای حکیم الهی فریدنی ( شرح احوال آقای طباطبائی بتفصیل ذکر شده است. در همین کتاب نخستین مقاله ورزنامه شرق را که بعنوان ملک نوشته شده نقل نموده. مقاله مذکور بدینقسم شروع می‌گردد: « زمانه آناً فانا در تجدد وتبدل است افکار بیشری در جلوی سیل تجدد بهمان ترتیب تبدیل و تجدید مییابد...... »

(۶۸۹) شرق

و مقعد که در سال مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع بروزنامه شرق که در سال ۱۳۳۶ قمری در تبریز منتشر شده اینطور می‌نویسد: « روز نامه تیم هفتگی شرق منتشر در تبریز با چاپ سربی بمدیریت (سب) در رجب ۱۳۳۹. »

(۶۹۰) شرق

مجله شرق در طهران بصاحب امتیازی و موسی « محمد رمضانی مدیر کتابخانه خاور » و مدیری و نگارندگی آقای سعید نفیسی» تأسیس و در سه دوره مختلف منتشر شده است. بار اول در سنبله ۱۳۰۳ شمسی که یک شماره از آن منتشر گردیده و تعطیل شده است ه رتبه دوم در فروردین ۱۳۰۵ شمسی است که در ۳۲ صفحه که نصف یک نمره بوده نشر شده و باز هم ادامه آن میسر نگردیده است. مرتبه سوم از دیماه ۱۳۰۹ تا بهمن ۱۳۱۰ یکدوره مجله که ۱۲ شماره باشد انتشار یافته است. بر این دوره کامل مجله شرق حاوی ۱۴ شماره می‌باشد - مجله شرق از جمله مجلات معدودست که از حیث تنوع مطالب ادبی و تاریخی کمتر نظیر دارد و مندرجات آن بقلم بزرگترین و معروفترین نویسندگان آن زمان تدوین شده است. در صفحات اول و دوم شماره اول دوره اول ) این شماره نمره‌ایست که در اول دیماه ۱۳۰۹ شمسی انتشار یافته زیرا ناشرین مجله از یک شماره و نیم که قبلاً نشر شده صرفنظر کرده‌اند) تحت عنوان مجله شرق. آقای سعید نفیسی، شرحی درباره تأسیس و انتشار مجله بدینقسم نوشته‌اند:

« مجله شرق - مجله شرق بتأکید و اصرار عده‌ای از فضلای درجه اول طهران پیدا شده است. مدت‌ها بود که جمعی از دانشمندان طهران خود را بوجود مجله که ناشر تحققات ورشحات خامه‌ایشان باشد محتاج میدانستند و از اینکه مجله ادبی منظمی نیست که حاوی کایه فروع ادبیات ایران بمصداق جدید باشد متأسف بودند و بالاخره نگارنده هم از این ماموریت کمال مباهات را دارد و مفتخر است که در آغاز هر ماه بهتر بن صحایفی را که از زیر قلم ادبای معروف طهران بیرون آمده است بخوانندگان عرضه دارد و بهم خود از آقای محمد رمضانی که مخارج گران طبع و اثر این اوراق را هر ماه بعهده می‌گیرند متشکر است. خط مشی این مجله ادبی ماهیانه بنا بر شوری که با فضلای طهران شده است و تصویب‌ایشان رسیده آن که این مجله نماینده حال کنونی ادبیات ایران خواهد بود باین معنی که تحقیقات و تتبعات ادبی و تاریخی ادبای متجدد ایران انتشار خواهد داد و سعی خواهد کرد بدنیای معاصر ثابت کند که در زمان حاضر ادبیات ایران تمام فروع مصداق جدید را پذیرفته و ایرانی امروز در ادبیات خود همان شور و دقتی را دارد که مال متمدن در ادبیات خود دارند و آن هریکه محققین در ادبیات و تاریخ ایران فقط عده معدودی از مستشرقین بودند سپری شده و امروز ایران بدان مرحله رسیده است که متشرقین هم باید از تحقیقات ایرانیان بهره‌مند شوند در این ضمن چون محققین ایرانی در حد خود محتاج بارائه طریق و استناد از کتب و رسائل می‌باشند وظیفه دیگری که بمجله شون رجوع شده آنستکه مطالب مهم کتب و مجلات زبان‌های بیگانه را که تا بحال بزبان فارسی در نیامده بمرور در صحابة خود ترجمه کنند و از اینراه محققین ایرانی را از دانستن چندین زبان بیگانه و داشتن کتب بیشمار که شاید یافتن اغلب آن‌ها دشوار باشد بینیاز کند. وظیفه سوم مجله شرق آنستکه ارکان زبان فارسی را مطابق اصول قیاسی و سماعی و سوابق ادبی این زبان مخصوصاً در نشر استوار سازد و بی‌آنکه قواعدی بدست دهد و دررد و قبول اصولی وارد هنگامه شود و دوست و دشمن را مورد مدح وقدح قرار دهد فقط از راه سرمشق عملی و بوسیله مندرجات خود که یک سطر آن از اسلوب پیشینیان و قواعد مسلم فصاحت زبان فارسی خارج نخواهد بود نویسندگان ایران را بدان شیوه مسلم عادت دهد. این مجله در آغاز هر ماه شمسی با همین دستور انتشار خواهد یافت و جای دو شماره آخر هر سال کتابی جداگانه در زمینه مرام خود بخوانندگان خواهد داد و از خدای ایران یاری می‌خواهد در انجام این خدمت و اعاده دوره مجد و بزرگی زبان فارسی یاوری بیند. طهران. اول آذر ماه ۱۳۰۹. سعید نفیسی»

شماره اول مجله و همچنین بقیه شماره‌های آن بر طبق وعده‌ای که در این مقدمه داده شده مشتمل بر مقالات نفیس تاریخی، ادبی و علمی بقلم نویسندگان و دانشمندان مبرز سید جلال الدین طهرانی؛ اقبال آشتیانی، ملک الشعرای بهار؛ دکتر رضا زاد شفق، رشید یاسمی، نصر الله فلسفی، میر محمد حجازی و سعید نفیسی و امثالهم، نتشار یافته. علاوه بر این درام معروف ) ماری استوارت ( نگارش شیار تآتر‌نویس مشهور آلمانی؛ از شماره اول مجله، بقلم عبدالحسین می‌کده ترجمه و طبع شده. این ترجمه بتدریج در شماره‌های مجله چاپو بشماره دوازده صفحه ۷۵۷ ختم گردیده است.

آقای رمضانی مؤسس مجله و مؤسسه خاور در مجموعه که بنام (کتاب) منتشر نموده شرحی راجع بمجله شرق و فهرستی از نو بسندگان و مقالات مهم مجله ذکر کرده که برای مزید اطلاع خوانندگان از مندرجات مجاه لازم است عین آنرا نقل نما تیم:

« مجله شرق - از آغاز تا پس مؤسسه خاور صاحب آن پیوسته مایل بود که مجله سردمندی منتشر کرده باین وسیله خدمات معارفی خویش را تکمیل نماید. مؤسسه خاور در سال ۱۳۰۳ مجله‌ای بنام شرق تأسیس نمود و شماره اول آنرا که حاوی آثار قلم بهترین نویسندگان معاصر و دارای مقالات مهم ادبی و علمی و اجتماعی بود منتشر ساخت. متأسفانه مشکلات و موانعی که برای اینگر اقدامات وجود دارد نگذاشت که این مجله دوام یابد و دوسال میان شماره اول و دوم آن فاصله یافت در ۱۳۰۵ مجدداً مؤسسه خاور بانجام این مقصود همت گماشت و باز موانعی پیش آمد و این منظور بعهده تعویق افتاد. بالاخره در سال ۱۳۰۹ ناشران مجله بر مشکلات فائق آمدند و مجله مزبور یکسال تمام با بهترین طرزی انتشار یافت. مجله شرق دارای مطالب سودمند و نویسندگان آن‌ها از بهترین و زبر دست‌ترین نویسندگان آنروز انتخاب شده‌اند معهذا مؤسسه خارو بدین حد قانع نیست و مصمم است که در سال دوم بیش از بیش قابل استفاده بشود و رای انجام این منظور مهلتی لازم است بنابر این وعده م یدعیم که از آغاز سال ۱۳۱۱ مجله شرق بهترین وجه منتشر شود. (متأسفانه این منظور صورت عمل بخود گرفت و مجله با انتشار شماره‌های ۱۱ و ۱۲ سال اول خاتمه پیدا کرد و دیگر منتشر نشد، مؤلف) دوره کامل مجله شرق حاوی ۱۴ شماره بقیمت ۳۵ قران در کتابخانه خاوه فروش می‌رسد. (نسخ این مجله فعلا کمیاب و شاید بچند برابر قیمت اصلی نیز بافت نگردد. مؤلف)

نویسندگان و مقالات مهم مجله شرق

۱- سعید نفیسی. (۱۹ مقاله) کاروان ثروت. مجله شرق. منابع تاریخ ایران ابوالموید بلخی. نوروز در زمان ساسانیان. ابوالملای ششتری. مضحکات تاریخی. قدیدتر بن کتب لغت در ایران. خطبه ابن سینا و ترجمه آن از عمر خیام. در باب اشعار فارسی عمر خیام. شهره آفاق. دو تقریر از عمر خیام. یوسف عروضی جاب مهاجر بن اروپایی در شش.. له. ۲۰ - اقبال آشتیانی (۹ مقاله) عماوه مروزی قدیمترین آثار مفقوده. ‌ایمان شاگر دو معلم بمام. زندگی عجیب یکی از خلفای عباسی ملاحظات در باب انتقادات. احوال حکیم عمر خیام. در باب انتقاد چهار مقاله امام حسن قطان قط ان مروزی. ابو المظفر ۳۰ - رشید یاسمی (۶ مقاله و چهار قطعه شعر) ارسطو و فلسفه او. شوپنهاور در دو مقاله. احوال تولستوی در سه مقاله. دل افسرده. اختلاف دل‌ها. جام عشق. زندانی ۴۰ - نصر الله فلسفی (۱۰ مقاله) سرطان. مجله شرق. از کتاب امبل روسو. دریای شمال، سلطنت قاد و ظهور مزدک در ۶ مقاله. ۵ - میر محمد خان حجازی (۷ مقاله) مجلس عیادت، تنبلی کشف ادبی. تخرج نوروز. رابورت ژاپونی. شاعر شوریده. شوخی بیمزه ۶- مسعود فرزاد (۸ مقاله) رویای شاعر. آخرین سواری. اندوه جاودانی من. السیتورا گرفتاردزدان شد. ‌ای باد مغربی. عشاق. لوتوس خواران ۷. عبد الحسین می‌کده (۱۲ مقاله) سلطان سلیم اول. ماری اسوارت در ۱۱ مقاله ۸ سلطان قهرمانی (۹ مقاله) فرخی. جریان ادبیات در دو مقاله. یک سلسله اسناد تاریخی در سه مقاله آقا بزرگ علوی. حماسه ملی در ۶ مقاله. گوته و ایران - ۱۰ پژمان بختیاری. لامارتین در ۴ مقاله. ۱۰. دشتی. چرا مجله شرق پیدا شد. برهان و عقیده ۱۲۰. محیط طباطبائی. کارنامه انوشیروان در سه مقاله ۱۳ ۰ شادمان. تمدن قدیم. گفت و شنید ۱۴ - سید عبدالله سیار. شاهکار نویسنده. گیاهیکه سرفه می‌کند. یک نکته علمی. تأمین زندگی - ۱۵ گلشائیان، سون واژه ناخوانا در سه مقاله ۱۶ سید محمد صادق طباطبائی. فتح خراسان در چهار مقاله ۱۷ رهنما. وحشی اینجا. ‌امید ۰ ۱۸ خانم پروین. جوان و بیر. زاغ و طوس (شعر) ۱۹ مرزبان رازی. منوچهری دامغانی. تحقیقات در احوام عمر خیام واژه ناخوانا میرزا محمد خان قزوینی. راجع باهام حسن قطان ۲۱۰ ملک الشعرا بهار. راز طبیعت (شعر) ۲۲ دکتر رضا‌زاده شفق. نفوذ فارسی در عربی. ۲۳ محمود خان عرفان. تاریخ فلسفه ۲۴. حیدر علی کمالی. ‌ای طبیعت (شعر) ۲۵. صدیق اعلم. آیا می‌توان پیر برا مبدل بجرانی نمود ۰ ۲۶ سید جلال الدین طهرانی. هیرشل. لورته. ۲۷ دهخدا. یک صفحه از کتاب لغت. ۲۸ عبداار من فرامرزی. علمای ایران در اسلام ۲۹ بدیع الزمان -. ، آسمان پیما ( شعر ) ۳۰ محمد سعیدی. لرد با رون ۳۱۰‌امیر حمزی مکتوب. ۳۲. بهجت: مکتوب. ۳۳ دفتر کاربان. یک صفحه از {{ناخوانا} -۳۴ سید جمال الدین اسد آبادی سه مقاله: ۲۵ روز از تغزلات شکسبیر. ۳۶ فاخته دختران دریا. ۳۷ متفرقه.

این بود اسامی نویسندگان و مقالات مجله شرق در نقل این فهرست دو مقصودومنظور اصلی و اساسی بود یکی اطلاع بر مندرجات و مقالات ادبی و تاریخی و علمی مجله شرق، و دیگر پاسخ بانتقادی که پس از انتشار جلد اول و دوم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران شده است. توضیح آنکه بعضی از فضلا و منتقدین اظهار نظر نموده که چرا فهرست مقالات مهم جراید و مجلات در کتاب حاضر بطبع نرسیده است نگارنده که خود در ابتدای امر چنین‌اندیشه‌ای را داشتم و در صدد بودم در ضمن مرور بجراید و مجلات فهرستی از مقالات آن‌ها تهیه و در ذیل هر کدام بطبع بر هنگام عمل محقق گردید که انجام این کار وقت و حوصله بسیار لازم دارد زیرا چه با جراید و مجلانی که چند سال و گاهی هم از ده سال متجاوز منتشر گردید. و اگر شهرست یکساله مجله شرق چند صفحه کتاب را فرا می‌گر در فهرست چندساله فلان مجله با روزنامه بطور قطع ده پانزده صفحه کتاب را اشغال خواهد نمود و این کار با گرانی طبع و کاغذ نه فقط ممکن بود بلکه محال و غیر ممکن بنظر می‌رسید کسانی که با کار طبع و نشر کتاب سر و کار ندارند دستی از دور بر آتش دارند. در کشوریکه حد اکثر از یک کتاب مفید بیش از یکصد جلد آن بفروش نمی‌رسد انتظار این قبیل فداکاری‌ها خارج از انصاف و عدالت است.

فهرست یگشماره و نیم اولیه مجله

با اینکه در ضمن فهرست مذکور، فهرست مقالات مهم یک شماره و نیم اولیه مجله نیز نقل گردید ولی به مناسبت نیست آنرا جداگانه هم ذیلا نقل نمائیم شماره اول سنبله ۱۳۰۳ شمسی. چرا مجله شرق پیدا شد . (علی دشتی) برهان و عقیده (علی دشتی) از عقاید مصریان قدیم ) ترجمه ( ارسطو و فلسفه او (رشید یاسمی) حفظ اصوات در تلفن (ترجمه) تاریخ فلسفه (محمود عرفان) ای طبیعت (حیدر علی کمالی) . کاروان ثروت (سعید نفیسی) بزرگترین ساعت های دنیا (ترجمه) آیا میتوان پیریرا مبدل بجوانی نمود (صدیق اعلم.) دختران دریا (فاخته) سرطان (نصرالله فلسفی) حبشه (ترجمه) علمای ایران در اسلام . (عبد الرحمن فرامرزی)

شماره اول فروردین ۱۳۰۵ شمسی مجله شرق (نصرالله فلسفی) از تغزلات شکسپیر (روزیه) از کتاب امیل روسو (نصر الله فلسفی) بزرگترین پل دنیا (ترجمه منوچهر دامغانی (مرزبان رازی) احصائیه تلفن در مالک اروپا (ترجمه) دریای شمال (نصر الله فلسفی) آسمان پیما (بدیع الزمان خراسانی) لرد بایرن (سعیدی) آسمان مصنوعی (ترجمه) . سلطان سلیم اول (عبد الحسین میکده).

مجله شرق همانطور که قبلا یاد آور شدیم با انتشار شماره یازدهم و دوازدهم مورخ بهمن ماه ۱۳۱۰ شمسی ، (این دو شماره با هم یکجا منتشر شده است) برای همیشه تعطیل گردیده و علت عدم انتشار مجله در سال دوم عدم تکافو دخل و خرج مجله بوده و چنانکه در پایان سال اول بحساب مجله رسیدگی شده قریب هـزار تومان از سرمایه خاور در آن راه صرف گردید و در عوض مقداری از دوره های مجله باقیمانده است گرچه در روی جلد ۱۱ و ۱۲ مجله وعده داده شده که گر بانصد نفر مشترک نقده که هر یک یکتومان وجه اشتراک را قبلا بپردازند برای مجله پیدا شود واژه ناخوانا دوم مجله وضع آبرومندی با بدایره انتشار خواهد گذاشت و در این قسمت واژه ناخوانا مزایای سال دوم را نیز از قبیل زیبایی کاغذ و طع و اشتمال های علمی و ادی و شرح حال مشاهیر و اختراعات و اکتشافات ، درج کرده ولی همه اینها پیش از وعده چیز دیگری نبوده و از عالم خیال قدم بعرصه وجود نگذاشته است . شماره های مجله صفحه شمار مخصوص ندارد و رویهمرفته ۱۲ شماره در ۷۶۰ صفحه بقطع کوچک خشتی، با چاپ سربی ( مطبعه خاور ( طبع و توزیم گردیده است محل شرق در اول هر ماه منتشر میشده و قیمت اشتراک آن یگاله ۳۰ قران ششماعه ۱۶ قران . تک شماره ۲ قران است محل اداره : طهران . کتابخانه خاور خیابان لاله زار .

موسسه خاور- موسسه خاور در طهران سرمایه شخصی آقای محمدرمضانی صاحب امتیاز محله ، در مهرماه ۱۳۰۲ شمسی تاسیس شده و در طی مدتی که از تاسیس آن میگذرد تا کنون باهمه مشکلاتی که برایش پیش آمده موفق گردید. کتب اری را طرح و منتشر سازد . از نشریات مفید این موس یکی همین مجله شرق دیگر مجموع کتاب است . علاوه بر اینها متجاوز از ۲۰۰ مجلد کتاب سودمند طبع نموده و در دسترس عموم گذارده است.

آقای سعید نفیسی- آقای سعید نفیسی از خانوادههای معروف ایران و از اولاد حکیم برهان الدین نفیسی صاحب شرح اسباب می‌باشد که بزرگان زیادی از میان آن‌ها بیرون آمده‌اند. آقای سعید نفیسی در سال ۱۲۷۴ شمسی متولد شده تحصیلات ابتدائی را در دبستان شرف و دوره اول متوسطه را در دبیرستان علمیه با تمام رسانیده. در سال ۱۳۲۷ قمری باروبا عزیمت نموده و دوره متوسطه را در سویس پایان رسانیده و تحصیلات عالی را در پاریس نموده‌اند. در ۱۲۹۷ با بران مراجعت کرده و تا سال ۱۳۰۰ رئیس اداره فلاحت و مدیر مجله فلاحت و تجارت بود. از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ رئیس اداره امتیازات و اداره راه دماوند و از ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۷ رئیس اداره استخدام وزارت فلاحت و بعد رئیس مدرسه عالی تجارت شدند. از سال آن ۱۳۰۸ وارد خدمت و زارت فرهنگ شده و تا سال ۱۳۱۱ در دوره دوم دبیرستان‌ها و از بعد در دانشکده حقوق و دانشکده ادبیات بند و بس پرداخته‌اند. اکنون نزاستاد تاریخ ایران در دانشگاه و عضو پیوسته فرهنگستان می‌باشند و آقای سعید نفیسی از فضلا دانشمندان معروف کشور و در ادبیات فارسی آثار بسیار از خود بیادگار گذاشته‌اند مة الات اجتماعی و ادبی و تاریخی بیشمار در جراید و مجلات مهم نوشته و تألیفات بسیار گران بها کرده‌اند که در اینجا بذکر کتبی اکتفا می‌شود که بطبع رسیده: ۱– آخرین یادگار نادر شاه. ۲- احوال و اشعار خواجوی کرمانی. ۳- احوال و اشعار افضل الدین کرمانی. ۴- احوال و اشعار رودکی. (دو جلد آن بیشتر چاپ نشده) ۵- فرهنک بزرک فرانسه بفارسی در دو جلد. ۶- یزدگرد سوم. ۷- فرنگیس. ۸ رباعیات خیام. ۹- شیخ زاهد گیلانی. - ۱۰ صنعت تخم نوغان ایران، علاوه بر این‌ها آقای سعید نفیسی کتاب جامعی در لغت فارسی موسوم به (فرهنگ نامه پارسی) تألیف نموده که جلد اول آن مشتمل بر (آ - ا س) از طرف دبیر خانه فرهنگستان طبع گردیده و الحق برای لغات معمول و متداول فارسی کتابی بس مفید و گرانبهاست.

(۶۹۱) شرق ایران

روزنامه شرق ایران در محمد عقدن به مدیری آقای (رفعت التولیه) در سال ۱۲۹۷ شمسی منتشر شده این روزنامه در مطبعه (طوس) طبع و هر نوبت ۳۰۰ نسخه از آن منتشر گردیده است.

(۶۹۲) شرق نزدیک

در تاریخ ششم خرداد ۱۳۰۴ شمسی امتیاز روزنامه شرق نزدیک در طهران بمدیری (میرزا اسدالله خان خوئی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته و هفته سه بار منتشر شده است.

(۶۹۳) شعاع

روزنامه شعاع در طهران در سال ۱۳۰۲ شمسی بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۶۹۴) شعله

شماره اول سال اول روزنامه شعله روی یک ورق بزرک با چاپ سر بی‌در طهران طبع و در تاریخ دو شنبه ۲۰ روندن ۱۲۴۱ قمری مطابق ۱۷ اور ۱۳۰۲ شمسی بصاحب امتیازی و مدیر مسئولی (م -‌ی - طهرانی‌زاده) منتشر شده است. در عنوان روزنامه شعله بدینقسم معرفی شده: (روزنامه‌ایست اجتماعی طرفدار زحمتکشان) و در زیر نام آن (شعله) این عبارت درج است: (برای آتش زدن خر من ارتجاع است. ) قمت. روزنام یگاله داخله ۸۰ قران؛ خارجه ۹۰ قران ششماهه ۴۵ قران و ۵۰ قران برای زحمتکشان یگانه ۴ تومان؛ ششماهه ۲۰ قران تک شماره ۶ شاهی مقاله افتتاحی شعله تحت این عناوین است: انتخابات!! حکومت نظامی - دسایس اجنبی. مندرجات شماره اول اخبار داخله بتفصیل است.

(۶۹۵) شفق

روزنامه شفق در شهر تبریز بمدیر مسئولی (ح. ا. رضا‌زاده) تأسیس و در سال ۱۳۲۸ قمری منتشر شده است. شماره اول شفق در تاریخ ۲۷ رمضان و نمره ۱۱ آن در چهار صفحه بقطع وزیری بزرک با چاپ سربی در مطبعه (امید) طبع و در تاریخ سه شنبه ۳ ذیحجه الحرام ۱۳۲۸ قمری انتشار یافته است. در این شماره پس از مقاله اساسی نامه‌های مختلف و تلگرافات و اخبار محلی و در پاورقی صفحات دوم و سوم ترجمه کتاب (فتاة غسان) درج شده. پاورقی مذکور با نشر شماره ۱۲ خاتمه پیدا کرده و از شماره ۱۳ طبق اعلانی که در این شماره چاپ شده بواسطه درج اخبار لازم دیگر روایت (فتاة غسان) طبع نشده است. از نمره ۱۶ سال اول آقای غنی‌زاده بعنوان عضو هیئت تحریریه و مدیر مسئول معرفی گردید و در ستون اول نمره مذکور تحت عنوان اخطار شرحی راجع بمعرفی آقای غنی‌زاده بدین قسم ذکر شده است:

«اخطار - گمان می‌کنم که از قارئین محترم کمتر کسی است م. غنی‌زاده با آن مسلک تحریر و اسلوب بیان نشناخته باشد. آنکه سال‌ها برغم اینهمه فقدان وسایط با آن مشکلات و موانع پنجه در پنجه گذاشته و خود را از خدمت‌گزاران صمیمی عالم مطبوعات معرفی نموده اینک در هیئت تحریه روزنامه شفق داخل می‌گردند. افکار و نبات ما را که در مقیاس بس وسیع دایر بر قسمت اخباری این روزنامه داد و بار‌ها اظهار نموده‌ایم قارئین محترم مسبوقند • اکمال و تنظیم این قسمت مهمه ز ا نیز تم فنی‌زاده در عهده داشته فلهذا دایر باستخبارات أوضاع و حوادث داخلی رؤسای محترم ادارات و مخابرین معظم ولایات در محاوره و مکاتبه مستقیماً بایشان طرف خواهند بود. رضا‌زاده. »

از نمره ۲۸ مورخ سه شنبه ۴ ربیع الآخر ۱۳۲۹ قمری در عنوان روزنامه (سر دبیر ح. ا. رضا‌زاده) و در انتهای صف مدیر مسئول (م. غنی‌زاده) درج گردیده است. همکاری آقایان غنی‌زاده و رضا‌زاده در کار اداره روز نامه شوق تا نمره ۴۵ سال اول روزنامه بیشتر طول نکشیده و از آن هنگام آقای غنی‌زاده بریاست عدلیه سلماس منصوب گشته و از تبریز خارج و بدانصوب عزیمت نموده است. در نمره ۴۵ سال اول شرحی بقلم م. غنی‌زاده بعنوان (وداعنامه من) نوشته که خلاصه آن این است که ضروریات خانواده مرا مجبور کرد بسلماس بروم و بنا راین مدیریت روزنامه شفق کما کان بعهده این ناچیز است و جناب فاضل محترم آقای ح. رضا‌زاده سردبیر این روزنامه وکالت نامه از طرف این جانب داشته که بایشان رجوع شود. م غنی‌زاده در ذیل شرح مذکور روزنامه شفق اینطور اظهار عقیده نموده: « آقای غنی زاده بسمت ریاست عدلیه سلماس که شغلی مهم است بوطن مالوف خود سلماس رفته و اعضاء شفق خاصه این نگارنده را غرق حسرت نمودند. » با اینکه از این پس آقای غنی‌زاده در امور روزنامه دخالتی نداشته مع ذلک در نمرات بعد نیز سردبیر و صاحب امتیاز ح. ا. رضا‌زاده و مدیر مسئول م. غنی‌زاده نوشته شده است.

سال اول روزنامه شفق بانشر نمره ۴۸ خاتمه یافته و سال دوم آن بنمره ۴۹ مورخ پنجشنبه ۱۶ رجب ۱۳۲۹ قمری شروع گردیده. مقاله افتتاحی این شماره تحت عنوان (رجعت استبداد) است. عنوان بعضی از سرمقاله‌های نمرات سال اول عبارت است از: (اتحاد اسلام)؛ (حکومت ملی)؛ (مسأله انتخابات)؛ (اختیارات تامه جلسه ۲۱۳ پارلمان ایران) و (اعتدال و انقلاب) سال دوم روزنامه شفق بانشر نمره ۴۳ مورخ دو شنبه ۲۶ ذیحجه الحرام ۱۳۲۹ قمری خاتمه یافته و از آن پس با پیش آمد ‌ها شورای ۱۲۳۰ قمری و قتل عده زیادی از آزادیخواهان آذربایجان بدست ر و س‌ها شفق برای همیشه تعطیل گردیده و نام آن ضمیمه اسم آقای (دکتر رضا‌زاده شفق) گردیده است. سرمقاله آخرین شماره روزنامه بعنوان (وفات وقد ثلمت فی الاسلام) و راجع بفوت مرحوم آخوند خراسانی است.

عنوان مراسلات و تلگرافات: تبریز اداره روزنامه شفق - محل اداره! دروازه م هاد مهین در بند. حیدر علیخان نمره ۰۵۴۵ مکتوبات بی‌تمیر وامضا قبول نخواهد شد. اداره در درج مکاتیب و مقالات مختار است. طرز انتشار شفق در ابتدا هفته یک بار طبع و توزیع می‌شده و از نمره ۳۶ سال اول هفته دو شماره روز‌های یکشنبه و پنجشنبه چاپ شده است. وجه اشتراک: سالیانه تبریز ۷ قران. ششماهه ۳ قران. ولایات داخله ۱۰ قران، ۶ قران. ممالک خارجه ۱۴ قران؛ ۸ قران یک نمره در تبریز ۳ شاهی، ولایات داخله ۴ شاهی. قیمت اعلانات سطری دهشاهی. در صفحه آخر ۵ شاهی. وجه اشتراک پیشکی دریافت می‌شود. درباره مسلک شفق؛ این سطر در زیر عنوان هر شماره درج است: «این روزنامه طرفدار استقلال ایران و حافظ حقوق ایرانیان است. » روزنامه شفق مشتمل بر مقالات تند و زننده بر علیه سیاست و وسیه در ایران است و سهم بزرگی در تشویق مردم تبریز برضد روس‌ها داشته و از این جهت با پیش آمد کودتای روس‌ها در تبریز این روزنامه نیز تعطیل شده است. روس‌ها در تبریز برای اینکه اساس مقدس آزادی را بکلی برچیند دست باقدامات شدیدی‌زده و در روز عاشورای سال ۱۳۳۰ قمری عده از مجاهدین و آزادیخواهان را بدار‌زده و ۷۰ نفر از اهل محله حکم آباد را سر بریده و بعد بدار آویختند. من جمله از مجاهدین و آزادی خواهان که در روز مذکور بدار‌زده شدند: ۱- تقه الاسلام ۲- شیخ سلیم ۳- ضیاء العلما ۴- صادق الملک ۵ و ۶ دو پسران مشهدی معروف بمسیو ۷- میرزا احمد. ۸- حاجی علی دوا فروش.

میرزا علی آقای تبریزی ملقب به ثقه الاسلام فرزند حاجی میرزا موسی از مشاهیر علمای آذربایجان و صاحب تألیفات عدده است. نامبرده جرم آزادیخواهی در من ۵۳ سالگی در تبریز در دهم محرم ۱۳۴۰ قمری بدست روس‌ها بدار آویخته شد.

آقای دکتر شفق- (ح. ا. رضا‌زاده)، حاجی آقا رضا‌زاده معروف دکتر رضا‌زاده و یا دکتر شفق از فضلا و دانشمندان ایران و در فنون مختلف شعر و ادب سر مدافران است. نامبرده دوره ابتدائی و متوسطه را در تبریز بپایان رسانید و بعد برای فراگرفتن زبان و علوم جدید بمدرسه امریکائی‌ها رفته و در نهضت آزاد بخواهی که در آذربایجان پیش آمده دخالت مهمی اشته است. پس از کودتای ر و س‌ها در آذربایجان وقتل آزادیخواهان و تعطیل روزنامه شفق بترکیه مسافرت کرد و در دبستان ایرانیان اسلامبول معلم فارسی و تاریخ ادبیات ایران بوده و مد رابرت کالج استانبول را تمام و باحد درجه اس بی‌نائل شده و سه سال در همان مدرسه بمعلمی مشغول بوده‌اند پس بایران آمده و سخنرانیهائی در دارالفنون ایراد ومقالات اجتماعی در جراید انتشار داده‌اند. آقای رضا‌زاده شفق برای تحصیلات عالی بالمان رفته و بعد از شش سال باخذ ه کنری در علوم فلسفی با درجه تحسین از دانشگاه برلین نائل گردیده‌اند. آثار و تألیفات‌ایشان علاوه بر مقالات ادبی و فلسفی و تاریخی که در مجلاتی مانند ایرانشهر و ارمغان و مهر و آرمان و شرق وغیره منتشر نموده و مقدمه هائی که بر بعضی از رسالات منطبعه بر این نوشته چند کتاب نیز تألیف و طبع کرده‌اند: ۱– ترجمه تاریخ مختصر ایران از آلمانی تألیف (هرن) با الحاق حواشی و تتبعات. ۲- تاریخ ادبیات ایران از قبل از اسلام تا عصر حاضر برای دوره دوم دبیرستان‌ها. ۴- یک روز از زندگانی داریوش ترجمه. ۴- مجموعه اقتصاد. شامل تاریخ مختصری از پیدایش علم اقتصاد و ترقی و تکامل آن و علمای علم اقتصاد این کتاب در سال ۱۳۰۱ شمسی در مطبعه باقی زاده در ۶۸ صفحه بستی طبع شده است. شده است. ۵ مضرات الکل. متن کفرا سیت که که آقای دکتر در کالج امریکائی ایراد نموده و در سال ۱۳۱۰ شمسی در مطبه، سیروس از نشریات روزنامه کوشش در ۵۴ صفحه پستی طبع شده است ۶ راه ر‌هایی. این کتاب اوضاع ایران را از اول مشروطه تا سال ۱۳۰۴ تشریح نموده و پس از ذکر معایب راه ر‌هایی را ذکر کرده کتاب مذکور در مطبعه ایران در ۷۴ صفحه کوچک طبع شده است.

آقای دکتر شفق از سال ۱۳۱۳ شمسی در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات بتدریس فلسفه و علوم تربیتی و زبان‌های قبل از اسلام اشتغال و سمت استادی در دانشگاه داشته و علاوه بر این عضو پیوسته فرهنگستان ایران بوده‌اند. پس از وقایع شهریور در دوره چهاردهم و بازدهم مجلس شورایملی بنمایندگی مردم طهران انتخاب گردید. و در اواخر دوره پانزدهم بامریکا عزیمت نموده، بنمایندگی دولت ایران در سازمان ملل متفق شرکت جسته و بالاخره در اولین دوره مجلس سنا، بناتوری در مجلس مذکور انتخاب گردیده‌اند. شرح احوال همگار‌ایشان مرحوم غنی زاد ه مدیر جریده فریاد و بوقلمون در جای دیگر کتاب ذکر شده است.

(۶۹۶) شفق

روزنامه شفق منتشره در خوی با چاپ ژلاتین طبع و ظاهراً در سال ۱۲۹۰ شمسی منتشر شده است و جای بسی تعجب است که مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان ذکری از این روزنامه بمیان نیاورده برون نیز در تاریخ مطبوعات فقط بذکر اسم روز نامه قناعت کرده و از سال انتشار آن چیزی ننوشته است.

(۶۹۷) شفق سرخ

روزنامه شفق سرخ در طهران مدیری آقای (علی دشتی) تأسیس و در سال ۱۳۰۰ شمسی منتشر شده است شماره اول شفق سرخ در تاریخ ۱۱ اسفند سال ۱۳۰۰ انتشار یافته و در سنوات اول و دوم و سوم روزنامه هفته سه شماره و از تاریخ شنبه ۲۲ آذر ماه ۱۳۰۴ شمسی، اواخر سال سوم روزنامه مبدل بیومیه شده و هفته‌ای. شماره تشر شده است. سال اول انتشار شفق سرخ در تاریخ ۱۱ حوت ۱۳۰۱ شمسی پایان یافته و برای تنظیم امور داخلی روزنامه مدت یک هفته تعطیل بوده و مجدداً در تاریخ یکشنبه هفته بعد انتشار یافته و از این تاریخ سال دوم روزنامه شروع گردیده است. روزنامه ایران مورخ ۲۴ حوت ۱۳۰۱ شرحی تحت عنوان (سال دوم روزنامه شفق سرخ) بدینقسم نوشته: « جریده شریعه شفق سرخ سومین شماره سال دومش شروع شد. دوره یکسال گذشته این نامه را وقتی از نظر بگذرانیم در خلال مقالات وسبک ورویه آن یک روح فاضلانه و با مزیتی را مشاهده می‌کنیم که موجد آثار مزبوره بوده است شفق سرخ در ردیف همان جراید بوده است که همیشه نویسنده‌اش در موقع انتشار روزنامه مبداء فکری و سبک و رویه خود را نسبت باشخاص و عقاید از دست نداده برای همین است که شفق سرخ جلب توجه و علاقه‌مندی فضلا را بخود نموده و‌امیدواریم در سال آتیه خدمات بیشتری نماید و موفقیت آقای دشتی را خواهانیم. »

در حقیقت همانقسم که در روزنامه ایران اظهار نظر شده منظور عمده از سر مقاله‌های روزنامه شفق سرخ تولید انقلاب افکار و تهییج روح و بیداری جامعه و آقای دشتی در مقالات خود حتی الامکان در ترویج مدنیت غرب و آگاهی و آشنائی مردم بتمدن و ترقی عصر حاضر کوشیده است. قسمت عمده مندرجات آن مقالات ادبی و علمی است و بهمین جهت روزنامه از بدو تأسیس مورد توجه قرار گرفته است. وقتی آقای دشتی نتوانست آنطور که می‌خواهد افکار و نظریات خود را در روزنامه منعکس نماید از شغل روزنامه‌نویسی کناره گرفت و امور روزنامه را چنانکه بعداً یاد آورمی شویم بعهده آقای مایل تویسرکانی واگذار کرد. شفق سرخ از جمله روز نامه‌های معدودست که در تغییر افکار مردم مؤثر بوده و قلم جذاب و نیش دار آقای دشتی در مخالفت با دولت‌های وقت رل عده‌ای را بازی می‌کرده است مقالات تند و نافذ روز نامه سبب شد که چند بار توقیف مجدداً منتشر گردد. در سال ۱۳۰۱ شمسی کابینه قوام السلطنه روزنامه شفق سرخ نیز مانند سایر جراید توقیف ومجدداً منتشر در باره این توقیف شرحی بعنوان (تکذیب) از طرف رئیس الوز رای وقت در روزنامه ایران مورخ ۲۳ جدی ۱۳۰۱ چاپ شده که آنرا عیناً نقل می‌نمائیم: « در شماره ۱۰۷ روزنامه عصر انقلاب شرحی راجع بتوقیف جریده شفق سرخ درج و اظهار شده است که از قرار معلوم دولت علت توقیف جریده مزبوره را تمایلات بندگان اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی منسوب نموده است از وه اطهار می‌شود که توقیف شفق سرخ فقط از نقطه نظر مخالفت با قانون مطبوعات بوده است ریاست وزراء. »

قبل از این تاریخ نیز یکمرتبه موضوع روزنامه شقق سرخ بهیئت وزراء کشیده شده و این بار مات مقاله بوده که راجع بانتظام الملک؛ معاون وزارت خارجه نوشته بوده است. روزنامه ایران مورخ ۹ عقرب ۱۳۰۱ شمسی در ضمن اخبار داخله؛ تحت عنوان (کمیسیون در هیئت وزرا) خبر مذکور را چنین نوشته است: « بطوریکه قبلاً اطلاع داده بودیم کمیون منعقده در هیئت وزراء عصر روز دو شنبه گذشته برای رسیدگی بمندرجات جریده شفق سرخ نسبت بآقای انتظام الملک معاون وزارت امور خارجه مشغول مذاکره و تبادل افکار بوده و در نتیجه را برای تهیه نموده بمقام ریاست وزراه تقدیم داشته و خواستار شده‌اند که از طرف دولت بآقای مدیر شفق سرخ اخطار شود که نویسنده مقاله را بدولت مرفی نمایند تا با حضور خود صاحب مقاله رسیدگی و تحقیق بعمل آید و نویسنده، قاله اسناد و دلایل خود را ابراز و اظهارات خود را توضیح دهد» اما مقاله ایکه در روزنامه شفق سرخ وعلیه آقای انتظام الملک طبع شده، ومنتهی بتشکیل کمسیون گردیده شرحی است که در شماره ۷۹ روزنامه مورخ ۲۴ میزان با مضای (ت. ف) درج شده خلاصه آن عبارت از چند فقره الهام بانتظام الملک میباشد که یکی راجع بتلگرافات رمزیست بین وثوق الدوله و نصرت الدو له شده و دوسیه این تلگرافات خرد متهم بوده و تلگرافات را خواسته‌اند. نویسنده مقاله آقان مشیر الدوله را شاهد قضیه آورده است. ‌اتهام دوم درباره از بین بردن نامه وزارت امور خارجه راجع بعملیات مرحوم محقق الدوله در رشت است که نویسنده مقاله مدعی است که این دو نامه را انتظام الملک از بین برده است. لازم بیاد‌آوریست که در همین ایام یعنی در تمیزان ۱۳۰۱ شمسی است که قانون موقتی هیئت منصفه در باره مطبوعات در مجلس شورایملی طرح شده است. لایحه مذکور امضای «احمد قوام رئیس الوزراء» و مشتمل بر سه ماده است که ماده سوم آن این است. « ماده سوم پس از تصویب قانون هیئت منصفه این قانون منسوخ و از درجه اعتبار ساقط خواهد بود. » ابتدا فوریت لایحه مطرح می‌شود و شاهزاده سلیمان میرزا و حائری‌زاده مخالف با فوریت بوده و پس از بیانات رئیس الوزراء ومختصر اختلافی که بین مدرس وسلیمان میرزا پیش می‌آید بفوریت لایحه رای گرفته می‌شود و تصویب نمی‌گردد مجلس برای چند دقیقه تنفس داده می‌شود و مجدداً تشکیل می‌گردد. ایندفعه باز رئیس الوزرا شروع بصحبت مینماید و مطالب خود را بدینقسم شروع می‌کند: « گمان می‌کنم اصرار‌های من را جمع بتقاضای فوریت لایحه هیئت منصفه کافی نبود این است که خواستم مجد دا توضیحاتی عرض کنم ۲۰ قوام السلطنه پس از آنکه مطالبی راجع بفوریت لایحه ابرا: می‌کند دنباله طلب را بدینقسم بیان می‌نماید: «... بواسطه تند روب‌ها و زیاده ر و بهائی خلاف نص قانون جراید مرتکب می‌شوند در این چند وقت هین‌های مختلفی از هر طبقه آمدهاند و دولت تظلم کرده‌اند، از طرف علما ظلم شده است که نسبت بدیانت توهین می‌کنند، از طرف ذاکرین تظلم شده است که نسبت بتعزیه داری تو هین می‌کنند نسبت بپادشاه مملکت که بایستی او را مطابق قوانین اساسی محترم شمرد توهین می‌کنند بمردم آرمین می‌کنند نسبت بوزراء توهین می‌کنند؛ نسبت برئیس دولت از هیچ نوع هتک شرفی فروگذار نمی‌کنند ما بین وزراء؛ تفتین می‌کنند این‌ها را بعرض می‌رسانم و ابدا واهمه ندارم که در جراید مرا مورد حمله قرار دهند؛ من وقتی می‌گویم که دولت دو چار مشکلاتی شده و شما اعتماد نمی‌کنید از طرف یکده ما اعتماد داریم، حالا لازم می‌ دانم که را پرتی که الان در اتاق تنفس رسیده است قرائت نمایم. الان را پر ترسید که‌امشب در منزل امام جمعه روضه بوده آقای واعظ راجع بمندرجات جراید که در حدود دیانت می‌نویسند اظهاراتی کرده و بعلما حمله کرده‌اند بعد از آن علما اجتماعی کرده و رای داده‌اند که مدیرات میهن و پژوهش مهد و والد هستند و قرار شده است که فردا بازار‌ها را به بندند. »

هیچ لازم نبود که من این را پرت را بخوانم ولی چون اظهار عدم اعتماد می‌ کنند مجبور شدم که این مطالب را بعرض برسانم و هیچ غرضی هم ندارم و البته باز بسته برای آقایان است ۲۰ نقل از صورت مذاکرات جلسه روز چهارشنبه ۱۵ میزان ۱۳۰۱ شمسی از شماره ۱۲۴۰ سال ششم روزنامه ایران.

در ۸ عقرب ۱۳۰۱ شمسی یعنی پس از چند روز بعلت فشار علما دولت مجبور میشود لایحه‌ای تحت سه ماده مجلس شورای ملی تقدیم کند و این لایحه بوسیله منصور السلطنه معاون وزارت عدلیه در تعقیب مذاکراتی که دولت با آقایان علما کرد بمجلس داده می‌شود مقدمه این لایحه اینطور تنظیم شده است: « مقام محترم مجلس شور ایملی شیدالله ارکانه. چنانکه خاطر آقایان نمایندگان محترم مسبوق است از چندی قبل آقایان ححج اسلام طهران مطالبی را از هیئت دولت تقاضا نموده‌اند مطالب مزبور بطور اجمال بدو موضوع است یکی راجع است بموضوع جراید و مطبوعات که اخیراً در بعضی جراید مطالبی بر خلاف اصول مذهب و دیانت انتشار یافته و آقایان حجج اسلام نظر باصل بیستم قانون اساسی اظهار می‌نمایند اینگونه مطالب باید قلا بوسیله اشخاص خبره و بصیر در امور شرعیات مداقه شود بعد از آنکه عدم مخالفت آن با موازین شرعی تصدیق شد اجازه طبع و انتشار داده شود و هرگاه مدیران جراید و یا نویسندگان مقالات با طبع‌کنندگان مطبوعات بدون مراجعه بمقامات شرعیه مطالبی بر خلاف مذهب و دین اسلام طبع و نشر نمایند اوراق مزبور جمع‌آوری و توقیف شده و مدیر روزنامه و نویسنده و طبع‌کننده مطابق قانون مطبوعات مجازات شود، مطلب دیگر راجع بموادی است که در غیاب مجلس شورایملی باسم قانون جزای عرفی تدوین شده و بموقع اجرا گذارده شده است.. »

از سه ماده پیشنهادی دولت دو ماده آن که راجع بمطبوعات بود در جلسه یوم پنجشنبه ۱۰ عقرب ۱۳۰۱ تصویب گردید و ماده سوم آن راجع بالفای قوانین عرفی رد شد.

آقای علی دشتی در سال ۱۳۰۹ شمسی از عالم مطبوعات کناره گرفته و مدیریت و سردبیری شفق سرخ را بآقای مایل تویسرکانی واگذار نموده است. از این وقت دیگر آذری دشتی در کار روزنامه دخالتی نداشته و اداره روزنامه مستقیماً با آقای مایل تویسرکانی است. شفق سرخ از اول فروردین ۱۳۱۳ شمسی وارد سیزد همین سال خدمت خود شده و شماره ۲۸۹۵ سال سیزدهم آن که صاحب وموسی آن (ع. دشتی) و مدیر مسئول و سرد بر آن (مایل تویسرکانی) معرفی شده، در چهار صفحه بقطع یزرک با چاپ سربی در چاپخانه اتحادیه ) طبع و در تاریخ سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۱۳ مطابق ۱۳ ذیحج ۱۰۵۳، قری و ۱۹ مارس ۱۹۳۵ میلادی منتشر شده است. محل اداره: خیابان فردوسی (علاء الدوله) نزدیک میدان سپه. نمره تلفن ۱۳۸۵ قیمت اشتراک داخله: یکساله ۹۰ ریال؛ ششماهه ۴۵ ریال. خارجه یکساله ۲۰۰ ریال تکفروشی در طهران: ۵ شاهی. در شهر‌ها ۶ شاهی. مندرجات شفق سرخ پس از درج سرمقاله عبارت از مقالات مختلف و سخنرانی‌های دانشمندان و اخبار داخله و مذاکرات مجلس شورایملی بتفصیل و اخبار و تلگرافات خارجی است. صفحه چهارم روزنامه مخصوص درج اعلانات است. در پاورقی روزنامه رمان‌های مفیدی طبع شده و در در شماره نمونه ترجمه رمان (آشیانه عقاب) چاپ شده است. پر واضح است که اوضاع و احوال مملکت از مدتی قبل از آنکه روزنامه بعهده آقای مایل تویسرکانی واگذار گردد اجازه نمی‌داده مقالات انتقادی و تند در روزنامه درج گردد و لذا روزنامه شفق درخ از این حیث خیلی خشک و کم مغز و بیشتر باخبار داخلی و خارجی روزنامه اهمیت داده شده است.

آقای علی دشتی- آقای علی دشتی صاحب امتیاز و مؤسس روز نامه شفق از نویسندگان مبرز و سیاستمداران معروف بشمار ‌می‌روند. شرح احوال‌ایشان در بازیگران عصر طلای بتفصیل نوشته شده و ما در اینجا اجمالاً یاد‌آور می‌شویم که آقای دشتی چند دوره نماینده مجلس شورایملی بوده و در زمان اعلیحضرت فقید مدتی منزوی و خانه نشین بود. پس از وقایع شهریور دو مرتبه بنمایندگی مجلس انتخاب شد و فعلا هم با ست سفیر کبیری در قاهره پایتخت مصر بسر می‌برد. آقای دشتی کتابی بنام ایام محبس تألیف نموده و در آن وضع زندگانی خویش را در زندان شرح داده است. آقای دشتی علاوه بر معلومات قدیمه از زبان‌های فرانسه و مربی بهره ور وکتب نفیسی تألیف و ترجمه نموده کتبی که مشارالیه ترجمه وطبع نموده است: ۱ - اعتماد بنفس تألیف اسمایلز • این ترجمه آن و ایران خیلی شهرت پیدا کرده قبل از آقای دشتی باز هم بطور ناقص ترجمه شده بوده ) رجوع شود بجلد اول کتاب ذیل مجله آفتاب ) و ترجمه آقای دشتی یک مرتبه در سال ۱۳۰۵ شمسی بطبع رسیده و بار دیگر در سال ۱۳۰۸ در ۱۸۴ صفحه در مطبعه شفق طبع گردیده. مندرجات اعتماد بنفس پس از شرح حال اسماباز و مقدمه مترجم عبارت است از: اعتماد بر نفس • ارباب سعی و کوشش - مخترعین و مکتشفین - سه چینی‌گر بزرک - سعی وثبات. تصادف و فرصت‌ها - نقاشان و حجاران - طبقه اشراف و کار - پشتکار و شجاعت. تا آخر کتاب تفوق انگلوساکسن - این کتاب را یکنفر فرانسوی راجع بعلل بر‌تری نژاد انگلوساکسون نوشته و آقای دشتی آنرا بفارسی ترجمه نموده است. ‌تر جمه آقای دشتی یک مرتبه در ۱۳۰۳ شمسی در مطبعه باقر‌زاده د و ۴۰۹ صفحه خشتی چاپ شده و قیمت آن یکترمان است بعد نسخ آن نایاب گردیده و بار دیگر در سال ۱۳۱۱ بطبع رسیده است.

۳- نوامیس روحیه تطور میل، تألیف گوستاولوبن ترجمه علی دشتی در سال ۱۳۰۲ در مطبعه قشون در ۲۴۲ صفحه پستی طبع شده. این کتاب در موضوع سر تطور ملل نوشته شده است.

آقای میرزا یدالله خان مایل تویسرکانی- پس از آنکه آقای دشتی از کار روزنامه شفق سرخ کناره گرفت آقای مایل تویسرکانی که قبلاً مدت دو سال سر دبیری روزنامه یومیه ستاره ایران را عهده دار بود، شفق سرخ را عهده دار گردید و مدت چند سال روزنامه بدیری نامبرده منتشر می‌شد. آقای مایل که بتحصیلات قدیم و جدید و زبان فدانه و عربی آشنا بود بیشتر عمر خود را در خدمت بفر هناک گذرانیده و من جمله مدرسه ملی تویسرکانی از کار‌های فرهنگی‌ایشان است، قریب سه سال مدرسه اتحاد ایرانیان بادکوبه) را اداره می‌کرد و در حدود متجاوز از سه سا ریاست معارف ایالتی مازندران را داشته؛ سپس بریاست معارف استراباد و صحرا منصوب گردید. پس از وقایع شهریور نیز چندی فرهنک کرمان را عهده دار بود و زمانی هم در ادار کل نگارش وزارت فرهنگ کار می‌کرد تا بالاخره در تیرماه ۱۳۲۹ شمسی در طهران زندگانی را بدرود گفت. مرحوم مایل علاوه بر نویسندگی شاعری زبردست بود و اشعار او در مجلات مختلف بطبع رسیده است

(۶۹۸) شکر

روزنامه شکر در شهر تبریز بمدیری (محمد علی عبدالمناف‌زاده) تا پس و بطور هفتگی؛ با چاپ سنگی منتشر شده است. مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع بروزنامه شکر می‌نویسد: « روزنامه هفتگی منتشر در تبریز بمدیریت محمدعلی عبدالمناف‌زاده در ۱۳۲۵ قمری. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۱۱) پس از آنکه شرح بالا را نوشته اضافه می‌کند که من نمره سوم این روز نامه را دارم و این نمره در تاریخ ۱۷ ربیع الاول ۱۳۲۵ قمری در چهار صفحه بقطع ۶ و سه چهارم در ۱۱ و سه چهارم اینچ طبع و منتشر گردیده این شماره با چاپ سنگی و خط تعلیق ریز و بزبان ترکی آذربایجانی است. وجه اشتراک سالیانه روزنامه در تبریز ۵ قران در سایر شهر‌های ایران ۷ قران و در روسیه در منات است.

(۶۹۹) شکوفه

دومین روزنامه که در طهران بدست بانوان نوشته و منتشر شده روزنامه شگوفه است. روزنامه مصور شکوفه که بمنظور بیداری توده نسوان تأسیس یافته در سال ۱۳۳۱ قری بمدیریت خانم (مزین السلطنه) رئیس مدرسه مزینیه منتشر شده است این روزنامه صاحب امتیازی و مدیره مسئوله (در عنوان روزنامه اینطور است) مزین السلطنه؛ صبیه مرحوم آقا میرزا سید رضی رئیس الاطباء تأسیس و شماره چهار سال اول آن در چهار صفحه با چاپ سنگی طابع و در تاریخ ۱۱ شهر ربیع المولود ۱۳۲۱ قمری انتشار یافته و صفحه چهارم آن مخصوص کار کانور عروس و داماد و مادر عروس است. محل اداره روزنامه: طهران. خیابان ماشین نمره ۰۴۱ محل توزیع خیابان ناصر به کتابخانه ترقی. اسم روزنامه (شکوفه) بخط نسخ نوشته شده و بالای آن این شهر درج است: (باد آمد و بوی عنبر آورد * بادام و شکوفه بر سر آورد۰)

قیمت اشتراک روزنامه: طهران یکساله. قران. ششماهه ۲ قران - تکنیر همه جا صد دینار. سایر ولایات یکساله ۸ قران. خارجه یکساله ۶ فرانک اعلانات در ستون اول سطری ده شاهی در ستون آخر پنجشاهی. روزنامه شکوفه، در زیر عنوان در ضمن و سطر، بدینقسم معرفی شده: « روزنامه‌ایست اخلاقی ادبی، حفظ الصحه اطفال، خانه داری بچه داری مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاقی زنان راجع بمدارس نسوان. فعلا ماهی دو نمره طبع می‌شود.» بیشتر مندرجات و مقالات شکوفه راجع بمدارس نان و طرز امتحانات آن‌ها و سایر امور مربوط بنسوان و دوشیزگان است. سرمقاله شماره پنجم بعنوان (مدرسه چه نام است) نوشته شده. سال اول با انتشار شماره ۱۷ خاتمه پیدا کرده و تمام نمرات این سال در صفحه چهارم دارای کاریکاتور است.

سال دوم شکونه بشماره ۱۸ مورخ ۲۶ ذیحجه ۱۳۳۱ قمری شروع گردیده و این شماره با چاپ سربی طبع شده است. شماره اول سال سوم در چهار صفحه با چاپ سربی طبع و در تاریخ ۶ محرم ۱۳۳۳ منتشر گردیده، مقاله افتتاحی این شماره بدین عنوان است: کوشش بی‌فایده است وسیه بر ابروی کور ». در این شماره مقاله بقلم مرحوم ادیب الممالک راجع بتدبیر منزل درج است. شماره اول سال چهارم بهمان سبک و قطع سال سوم در غره شهر صفر ۱۳۳۴ قمری منتشر شده و شعر زیر در ضمن قصیده‌ای از مرحوم ادیب الممالک راجع بماده تاریخ سال چهارم شکوفه درج است ماده تاریخ شکوفه.

گفتم بادیب بهر تاریخش
زیبا و ستوده مصرعی برگو
 
افزود یکی بر آن سپس گفتا
گیتی شده از شکوفه چون مینو
 
۱۳۳۴
 

شماره ۱۱ سال چهارم شکوفه در تاریخ ۵ شنبه غره ذیقعده ۱۳۳۴ قمری نشر شده و محل اداره آن در مدرسه مبارکه مزنیه طهران - خیابان ماشین، در خیابان اسدالدوله نمره ۲۱ همین گردیده است.

در دیوان ادیب المسالت چاپ وحید ص ۴۷۸ دو فرد شعر زیر بعنوان (تقریط جریده شکوفه) چاپ شده.

فروغش‌گر بتاید بر شکوفه
شود روی زمین یکسر شکوفه
 
گل از خار آورد در سنگ خارا
برارد چون زخاک‌تر شکوفه
 

و نیز در صفحه ۴۴۴ دیوان مذکور قصیده مفصلی از ادیب الممالک تحت عنوان «در آغاز سال چهارم شکوفه ۱۹ محرم ۱۳۳۴» درج است که مطلع و چند شعر آن چنین است.

گیتی شده از شکوفه چون مینو
از لاله امل و از گل خوشبو
 
این سال چهارم است کامد باز
گل در صف باغ و آب اندرجو
 
● ● ● ●
● ● ● ●
 
گر شیر شود حمود نتواند
زین نامه دقیقه گرفت آهو
 
زیب از قلم مزینی دارد
این نامه نغز دلکش دلجو
 
خاتون بر رگوار با فره
بانوی سرو شیار با نیرو
 

(۷۰۰) شمال غرب

روزنامه شمال غرب در شهر تبریز بمدیری آقای باقر نطاق تأسیس و منتشر شده است. مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع باین روزنامه مینویسد: روزنامه هفتگی شمال غرب منتشر در تبریز با چاپ سوبی مدیریت و نویسندگی باقر نطاق در سال ۱۳۰۷ » آقای باقر نطاق. علاوه بر این روزنامه روزنامه‌های دیگری بنام کلید نجات؛ عنکبوت و روزنامه طلیعه سعادت را در تبریز منتشر نموده است و ما در محل خود از یک یک این جراید گفتگو خواهیم کرد.

(۷۰۱) شمس

قبل از آنکه بذکر خصوصیات روزنامه شمس منتشره در اسلام بول بپردازیم، شرحی را که مرحوم کسروی در جلد سوم تاریخ مشروطه ایران راجع باین روزنامه نوشته نقل میکنیم. مرحوم کسروی درباره روزنامه شمس در اسلامبول می‌نویسد: « یکی از کارهای ایرانیان در استانبول انبود که روزنامه بنام شمس با زبان فارسی بنیاد نهادند که اگرچه ناشایندگی از خود نمود؛ و همانا دارنده و نویسنده آن (سید حسن تبریزی) زود فریب میخورده و بیاس خواهش یا بچشم داشت سود از هر کسی بستایش می‌پرداخته با این حال در آن هنگام در استانبول بیک روزنامه فارسی نیاز بسیار می‌بود و این روزنامه نیز یاوری پیشرفت کار تبریز کرده است. ص ۱۹۷ کتاب مذکور » اکنونکه بنا بر نوشته مرحوم کروی محقق شد که روز نامه شمس در خارج ایران کمک بزرگی بتأسیس مشروطیت ایران نموده بذکر خصوصات آن می‌پردازیم.

شماره اول روزنامه شمس بمدیری (سید حسن) در هشت صفحه بقطع بستی بزرک ۶ و نیم در ۹ اینچ با چاپ سربی (مطبعه جهان - سید حسن) طبع و در تاریخ ۸ شعبان ۱۳۲۶ قمری مطابق ۲۲ اغنوس ۱۳۲۴ منتشر شده است. در این شماره قبل از سر مقاله عکس شهید حریت آقا میرزا نصر الله لملک المتکلمین چاپ شده و در زیر آن مقاله افتتاحی روز نامه بدیتقسم شروع می‌گردد: « بنام یگانه پیچون ستایش مر او را سزاست که در این مشت خاک روان پاک دمیده و بر همه آفریدگان خود برگزیده خرد و هوش بخشیده‌تانیک را از بد و خوب را از رد توانند شناخت هر آنکوره براستی پوید رستگار شود و کسی که کجی پیشه سازد سرنگون و گرفتار آید.... (پس از این قدمه می‌نویسد) ما بنشر روزنامه هفتگی که از منافع و نشر مقاصد ملی در او ذکر شود مبادرت ورزیده و بدیهی است که با فداکاری یک تن ابن مقصد مقدس حاصل نخواهد شد لهذا از پیشگاه منزه وجدان خداوندان افکار صائبه کمک می‌طلبیم. »

پس از سرمقاله مذکور، مقاله دیگری بعنوان (مقاله مخصوص) و بعد مقاله (ایران و ایرانیان) سپس اخبار داخله و تلگرافات مربوط ایران چاپ شده است. در شماره دوم که در ۱۴ شعبان ۱۳۲۶ قمری نشر شده عکس مرحوم سید جمال الدین واعظ اصفهانی در صفحه اول این شماره طبع گردیده است.

طرز انتشار روزنامه هفتگی بوده و در دو تأسیس هر روز جمعه و بعد روز‌های پنجشنبه طبع و توزیع می‌شده. کلیه امور اداره و تحریریه با مدیر روزنامه (سید حسن تبریزی ولی مدیر مسؤل (محمد توفیق) است که نامش در انتهای صفحه آخر دیده می‌شود قیمت اشتراک سالانه روزنامه در اسلام مول ۶۰ غروش، در ممالک عثمانیه ۷۵ غروش. در ایران ۳۵ قران در روسیه ۶ منات درارو با ۱۷ فرانک و قیمت پاش نمره یک غروش است. مندرجات روزنامه پس از درج مقاله اساسی و مقالات مختلف بیشتر وقایع مربوط بایران و با ترجمه مطالب و اخباریست که روزنامه‌های خارجی در باره ایران نوشته‌اند و چون روزنامه در خارج ایران منتشر می‌شده و نویسنده آن فکری باز و قلمی آزاد داشته از این جهت بدون پروا و‌مانه ۷ در قضایا بحث و گفتگو می‌نماید و از خائنین و درباریان بدگوئی می‌کند. همین حقیقت‌نویسی و بی‌باکی مدیر شمس سبب گردیده که روزنامه از همان ابتدا طرف توجه ایرانیان قرار گیرد و برای قرائت مطالب آن روزنامه دست بدست بگردد. در این باره در شماره ۱۹ سال دوم بعنوان عرض تشکر و اعتذار این طور می‌نویسد: « در این اواخر از هم وطنان محترم و معزز مکاتیب عدیده و اصل و این خادم ملت را نهایت مرتبه بغیر ایاقت تلطیف و مورد انواع محبت فرموده‌اند اداره شمس از ادای تشکر آن‌ها عاجز است. هموطنان محترم در باره روزنامه شمس در زمان اندک حسن ظنی که حاصل نموده و بخلاف مامول نائل رغبت و مظهر توجه هامه فرموده‌اند ما را در توسیع دائره خدمت بوطن نازیانه غیرت خواهد شد. » در جای دیگر همین شماره می‌نویسد و در اثر توجه عامه مردم بقرائت روزنامه شمس کار بجایی رسیده که بعضی نمره‌های آن در طهران و شهر‌های دیگر بقیمت یکنومان و زیاد‌تر خرید و فروش شده است. » و این خود اهمیت روزنامه شمس را در بین مطبوعات فارسی می‌رساند.

اسم روزنامه (شمس) بخط نسخ درشت و این عبارات در زیر عنوان روزنامه درج است: « در این جریده هر قسم مقالات تاریخی و سیاسی و علمی و ادی درج واز منافع دولتی و مملکتی بحث می‌شود و کلیه مقالات عام المنفعه پذیرفته و در انتشارش روزنامه آزاد است. قیمت اعلان هادی سطری ۳ و اعلان بانک و امور صرافی ۵ اعلانات مختا که در جای حوادث درج شود سطری ۱۵ غروش است. » در بعضی شماره ‌های شمس تصاویر سران مشروطیت و عکس‌های جمعی چاپ شده که منجمله در صفحه اول شماره ۱۲ سال دوم مورخ ۲۸ شول ۱۳۶۷ قمری تصویر جمعی از سران مشر و طه طبع گردیده است: (مهندس الممالک؛ جناب سپهدار؛ عین الدوله، حضرت عضد الملک پرنس فرمانفرما؛ مستوفی الممالک، سردار اسعد. ) در شماره ۱۳ تصویر (تالار بزرک عمارت بهارستان) چاپ شده. در شماره ۱۹ سال دوم مورخ ۱۶ محرم ۱۳۲۸ تحت عنوان (اتحاد روس‌ها با رحیم خان) دو عکس که در یکی تصاویر «رحیم خان ضرغام - بلیاتف نایب قنسول روس در تبریز» نمره‌گزاری شده، طبع گردیده است قسمتی از سر قاله شماره ۱۳ سال دوم شمس که باعث توقیف روزنامه در سرحد ایران. و جلوگیری از آن گردیده چنین است: افتتاح مجلس شورایملی - صورت تلگرافیست که از طهران بسفارت کبری رسید - روز دوشنبه غره ذیقعده دو ساعت از ظهر گذشته مجلس شورایملی در حضور اعلیحضرت همایونی و نایب السلطنه و خانواده سلطنت کورد دیبلوماتیک، علما وزراء؛ امراء مفتوح خواهد شد. لازم است در آنموقع رسم قبول داده شود. علاء السلطنه».

اساس مقدس مشروطه و قانون اساسی را مرحوم خلد آشیان مظفر الدین شاه وار نمود و می‌فرزند ناخلف او محمد علی میرزا قدر این نعمت جهان قیمت را ندانسته واژه ناخوانا پس از امضای قانون مشروطیت ولایتعهدی او از طرف ملت شناخته شده بود و بعد واژه ناخوانا مرحوم مظفرالدین شاه مجدد سر گند یاد نمود و امضا گذارد تاملت اورا بپادشاهی واژه ناخوانا رفتند ولی همینکه بجای پدر براریکه سلطنت قرار گرفت کجی‌اندیشه و نادانی و واژه ناخوانا پرستی و فریب برخی مردمان نفس پرست کم خرد پیدانش که در دور او گرد آمده بودند او را بر آن داشت که قدر این نعمت بزرک که برایگان او را دست داده بود تقدیر ننموده بمخالفت ملت برخواسته و در صدد اختلال این اساس مقدس مشروع بر آید شیخ ری و کوراملی و شیخ مرد و دور‌امینی نیز موید خیالات او گردیدند و بر گمراهی او افزود.. » بانقسم که یادآور شدیم نمره ۱۳ و همچنین ۱۲ سال دوم روزنامه از ورود بخاک ایران نوع گردید و در یکی از شماره‌های بعد خطا ب بعلاء السلطنه راجع بتوقیف روزنامه طور می‌نویسد: « حضرت علاء السلطنه از قراریکه در چند مکاتیب نوشته‌اند گویا واژه ناخوانا ۱۲ و ۱۳ روزنامه شمس را امر بتوقیف داده‌اید نمی‌دانم در این زمان آزادی و روطیت با کدام قانون و کدام وجدان و با حکم کدام محکمه این امر استبدادی از اداره آنحضرت صادر شده» مقاله مذکور باین جملات ختم می‌شود (بلی آشکارا می‌بینم که ما را جبور خواهید ساخت که چنانکه‌امیل زولا در مسأله دریفوس با عنوان (ژاگوز) تمام خفایای اکابر و اعیان فرانسه را کشف نمود ماهم پرده را از روی کار برداشته و کشف حقایق نمائیم. )

روزنامه حکمت منطبعه مصر در نمره ۹۲۴ مورخ ۱۰ ذیقعده ۱۳۲۶ قمری پس از تمهید مقدمه مبنی بر اینکه اساس آزادی پرروزنامه و مدرسه است در باره طلوع وزنامه شمس اینطور می‌نویسد: « ما را هم تا جمادی الاولی دلخوشی که در جهان بود ان اول مجلس شورایلی بود و دوم فراوانی روزنامه‌های فارسی در داخل و خارج که بنا گاه بارانی وزید و مجلس شورایملی خراب و جریده نگاران برخی شهید و بعضی نایاب شدند تا ناگهانی در هفته گذشته سه شماره ( ۱۱٫۱۰٫۹) شمس از افق استانبول تأییده و باداره حکمت رسید لهذا صاحب امتیاز جریده شمس (آقای سید حسن خوی) صاحب کتابخانه شمس را تبریک می‌نمائیم و بقاء آنرا خواهانیم. »

(۷۰۲) شمس

روزنامه شمس در طهران مدیری و صاحب امتیازی (میرزا سلیمان خان خسروی) تأسیس و در سال ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است. آغاز انتشار شمسی در سرطان سال مذکور بوده و شماره اول سال دوم آن در چهار صفحه بقطع بزرک، با چاپ سربی؛ در مطبعه (سعادت) طبع و در تاریخ پنجشنبه ۲۵ دلو ۱۳۰۲ مطابق ۷ رجب ۱۳۴۲ قمری منتشر شده درجات روزنامه شمس پس از درج مقاله اساسی عبارت از مقالات مختلف و اخبارولایات و مرکز می‌باشد و من جمله مقاله اساسی شماره اول سال دوم تحت عنوان (فکر اساسی کنید) ومقاله دیگر آن بقلم (محمد علی اطمینان) تحت عنوان (انقلاب. انقلاب در زمینه اقتصاد) نوشته شده است.

طرز انتشار شمس هفتگی قید شده و آیه الشمس تجری لمستقر ل‌ها. بالای اسم روزنامه بعنوان شمار در هر شماره طبع گردیده است. قیمت اشتراک در همه جایکاله وشش ماهه ۴ تومان. تک نمره با کاغذ معمولی شش شاهی اعلانات و اوایح بقیمت مناسب پذیرفته میشود. محل اداره: روزنامه طهران. بالاخانه شمس العماره. شماره دوم سال دوم شمس در تاریخ چهارشنبه ۸ حوت ۱۳۰۲ چاپ و توزیع شده است. در شماره ۶ سال دوم مجله الکمال منطبعه خراسان؛ مورخ ۲۵ سرطان ۱۳۰۱ شمسی شرحی بعنوان (طلوع دیرین در طهران) راجع بروزنامه شمس و روزنامه خورشید نوشته که خلاصه از آنچه راجع بروزنامه شمس است ذیلا نقل می‌نمائیم:

در موقع تیرگی افق سیاست و پراکندگی افکار عمومی خورشید جهان افروز جریده فریده شمس که در خاتم سلیمانی نقش نگین خسروانی داشت از افق طهران طالع جریده مزبور بقلم ادیب دانشمند آقای میرزا سلیمان خان خسروی که در مطبوعات عدیده آثار قلمی‌ایشان یادگار گذاشته شده نگاشته می‌شود و موقتاً بطور هفتگی طبع و سالی پنج تومان وجه اشتراک دارد. مقاله شماره اول آن جریده تحت این عنوان است: نهضت اسلام - قدم اول)>

(۷۰۳) شمس طالع

روزنامه شمس طالع در طاهران در سال ۱۳۲۰ قمری منتشر شده است. برون که شرح مذکور را نوشته (ص ۱۱۲ کتاب مطبوعات و شعر فارسی) اضافه می‌کند که نمونه‌ای از این روزنامه را در دست ندارم.

(۷۰۴) شورای ایران

روزنامه هفتگی شورای ایران در تبریز از طرف (انجمن مشورت) تأسیس و در سال ۱۳۲۶ قمری منتشر شده است و نمره دوم این روزنامه در تاریخ ۱۹ ربیع الثانی سال مذکور انتشار یافته و ملک آن سیاسی و طرفدار آزادی و مساوات است مؤسسین و نویسندگان اصلی روزنامه سه نفر آزادیخواه مقتول مرحومین (میرزا سعید سلماسی - سید حسن شریف زاده و حاجی علی دوا فروش) می‌باشند. (تاریخ مطبوعات برون ص ۱۱۲). مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان راجع شورای ایران بطور اختصار یادآور شده می‌نویسد: روزنامه هفتگی منتشر در تبریز با چاپ سربی از طرف انجمن مشورت در ۱۳۲۶. »

سید حسن شریف‌زاده - مرحوم سید حسن شریف‌زاده که از مؤسسین و نویسندگان شورای ایران بوده فرزند مرحوم سید محمد شریف العلمای تبریزیست. نامبرده از مجاهدین بنام مشروطیت در تبریز است. پس از بمخاطره افتادن مشروطیت و اختلاف بین محمد علی میرزا ر و وکلای مجلس شریف‌زاده از آزادیخواهانی بود که بیش از سایرین مرم را یحفظ مشروطیت وقانون اساسی تشویق می‌کرد و با نطق‌های آتشین شور آنان را دوصد چندان می‌نمود. پس از اعلان مشروطیت از طرف اهالی تبریز بعضویت انجمن ایالتی تبریز شد و بالاخره در روز ۲۷ رجب ۱۳۲۶، قمری موقعیکه از انجمن بخانه می‌رفت هدف گلوله چند تن قرار گرفت و چون بسختی مجروح شده بود پس از چند ساعت در گذشت. شرح احوال مرحوم شریف‌زاده بتفصیل در تاریخ مشروطه کسروی و شماره دهم سال سوم مجله یادگار مذکور است.

(۷۰۵) شورای بلدی

روزنامه هفتگی شورای بلدی در ۱۳۲۰ قمری در طهران منتشر شده است. برون که نام این روزنامه را ضبط کرده ) ص ۱۱۲ کتاب برون ( اضافه می‌کند که من نمونه آن را ندیده‌ام.

(۷۰۶) شوش

در تاریخ ۲۴ تیرماه ۱۳۰۴ امتیاز روزنامه شوش در خوزستان بمدیری (میرزا هدایت اله فلسفی) از تصویب شورایعالی معارف گذشته است. روزنامه شوش که صاحب امتیاز و مدیر آن (هـ فلسفی شیرازی) ثبت شده در شهر محمره از بلاد خوزستان انتشار یافته و نگارنده چند شماره آنرا که متعلق بمهرماه ۱۳۰۵ شمسی بود سابقاً دیده‌ام ولی فعلا نمونه‌ای از آنرا در دست ندارم.

(۷۰۷) شوری

روزنامه شوری در طهران مدیری (ناصر الاسلام گیلانی) تأسیس و در سال ۱۳۳۲ قمری هفته سه بار منتشر شده است. روزنامه چهره، نما در شماره ۸ سال ۱۱ مورخ ۱۵ جمادی الاول ۱۳۳۲ قدری راجع بانتشار روزنامه شوری اینطور نوشته است: «گرامی نامه روزنامه نامی‌شوری منطبعه طهران از کلاه یگانه فاضل دانشمند عزیز و فرزانه کامل بی نظیر آقای ناصر الاسلام رشتی است که سال‌های متمادیت در طریق حفظ استقلال ایران و آزادی ایرانیان با نواع مخاطرات و زحمات خود را دچار ساخته که ما بموقع خود ذکر اعمال غیرت اشتمال‌ایشان را در صفحات گذشته چهره نما نموده‌ایم. »

در کتاب مختصر تا ریخ مجلس ایران از انتشارات کاوه صفحات ۶۷ و ۷۹ راجع بمدیر روزنامه شوری می‌نویسد؛ سید یحیی رشتی ملقب بنا صر الاسلام پسر سید حسن ندامانی مدیر روزنامه شوری منطبعه تهران در دوره دوم مجلس شورایملی که از تاریخ دوم ذیقعده ۱۳۲۷ قمری تا ۳ محرم ۱۳۳۰ دائر بوده وکیل (فومن و شفت و گسگر) بوده و مسلک اعتدالی داشته است. در دوره سوم مجلس که تاریخ افتتاح آن ۱۶ محرم ۱۳۳۳ قمری و تاریخ انفصال آن ۷ محرم ۱۳۳۴ قمری بوده مجدداً از طرف اهالی فومن و شفت و کار انتخاب شده و ملک اعتدالی داشته است.

مرحوم ناصر الاسلام یکمرتبه در سال ۱۳۳۰ قمری از طرف روس‌ها زندانی گردید بدینقسم که روس‌ها در سال مذکور پس از وقایع تبریز و گلوله بستن بحرم حضرت رضا، در طهران قریب پنجاه نفر را حبس و زندانی نموده که من جمله سید علی یزدی؛ ناصر الاسلام رشتی، سید محمدرضا مساوات؛ شریف‌زاده و رفیع‌زاده و سلیمان میرزا بودند روزنامه شوری در ۱۶ ذیحجه ۱۳۳۳، قمری سال دوم انتشارش بوده و مرحوم ناصر الاسلام در سال ۱۳۰۱ شمسی در نظر داشته است مجدداً روزنامه را در طهران منتشر نماید ولی نگارنده از انتشار مجدد آن اطلاع قطعی ندارم. طلوع مجدد شوری را در شماره ۶ دوره پنجم روزنامه نو بهار مورخ سه شنبه ۸ عقرب ۱۳۰۱ شمسی بدین قسم خبر داده است: « بقرار اطلاع اخیر روزنامه شوری که از جراید قدیمی و از مؤسسات ملی و مهم و یکی از یادگارهای درخشان دوره سوم مجلس شورایملی، است در تحت مدیریت عنصر آزادیخواه و فاضل آقای ناصر الاسلام مدیر سابق شوری و نماینده دوره سوم مجلس بزودی منتشر خواهد شد. »

(۷۰۸) شهاب

روزنامه شهاب در طهران بمدیری و مؤسسی ) فخر الدین (وفا) تأسیس و در سال ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است شماره ۷۴ شهاب با قطع بزرک و با چاپ حربی مؤسسی و نگارندگی ( فخر الدین وفا ( طبع و در تاریخ ۱۳ شعبان المعظم ۱۳۴۱ قمری انتشار یافته. شهاب روزنامه‌ایست اخباری و پس از درج مقاله راجع باوضاع روز، مقالات مختلف واخبار بتفصیل در آن درج است. در شماره ۷۴ در ضمن اخبار روزنامه می‌نویسد: آقای میرزا محمد علیخان جاهد که یکی از جوان‌های تحصیل کرده است از طرف اعلیحضرت همایونی بلقب بنیل‌امیر جاهد مفتخر گردید. »

در دوره پنجم مجلس تفتینیه چهارده نفر از نمایندگان که با رویه سردار سپه مخالف بوده دسته اقلیت را تشکیل می‌دادند. پیشوای اقلیت در مجلس مرحوم سیدحسن مدرس بود در خارج مجلس نیز هده از مدیران جراید وابسته بدسیله اقلیت بوده و مدیران جراید المیت عبارت بودند از آقایان رسا مدیر روزنامه قانون؛ عباس اسکندری مدیر روزنامه سیاست رحیم‌زاده صفوی مدیر آسیای وسطی و فخر الدین وفا مدیر روزنامه شهاب • مدیران جراید وابسته باقلیت پس از قتل میرزاده عشقی بعنوان نداشتن تأمین جانی از حکومت وقت در مجلس شوری تحصن اختیار کرده و نامه‌ای برئیس مجلس نوشته‌اند. مدیر روزنامه شهاب علاوه بر امضای نامه مدیران جراید اقلیت، ورقه بعنوان ضمیمه شماره ۱۳۳ روزنامه شهاب مورخ دوشنبه ۴ ذیحجه ۱۳۴۲ قمری طبع و منتشر کرده. در این ورقه مقاله شیوالی بعنوان (مرگ شاهر - خون بیگناه) نوشته شده و آن را آقای علی اکبر سلیمی در مقدمه دیوان عشقی منطبعه سال ۱۳۲۴ شمسی نقل کرده با این تفاوت که رباعی زیر بعنوان ماده تاریخ مراک عشقی در مقاله مندرج در مقدمه دیوان چاپ نشده و دروزقه ضمیمه موجود است:

رباعی

دیو مهیب خودسری چون زغضب گرفت دم
امنیت از محیط ما رحته بست و گشت کم
 
حربه وحشت وترو کشت چو میرزاده را
سال شهادتش بخوان: عشقی قرن بیستم.
 
(۱۳۴۲)
 

رباعی مذکور اثر طبع شهید راه آزادی فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان است. از روزنامه شهاب فعلا تا شماره ۱۳۶ سال سوم مورخ سه شنبه ۱۲ ذیحجه ۱۳۴۲ قمری در دست است لازم است یادآور شویم که پس از مدتی که از نشر روزنامه شهاب گذشته آقای فخر الدین و ناموس و آقای علی افضلی بعنوان مدیر معرفی شده‌اند در آخرین شماره که از روزنامه در دست است نیز آقای علی افضلی مدیر روزنامه معرفی شده است. آقای فخرالدین و فا همان کسیست که مدتی روزنامه رسمی را عهده دار بوده و برای اطلاع از این جهت بحرف و کتاب رجوع شود.

(۷۰۹) شهاب ثاقب

روزنامه شهاب ثاقب در طهران بمدیری (میرزا احمد نراقی) تأسیس و در سال ۱۳۳۳ قمری منتشر شده است. شماره اول سال اول شهاب ثاقب در هشت صفحه بقطع وزیری با چاپ سربی طبع و در تاریخ دوشنبه ۲۵ محرم الحرام ۱۳۳۳ قمری مطابق ۲۲ قوس ۱۲۹۲ شمسی و ۱۴ دسامبر ۱۹۱۴ میلادی انتشار یافته. در این شماره صاحب امتیاز و مدیر مسئول (آقازاده نراقی) و محل اداره: طهران. جلوخان شمس العماره و عنوان تلگرافی: طهران شهاب، معین گردیده است. طرز انتشار روزنامه هفته سه نمره وقیمت تک نمره چهار شاهی است. در عنوان روزنامه، شهاب (روزنامه فارسی ملی مستقل الافکار) معرفی گردیده و مندرجات آن پس از درج مقاله اساسی، اخبار داخله و بیشتر وقایع واخبار مربوط بجنک بین‌المللی است.

مقاله افتتاحی روزنامه تحت عنوان ( پروگرام دولت ایران بمناسبت افتتاح دوره سوم (پارلمان) است و بعد متن نطق اعلیحضرت و سپس خلاصه از مذاکرات مجلس شورای ملی وحوادث اخیره جنک بین‌الملل مندرجات شماره اول شهاب ثاقب را تشکیل می‌دهد. قبل از آنکه شماره اول روزنامه طبع و توزیع گردد ) بیان نامه ( از طرف اداره روزنامه شهاب ثاقب در دو صفحه چاپ و در تاریخ پنجشنبه ۲۱ محرم ۱۳۲۲ قمری منشر شده است.

مندرجات بیان نامه بدینقسم شروع می‌گردد: « روزنامه شهاب ثاقب در هفته آنه بیاری خداوند متعال با‌امیدواری بغیرت و حمیت و معارف پرستی هموطنان عزیز در ساحت انظار عامه معروض می‌گردد. در این ورقه برای روشن شدن مقصد و مرام خود نکات زیر را یاد‌آور شده اولاً سعی خواهیم کرد روزنامه در اوقات معینه منتشر شود ثانیاً عجالنا با کمی کاغذ بواسطه جنک بین‌المللی هفته سه نمره طبع می‌کنیم تا لنا منظور تقویت حکومت ملی است ۴ تقویت حکومت ایران ۵ انبساط روح عدالت و حسن جریان تحصیل اخبار معتبره. » شماره اول روزنامه در مطبعه ایران طبع شده و همانقسم که یادآور شدیم. نت مندرجات آن وقایع و اخبار جنک بین‌المللی است.

آبونه سالیانه یکصد و پنجاه نمره در طهران ۴۵ قران، ولایات داخله ۵۰ قران قیمت اعلانات سطری سه قران. صفحات دیگر سطری می‌. شاهی. تک نمره پنجشاهی. از روزنامه شهاب ثاقب فعلا تا شماره ۴۴ مورخ یکشنبه ۲۶ جمادی الاول ۱۳۳۳ قمری مطابق ۲۱ حمل در دست است.

ولی بطور قطع روزنامه تا ذیحجه سال مذکور منتشر می‌شده است. قطع و سبک روزنامه در تمام شماره‌ها مانند شماره اول است.

(۷۱۰) شهامت

روزنامه شهامت در شهر مشهد بیداری و صاحب امتیازی (محمد رضا - رهنما) تأسیس و در سال ۱: ۰۶ شمسی منتشر شده است. امتیاز روزنامه در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۰۶ بنام (میرزا محمد رضای رهنما خراسانی) در خراسان از تصویب شورایعالی معارف گذشته است و در همان سال انتشار یافته، طرز انتشار روزنامه ابتدا هفتگی و یعد یومیه بوده و در مطبعه (حسنی) طبع شده است.

شماره ۶۳ سال دهم روزنامه بومیه شهامت بصاحب امتیازی و موسی (م. رهنما روی یک ورق بزرگ در مطبعه سربی ) حسینی ( چاپ و در تاریخ شنبه چهارم ذیحجه الحرام ۱۳۵۶ قمری مطابق ۱۶ بهمن ۱۳۱۶ شمسی و ۵ فوریه ۱۹۲۷ میلادی منتشر گردید. جای اداره خیابان خروی. آدرس تلگراف: مشهد شهامت نمره تلفون ۸۰ بهای روزنامه یکساله. داخله ۵۰ ریال؛ خارجه ۷۰ ریال. ششماهه داخله ۳۰ ریال خارجه ۴۰ ریال. تکشماره ۲۰ دینار، پس از دو روز ۵۰ دینار. ارزش آگهی: صفحه اول سطری دو ریال. صفحه دوم سطری یک ریال. شماره مسلسل نمره ۶۳ سال دهم؛ ۲۶۸ است. هر صفحه روزنامه پنج ستون و مندرجات آن مانند سایر جراید محلی عبارت از اخبار داخله و محلی و مختصری از اخبار خارجه و تعداد زیادی آگهی‌های ثبتی و غیره است.

(۷۱۱) شهربانی

مجله شهربانی در طهران بمدیر مسئولی (سلطان پارسا) تأسیس و شماره اول سال اول آن در ۶۴ صفحه بقطع بتی در مطبعه سربی (فردوسی) طبع و در تاریخ دیماه ۱۳۱۴ شمسی منتشر شده است. نامه شهربانی مجله‌ایست ماهیانه و مشتمل بر مطالب (فنی - علمی - ادبی) راجع بعلت پیدایش و نشر مجله شرحی در ضمن مقاله مقاله افتتاحی تحت عنوان (ترقی و تکامل) ذکر کرده که ما برای مزید اطلا خوانندگان قسمتی از آنرا ذیلا نقل می‌نمائیم:

« در سایه توجهات عالیه شاهنشاهی و در پرتو اشعه زرین، همان آفتاب عالم افروز بر گیاه‌ها و گل‌های پژمرده بوستان ایران طراوت و روانی تازه بخشیده زمستان سرد فساد و خرابی می‌دل بهار جانفزای عمران و آبادی گردید. در قلیل زمانی تمام تشکیلات اداری و اجتماعی ما عوض شده و در کلیه مظاهر زندگانی فروغ‌تر قی و تعالی و اصلاح تابیدن گرفت... از جمله مؤسسات اداری اداره کل شهربانی است که کارکنان آن با عشقی سرشار در انجام وظیفه منحوله کوشیده وسعی می‌کنند در این جنبش تکاملی از سایرین عقب نمانده خدمت و فداکاری‌های خود را قابل جلب توجه شاهنشاه عظیم الشان خویش بسازند. البته در این موقع که روح تکامل و علاقه بترقی کا ابد مامورین شهربانی حلول کرده باین درجه کوشش اکتفا ننموده و جدیت خواهم نمود بکمال مطلوب خویش نائل گردیم... ضمن اصلاحاتی که رؤسای وقت اداره کل شهربانی در نظر گرفتند در داخله خود عملی نمایند تأسیس مجله پلیس بود. اینک نظر باینکه تشکیلات پلیس تمام ممالک متمدنه دارای مجلات مخصوص هستند و وجو د مجله مزبور برای آشنا نمودن مامورین شهربانی باصول جدیدی که در دنیا بمنظور کشف جرائم و جنایات معمول و مجری می‌گردد از جمله واجبات و ضروریات است اداره کل شهربانی در نظر گرفته مجله فوق الذکر را که سابق بر این همه ماهه مر تباطیع و منتشر نمی‌گشت منظماً طبع و منتشر سازد[۴] منتهی برای اینکه مورد توجه و استفاده واقع گردیده و وظایف محوله را کماه وحقه ادا نماید تغییراتی در وضع آن داده خواهد شد اولاً باسم نامه شهربانی نامیده خواهد شد. ثانیاً در قطع و طرز چاپ آن دقت مخصوص بعمل خواهد آمد. ثالثاً حاوی مسائل پلیسی؛ جنانی؛ معرفت النفسی روان شناسی و یک سلسله مباحث علمیه مهمی بوده و مطالعه آن وسیله فزونی اطلاعات خوانندگان خواهد گشت. در خاتمه تذکر داده می‌شود مقداری از اوراق ا بنشماره چندی قبل و پیش از تصویب کلمات و اصطلاحات اخیر بطبع رسیده و نظر با پنکه تجدید آن موجب خسارت عمده بود بحال سابق باقی ماند و البته از شماره آینده این م نقصت موجود نخواهد بود. ع. پارسا. »

نامه شهربانی هم ماهه مرتباً در ۶۴ صفحه بقطع پستی با کاغذی خوب وطبعی مرغوب و گراور‌های متعدد و مطالب بسیار مفید فتی وجنائی منتشر گردید. و شماره ۱۲ سال اول آن در آذر ماه ۱۳۱۵ شمسی در ۶۴ صفحه بقطع مذکور انتشار یافته است. مجله شهربانی دنباله نشریه اداره کل شهربانی بنام مجله پلیس است که متجاوز از یکسال و نیم تعطیل بوده و مجدداً باین نام منتشر شده است و ما بتفصیل در حرف ب کتاب از تاریخچه مجله پلیس گفتگو کرده‌ایم.

مندرجات مجله شهر بانی عبارت از مسائل و حوادث جنائی و اخبار جاسوسی و قوانین و نظامات جنائی وغیر جنائیست که در هر شماره بمناسبت این وقایع گراور‌های متعددی نیز درج شده و فهرست مندرجات در هر شماره در قسمت داخلی پشت جلد مجله طبع گردیده است. وجه اشتراک مجله: یک اله داخله ۶۰ ریال. خا ۹۰ ریال، ششماهه ۳۵ ریال و ۵۰ ریال. در مورد بانوان و دانش‌آموزان سالی ده ریال تخفیف منظور می‌شود. نسبت بمامورین شهربانی طبق مقررات متحدالمآل نمره ۱۲ است. مجله شهربانی تاکنون هم بوضع بهتر و با مطالب مفید‌تری در هر نوبت یگهزار نسخه از آن که قیمت هر نسخه بات ریال است منتشر می‌گردد.

پاسیار دوم علی پارسا - شرح احوال آقای علی پارسا مدیر مسول مجله شهربانی بدین قرار است: «یگاعت بعد از ظهر روز جمعه سی‌ام دی ۱۲۲۲ شمسی آقای پاسیار ۲ علی پارسا رئیس شهربانی مشهد پس از چند روز کسالت در سن ۵۰ سالکی در گذشت و جنازه با تشریفات و احترامات لازمه بخاک سپرده شد. مرحوم پارسا که از پایوران فاضل و دانشمند اداره کل شهربانی بشمار می‌رفت پس از اتمام تحصیلات ابتدائی خود در کاشان بتهران عزیمت نموده و در مدرسه الیانس بتحصیل پرداخت متأسفانه بعلت آلودگی‌های زندگی و تعهدات وجدانی که برای اداره عا تله برادران کوچک‌تر از خود بگردن داشت، ناچار بترک تحصیل شد و در اداره شهربانی کل کشور بخدمت مشغول گردید و با حقوق ناچیزی سر پرستی عائله خود را بعهده گرفت ولی دست از ادامه تحصیل باز نداشت و به مطالعه در علوم تاریخ؛ جغرافیا وفلسفه و السنه خارجه پرداخت. پاسیار پارسا مدت سال و‌اندی در دواتر مختلف شهربانی مشغول خدمت بود و در سال‌های اخیر در ضمن تصدی مشاغل مهم و ریاست دوائر وادارات تنظیم نامه شهربانی را بعهده داشت که دوره چند ساله آن بهترین نمونه ذوق و دانش او بود.

مرحوم پارسا علاوه بر مدیریت این مجله نفیس تألیفاتی نیز از خود بیادگار گذاشته که غالب آن‌ها از زبان خارجی ترجمه شده و مشتمل بریک سلسله رمان‌های جالب از قبیل (می پرست)، (شهوت پرست)(مهمانخانه مرگ)، (دست جنایتکاران)؛ (شبح مرموز) و (واترلو) می‌باشد. این مرد دانشمند در رشته‌های پلیسی و جنایی نیز مطالعات زیاد داشت و اغلب با وران جوان شهربانی از محضر درس او در آموزشگاه پایوری برخوردار شده‌اند.

مرحوم پارسا علاوه بر مقام عامی از کارم اخلاقی نیز بهره فراوان داشت و یکی از صفات بارز وی حس تعاون و شفقت او بود. از بینوایان دستگیری می‌کرد و از اطفال خویشا و ندان فقیرش در منزل خود پرستاری می‌نمود و گرچه ظاهراً بنظر عصبانی می‌آمد لیکن آنهائیکه از نزدیک با او تماس داسته‌اند می‌دانند که وی مردی خوش مشرب و مهربان بود و بهمین جهت دوستان صمیمی بسیار داشت. بهرحال پارسا یکی از خدمت گذاران برجسته و فعال شهربانی و مردی دانش دوست و اهل قلم و مطالعه بود و همواره خدماتش مورد توجه قرار می‌گرفت. شماره ۱۴ سال سوم اطلاعات هفتگی مورخ بهمن ۱۳۲۲. »

(۷۱۲) شیپور

در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۳۰۶ شورایعالی معارف امتیاز روزنامه شیپور را در شیراز بنام آقای «میرزا منصور خان خشنود» تصویب نموده است.

(۷۱۳) شیخ چغندر

روزنامه شیخ چقدر در طهران بمدیر مسئولی (حاجی نصرت الله ابو الدمالی) و سردبیری و صاحب امتیازی «میر فتحعلی» تأسیس و در سال ۱۳۲۹ قمری منتشر شده است. شماره اول سال اول این روزنامه در چهار صفحه بقطع وزیری با چاپ سنگی در مطبعه «طهران باغ مروی مطبعه میرزا علی اصغر» طبع و در تاریخ چهارشنبه دهم شوال المکرم ۱۳۲۹ قمری منتشر گردیده اسم روزنامه «شیخ چغندر» بخط نستعلیق درست در عنوان روزنامه چاپ شده و عنوان مراسلات: طهران. کوچه پهلوان یزدی نمره ۱۱ معین شده است. طرز انتشار روزنامه هفتگی و قیمت اشتراک آن به ینقرار است: طهران سالیانه ۱۲ قران، ششماهه ۷ قران سه ماهه ۵ قران. ولایات ترتیب ۲۰ قران، ۱۲ قران ۶۰ قران. خارجه ۳۰ قران، ۲۰ قران؛ ۸ قران، تکنمره طهران صد دینار. مندرجات صفحه اول و چهارم عبارت از مقالات اساسی و اخبار متفرقه و صفحه دوم و سوم مشتمل بر کاریکاتور است بنابراین شیخ چغندر روزنامه‌ایست مصور هفتگی، کیک، مقاله افتتاحی روزنامه تحت عنوان (وطن در چه حال است) و بدین قسم شروع می‌گردد:

«از ابتدای دوره مشروطیت تا کنون کسانیکه اوضاع مملکت را مرتباً تعاقب کرده می‌دانند که این وطن بلا دیده ما دو چار چه صدمات شده و جسد نجیبش هدف گلوله‌های خارجی و داخلی گردیده است. از همه بالاتر این بود که تمام زخم‌ها تیکه بواسطه اقراض (! ) و جهالت ابناء ناخاف این مملکت به بدن ما در وطن رسید. هر یک از دیگری کاری‌تر و در موقع بروز هر یک از بس مرض مزمن بوده درد‌های بیدرمان گذشته بکلی فراموش و توجه عامه بآن مرض آخری جلب می‌شود... (در این مقاله شرحی راجع بعلت انتشار ومسلک روزنامه ننوشته است. » پس از سرمقاله مذکور چند سطری بعنوان (اوضاع فلکی) بدینهم نوشته است: « اوضاع کواکب در این ماه دلالت دارد بر ترقی عناصر فاسده و ملایمت هوا و گرانی ارزاق و پریشانی رعیت و رنجبر و ملحق شدن سالارالدوله برشید و ارشد و انتظار محمد علی میرزا اقدامات فرما نفره‌ای آذربایجان را. » اما دو صفحه کاریکاتور این شماره. در یک صفحه کاریکاتور (شعاع السلطنه و سالارالدوله وارشدالدوله وصمد خان و مجلل» رسم شده که پشت سرهم عقب سر یک نفر اروپائی‌ایستاده‌اند و اروپائی بآن‌ها می‌گوید: « اخ در برو از تو که کاری ساخته نشد من حالا فارس را بکار آوردم » صفحه دیگر قضایای مربوط به بمباردمان تبریز است.

شماره سوم روزنامه نیز مانند شماره اول در چهار صفحه طبع و در تا ریخ یام شنبه ۲۸ شهر شوال المکرم ۱۲۲۹ قمری انتشار یافته از این شماره در زیر عنوان روزنامه این سطر اضافه شده است: « جریده‌ایست مصور طرفدار استقلال ایران جریده آزاد است در هر نمره تاریخ زندگانی معروفین را درج می‌نماید. » مندرجات این شماره قسمتی از آن مطالب جدی و قسمتی نکامیست و این قسمت تحت عنوان «خواب دیدن شیخ چغندر» نوشته شده. یک صفحه کاریکاتور این شماره تصویر دو نفر اروپاتیست که این مذاکرات بین آمدو ردو بدل می‌شود، مسیو شما اهل کجا هستید؟ من اهل تازه عالم. اینجا چه میکنی ۲ آمده‌ام برای جمع‌آوری بیت المال. بمرغ من هم دانه می‌دهی. «توضیح آنکه جلوی یکنفر مرغی و جلوی دیگر سگی است» آری، شما که باشید؟ من اهل هند. زبان انگلیسی می‌دانی؟ رعیت انگلیس هم هستم. البته من شما را و مرغهای شما را از خود راضی می‌کنم از روزنامه شیخ چغندر تا شماره سوم در دست است و برون همین شماره را فقط در دست داشته ولی نگارنده شماره اول آنرا نیز در دست دارم چنانچه فوقا خصوصیات آن نقل شد.

(۷۱۴) شیدا

روزنامه شیدا زبان فارسی و ترکی در شهر استانبول تاسیس و در سال ۱۳۲۹ قمری منتشر شده است . شیدا روزنامه ایست مصور و نیمه فکاهی و هر پانزده روز یکبار منتشر میشده مدیر روزنامه (محمد ضیاءالدین) بوده و روزنامه وسیله چند تن از محصلین ایرانی اداره میشده و منجمله صاحب امتیاز و نویسنده آن (حاجی حسن دان جعفر زاده) و مدیر اداره (مظفرخان اسماعیل زاده) و تصاویر روز نامه بوسیله (میرزا عبد الحسین خان طاهر زاده) رسم شده است . شماره اول روز نامه شیدا در چهار صفحه بقطع ۱۳ و سه چهارم اینچ طبع و در تاریخ ۲۹ شوال ۱۳۲۹ قمری نتشر شده و صفحات اول و چهارم مخصوص رسم کاریکاتور است . اسم روز نامه شیدا خط نستعلیق درشت و در دو طرف آن خصوصیات روزنامه نوشته شده و در زیر عنوان این عبارت درج است : « روزنامه ایست فارسی و ترکی ملک اش بیان حقیقت است . عنوان مراسلات اسلامبول . محمود پاشا . وجه اشتراک در ایران سالیا ، ۱۵ قران . در اسلامبول ۳۰ فروش . قیمت یک نمره پنجشاهی . (نسخه مسی ۲ بازه) ۰از روزنامه شیدا جمعا پنج شماره نشر شده و شماره پنجم آن مورخ بتا ریخ یکشنبه دوم محرم ۱۳۳۰ قمریست . کاریکاتور صفحه اول این شماره راجع باولتیاتوم دوم روس است که در زیر آن این مذاکرات بین یکنفر روسی و ایرانی رد و بدل میشود : دروس این اولتیماتوم دوم را هم قبول کنید دیگر دوستی ما برقرار خواهد بود . دیگر حال تحمل نداریم . شیدا - قدری بایست که جوابش را آوردم .»

مرحوم تربیت بطور اختصار راجع بشیدا اینطور مینویسد : « روزنامه نیم ماهه هزلی منتشر در استامبول بمدیری حاج حسن جعفر زاده تبریزی در ۱۳۲۹.»

(۷۱۵) شیراز با اخوت شیراز

روزنامه شیراز در شهر شیر از تاسیس و منتشر شده است . برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی ( ص ۱۱۳ ) مینویسد من نمونه این روزنامه را در دست ندارم و با وجود این سال انتشار شیراز را ۱۳۲۸ قمری ضبط کرده در صورتیکه سال مذکور اشتباه است و سال تاسیس و انتشار روزنامه شیراز قبل از شوال ۱۳۲۷ در پست . مدیر روزنامه حبل المتین خبر انتشار دو روزنامه دار العلم و شیراز را در شماره ۱۸ سال هفدهم مورخ ۲۴ شوال ۱۳۲۷ قمری روزنامه حبل المتین بدینقسم نوشته است : دو اخبار یکی بنام دار العلم و دیگری باسم شیراز دائر شده خیلی مایه امید واری گردیده است .» بنابر این مسلم است که شیر از قبل از شوال سال مذکور انتشار یافته روزنامه دارالعلم نیز بقسمیکه در حرف دال کتاب بتفصیل یادآور شده ایم در سال ۱۳۲۷ قمری منتشر شده است .

بعقیده نگارنده اسم اصلی و صحیح این روزنامه اخوت شیراز میباشد و اشتباها برون آنرا بنام شیراز ضبط کرده است و جای آن داشت که ما در جلد اول کتاب در در حرف الف تفصیل این روزنامه را ذکر کرده باشیم ولی برای رفع این اشتباه و اینکه تصور نشود شرح روزنامه (شیراز) از قلم افتاده باین مجلد موکول کردیم اکنون بتفصیل خصوصیات روزنامه (اخوت شیراز) می‌پردازیم:

روزنامه اخوت شیراز در شهر شیراز بمدیری (خادم استان فقرای نعمت اللهی عبد الکریم معروفعلی) و معاونت (میرزا سید حسینخان طهرانی دبیر تاج الشعرا) بصاور هفتگی تأسیس و شماره اول آن با چاپ سنگی در (مطبعه اسلامیه) طبع و در چهار صفحه بقطع وزیری در تاریخ ۱۴ شهر ربیع الثانی ۱۳۲۶ قمری توزیع گردیده است. اسم روزنامه (اخوت شیراز) با خط نسخ درشت نوشته شده: و در بالای آن تصویر دو دست که جمله (یدالله فوق‌ایدیهم) زیر آن چاپ گردیده، رسم شده است. عنوان مراسلات: انجمن اخوت شیراز. قیمت اشتراک سالیانه شیراز ۱۵ قران؛ سابر بلاد ایران ۱۷ قران. خارجه قیمت خارجه قیمت پست اضافه می‌شود.

مقاله افتتاحی روزنامه که در شماره اول طبع گردیده بدینقسم شروع می‌شود: «بر اخوان بصیر و دانش پژوهان روشن ضمیر که روی گفتار ما با آنان است پوشیده و پنهان نیست که سبب ترقی هر مملکتی از ممالک متمد نه نخست و هله نشر جراید با فواید و افکار بکار صاحبان اخبار است که بدون غرض ومرض مطالب مهمه را که مبتنی بر ترقی وطن و رفاهیت ابناء زمن است اشاعه دهند... » در شماره اول تلاوه بر سرمقاله مذکور اخبار شیر از تحت عنوان (ورود موکب فیروزی کو کب مسعودی) و نیز اخبار دیگر شهری راجع باداره نظمیه و غیره و هم چنین در صفحه‌ی مطالبی تحت عنوان (سؤال و جواب) بامضای «معروفعلی» درج است. شماره دوم اخرت شیراز در تاریخ جمعه ۲۱ ربیع الثانی ۱۳۲۶ قمری منتشر شده و از شماره سوم تصویر (تبرزین و کشکولی) در عنوان روزنامه اضافه گردیده است. از روزنامه اخون شیر از نگارنده فعلا تا شماره پنجم آنرا در دست دارم.

(۷۱۶) شیرکوه

روزنامه شیر کوه در شهر یزد بصاحب امتیازی و نگارندگی «شیخ احمد مدیر» تأسیس و در ذیقعده ۱۳۴۰ قمری منتشر شده است. اسم روزنامه «شیرکوه» بخط نستعلیق در وسط مربعی چاپ و در چهار زاویه آن کلمات (رنجبر - کارگر دهقان - زارع) درج شده است. شیر کوه روزنامه هفتگی بوده و با چاپ سنگی (مطمه شیرکوه یزد) طبع می‌شده. قیمت اشتراک سالیانه آن یزد ۳۰ قران سایر بلاد اجرت بست اضافه می‌شده است تاک نمره ۷ شاهی. قیمت اعلانات سطری دو قران و لواح و مکاتیب خصوصی در حکم اعلان است. محل اداره: وزد اداره شیر کوه.

شماره ۱۲ سال دوم شیرکوه روی یک ورق بزرک با چاپ سنگی طبع و در تاریخ ۱۹ ربیع الاول ۱۳۴۲ قمری مطابق ۱۶ برج عقرب تنگوزئیل ۱۳۰۲ شمسی انتشار یافته سرمقاله این شماره تحت عنوان «تصورات باطل» بدینقسم شروع می‌گردد «ممکن است بعضی از افراد ملت تصور کنند که فقط لفظ مشرومله در هر ملکنی بزبان ملت جاری شد باید کمال‌امیدواری را در حسن استقبال و خیر عاقبت آندلت حاصل نموده خوش حال آن مملکت اساس مشورت بر با و آثار قانون پیدا می‌شود و برای سعادت آن ات و ترقی آن مملکت دیگر جای شبهه باقی نیست.... » علاوه بر سرمقاله مذکور (اخبار تلگرافی رؤیتر) و (اخبار داخله) و اشعاری بعنوان (گل زرد) از م. نجانی و نیز چند خبر راجع بشهر یزد درج شده. این رباعی نیز از مدرس بزدی در صفحه اول چاپ گردیده است.

افسوس که در بی‌هوا و هوسیم
وز جهل گرفتار بهر خار و خسیم
 
دردا که همیشه از نادانی خویش
چون مرغ گرفتار برنج قفسیم
 

روزنامه شیرکوه در اوائل سال ۱۳۰۶ شمسی پس از مدت‌ها تعطیل مجدداً با بدایره انتشار گذاشته و شماره اول آن که مصادف با ششمین سال تأسیس روز نامه است در اردیبهشت سال ۱۳۰۶ منتشر گردیده است شماره ششم سال شش شیرکوه در چهار صفحه بقطع کوچک خشتی با چاپ سربی طبع و بصاحب امتیازی و مدیر متولی شیخ احمد مدیر در تاریخ ۲۹ اردی بهشت ۱۳۰۹ شمسی منتشر شده است. در این نوت روز نامه همه هفته روز‌های شنبه توزیع می‌شده و وجه اشتراک سالیانه آن به سه تومان ترقی داده شده است. در اینشماره سرمة له آن بعنوان مرک وحیات وبان عبارات شروع می‌گردد: « حب حیات و ارتقاء یکی از صفاتی است که در وجود بشر مخمر بلکه در حیوان و نبات هم هویدا است... » مندرجات اینشاره علاوه بر سرمقاله عبارت از مقاله (حفظ الصحه) دنباله شماره قبل و یک مکتوب واخبار واشعاریست تحت عنوان قسمت ادبی مطلع اشعار چنین است:

عقل مسجد رود و عشق رود می‌خوانه
عشق عاقل بود و عقل بود دیوانه
 

علاوه بر قسمت ادبی این رباعی نیز در صفحه اول چاپ شده است:

دل آتش غم بر سرخود بیخته دید
در زلف تو رفت تا پناهی طلبد
 
در کوی توصد هزار خون ریخته دید
آنجا دو هزار چون خود آویخته دید
 

روزنامه استقامت چاپ کرمان در شماره ۹ سال سوم خود مورخ ۷ اردیبهشت ۱۳۰۶ طلوع مجدد غیر کوه را بدین قسم یادآور شده است. « جریده شریفه شیر کوه منطبعه در یزد که مدت‌ها گرفتار مجان تعطیل شده بود اینک از تعطیل بیرون آمده و شماره اول آن باداره ما رسیده است. موفقیت مدیر و کارکنان آن را از خداوند عالم خواهانیم. »

(۷۱۷) شیر و خورشید سرخ ایران

مجله شیر و خورشید سرخ ایران که از تأسیسات جمعیت شیر و خورشید سرخ در طهران بوده در سال ۱۳۰۴ شمس بمدیر مسئولی « آقای میرزا علیمحمد خان اویسی» انتشار یافته و شماره اول آن در ۴۴ صفحه بقطع خشتی کوچاه در مطبعه سربی مجلس طبع و در تاریخ خرداد ماه ۱۳۰۴ شمسی توزیم گردیده است. شیر و خورشید سرخ ایران مجله‌ایست ماهانه ووجه اشتراک آن سالیانه ۲۰ قران و تک شماره دو قران است شمار مجله که روی جلد هر شماره طبع گردیده عبارت از تصویر شیر وخورشید برنک سرخ (همان شعار انجمن) می‌باشد و در بالای آن این آیه قرآن ( تعاونوا علی البر) بخط نسخ و در قسمت پائین‌تر این شعر شیخ سعدی نوشته شده است: بنی آدم اعضای یکدیگرند ❂ که در آفرینش و یک گوهرند ❂ جو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو‌ها را نماند قرار ❂ تو کز محنت دیگران بیغمی ❂ به نشاید که نامت نهند آدمی. (سعدی)

وچون علامت مخصوص شیر و خورشید هر مملکتی عبارت از زمینه سفیدی است که روی آن شعار مخصوص هر مملکتی نصب شده باشد چنانچه از آن مملکت ترکیه برق روی آن حلال احمر نقش شده و از آن مملکت ایران زمینه سفید بست سفیدیست که روی آن شیر و خورشید درفش ایران نقش شده است.

از اینرو انجمن شیر و خورشید سرخ ایران نیز پشت جلد تمام شماره‌های مجله را کاغذ سفید قرار داده که روی آن شیر و خورشید رخ رسم شده است و این نیز شعار مخصوص، وسه شیروخورشید سرخ را می‌رساند. علاوه بر این خصوصیات شعار مجله در داخل مربع مستطیلیست که اضلاع آن از خطوط قرمز رسم شده است.

مجله شیر و خورشید سرخ برای نشر عملیات وافکار جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران تأسیس شده توضیح مطلب اینکه دولت ایران پس از قبول و امضاء معاهد. بین المللی شیر و خورشید سرخ در ژنو؛ در سال ۱۹۰۲ میلادی تشکیلات جمعیت‌های خیر به شیر و خورشید سرخ را رسما در مملکت خود پذیرفت ولی بهمان امضای خالی قناعت کرد و جز اسمی در اوراق رسمی وزارت خارجه چیزی در میان نبود تا اینکه در سال ۱۲۷ قمری برای اولین دفعه بیرق شیر و خورشید با متن سفید با هتر از در آمد و با جدیت آقای دکتر‌امیر اعلم رئیس صحیه نشون آن تاریخ مریضخان‌های سیاری در تحت لوای شیر و خورشید سرخ در جنگ‌های مختلف پس از مشروطیت خدماتی بجروحین جنک می‌ نمود تا اینکه موضوع مهاجرت پیش آمد و کم کم باز اسمی زیاد‌تر از شیر و خور عید سرخ باقی نمانده بود. در تاریخ جدید ایران اولین مرتبه که اعضای موسه جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران موفق گردید مجمعی تشکیل دهد در تاریخ پنجم برج اسد ۱۳۰۲ شمسی بود که در عمارت گلستان طهران در تحت ریاست والا حضرت اقدس ولایت عهد (برادر احمد میرزای مخلوع) انجمنی با حضور شاهزادگان عظام و هیئت محترم دولت و جمعی از اشراف راعیان و م بر زین انجمنی تشکیل یافت و پس از ایراد نطق ‌های افتتاحیه جمعیت هیئتی باسم کمیته مرکزی شیر و خورشید سرخ بترتیب زیر انتخاب نمود. اعلی حضرت پادشاه فقید که در آن وقت باسم سردار و رئیس الوزراء و فرماند کل قوا بودند بسمت ریاست هیئت برگزیده شدند و اعضی دیگر بدین قرار بودند:

۱- آقای دکتر‌امیر اعلم. نایب رئیس اول. ۲- آقای دکتر سعید خان واژه ناخوانا (لقمان الملک) نایب رئیس دوم ۳- آقای میرزا محمود خان جم، خزانه دار ۴- میرزا مجید خان آهنی. منشی ۵- میرزا علی محمد خان اویسی، محاسب ۶- عباسقلی خان قریب (مترجم المالک) منشی.

این هیئت در اولین جلسه خود اوازم کار از قبیل‌اتانی و اوراق و ملزومات را معین نموده و بعداً تشکیل جمعیت را بولایات و ایالات ابلاغ نمود و سپس تشکیلات خود را كمیته بین‌المللی صلیب احمر اطلاع داد و از این موقع شر و خورشید سرخ رسما در مملکت ما دایر گردید و در همان سال‌های اولیه اعانه‌های زیادی جمع‌آوری نمود و توانست قدمهای بزرگی به بیماید چنانچه کمک‌های گرانبهائی بآسیب دیدگان ترست و بجنورد و رشت که در سال ۱۳۰۳ شمسی دوچار زلزله و سیل شده بودند نمود و نیز در ولایات مدارس و و مریضخانه‌هایی از قبیل مدرسه رضوی در خراسان و یکباب مریضخانه در شهر تبریز تأسیس نمود.

من جمله از تصمیه‌های انجمن شیر و خورشید سرخ تأسیس مجله بود بنام انجمن که ماهه برای نشر بات و تبلیغات خود در داخله و خارجه و نیز برای اطلاع اعضاء جمعیت از عملیات و اقدامات هیئت عامله طح و منتشر شود و موضوع انتشار مجله در مر۲۷ و ۲۸ شماره اول سال اول در ضمن مقاله‌ای که رابورت سالیانه جمعیت شیر و خورشید سرخ (از تاریخ هفتم اسد ۱۳۰۲ تا هفتم اسد ۱۳۰۳) نوشته شده است بدنة - م ذکر شده است:

تدوین مجله- چون لازم اعضاء جمعیت شیر و خورشید سرخ از عملیات و اقدامات عینت عامله استحضار حاصل نمایند و علاوه جمعیت برای نشریات و تبلیغات خود چه در داخله و چه در خارجه احتیاج نشر مجله داشت در همان جلسات اوله تصمیم گرفته شد بوزارت معارف نوشته شده و امتیاز: مجله مزبور تقاضا شود و نظر باینکه امتیاز مزبور نام آقای دکتر‌امیر اعلم خواسته شده و‌ایشان هم در طهران نمودند، صدور امتیاز چندی بتأخیر افتاد - با اینکه برحسب تصمیم هیئت عامله قرارند امتیاز مجله باسم آقای اویسی خواسته شود این بود که‌ایشان بسمت مدیر مسئول معرفی شده و از طرف وزارت جلیله معارف امتیاز طرح مجله بعنوان‌ایشان صادر گردید و برای شرکت در امور تحریریه مجله بر حسب تصویب هیئت عامله - آقایان دکتر جلیل خان ندیم السلطان کی استوان و میرزا علیخان معتمدی و آقای‌امیر احتشام دعوت گردیدند که در ترتیب مقالات و تحریرات شرکت داشته باشند و پس از اینکه مقدمات کار فراهم شد شروع به نشر مجله گردید.

این بود شرح مختصری از تاریخچه پیدایش مجله شیر و خورشید سرخ ایران که ضمناً توضیح مختصری از تاریخ پیدایش شیر و خورشید سرخ در ایران نیزد آن ذکر گردد. اما راجع بمندرجات مجله علاوه بر آنچه از مطالب بالا معلوم گردید بهتر است شرحی که در صفحات ۱ و ۲ شماره اول تحت عنوان (افاده مرام) نوشته شده در اینجا نقل کنیم و چون قبل از این شرح مقدمه کوچکی که خالی از لطف ادبی نیست در صفحه اول مجله درج شده مناسب است آن مقدمه را نیز نقل نمائیم:

بسم الله الرحمن الرحیم - تعاونوا على البرو النقوى. حمد بیحدونای بیعد خداوندی را سزد که مشتی خاک را از نفخه (نفخت فیه من روحی) گذرگاه جان باك قرار داده و از پرتو انوار وجود مسعود خواجه کائنات و سرور موجودات سید رسل وهادی سیل محمد مصطفى علیه افضل الصلوات و اكمل التحیات عرصه گیتو را روشن گردانیده - شرأفت انسان و سعادت هر دو جهان را در اطاعت احکام و پیروی شریعت وی بودیمت نهاده چه علم خاتم رسالت عقل را از ازل الازال زیبا‌ترین پیرایه و عقل او علم را تا ابداً لاباد نیکو ترین سرمایه است.

مهین و خشوری که صدای صدق فحوای ) وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ) در شش جهت آفاق و انفس انداخته گوش هوش بنی نوع بشر را از ابیض واسود واحمر طراً بدر فواید آبدار و غرور فرند معجز آثار مخزن گوهر‌های اسرار ساخته هم چنین جواهر صلوات بیشمار تا روز شمار نثار ارواح مکرم آل و اولاد اطهار و باد برگزیدگان آدمیان و رحمت عالمیانند. ( افاده مرام )

مجله شیر و خورشید سرخ که امروز پای بعرصه وجود نهاده و منتشر می‌شود ناشر افکار جمعیتی است که در تحت همین نام در سال گذشته تأسیس یافته و اکنون می‌خواهد بدینوسیله خاطر عامه را از عملیات خود مر تباه بوق و مستحضر بدارد.

جمعیت شیر و خورشید سرخ بطوریکه در صفحات بعد بنظر خوانندگان گرام خواهد رسید (خلاصه از تاریخچه آنرا قبلاً یادآور شده‌ایم.) نظیر مجامع صلیب احمر وهلال احمر است که از سالیان دراز در ممالک اروپا و امریکا و عثمانی و مصر و هندوستان تأسیس یافته و مانند مجامع مزبوره ساعی خواهد بود که در ایران نیز نوع پروران و خیرخواهان ملت را تحت لوای واحدی در آورده و بکمک ومساعدت عامه وظائفی را که دارد انجام دهد. این جمعیت نوع پرور بر اثر فکر بلند و مساعی ارجمند دانشمند معظم آقای دکتر امیر اعلم رسما تأسیس شده و افتخار دارد که در تحت ریاست فائقه حضرت اشرف آقای رضاخان بهاوی رئیس الوزراء و ریاست عالیه کل قوای دفاعیه و تأمینیه داست عظمته عملیات خود را دوام داده و‌امید می‌رود که بزودی مقام شایسته در جامعه ملل احراز کند.

مجله شیر و خورشید سرخ که در هر ماه یکمرتبه طبع و توزیع می‌شود اصولاً متضمن مسائل ذیل خواهد بود:

۱- رابرت عملیات جمعیت شیر و خورشید سرخ. ۲- اطلاعات راجعه بمؤسسات صلیب احمر و حلال احمر ۳- اخبار راجعه بشیر و خورشید سرخ ۴- مباحث واطلاعات صحی ۵- صورت مطبوعات واصله ۶- صورت محاسبات جمعیت و ثبت اسامی اعضاء و اعانه‌دهندگان از خداوند منان مسئلت می‌نمائیم که مارا در ایفای این وظیفه یاری فرموده و موفقیت حاصل شود. در خانه از دانشمندان و بلند همتان متمنی هستم که همواره این جمعیت نوع ارورو مجله را بمساعدت‌های مادی و معنوی خود مستظهر و مساعدت فرمایند و مصداق کلام شیخ را همواره در نظر داشته باشند که می‌فرماید: بنی آدم اعضاء یگدیگرند که در آفرینش زیک کوهرند - چوعضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو‌ها را نماند قرار - توکز محنت دیگران بی‌غمی - نشاید که نامت نهند آدمی.

در شماره اول سال اول مقاله مفیدی بعنوان (شیر و خورشید چیست؟) بقلم دکتر أمیر اعلم از ص ۴ تا ۲۱ مجله درج شده و نویسنده مفصلاً تاریخچه پیدایش شیروخورشید در دنیا و در عثمانی و در ایران را شرح داده است. و از صفحه ۲۲ تا ۳۰ راپورت سالیانه جمعیت درج شده. مندرجات صفحات دیگر عبارت از جریانات انجمن شیر و خورشید و اسامی اعضاء و اعانه‌دهندگان بانجمن می‌باشد.

چهار صفحه کاغذ رنگی ضمیمه مجله است که اعلامات گوناگون صحی در آن‌ها درج است. اداره مرکزی جمعیت و مجله: خیابان ناصریه طهران و عنوان تلگرافی: شیر و خورشید سرخ. طهران. معین شده است قیمت اعلامات در مجله سطری ۳ قران و در صورت تکرار تخفیف داده خواهد شد.

مدیر داخلی مجله دکتر علیدان فرهمندی (علیم الملالت) و منشی مجله آقای میرزا جوادخان مولوی معین گردیده‌اند.

حرف الصاد

(۷۱۸) صاعقه

روزنامه صاعقه در طهران درد او ۱۳۰۰ شمسی تأسیس و بطور هفتگی منتشر شده است. در شماره ۹ این روزنامه که در حوت سال مذکور انتشار یافته مقاله تحت عنوان (لوح قبر من) درج گردیده که باین عبارات شروع می‌شود: « ایکه برتربت من می‌گذری دیده گشای که بخاک قدمت چشم‌تری دوخته‌ایم. ‌ای بازرگان کالای بیهوده، ‌ای فروشندگان مال التجاره نا ستوده، من چون تو برک و بری داشتم و با خود نبردم، ‌ای توانگر سرمایه دار. در آن دیار که تو را چون من‌گذاری است سرمایه و تجملی جز سربلندی از نام نیک بکار نیاید... »

(۷۱۹) ساعته شرق

روزنامه صادقه شرق در شهر مشهد بمدیری (میرزا علی آقا ملکانی) تأسیس و منتشر شده است شورای عالی فرهنک در تاریخ ششم خرداد ۱۳۰۴ شمسی امتیاز روزانه صاعقه شرق را تصویب نموده و روزنامه در رجب ۱۳۴۴ قمری انتشار یافته است.

روزنامه اختر مسعود در شماره ۲۵ سال ششم مورخ ۱۱ شعبان ۱۳۴۴ قمری تحت عنوان (طلوع صاعقه شرق) خبر نشر روزنامه را اینطور نوشته: « جرید. شریفه صاعقه شرق که در تحت مدیریت و نگارندگی یگانه دانشمند فرزانه آقای (ع) ملکانی جدیدا از افق مطبوعات خراسان طلوع نموده این اوقات کارکنان اختر مسعود بزیارت شماره‌های اول و دوم آن نامه مفتخر شده‌اند. »

(۷۲۰) صبح

روزنامه صبح‌امید در شهر اصفهان بمدیری و محرری (محمد تقی ادیب خراسانی) تأسیس و در سال ۱۳۳۹ قمری منتشر شده است. شماره اول این روز نامه در چهار صفحه بقطع بزرگ با چاپ سربی در مطبعه (حبل المتین) طبع و در تاریخ ۱۰ رجب المرجب ۱۳۳۹ قمری مطابق ۳۰ برج حوت ۱۲۹۹ شمسی منتشر شده است. اسم روزنامه (صبح‌امید) بخط نستعلیق درشت و در داخل آن سال تأسیس روزنامه و در زیر این کلمات که حکایت از مرام و مسلک روزنامه می‌نماید درج است: « روزنامه سیاسی، اجتماعی؛ علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی. » محل اداره: اصفهان.

چهار باغ قرائت خانه ملی قیمت اشتراک داخله یکساله ۵۰ قران شش ماهه ۳۰ قران خارجه بترتیب ۶۰ قران و ۳۵ قران • لوایح خصوصی و اعلانات سطری دوقران یکسیه وزارعین تخفیف داده می‌شود. طرز انتشار صبح‌امید ابتدا هفتگی بوده ولی پس از مدتی بطور غیر مرتب انتشار یافته است. در شماره اول پس از آنکه عید سعید نوروز سلطانی را تبریک گفته می‌نویسد این روزنامه که حاوی مطالب مهمه است هفته یک بار منتشر می‌شود فیمنش خیلی ارزان است جمع کنید کتاب کنید در آخر سال یک کتاب جامعی خواهید داشت.

مقاله‌ای روزنامه که قسمت عمده صفحه اول شماره اول را فرا گرفته تحت عنوان (اهمیت مقام جریده‌نگاری) و قسمتی از آن بدین قرار است: « روزنامه‌نویسی یکی از صناعات مهمه و در دنیای امروزی از بزرگترین مشاغل ارباب سیاست و صاحبان علم و ادب است. مقام یکنفر محرر سیاسی در صورتیکه صلاحیت این مقام را حقا احراز کرده باشد خیلی ارجمند است یعنی او راهنمای ملت و هادی قوم و جماعت شمرده میشود. روزنامه کرسی خطابه. منبر موعظه، مدر علمی، مکتب اخلاقی است و صاحبان آن آموزندگان علم و ادب و مربیان اخلاق راست‌کننده کجی‌ها و ناهمواری‌ها هستند و علاوه بر مقامات علمیه و براعت در صنعت انشاء و نگارش بایستی خود نمونه صفات حسنه و قدو اخلاق پسندیده باشند. تا ملت هم از تحریرات آن‌ها استفاده‌های علمی کند، درس ‌های سیاسی و اجتماعی بیاموزد و هم از رفتار و اعمال آن‌ها سرمشق‌های اخلاقی فرا گیرد....... چطور است که هر گزدیده نشده بدون مقدمه و سابقه آموزگاری یکنفر دکان نجاری باز کند با خود را در معرض کار بستن عملیات میکانیکی در آورد یا کسی که صنعت خیاطی را فرا نگرفته خویشتن را خیاط معرفی کند. گویا مسأله خلق الساعه مخصوص صناعت روز مه‌نگاری است و بس مشاهده این سوابق موجب موجب گردیده که هر قدر دوستان بمن تکلیف می‌کردند که تأسیس یک جریده بکنیم با اینکه تقریباً بیست سالت که در این صناعت زحمت کشیده و کوشش‌های عملی کرده‌ام همه وقت امتناع میورزیدم و با خود می‌گفتم دیگران هر قدر می‌خواهند این کار را سهل و کوچک پندارند من که بر اهمیت آن واقف هستم چرا خود را داخل این شغل خطیر کنم و یک مسئولیت سنگینی بر دوش خود بگذارم.... بالاخره اصرار دوستان و اظهار حسن ظن‌ایشان موجب گردید که در این ورطه خطیر وارد شوم و در این کار نخست بجز تأییدات حضرت رب الارباب و توجهات حضرت ختمی مرتبت سید انبیاء و آل اطهار و اصحاب کبار علیهم السلام و بعد مساعدت هواخواهان معارف پشتیبان ندارم... »


در شماره اول پس از سرمقاله مذکور، مقاله اجتماعی و بعد علمی و اخلاقی و در صفحه سوم مقاله ادبی و مکان درج است. بعد از این مقالات اخبار خارجه و مقاله درباره اصول تعلیم که همه این مقالات بقلم مدیر روزنامه تهیه شده درج گردیده است

با ورقی روزنامه که تحت عنوان (عقل و برد باری) بقلم شیخ محمد حسین قمشه‌ای نوشته شده در صفحات دوم و سوم روزنامه طبع شده از این‌ها گذشته متن تلگراف سید ضیاء الدین رئیس الوزراء راجع بباغ هشت و بهشت در همین شماره درج است و ما از لحاظ اهمیت ذیلا آن را نقل می‌نمائیم:

اداره مالیه کییه حکومت جلیله - کپیه اداره ژاندارمری - نظر بر اینکه باغ و عمارت هشت بهشت که از ید غاصبانه سردار اعظم انتزاع گشته یادگار دوره مجد و عظمت ایران است و اینگونه آثار تاریخی که مشاهده آن‌ها احساسات وطن پرستی در خاطر فرزندان مملکت ایجاد می‌نماید از ذخائری هستند که عامه ملت باید از آن‌ها بهره‌مند گردند نه اینکه ملک اختصاصی شود لازم است فوراً باغ مزبور را تفرج‌گاه عمومی قرار داده بوسیله جشن باشکوهی این نیست دولت را باهالی اصفهان اعلام دارید و برای اینکه باغ هشت بهشت از حالت ملک اختصاصی در آید و بعلاوه عابرین خیابان از مناظر باغ بهره‌مند شوند تمام دیوار طرف چهار باغ را برداشته و در عوض بتوسط جمع‌آوری اعانه کار می‌چوبی نصب نمایند عمارت محوطه باغ هشت بهشت را پس از شروع بتشکیلات و اصلاحات بلدی ممکن است موزه آثار نفیسه قرار دهند و برای اداره مالیه محلی معین نموده تلگراف خواهد شده سواد این تلگراف در اعلانی که منتشر خواهید کرد درج نمائید ۲۹ حوت ۹۹ نمره ۱۲۷۰۷. سید ضیاء الدین طباطبائی ریاست وزراء

موضوع‌های شدن باغ هشت بهشت که از بنا‌های معتبر زمان صفویه بوده از مدت‌ها قبل مطمح نظر آزادیخواهان و مدیران جراید اصفهان بود تا اینکه همانقسم که در تلگراف مذکور ملاحظه می‌فرمایند این کار در زمان ریاست وزرانی، آقای سید ضیاء الدین انجام گرفت و نگارنده خوب بخاطر دارم که عصر‌ها مردم بداخل عمارت رفته و در باغ آنجا گردش و تفرج می‌نمودند. دسته موزیک نیز بترنم نوا‌های گوناگون مردم را مشغول میکرد ولی دیری نپایید که دو مرتبه وضع عوض شد و سردار اعظم باغ را تصرف کرد و برای اینکه مبادا بار دیگر چنین پیش آمدی بنماید آنرا قطعه قمامه نموده و بصورت خانه‌های کوچک در آورده قسمت مرکزی باغ اکنون محل عمارت بانک کشاورزی است روزنامه صبح‌امید پس از مدتی تعطیل محدداً در شوال ۱۳۴۵ قمری مطابق بهمن ۱۳۰۵ شمسی منتشر گردیده و بطور غیر منظم مدتی باز انتشار یافته است. خبر طلوع مجدد صبح امید را در شماره ۹ سال هشتم اختر سود بدینقسم نوشته است: «گرامی نامه مقدس ملی صبح‌امید که چندی بود در محاق تعطیل بود دو مرتبه منتشر و دو شماره آن بقلم متین آقای ادیب طوسی باداره ما رسیده ما موفقیت آنرا خواهانیم. » و نیز روزنامه ارژنگ مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۰۵ تجدید انتشار صبح‌امید را تبریک گفته است. طلوع مجدد روزنامه دوای نکرده و تعطیل شده است.

میرزا محمدتقی ادیب خراسانی - میرزا محمد تقی معروف بادیب خراسانی برادر مرحوم صدر الافاضل مردی ادیب و دانشمند و مورخ و گوشه نشین بود کمتر با مردم معاشرت می‌نمود و لذا شهرتش بیشتر نزد خواص بود تا عوام مرحوم ادیب از اول مشروطیت عالم مطبوعات خدمات زیادی نموده و علاوه بر روزنامه صبح‌امین که مستقلا آنرا منتشر ساخته، زمانی هم روزنامه زاینده رود را می‌نوشت و نمرات این روزنامه بهترین گواه شجاعت و شهامت اوست. وی علاوه بر روزنامه‌نویسی ناطقی زبردست بود و و خطابه غرائی که در روز اولتیماتوم روس تزاری در چهلستون ایراد کرد و روح مردم اصفهان را منقلب ساخت بهترین شاهد مدعی است. صدای مرک یا استقلال در پایان نطق مؤثر او از حاضرین بلند شد. روزنامه صدای اصفهان پس از آنکه شرح مفصلی در باره خدمات آنمرحوم بآزادی نوشته اینطور اظهار عقیده می‌نماید: « ادیب خراسانی یکتا مرد آبرو دوست و مجسمه متانت و عزت نفس است بدلیل اینکه در چندین سال روزنامه‌نگاری و ایراد نطق و خطابه در مجامع ملی و اظهار تهور و رشادت در متینک ‌های عمومی ملک خود را به قلا فهمانید. » نگارنده کرارا او را در اصفهان ملاقات نموده مردی خلیق و بی‌آزار و دانشمند بود. وفاتش در اواخر سال ۱۳۲۱ پسا اوایل سال ۱۳۲۲ شمسی و قبرش در تخت فولاد اصفهان است.

(۷۲۱) صبح سعادت

روزنامه صبح سعادت در شهر رشت در اوائل سال ۱۳۳۶ قمری منتشر می‌شده است. اسم این روزنامه در فهرست جراید ولایات در شماره ۵۲ سال پانزدهم چهره نما مورخ غره جمادی الثانی ۱۳۳۶ قمری ضبط گردیده است.

(۷۲۲) صبح صادق

روزنامه صبح صادق در طهران بمدیری و صاحب امتیازی (مرتضی قلیخان مورد الممالک) تأسیس و در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. شماره اول صبح صادق در چهار صفحه بقطع وزیری بزرگ (۶ سه چهارم در ۱۱ سه چهارم اینچ) با چاپ سربی در مطبعه (شاهنشاهی بمدیری عبدالله قاجار) طبع و در تاریخ یکشنبه ۲۳ صفر ۱۳۲۵ قمری مطابق ۷‌آوریل ۱۹۰۷ میلادی منتشر شده است. قسمتی از مقاله افتتاحی روز نامه در نمره اول و بقیه تا نمره چهار طول کشیده، آنچه در نمره اول درج شده ذیلا نقل می‌نمائیم.

صبح صادق - نحمدک الله یا من داع لسان الصباح بنطق تبلجه. صبح شد‌ای صبح را پشت و پناه هزاران شکر خداوند متعال را که در هنگام طلوع فجر سعادت و ندای اتحاد بین دولت و ملت که هنگام بیداری از خواب گران و طلوع آفتاب تو فیق اهالی ایران است مجله ) صبح صادق ( از افق سعادت طالع گردید و جهانیان را بشاهراه صداقت و راستی و وظیفه خدا‌شناسی و وطن پرستی و اطوار دیانت و درستی و رسیدن به نتیجه و مانده خلقت و هستی با ناطقه عزم و همت و بارقه سعادت ارشاد و هدایت می‌ نماید و موجبات ترقیات دنیوی و رسیدن بنقطه علم و آگاهی و اشاعه خدمت بابناء وطن و رفع امراض حاصله از بطالت و حزن و تکمیل نواقص معیشت وتحصیل ملکات انسانیت و مدنیت را با بیانی فصیح و روشن می‌سازد از خداوند قادر مهربان و دانای ظاهر و نهان با نهایت عجز و مسکنت و افتقار و استکانت خواهنده‌ایم که آنچه مصالح خیر و ترقی دنیوی و اخروی برادران عزیز وطن ماست بر قلم نویسنده این روزنامه جاری فرماید و برروی نظارگان و خوانندگان آن ابواب صبح سعادت گشاید و همه را از خواب گران بیدار کند و از غفلت شام جهالت هشیار نماید انه خیر موفق و معین والحمد لله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی اولاً ان هدانا الله. »

سرمقاله نمره دوم روزنامه دنباله همین مقاله و تحت عنوان (بقیه صبح صادق) است. و هم چنین در نمرات سوم و چهارم دنباله همین مقاله است. مندرجات شماره اول پس از سرمقاله (اخبار داخله) و (اخبار خارجه) و یک جدول توقیعات و جدول دیگر ۱ ورود و خروج بست‌های ولایات ) و جدول دیگر تحت عنوان (نرخ ارزاق و لوازم معیشت) است. در این جدول نرخ گندم؛ جو؛ برنج - روغن و غیره بخروار و من تبریز همین گردیده. در صفحه چهارم پس از یک جدول (صرافیه) که قیمت محرکات طلا در آن نوشته شده، اعلانی راجع بطرز چاپ اعلان در روزنامه و نیز اعلان دیگر راجع به (اسامی وکلای روزنامه در محلات) چاپ شده است.

صادق یکی از روزنامه‌های بسیار مفید آغاز مشروطیت بوده و بغیر از جمعه هر شب طبع و مسیح توزیع می‌گردیده است. عنوان بومیه بودن آن در بالای اسم روزنامه (صبح صادق) قید شده و علاوه بر این عبارت ) هو المو بد ) که بمنظور استمداد از خداوند و ضمنا اشاره باب مدیر روزنامه (موید الممالک) است در بالا و جمله ( صبحکم الله بالخیر والعافیه ( در زیر اسم روزنامه چاپ گردیده و اداره مرکزی روزنامه در طهران. خیابان لاله‌زار شرکت اتفاق ووجه اشتراک آن بدینقرار است: طهران. سه ماهه ۱۲ قران، ششماهه ۲۴ قران، یکساله چهار تومان پنجهزار. در شایر ولایات اجرت پست علاوه می‌شود. در طهران قیمت یک نسخه یکصد دینار. در سایر ولایات سه شاهی. درباره مندرجات ومرام وملک روزنامه این سه سطر در زیر عنوان در هر شماره درج است: « این روزنام آزاد ملی، از حوادث اتفاقات یومیه و مطالبی که راجع فواید و منافع عامه است ذکر می‌کند و مذاکرات مجلس شورایملی را هر روز بمشترکین محترم بطور خلاصه فاصله یک شب می‌رساند. اخبار تلگرافی خارجه روز بروز درج خواهد شد نرخ ارزاق و اجناس را هفته یکمرتبه معین می‌کند توقیعات ورود و خروج بست طهران را یومیه مینوید اعلانات از هر قبیل پذیرفته مقالات عام المنفعه با امضا قبول خواهد شد. »

در حقیقت همانطور که قبلاً هم یاد‌آور شدیم مندرجات صبح صادق پس از سر مقاله عبارت از یکی دو مکتوب و اخبار داخله و مخصوصاً مذاکرات مجلس شورا پهلی و اخبار خارجه است صبح صادق از دو جهت کمال اهمیت را دارد یکی از لحاظ انتشار مرتب آن که همه روزه صبح‌ها منتشر می‌شده و دوم از جهت ذکر وقایع ودرج خلاصه مذاکرات مجلس شورایلی است. برای اطلاع از سبک مندرجات روزنامه بهتر آنست که عنوان بعضی از سر مقاله‌های آنرا و همچنین یکی از اخبار مجلس شورا‌های را نقل نمائیم. عنوان سرمقالات: (مستبد کیست علامات وصفاتش چیست واژه ناخوانا) شماره ۴۲. (اخبارات شیراز) شماره ۴۵. (اصلاح امور مملکت وترقی دولت و ملت) شماره ۴۶ در اینجا بدنیست خوانندگان گرام از اعتذار یک مدیر روزنامه قبل از سرمقاله شماره ۴۸ سال اول نوشته اطلاع حاصل نمایند: « اعتذار - چون در نمره چهل و هشت روزنامه صبح صادق لایحه منسوب بجناب حاجی شیخ فضل الله درج شده بود که درج و انتشار آن بدون اطلاع مدیر روزنامه بوده و اجزاء اداره بمقتضای خبرنگاری آن لایحه را درضمن روزنامه درج کرده‌اند اینک محض اطلاع مشترکین می‌نگارد که این نمره چون بخلاف وظیفه و ترتیب اداره روزنامه درج شده و مدیر اداره از آن بکار بی‌خبر و بی‌اطلاع بوده است لهذا آن نمره را بکلی ساقط و باطل کرده نمره چهل و هشت را تجدید کردیم و از سهو و اشتبا اداره از آقایان معذرت می‌خواهیم »

نکته شایان توجه این است که درجه بغض و کینه مردم نسبت بمستبدین تا بدین درجه رسیده که مدیر روزنامه ناچار می‌شود از شماره که مقاله شیخ فضل الله نوری در آن بچاپ رسیده صرف نظر نماید. دنباله عنوان سرمقالات: « العلم علما ن علم الا بدان و علم الادیان» شماره ۴۹. (اتفاقات عجیبه با بد بخنی ملت ایران) شماره ۶۱ (مملکت ثروت قالب بی‌روح) شماره ۶۶ (انجمن محترم تجار) شماره ۷۹ (بانک آلمان) نمره ۹۸. یک قسمت عمده از سرمقاله‌های روزنامه (اخبار مجلس) است که در حقیقت اخبار مجلس جای سرمقاله را گرفته است، و اما نمونه از اخبار مجلس روز نامه «مذاکرات یکشنبه ۱۳ ربیع الثانی ۱۳۲۵ قمری» شب یکشنبه ۱۳ تا پنج ساعت از شب گذشته مجلس منعقد بود و مردم با اجتماع فوق‌العاده رفتند جناب مستطاب آقا سید عبدالله را که بواسطه کسالت مزاج بستری بودند با نهایت ضعف بمجلس آوردند در ورود بمجلس شرحی اظهار داشتند که کسی تصور نکند در موقعیکه برادران ما در خون خود می‌غلتیدند ما‌ها آسوده نشسته باشیم بلکه با کمال تأسف همدردی خود را با برادران آذربایجانی خود اظهار می‌داریم مختصراً اشخاصی که مامور بودند که خدمت جناب وزیر داخله بروند رفتند با جناب محتشم السلطنه مراجعت نمودند و اینطور خبر آوردند که در دواتر دولتی از این اخبار چیزی انتشار ندارد و منشأء و محرک این اعمال را نمی‌شناسند و ذات اقدس شاهنشاه با نهایت ملاطفت برای حفظ امنیت آذربایجان و سرکوبی اشرار حاضرند و اقدامات لازمه شده است و تقریباً بعد از مذاکرات زیاد استدعا کردند شخص رحیم خان را که در طهران است گرفتار نمود. نمایند تا پسرش را هم بیاورند و بمظالم آن‌ها رسیدگی نمایند. »

نمره دوم صبح صادق بهمان قطع و سبک نمره اول در تاریخ دوشنبه ۲۴ صفر ۱۳۲۵ قمری منتشر شده و سرمقاله آن (بقیه صبح صادق) است که با بن شعر شروع می‌گردد:

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه‌گری
 
یعنی که نمودند در آئینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری
 

از نمره دوم است که (اجمال مذاکرات مجلس ملی بتاریخ ۲۲ شهر صفر) نوشته شده و از آن پس مرتباً خلاصه مذاکرات درج گردیده است؛ از نمره ۱۷۵ سال اول (مرتضی قلیخان موبد الممالک) بعنوان «مدیر کل وصاحب امتیاز» و نگارنده «میرزا علیخان زنجانی» معرفی شده. این شماره در تاریخ پنجشنبه ۷ شهر شوال المکرم ۱۳۲ قمری انتشار یافته و سرمقاله آن پس از چند سطر بعنوان «اخبار مسرت آثار» عبارت از صورت خطاب به محمد علیشاه در مجلس شورایملی و بعد صورت قسم نامه اوچاپ شده است. از سر ۲۱۰۰ سال اول مورخ چهار شنبه ۳ ذی الحجة الحرام ۱۳۲۵ قمری مدیر روزنامه به )مهدی قلیخان موید دیوان( تغییر کرده ولی نگارنده همان میرزاعلیخان زنجانی است. در این شمار . قبل از سر مقاله شرحی راجع بتغییر مدیر روزنامه بعنوان )اخطار اداره صبح صادق( نوشته که عین آنرا ذیلا نقل مینمائیم.

«خدمت عموم مشترکین محترم و خوانندگان جریده صبح صادق با کمال احترام تصدیع داده میشود چون این بنده مرتضی قلی موبد الممالک صاحب امتی از جریده صبح صادق بر حسب صلاحدید جناب مستطاب اجل مخبر السلطنه وزیر عدیله اعظم دام اقباله بسمت حق گذاری میکه تجارت انتخاب شده لهذا از تاریخ امروز مدیری اداره صبح صادق را بجناب مهدیقلی خان موید دیوان برادر خویش که مردی تحصیل کرده و با اطلاع است واگذار نموده و مسلم است که جناب معظم له نیز لازمه مراقبت ودقت را در صحت مطالب ومنظم بودن و بموقع رسانیدن جریده خواهند نمود و از طرف خود این بنده نیز لازمه مواظبت و توجه باین اداره خواهد گردید خاطر محترم خوانندگان محترم از این جهت آسوده باشد که نقصانی از این تبدیل برای اداره حاصل نخواهد شد»

نگارنده مجموعه کاملی از روزنامه صبح صادق از نمره یک تا نمره ۲۲۸ مورخ یکشنبه ۲۸ ذی حجه الحرام ۱۳۲۵ قمری در دست دارم که الحق مجموعه بسیار نفیس و عالی است و حتی یکشماره هم کسر ندارد. ظاهراً صبح صادق بهمین شماره خاتمه پیدا میکند زیرا مجموعه از این روزنامه که در کتابخانه مجلس شورایمار نیز بهمین نمره ختم گردیده است. شرح احوال و عکس مرحوم مرتضی قلیخان موید المالک بتفصیل در جلد دوم کتاب در ذیل روز نامه پلیس ایران طبع گردیده خوانندگان گرام برای اطلاع از آن میتوانند بدانجا مراجعه نمایند.

(۷۲۳) صبح صادق

روزنامه صبح صادق در شیراز بمدبری (سید جوادخان بهشتی) تاسیس و در سال ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است . در چهارم قوس ۱۳۰۳ شمسی شورای عالی معارف امتیاز روز نامه صبح صادق را بنام سید محمد جواد بهشتی تصویب نموده ولی روزنامه تا پایان سال مذکور منتشر نشده و طلیعه آن در اول فروردین ۱۳۰۴ نشر شده و بنا به ندرجات سالنامه فارس جریده مزبور چند ماه منتشر و بعد تعطیل شده است ولی در نامه ای که برادر آنمر حوم از شیر از بنگارنده نوشته و ذیلا آنرا نقل مینمائیم انتشار روزنامه را برای مدت یکسال قید کرده است والله اعلم

آقای محمد رضا دستغیب بهشتی کارمند فرهنک فارس برادر ارجمند مرحوم جواد بهشتی مدیر وصاحب امتیاز روزنامه صبح صادق شرح احوال برادر خود را برای نگارنده دینقم نوشته اند:« مرحوم سید جواد خان بهشتی (صبح صادق) فرزند مرحوم سید محمد باقر در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در شیراز متولد شده - فارسی و مقدمات عربی را در شیراز فرا گرفته در سن هیجده سالگی برای اکمال تحصیلات ویژه منطق و حکمت بتهران رهسپار و در آنجا مشغول تحصیل و برای امرار معاش بتجارت اشتغال ورزیده در سن ۲۵ سالگی بقصد تکمیل فقه و اصول بنجف اشرف و کربلای معلی فته پس از سه سال تحصیل در عتبات از آنجا بندر عباس نزد عموی خود مرحوم حاج سید محسن مجتهد می‌رود پس از فوت مرحوم حاج سید محسن از بندر عباس به بمبئی مسافرت نموده در آنجا بتجارت و در ضمن به وعظه و منبر می‌پردازد از بمبئی سفری بمدرس و کلکته رفته با مرحوم سید جلال الدین مدیر روزنامه حبل المتین ملاقات ومدنی مشغول نوشتن مقاله برای روزنامه نامبرده بوده و از کلکته بافغانستان مسافرت و با‌امیر افغان ملاقات ویک سالی بتدریس فرزندان خاندان سلطنتی مشغول بوده سپس از افغانستان بکراچی آمده و در سنت مدرسه اسلامی کراچی بتحصیل و تکمیل زبان انگلیسی می‌پردازد پس از فراغ از تحصیل از کراچی ببندر عباس آمده مدیری مدرسه جاوید آنجا را عهده دار میشود پس از دو سال مدیری مدرسه جاوید هنگام تشکیل قشون جنوب در ایران بسمت منشی‌گری و مترجمی در آن اداره استخدام شده پس از انحلال قشون جنوب بنیا بت حکومت آباده اقلید انتخاب و پس از کناره‌گیری از آن سمت در دادگستری شیراز مشغول کار وکالت می‌گردد در سال ۱۳۰۳ امتیاز روزنامه صبح صادق را گرفته اول فروردین ۱۳۰۴ طلوع آنرا بشارت داده و یگال جریده را منتشر ساخته و پس از یکسال بواسطه زیادی کار وکالت و خستگی دماغ و مقتضیات زمان قلم را کنار گذارده بهمان شغل وکالت با پایه یک اکتفا می‌نماید. در دیماه ۱۳۱۷ در کازرون برحمت ایزدی می‌پیوندد رحمة الله علیه. »

(۷۲۴) بهنامه

روزنامه هفتگی صبحنامه در طهران با چاپ ژلاتین بمدیری و نویسندگی (سید محمد رضا شیرازی) تأسیس و در سال ۱۳۲۴ قمری منتشر شده است. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۱۴) پس از آنکه توضیح مذکور را در باره این روز نامه مینوید اضافه می‌کند که این روزنامه قبل از اعلام مشروطیت و کمی بعد از آن منتشر گردیده و چون در کمال خفا و پنهانی دست بدست می‌شده بیش از هیجده یا نوزده شماره از آن نشر نگردیده سبک روزنامه انقلابی و سیاسی بوده است.

سید محمد رضا شیرازی - مدیر و نویسنده روزنامه صبحانه سید محمد رضا شیرازیست که بعداً بمناسبت انتشار روزنامه مساوات معروف بمساوات شده مرحوم کروی در جلد سوم تاریخ مشروطه ایران درباره مرحوم مساوات مینوید سید محمد رضا شیرازی مدیر روزنامه مساوات مردی بی‌باک و خیره سری می‌بود و در نوشتن این روزنامه نیز بی‌باکی و خیره سری از خود می‌نمود این نیز همچون مدیر روح القدس شاخ بشاخ محمد علی میرزا انداخته زور بتند‌نویسی میزد چنانکه در یکی از شمار‌های روزنامه خود داستان اوی شانزده پادشاه فرانسه و گریختن او از پاریس را نوشته است. شرح زندگانی مرحوم مساوات مفصل و داستان مهاجرتش از ایران بقفقاز مبسوط است که‌امید است بتفصیل آنرا در جلد چهارم کتاب در ذیل روزنامه مساوات ذکر نمائیم.

(۷۲۵) صحبت

روزنامه صحبت در شهر تبریز بزبان ترکی بمدیری (سید حسین عدالت) تأسیس و در سال ۱۳۲۷ قمری منتشر شده است. این روزنامه چنانچه یادآور شدیم بزبان ترکی بوده و با چاپ سنگی منتشر و پس از نشر چهار شماره توقیف گردیده است. مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان درباره علت توقیف صحبت می‌نویسد: «روزنامه صحبت بواسطه نشریک مقاله بطور لطیفه در شماره چهارم بعنوان (دنده کج) در باره تستر نسوان ولزوم اصلاح حال آنان مورد غیط روحانیون و عوام گشته توقیف گردیده است، عنوان ترکی مقاله که باعث توقیف روزنامه شده و مرحوم‌تر بیت آنرا دنده کج ترجمه کرده (کج کبور گه) است.

سید حسین عدالت - سید حسین مدیر روزنامه صحبت علاوه بر این روزنامه، روزنامه ‌های عدالت، الحدید و خبر وانادیلی را که روزنامه اخیر نیز بزبان ترکی آذربایجانی است در تبریز منتشر نموده و مرحوم کسروی در چند جای کتاب تاریخ مشروطیت ایران نام او را ذکر کرده من جمله در جلد اول کتاب (ص ۵۸) در جائیکه از فزونی روزنامه‌های مشروطیت گفتکو می‌نماید می‌نویسد: الحدید. نویسنده آن سید حسینخان از نیکا نست و در روزنامه‌اش نیز که سپس آنرا بنام عدالت نوشت از چابلوسی خودداری کرده و گفتارهای سودمندی می‌نوشت در جای دیگر همین مجلد (ص ۲۰۷) که از کوشندگان مشروطیت تبریز نام می‌برد اسم میرزا سید حسنخان عدالت را پهلوی اسامی نقی‌زاده، سید محمد شبستری و میرزا محمد علیخان تربیت ذکر کرده و او را در جزء کوشندگان تبریز یاد کرده است. و باز در ص ۳۷۳ همین کتاب می‌نویسد: مبرزا سید حسینخان دارنده عدالت که روزنامه‌اش تا پس از چند ماه از آغاز مشروطیت بیرون آمد روزنامه کوچکی بزبان ترکی بنام (انا دیلی) بیرون داد که آنهم زود از میان رفت.

(۷۲۶) صحت

روزنامه صحت در سال ۱۳۲۵ تمری در طهران منتشر شده است. (کتاب مطبوعات و شعر فارسی ص ۱۱۴)

(۷۲۷) صحت

در سال ۱۳۰۳ شمسی مجله صحت در خراسان بطور ماهیانه تأسیس و منتشر شده است.

(۷۲۸) صحت

مجله صحت در شهر اصفهان مدیری (میرزاحسین خان صحت) تأسیس و در سال ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است. شماره اول این مجله در بیست صفحه بقطاع خشتی و با چاپ سربی بمدیری و صاحب امتیازی (ح. صحت) طبع و در تاریخ فروردین ۱۳۰۴ شمسی انتشار یافته است. مقاله افتتاحی مجله صحت بدین قرار است « بسم الله الرحمن الرحیم. حرف صاد بعده الحاء طلیع مجله صحت که چندی پیش انتشار یافت برای تعیین مشی و مرام این مجله کافی است . باحتمال اینکه از نظرها محو شده باشد برخی خصوصیات آن تکرار میشود. مجله صحت هر چه مینویسد با عبارات مسحه (٥٦٧) ساده و نزديك بفهم هموم است محتویات این مجله سال دوم محصور در مطالبی است عله ملى ماهانه که محال طبقات سوم و صحت افراد جوان و ابناء ایران مفید و پس از مطالعه نتیجه ادبي سياسي اجتماعي اقتصادی - وغیره و فائده معنوی از آن بدست میتواند آورد . ایران محتاج تربیت است از میان اقسام تربیت و در میان انبوه عوامل تماره (۱۰) اشتراك ساليانه ۱۳ قران مدیر و صاحب امتياز حين صحت اعلانات سطری بکران اصفهان دی ما۱۳۰۵۰ براي مشتركين اعلانها تاد و سطر مجاني قالي ايران یت کننده نشریات ساده مفید بیشتر در اعماق جمعیت نافذ است اقتصادیات ونك های طبیعی علاوه بر آنکه در اهمیت قالی میافزاید از نقطه نظر ما که امروز روح و حقيقت جامعه شده است اقتصادی نیز استعمالت دفتر است زیرا كه يك قسمت عمده این الوان - باز هرچه باشد با انتشار در خود مملکت تهیه شده و مقدار زیاد باعث میشوند - حقایق راجع باينمو ضوع چون اهمیت استعمال الوان طبعی ذکر شد لازم است که ميتواند يك قدم بطرف اسامی آنها و طرف استفاده شبان را بیان نمود تعالی پیش بگذارد همین بطور کلی رنگهای طبیعی و دوقمند قدر میتوانیم گفت با اینکه تازه بعالم صحافت قدم گذاشته ایم ولی با ۱ - رنگهای نباتی ٢ - ونك حيواني يك صفحه از محله صحت ملاحظه اوضاع نگارندگی و با تجربیاتی که دیگران آموخته و ما هم پند گرفته ایم باین امر مهم اقدام نموده و میخواهیم تا اندازه ای که ممکن است محتویات مجله صحت را سودمند و مفید قرار داده تا حتى الامكان بعد متگذاری بافكار عمومی اندك حقیقت و معنی بدهیم چون مجله برای نگاهداشتن و از آن استفاده کردن است لذا مطالب آن باید قابل حفظ و استفاده بوده و کهنگی بر آن مستولی نشود. محتویات مجله صحت نیز با کوشش و اقدامی که بعمل آمده است شامل همین خصوصیت گردید و کهنگی بر آن فائق نمیشود و اگرهم بشود باز چندی را در حال جوانی و نشاط میگذراند. در طبع آن نیز سعی لازم بعمل آمده است که خوانا و بی غلط و روشن با کاغذهای مرغوب و خوش سلیقه طبع شود . در قیمت اشتراك نيز باز رعایت حال طبقات سوم شده و با ارزانترین قیمتی که ممکن بوده است ۱۰۸ آبونمان قرار داده شده. خوانندگان محترم از این قسمت اخیر بیشتر استفاده نموده بمطالعه این مج» بیشتر رغبت می‌نمایند. در قسمت ترجمه‌های این مجله ملاحظاتی بعمل آمده است که هر ترجمه از آن که قابل جمع‌آوریست در یک کتابی مدون گردد و این نکته در هنگام طبع و تجلید رعایت شده است. »

چه از مقاله افتتاحی مذکور و از مطالعه مندرجات شماره‌های دو ساله مجله معلوم می‌گردد؛ محتویات مجله صحت بیشتر ترجمه‌های خارجی و مقالاتیست درباره ترکیبات غذا وحفظ الصحه بدن و طرز جلوگیری از امراض مختلف و خواص شیمیائی ادویه و اجسام و از این نظر تا اندازه مندرجات مجله با اسم آن مطابقت دارد. مضافا باینکه شغل مدیر مجله دوا فروشی بوده و با این مطالب کمال تناسب را داشته است. مقالات مربوط بتجارت نیز گاهی در مجله چاپ شده. ‌گر چه در عنوان مجله؛ صحت مجله علمی؛ ادبی سیاسی اجتماعی، اقتصادی و غیره معرفی شده ولی قسمت‌های ادبی و سیاسی و اجتماعی کمتر در آن دیده می‌شود.

از مختصات مجله صحت قسمتی است که در هر شماره تحت عنوان (ملا نصر الدین قرن بیستم بصورت مذاکره با ملا نوشته شده و من جمله در شماره ششم ملاقات ملارا با علی ورجه بدینهم آورده است:

ملا - السلام علیکم - أعلی ورجه مدتی بود کجا تشریف داشتید. علی ورجه مسکو رفته بودم. ملا - واقع بگو به بینم مسکو چطور جائیت؟ علی ورجه مسکو مثل بهشت شده است. (در اینجا دو قسمت دیگر هست که با جو هر خط‌زده شده است)

قسمتی از مقالات مجله صحت بقلم آقایان اطباء اصفهان از قبیل مرحوم میرزا خان حافظ الصحة ودکتر میرزا احمد خان و غیره می‌باشد و بقیه بقلم آقایان ضیا و جناب -‌امیر قلی‌امینی مدیر روزنامه اخگر عنایت الله خان، سهراب، جلال الدین همانی غلامحسین زیرک‌زاده تدوین شده. برای مزید اطلاع خوانندگان عنوان بعضی از مقالات مجله را نقل می‌نمائیم: شیر - ویتأمین - فواید میوه - فواید شیر - سیاه زخم ومعالجه آن میخچه‌ها - عرق‌ها - شانگر - تعریف قالی - پشم تغذیه ـ علم اقتصاد - تداوی روحی.

شماره دوم مجله در اردیبهشت ۱۳۰۴ شمسی و شماره سوم در خرداد و چهارم آن در تیر ماه سال مذکور منتشر گردیده و بنا بر این طرز انتشار مجله ماهانه بوده است نشر شماره نهم سال مصادف با جلوس اعلی حضرت بهاوی فقید یعنی آذر ۱۳۰۴ شمسی بوده و بهمین مناسبت در صفحه اول شرحی تبریک بعنوان طلرع) سعادت) نوشته است. سال اول مجله با انتشار شماره ۱۲ در ۲۴ صفحه بهمان قطع شماره اول در اسفند۱۳۰۴ پایان یافته و این شماره در مطبعه مربی (شرکت اتحاد) چاپ شده است. تمام شماره ‌های سال اول دارای یک قطعه و با چاپ سربی روی کاغذ خوب طبع گردیده است. دو شمارة اول و دوم سال دوم متعلق بفروردین و اردیبهشت ۱۳۰۵ یکجا در ۵۶ صفحه بقطع خشتی طبع و منتشر شده و سال دوم با انتشار شماره نهم که باشماره هشت در یک بزرک اصفهان محسوب است. آقای صحت برخلاف اغلب همشهریان خود که پس از رسیدن بجاه و مقام دوچار غرور و نخوت و کبر می‌گردند؛ مردی ساده و بدون آلایش و با همه کس نشست و برخاست می‌نماید. آقای حسین صحت در بدون سی مدرسه صارمیه با اینکه هنوز ثروتمند نشده بود مختصر علاقه ملکی خود را وقف کتابخانه مدرسه مذکور نموده و همیشه این موضوع را جزء افتخارات خود محسوب می‌دارد. از آثار خیر آقای صحت مدرسه‌ایست که از پول خود در محله شمس آباد مقابل شاهزاده ابراهیم بنا نموده و مدتی است محصلین در این مدرسه بفرا گرفتن علوم جدیده مشغولند. آقای صحت در اغلب انجمنهای شهری شرکت دارد و از اینراه بشهر و همشهریان خود خدمت می‌نماید مدیر مجله و روز نامه صحت مردی است خوش مشرب و همیشه خانه‌اش مرکز اجتماع دوستان و آشنایان است وی بخصوص به آقای حسین صحت اهل فضل و دانش علاقه وافری دارد و بیشتر اوقات خود را با نان بسر می‌برد.

(۷۳۰) صحت ایران

روزنامه صحت ایران در سال ۱۳۰۱ شمسی در طهران بطور هفتگی تا سیس و منتشر شده است.

(۷۳۱) صحت نمای ایران

مجله صحت نمای ایران در طهران بصاحب امتیازی و موسی (دکتر اپراتور محمد علی توتیا) تأسیس و در سال ۱۳۱۲ منتشر شده است. شماره اول این مجله در ۲۴ صفحه بقطع خشتی در مطبعه سربی (دانش) واقع در خیابان ناصریه طهران طبع و در تاریخ فروردین ۱۳۱۲ منتشر گردیده. مندرجات مجله صحت نمای ایران چنانچه از اسم آن نیز پیداست و در عنوان هر شماره نیز معرفی شد. (مجله صحی اخلاقی، طبی) عبارت از مطالب صحی. اخلاقی و طبی است که برای تندر ستی و تکثیر وازدیاد نفوس نوشته می‌شد.

در شما ره اول پس از درج تمثال اعلیحضرت رضا شاه فقیدم‌ها له افتتاحی مجله تحت عنوان (مرام ما) راجع به پیدایش و مندرجات مجله نوشته شده که ما برای مزید اطلاع خوانندگان قسمتی از آنرا نقل می‌نمائیم. قبل از نقل مقاله افتتا چند سطریکه در ذیل تصویر اعلیحضرت فقید چاپ شده نقل می‌نمائیم تا خوانندگان به بیگناهی کسانیکه این قبیل اشعار را سروده‌اند اذعان و اعتراف نمایند:
(نه کرمی فلک نهد‌اندیشه زیر پای
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد)

آقای مدیر مجله صحت نمای ایران در زیر تصویر شاه فقید این سطور را نوشته است: «این نامه که مشحون بمطالب صحی و تعلیمات گرامی مربوط بحفظ صحت عمومیست بنام نامی اعلیحضرت اقدس همایون پهلوی خلداله ملکه وسلطانه بتمثال بی‌مثال‌ایشان که بتدابیر علمی جسم علیل این مملکت را که سالیان دراز در اثر امراض سیاسی دوچار نا توانی بود و عقیده اطباء ماهر بنیت هناس است مجال بره و بهبودی برای آن متصور نبود بطور محیر العقولی بسلامت و صحت سوق داده و از هرگونه خطری نجات بخشید شروع می‌شود. و‌امیدوار است همانطور که جسم علیل مملکت را از ناتوانی رهائی بخشود با اندک توجهی وسائل صحی افراد اهالی مملکت را نیز بیش از آنچه هست امر بتأمین فرموده از این حیث هم مملکت باستانی را قوی و توانا فرمایندر عامه را مرهون این بذل توجه سازند. » و اما مقاله افتتاحی مجله:

«مرام ما - بسیار خوشوقت و مسروریم که بعد از یگال زحمت و مجاهدت بالاخره موفق بتوزیع و نشر او این نسخه مجله صحت نمای ایران شدیم و اینک در سر اوجه اولین شماره آن، مرام؛ مقصد، ملت؛ هدف و کمال مطلوب خود را برای استحضار خاطر خوانندگان بیان می‌نمائیم: صحت نمای ایران چنانکه از عنوان آن مستفاد می‌گردد مجله‌ایست طبی که کلیه مندرجات آن در دائره این سه موضوع و مسائل مربوط بأنها محدود و با سیاست و پلتیک که بنیاد و پایه جراید یومیه را تشکیل می‌دهد سرو کاری نخواهد داشت. منظور ما از انتشار صحت نمای ایران این نیست که تنها مجموعه‌ای از تحقیقات علمی و تطبیقات صحی از خود باقی بگذاریم بلکه ما می‌خواهیم نتایج و تجربیات و تدقیقات مسلم مدت متمادی را مطابق آنچه برای المین دیده و از طرف مؤلفین مختلفه متفقاً قبول شده است در طی صفحات این مجله بعرض خوانندگان برسانیم کمال مطلوب و‌امید قلبی ما این است که با ارائه طرق علمی و سهل العبور دوازده میلیون جمعیت علیل و ناتوان کنونی را در مدت قلیل مبداء بدلتی بیست میلیونی متین عاقل سالم تندرست نموده و بقدر قوه و در حدود توانائی خویش برای جلوگیری از فساد نسل از بذل هیچگونه مساعی و فداکاری دریغ نداریم ۲۰ در اینجا مدیر مجله شرحی از این که مصمم است تا آخرین حد امکان در منظور خود‌ایستادگی نماید و اینکه ایران کنونی تا چه اندازه محتاج بافراد تندرست و تکثیر نفوس می‌باشد شرح داد و پس از آن مقایسه مختصری بین جمعیت‌های ایران و ممالک فرانسه؛ انگلیس، آلمان، ابطالیا نموده و توضیح داده که ناچه اندازه جمعیت فعلی ایران نسبت ان ممالک کم است بعد دنباله مطالب و مقاله را اینطور می‌نویسد: « صحت نمای ایران مصمم است که تمام علل و موجبات این وقفه را که بطور قطع و مسلماً ناشی از عدم رعایت حفظ الصحه است یکی یکی ارائه داده راه علاج قطعی آنرا نشان دهد. بنابر این وظیفه صحت نمای ایران عبارت خواهد بود از فهماندن معنای حقیقی و راه حصول عملی صحت حقیقت وماهیت علت ومرض و ارا به طرق عملی و سهل برای جلوگیری از آن صحت نمای ایران می‌خواهد علم مجاهدت به دست گرفته و برای تأمین صحت عمومی با امراض خصوصاً امراض تناسلی که از هر بلای آسمانی هم خطر ناکتر است اعلان جهاد بدهد زیرا‌ایمان قطعی آن این است که با وضعیت فعلی و برای مشتی مردم علیل و ناتوان مراعات صحت از رعایت روزه و نماز واجب‌تر است زیرا اداء این فرایض بدون داشتن صحت امکان‌پذیر نتواند بود ۰۰۰ در قسمت طبی این مجله آخرین کشفیات جدید طبی را با زبانی ساده مشاهده و مطالعه خواهید نمود صحت نمای ایران تمام دکتر‌های حاذق ایران را بوسیله گر اور کردن عکس‌های آن‌ها بهمه معرفی نموده و وظایفی را که آن‌ها نسبت به خود و نسبت بعموم دارند با بیانی صریح و آشکار تذکر خواهد داد صحت نمای ایران بنوبه خود طرقی را که برای اکمال و ترقی مدرسه طب دارد نشان خواهد داد. صحت نمای ایران برای تعیین وظایف حتمی و ضروری والدین سبت باطفال خود، برای تأمین صحت عمومی و برای جلوگیری از انحطاط سریع خواهد کوشید و برعله فساد اخلاق که یکی از عوامل شیوع امراض مسریه است فداکاری خواهد نمود... ». سرمقاله مذکور که اصول مطالب آنرا نقل کردیم شش صفحه مجله را اشغال کرده و پس از آن مقاله شرح حال زکریای رازی بتفصیل تا صفحه ۱۲ مجله سپس مقالات کوچک دیگر از قبیل اوضاع مدرسه طب ایران و شخصی که یک عمل جراحی درباره خود نموده است و در قسمت (طبی) مقاله‌ای تحت عنوان سل قابل شفاست‌یانه ) چاپ شده است.

طرز انتشار مجله ماهانه بوده و وجه اشتراک آن سالیانه ۱۲ ریال؛ ولایات ۱۴ ریال، خارجه یک دولار وبهاء تکشماره یگر بال معین شده است. دفتر اداره: میدان پهلوی، مریضخانه توتیا • اتاق صحت نمای ایران • آدرس تلگرافی: توتباه مجله صحت نمای ایران از حیث طبع و کاغد وجلد بسیار زیبا و خوب است گرچه تعداد صفحات آن کم می‌باشد ولی در همین مختصر دقت زیاد بکار برده شده است شماره دوم آن بهدان قطع وسبک شماره اول در اردی بهشت ماه ۱۳۱۲ منتشر شده و مختصر تغییری که در این شماره داده شده عبارت از این است که فهرست مندرجات در یک طرف روی جلد فارسی و طرف دیگر فرانسه نوشته شده. در شماره دوم گراور این آقایان پزشکان (دکتر‌امیر اعلم؛ دکتر محمد خان علاء، دکتر لقمان السلطان) طبع گردیده و نیز عکس مدیر مجله در ه من شماره گراور شده است.

آقای دکتر محمد علیخان توتیا - آقای دکتر توتیا مدیر مجله و رئیس مریض خانه توتیا علاوه بر طبع و نشر مجله این کتب را نیز تألیف و طبع نموده‌اند: ۱ امراض زه روی (مقاربتی) در این کتاب از تدابیر احتیاطی برای مبتلی نشدن بامراض سوزاک و سفلیس و طرز معالجه قطعی این دو مرض گفتگو نموده. کتاب مذکور در سال ۱۳۱۰ شمسی در مطبعه (فردین و برادر) در ۱۷۴ صفحه بستی طبع شده و قیمت آن هفتر بال است ۲۰ - استمناء بالید واستشهاء بالید ومعالجه آن (جلق) کتاب مذکور در سال ۱۳۱۰ شمسی در چاپخانه اتحادیه در ۱۰۱ صفحه پستی طبع شده. قیمت آن سه قران است ۳ - مالش و تماس.

آقای دکتر تونیا در سال ۱۳۰۹ شمسی در طهران مریضخانه بنام (بیمارستان توتیا) در تحت ریاست خود تأسیس نموده و این عملیات در آنجا اجری می‌شده است: جراحی و عملیات کبیره - معاینه ومعالجه برق - امراض مقاربتی امراض زنانه و قابلگی زایشگاه خصوصی - دار التجزیه.

(۷۴۲) صحیه و امور خیریه

مجله صحیه و امور خیریه که از انتشارات (وزارت صحیه وأمور خیریه) است در طهران چاپ و منتشر شده. شماره اول این مجله در ۳۴ صفحه بقطع کوچک در مطبعه سربی (فاروس طهران) طبع و دراسد تخاقوی تیل ۱۳۰۰ شمسی مطابق ذیقعده ۱۳۳۹ قدری انتشار یافته است.

شعار مجله تصویر شیر و خورشیدی است که علامت دولتی بودن مجله است و در زیر آن جمله (وزارت صحیه و امور خیریه) چاپ شده. و در یک طرف آن تصویر (ابوبکر محمد بن زکریا الرازی وفات ۳۲۰ هجری) در حالیکه با قرع وانبیق مشغول آزمایش می‌باشد و در طرف دیگر تصویر (الشیخ الرئیس ابو علی سینا وفات ۳۷۹) است این تصاویر رو بهمرفته شعار مجله را تشکیل می‌دهد. در بالای اسم مجله عبارت (نعمتان مجهولتان الصحة والامان) و در زیر آن فهرست مندرجات هر شماره طبع گردیده است. مقاله افتتاحی مجله که بعنوان (مجله صحیه و امور خیریه) نوشته شده بدین قرار است:

«وزارت صحیه و امور خیریه که بدون و باری خداوند قادر متعال و در تحت توجهات عالیه اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی ارواحنا فداه برای برآوردن بگرشته از حوائج روحانی و جسمانی این کشور جدیدا تأسیس شده است در مراحل اولیه حیات خویش ایجاد یک مجله صحی را بر ذمه خود لازم شمرد و اینک شماره نخستین آنرا منتشر می‌سازد.

این مجله چنانکه اسم آن بخوبی می‌رساند در دو رشته مهم حفظ صحت عامه و امور خیریه بحث خواهد کرد یکی از مباهاتی که برای خود قائل می‌باشد این است که موضوع مندرجات آن تفسیر یک قسمت از کلام حکیمانه و حدیث یگانه است که میفرماید: زمستان مجهولتان الصحه والامان در قسمت دوم از وظایف خود یعنی در امور خیریه این مجله بر عهده خود می‌داند از اقداماتی که در معاونت عمومی از قبیل تأسیس دار العجزه ودار المساکین وسایر تأسیسات خیره وعام المنفع، و غیره می‌شود خوانندگان خود را آگاه سازد و از نتایج و فواید این اقدامات عموم را واقف نماید. چون بدایت هر کار خالی از منقصت و قصوری نیست البته خوانندگان این مجله متر غب و منتظر نخواهند بود که مندرجات آن از قدم اول خالی از هر گونه نقص و بکلی جامع و حاوی اطراف و جوانب باشد... از یزدان توانا موفقیت خود را در پیشرفت مقصود آرزو داشته و تنها معاضدتی را که از خارج چشم دارد حسن توجه اهالی مملکت است که بهترین پشتیبان برای کاهداری و پیشرفت این مجله خواهد بود وزارت صحیه و امور خیریه» در شماره اول پس از سرمقاله مذکور، مقاله دیگر بعنوان مرض ما ریا یا (نوبه) درج است. فهرست مندرجات این شماره بدین قرار است: مجله صحیه و امور خیریه - مرض مالاریا یا نوبه - حفظ الصحه یومیه دهان - مرض گریپ - تعیین جنس‌ترینه و مادینه - جلوگیری از حصبه - اخبار صحیه مرکز و ولایات - مریضخانه دولتی مریضخانه نسوان - مرض مری در سرخس - احصائیه نفوس شهر تهران - احصائیه آینه کوبی شهر تهران احصائیه آبله کوبی اطراف طهران.

وجه اشتراک مجله در داخله سالیانه ۲۴ قران. ششماهه دوازده قران. در خارجه سالیانه ۳۰ فرانک. ششماهه ۱۵ فرانک. قیمت اعلانات سطری بک قران و در صورت تکرار تخفیف داده می‌شود. قیمت تکنیره دوقران. خصوصیات دیگر مجله روی جلد بعنوان ( اخطار ( اینطور ثبت شده است: یک - مجله صحیه و امور خیر به محتوی مقالات عام المنفعه راجع بحفظ الصحه عمومی و مقالات علمی راجع بطب وجراحی و بیطاری و احصائیه و راپورته‌ی ولایات وغیره ماهیانه یکبار نشر وفعلا برای اغلب آقا یا ن اطبا ارسال گردیده است. دو آقایان دکتر‌ها و اطباء محترمیکه مایل باشند ممکن است مقالات مفیدی بوزارت صحیه و امور خیریه ارسال دارند مقالات آن‌ها با قید امضا در مجله صحبه درج خواهد گردید. سه کلیه مراسلات راجع به جله باید بعنوا ن وزارت صحیه و امور خیریه باشد.

(۷۳۳) صداقت

روزنامه صداقت در طهران با چاپ سنگی تأسیس و در سال هزار و سیصد و بیست وشش قمری منتشر شده است. (کتاب مطبوعات و شعر فارسی بر و ن ص ۱۱۵)

(۷۳۴) صداقت

زوز نامه صداقت در شهر شیراز تأسیس و در سال هزار و سیصد و پنج شی طور هفتگی منتشر شده است.

(۷۳۵) صدای اسلام

روزنامه صدای اسلام در طهران بصاحب امتیازی و مدیر متولی (افتخار اشتیانی) تأسیس و در سال هزار و سیصد و یک شمسی منتشر شده است. شماره اول سال اول صدای اسلام در چهار صفحه بزرگ با چاپ سربی در مطبعه برادران باقر‌زاده طبع و در تاریخ سه شنبه بیست و دو رجب المرجب ۱۳۴۱ قری مطابق ۲۲ حوت هزار و چند و یک شمسی و ۱۳ مارس ۱۹۲۳ میلادی انتشار یافته. سرمقاله شماره اول و با مقاله افتتاحی آن تحت عنوان (مقصد و مرام ما) نوشته شده و بدینم شروع می‌گردد: « در و قتیکه احترام قلم و اعتبار مطبوعات که یکی از عوامل مهمه اصلاحات مملکتی است بد بختانه در ایران لکه دار گردیده است ما برای چه مقصود متحمل زحمت انتشار جریده صدای اسلام شده؛ چه محرک و احساسی ما را باین مقصد واداشته است. »

در شماره اول پس از سرمقاله مذکور؛ مقاله‌ای بعنوان (پارازیت‌های اجتماعی) و در صفحه دوم اخبار دار الشورای ملی و در پاورقی صفحات دوم وسوم ترجمه کتاب (برژیا تألیف الکساندر دوما پر ۱۵۰۷-۱۴۹۲- مترجم آقا میرزا ابوتراب خان نظم الدوله) چاپ شده و نیز اخبار داخله و خارجه در روزنامه درج است. طرز انتشار صدای اسلام هفته دو بار در روز‌های سه شنبه و جمعه بوده محل اداره: طهران خیابان علاء الدواء آدرس تلگرافی: صدای اسلام آبونمان: طهران ۸ تومان. داخله ۹ و خارجه ۱۰ تومان، تکشا ره تا سه ماه پنجشاهی. شماره دوم روز نامه بعلت تصادف پنجشنبه با روز مبعث وتعطیل مطبعه بتأخیر افتاده وجمعه منتشر نشده است. شماره هشتم سال اول در تاریخ جمعه ۸ شوال ۱۳۴۱ قمری مطابق جوزای ۱۳۰۲ شمسی منتشر گردیده و این تاریخ می‌رساند که روزنامه مرتب هفته دو شماره نشر نشده است. سرمقاله شماره اخیر بعنوان (آقای مستوفی الممالک) است

شورایعالی معارف در جلسه هفدهم خرداد هزار و سیصد و شش شمی تصویب نمود که اسم جریده صدای اسلام به (نامه امروز) تغییر یابد و بنابراین صدای اسلام بعداً باین نام منتشر شده است

(۷۲۶) صدای آسیا

روزنامه، صدای آسیا در سال هزار و سیصد و یک شمسی در طهران بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۷۳۷) صدای اصفهان

روزنامه صدای اصفهان بمدیری و سردبیری (میرزا محمد علی مکرم) در شهر اصفهان تأسیس و در سال هزار و سیصد و سی و نه قمری منتشر شده است. شماره اول این روزنامه بقسمیکه در عنوان هر شماره قید شده در جمادی الثانی هزار سیصد و سی و نه انتشار یافته و طرز انتشار آن غیر مرتب گاهی هفتگی و زمانی پانزده روز یکبار و مدتی هم هر چند ماه یکمرتبه منتشر گردیده است قبل از انتشار صدای اصفهان طلیعه روزنامه در دلو هزار و دویست و نود و نه شمسی با مطالب زیر انتشار یافته:

«طلیعه صدای اصفهان بمشیت و خواست خداوند یکتا و توسل بائمه هدی و امام عصر و اجازه مقام منیع وزارت جلیله معارف و معارف پروران قر با روزنامه صدای اصفهان تحت نگارش این بنده منتشر خواهد شد. پروگرام جریده مذکور بقرار ذیل است؛ ۱- یک قسمت این روزنامه راجع باخبارات خارجه و داخله است بطور خلاصه ۲- ملک جریده مرقومه طرفداری مظلومین و تقاضای اجرای قانون و قت است بطور مساوات - بهیچ وجه من الوجوه نثرا و شعرا در شخصیات و نسبت حرفی و کلمه درج نمی‌شود یگقسمت دیگر این روزنامه از ادبیات و اشعار و سرود‌های ملی اثر طبع خود این جانب است. توضیحا اشعار شعرای دیگر هم درج می‌شود. میرزا محمد علی مکرم حبیب آبادی، صدای اصفهان روزنامه (اخلاقی، ادبی، اخباری فکاهی) معرفی شده ولی قسمت عمده مندرجات آن مبارز‌ها نیست که مدیر روزنامه بر ملا نما‌ها وخرافات و موهومات نموده و آن‌ها را بصورت نظم و نثر در روزنامه بچاپ رسانده است. با همه نفوذ روحانیون در اصفهان آقای مکرم با کمال شهامت و شجاعت و بدون واهمه وترس برضد اوهام وخرافات مذهبی مقالات و اشعار متعددی در روزنامه درج نموده و بهمین جهت هم یکبار از طرف روحانیون مورد سوء قصد قرار گرفت و یکی دو بار تعزیر شد مع ذلک از رویه و صبات خود در نگارش دست نداشت و تا کنون هم همان روش را ادامه داده است.

مندرجات صدای اصفهان از دو قسمت متمایز تشکیل می‌گردد اول مقالات فکاهی غیر فکاهی و اشعار و دوم اخبار محلی که غالبا جنبه تعریف دارد.

من جمله از قالات روزنامه مقالا نیست بعنوان (زیج) که از جملات فارسی و ‌های تلفیق شده و رعایت سجع در آن‌ها گردیده است. برای نمونه یکی از این نوع مقالات را نقل می‌نمائیم. (زیچ)

«اوضاع الفلک الدوار فی تلک الهفوات والاسابیع الکرار تدل علی رفورم شدن مدرسه سلطانی و شاد شدن روح مرحوم بانی از اخراج آخوند ملاهانی و استحکام فصول و مبانی و رواج منطق و معانی و اضمحلال اصول تعلیمات ممقانی و محترم شدن عالم ربانی و مضمحل شدن غول بیابانی - قال الله تعالی کل شیئی فانی - ویبقی وجه الربانی وحی السبحانی الالعنته الله علی کل لاط وزانی من الآن الی یوم دارالثانی - ظاهر شدن توفیر و فرق میان سیم‌های برق ولا یکون ذلک البرق فی الغرب والشرق شدست میان امواج برق مکرم غرق - علاج نیست که این موج غم گذشته زفرق - فراوان شدن اجناس الا متقال والکرباس لانما من البه الخناس - الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنته والناس - نشستن فق بجای وسواس وتلولو شیشه بجای الماس مضمحل شدن قبضهای اساس و شایع شدن آقای اسکناس مگر در جیب این احقر البنهاس - الهم ارزقنی ذلک القرطاس بحق الی الفضل العباس - الهم التبت هذا الانماس - بعد غسل الار تماس یا مؤسس کل اساس - اسنی اساس الاسکناس خارجا عند الحد والقیاس وخلصنی من الافلاس بحث قل اعوذ رب الناس معاینه مؤمنین و مؤمنات و ظاهر شدن ثورات و جراحات و مصرف شدن محلول پرمنگنات و اشتباه شدن بعضی از معاینات و بکار افتادن از یکانور جهت بعضی از جهات - و پشت هم افتادن چهارلکات - و خاموش شدن بعضی از اصوات - وه تروک شدن آواز بیات - انما الاعمال بالنیات - بر محمد و آل أو صلوات - بکار افتادن اعضای بلدیه و جریان امور از روی رویه - و ظاهر شدن امور خفیه و تأسیس شعبه نشریه و تنظیم شدن نظامنامه نقلیه - و معمول شدن شیوه مرضیه بر طرف شدن قضایای فرضیه و ظاهر شدن علامات حتمیة - الهم ارزقنی مسکوک الذهبیه بحق یا دائم الفضل علی البریه تحریرا فی شوال الغشنا - من الهجریه النبویه = صل علی محمد واله خیر الوری سجیه» نقل از شماره ۴ سال ۱۲ نمونه از فکاهیأت مذهبی روزنامه:

«وزوجتی من الحور العین - در خیلی از ادعیه فرشته شده که هر کس فلان دعا را بخواند چنین و چنان می‌شود جمله وزوجتی من الحور العین هم در آند‌ها اشاره شده است این دعا را و این خواهش و زوجتی من الحور العین را هر مرد مسلم و هر زن مسلمه می‌خواند ولی تا حال کسی این سؤال را از دعا‌نویس‌ها نکرده است و اینک بنده میپرسم زن‌ها که میگو و وجنی من الحور العین زن حوری می‌خواهد چه کند در هیچ خبری نیست که زن در بهشت مرد می‌شود و مرد در بهشت زن می‌شود و در بهشت همزن از زن استفاده نمی‌برد و فعل - رام آنجا نیست پس این دعا باید تصحیح شود که مرد بگوید وزوجنی من الحور العین وزن بگوید وزوجنی من الغلمان، و نیز از فکاهیأت روزنامه است:

«اختراع ثانی - یکی از مخترعات دیگر این شخص منظور عطاء الملک ده مؤسس چراغ برق اصفهان است نازنین این است که گاهی اوقات می‌شود چراغ‌های چهار باغ تا محاذی مدرسه چهارباغ روشن ولیکن چراغ‌های زیر دست مدرسه بدون قطع شدن سیم خاموش می‌شود قوه قطع البرق بنظر بنده کمتر از طی الارض واژه ناخوانا یا صاحب الزمان بظهورت شتاب کن - این برق بی‌تقلب. را خراب کن. »

روزنامه صدای اصفهان معمولاً در چهار صفحه بقطع‌های مختلف با چاپ سربی در مطابع مختلف اصفهان از قبیل حبل المتین؛ عرفان سعادت و غره چاپ شده. امور ادارة روزنامه مدتی بعهده میرزا باقر و زمانی بدست محمد حسین کامیاب و چندی هم بعهده هیاس‌های محب بوده است محل دفتر روزنامه: اصفهان خیابان خوش - قیمت اشتراک در اصفهان ۶۰ قران در خارج شهر ۷۰ قران. اعلانات سرین قران وتک شماره سیصد دینار است. امتیاز روزنامه صدای اصفهان بمدیری (میرزا محمد علی مکرم) بک مرتبه در تاریخ ۸ آذر ۱۳۰۶ شمسی از تصویب شورایعالی معارف گذشته و این تصویب البته پس از آن بوده که مدتی روزنامه منتشر می‌شده است. بار دوم نیز پس از وقایع شهریور در کابینه قوام السلطنه که تمام امتیازات او شد و مدیران جراید ناچار بتجدید امتیاز گردیدند؛ شورایعالی فرهنگ دو مرتبه امتیاز صدای اصفهان را تصویب نموده روز نامه صدای اصفهان تا حین تحریر این سطور بطور غیر مرتب هر نوبت دویست تا سیصد شماره منتشر می‌گردد. شرح احوال آقای مکرم بضمیمه عکس‌ایشان در حرف سین کتاب ذیل (سپاهان طبع گردیده خوانندگان بآنجا مراجعه فرماید.

(۷۳۸) صدای ایران

روزنامه صدای ایران در طهران بصاحب امتیازی و موسی (نیر السلطان) و مدیری (اجلال السلطان) تأسیس و شماره ۶۴ سال اول آن در چهار صفحه بقطع بزرگ در مطبعه سربی (طهران - مطبعه دولتی) طبع و در تاریخ چهارشنبه ۱۹ ذیحجة الحرام ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. صدای، ایران از روزنامه‌های ورق بزرگی است که مانند وطن، کوکب ایران؛ ستاره ایران، رعد، ایران دارای سر مقاله‌های انتقادی و اخبار خارجه و داخله در آن بتفصیل نوشته شده و از حیث مندرجات در ردیف بهترین جراید آن ایام است بخصوص که تمام اخبار راجع بجنگ اول وحوادث داخلی در آن درج گردیده است. چنانچه پس از تشکیل کابینه عین الدوله جراید تهران مانند ستاره ایران و همین صدای ایران از عدم تجانس وزراء کابینه بنای نقادی گذاردند و کابینه جدید عین الدوله متزلزل شد و قوام السلطنه استفعا نمود و چهار روز کار در بحران افتاد و جراید هر یک مقالاتی نوشتند آخر الامر روزنامه (کوکب ایران) و (وطن) و (رعد) که از جراید بزرک مرکز بودند از کابینه تقویت کردند و قرار شد وزراء از عین الدوله درخواست سفر نمایند ولی عین الدوله این درخواست را نپذیرفت و مثمر ثمر نشد تا اینکه متفقاً پیش شاه رفتند و کابینه کما کان برقرار ماند.

توقیف صدای ایران - پس از آنکه هیئت وزراء از نزد شاه مراجعت کردند جاده تشکیل داده و باکثریت آراء روز نامه صدای ایران توقیف گردید پس از نشر شماره ۷۳ مورخ دو شنبه دهم صفر ۱۳۳۶ قدری بود که بدون محاکمه و بازپرسی از مدیران هینه، وزراء اور بتوقیف روزنامه داد.

شماره ۶۰ صدای ایران در تاریخ دو شنبه ۱۳ ذیحجة الحرام ۱۳۳۵ قمری منتشر شده و مندرجات این شماره عبارت از یک سرمقاله تحت عنوان هرج و مرج مارا تهدید میکنده نقشه چیست؟ نتیجه کدام است؟ ) و مقاله بعنوان (نزاکت ما را کشت) و بعد (اخبار طهران) و (تلگرافات خصوصی) و (اخبار داخله) و (آژانس رؤیتر) و(مطبوعات خارجه) و (مقالات متنوعه) است از مندرجات صدای ایران اخبار خصوصی است که تحت عنوان اژانس (غیبی نوشته شده و ابتدای آن می‌نویسد: توسط تلفن بی‌سیم اطلاع که.... غزلیاتی نیز از خواجه و سعدی در صفحه چهارم روزنامه گاهی درج است پاورقی روزنامه که معمولاً در صفحات دو و سه و چهار چاپ شده یک قسمت پلیس سری امریکا ترجمه میرزا اسحق خان (کرمانی و قسمت دیگر و زمان با داستان نتیجه سوه (اخلاق تألیف غلام حسین کاشف است.

در عنوان روزنامه صدای ایران نامه ملی که برای خدمت باین آب و خاک تأسیس شده است معرفی شده و طرز انتشار آن هفته به نمره روز‌های دو شنبه؛ چهار شنبه و جمعه بوده است. محل اداره طهران. خیابان ناصریه. عنوان تلگرافی طهران صدای ایران قیمت اشتراک: طهران یکساله ۶۰ ریال. شش ماهه ۳۰ ریال ۰ سه ماهه ۲۰ ریال. داخله بترتیب: ۰۶۵ ۳۸، ۲۲ ریال وخارجه نیز بترتیب ۷۰ ریال و ۴۰ ریال سه ماهه ندارد تک نمره هشت شاهی. بعد از یک هفته یکفران و قیمت اعلانات صفحه اول ه قرآن و دوم و سوم دو قران و چهارم یکفران. کلیه اعلانات راجع بمعارف نصف گرفته می‌شود.

آقای مصطفی نوائی ملقب به نیر السلطان - آقای نیرالسلطان از مردان شریف و نیکخواه و از خدمت‌گزاران صدیق دولت بوده. نامبرده در دوره دوم مجلس شو رایملی ست نمایندگی را داشت. چندی هم کفیل وزارت کشور و مدتی در وزارت فواید عامه سابق و بعداً بفرمانداری گیلان اشتغال داشت. هنگامیکه نیرالسلطان حکومت گیلان را داشت جمعی علم مخالفت برافراشتند و در جراید مطالبی بر علیه او نوشتند. در شماره ۱۶ سال دو روز طوفان مورخ ۱۸ میزان هزار و سیصد و یک فی تحت عنوان (نیر السلطان را بشناسید) شرحی درباره خدمات او نوشته که چون تا اندازه مارا به زندگانی او آشنا می‌سازد خلاصه آنرا ذبلا نقل می‌نمائیم:

نیر السلطان با یک متانت و شهامت اخلاقی قبلاً علل بدرختی و نکبت یکجامعه را حس کرده برای بسط و توسعه معارف بتأسیس و افتتاح مدرسه سیروس قیام و اقدام نمود. این مدرسه متوسطه شامل دو قسمت فرانسه و فارسی و هم شبانه روزی بود. محصلینی که آنوقت در این مدرسه تحصیل می‌تودند بخوبی از پروگرام و تنظیم دروس آن مطلع ولی بالاخره این محیط جهل برور جز هفت هزار تومان ضرر فایده دیگری عاید مؤسس آن مدرسه نگردید. دو سه سال پس از تأسیس مدرسه نیرالسلطان برای خدمت بفکر و رشد جامعه روزنامه صدای ایران را منتشر و مندرجات آلایش آن روزنامه پاکدامنی و عدم بستگی با جانب را برای مدیران مسجد و مقید نمود از این مدسه نیز انتفاع نیر السلطان قریب سه هزار تومان خسارت بود. در کابینه و تو ق الدوله نیر السلطان را با یک عده دیگر قزوین تبعید نمودند. سه ماه در قزویت بود و از آنجا با زحمات بسیار موفق شد که باقیمانده ایام تبعید را در اروپا بر برد. یکمرتبه دیگر در واقعه اخیر مشار الملک در ضمن دستگیری اشخاص دیگر نیر السلطان را بیگناه تعقیب و توقیف نمودند. بالاخره با تحمل اینهمه خسارات و صدمات پس از مدتی مدید بیکاری و انزوا بگبار وزارت فواید عامه پایشان محول گردید از مو نمی‌که حکومت گیلان رفته‌اند تا کنون که قریب سه ماه است جز رعایت قوانین و اجرای اصول مشروطیت خلاف قانونی از‌ایشان مشهود نشده. در ذیل این شرح اداره روزنامه طوفان اتطور اظهار نظر کرده است آزاد بخواهی آقای نیرالسلطان احدی پوشیده نیست و فولیست که جملگی بر آنند. »

مرحوم نیرالسلطان در تاریخ سوم فروربن ۱۳۲۰ شمسی در طهران فوت نمود و از او چند فرزند بنام‌های آقایان غلام‌های نوائی، جعفر قلی نوائی و حسن نوای باقیمانده است.

(۷۳۹) صدای ایران

روزنامه صدای ایران بزبان فارسی و ترکی در شهر باکو بعد بری (خدا داد عزیز) در حدود جمادی الآخر ۱۳۳۸ قمری تأسیس و منتشر شده است. روزنامه اختر مود چاپ اصفهان در شماره ۱۳ سال اول خود مورخ ۸ شعبان ۱۳۳۸ قمری بعنو ان تعریف راجع بروزنامه صدای ایران اینطور می‌شوید: د گرامی نامه صدای ایران که با طرز خوب و عبارتی مرغوب بلسان فارسی و زبان ترکی در مطبوعات بادکوبه مضبع و بولایات ایران و قفقاز و بلاد دیگر ارسال داشته می‌شود این اوقات با داره واژه ناخوانا واصل و از طلوع این کوکب درخشان فوق‌العاده مرت حاصل گردید. نگارنده بیش از این فعلا راجع بروزنامه صدای ایران اطلاعی ندارم.

(۷۴۰) صدای جنوب

در سال ۱۲۹۹ شمسی آقای (شیخ محمد‌امین) طلیعه روزنامه صدای جنوب رادر شیر از انتشار می‌دهد ولی موفق بضبع و نشر روزنامه مزبور نمی‌گردد (سالنامه ۱۴ - ۱۳۱۵ معارف فارس۰)

(۷۴۱) صدای رشت

روزنامه صدای رشت بمدیر مسئولی (ع) احمدزاده در شهر رشت تأسیس و در سال ۱۳۲۹ قمری منتشر شده است. شماره ۱۹ سال اول این روزنامه در چهار صفحه با چاپ سربی (رشت) مطبعه سعادت ( طبع و در تاریخ یکشنبه دوم شهر ربیع الثانی ابت تیل ۱۳۲۹ قمری توزیع گردیده عنوان مراسلات: رشت اداره صدای رشت. آبونمان رشت سالیانه ۲۰ قران ولایات داخله ۳۰ قران. ولایات خارجه ۳۵ قران تک نمره در همه جا سه شاهی. قیمت اعلانات صفحه اول سطری یک قران صفحه آخر سطری دهشاهی طرز انتشار روزنامه هفته دو نمره طبع و نشر می‌شده و پس از ارسال سه نسخه وجه آبونه دریافت می‌شده است.

در عنوان در شماره در زیر اسم روزنامه این سه کلمه (حریت، مساوات، عدالت) هر کدام جداگانه در مربعی طبع شده و نیز این عبارات در طرف راست عنوان هر شماره درج است: (مکاتیب بی‌امضاء روف درج نخواهد شد. اداره در جرح و تعدیل مکاتیب ومقالات آزاد است. در صورت عدم درج بصاحبش مسترد نخواهد شد. )

هر صفحه روزنامه صدای رشت مشتمل بر سه ستون و ممولا نام مدیر مسئول (ع احمد‌زاده) در انتهای صفحه چهار درج است.

مندرجات روزنامه علاوه بر سرمقاله، مقالات مختلف و اخبار محلی گیلان است قبل از نشر روزنامه، مدیر روزنامه خیر الکلام منطبعه رشت در شماره ۵۵ سال سوم مورخ ۷ شهر محرم ۱۳۲۹ قمری طلوع روزنامه را تحت عنوان (معارف خواهان را بشارت) بدینقسم خبر داده است: « جرید‌های باسم صدای رشت بهمت جمعی از احرار دایر شده است عنقریب طلوع خود روز معارف خواهان را روشن خواهد نمود»

برون که شرح مختصری از این روزنامه نوشته ( ص ۱۱۵ کتاب برون) می‌نویسد شماره اول صدای رشت در تاریخ ۱۵ محرم ۱۳۲۹ قمری انتشار یافته و من از شماره یک تا ۱۶ آنرا در دست دارم و‌ای هما نقسم که در ابتدای این شرح یادآور شدیم نگارنده نمره ۱۹ آن را نیز در دست دارم.

(۷۴۲) صدای شرق

روزنامه ملی صدای شرق در شهر مشهد بموسی و نگارندگی (س. م خواجوی) تأسیس و در سال ۱۳۴۲ قمری منتشر شده است. شماره ۲۰ سال هفتم صدای شرق روی یک ورق بقطع وزیری بزرگ در مطبعه سرمی (مشهد - مطبعه ایران) طبع و در تاریخ چهارشنبه بیستم جمادی الثانی ۱۳۴۹ قمری مطابق بیست و یک آبان ۱۳۰۹ شمسی توزیع گردیده است. در زیر اسم روزنامه که بخط نستعلیق درشت نوشته شده سال تأسیس روزنامه (۱۳۴۲ - طبع گردیده و نمره مسلسل شماره مذکور ۲۹۶ است بنا بر این روزنامه صدای شرق در مدت هفت سال پیش از ۲۹۶ شماره منتشر نشده است. روزنامه صدای شرق هفتگی بوده و قیمت اشتراک آن که نوشته است قبلا دریافت می‌شود بدین قرار است: داخله سالیانه ۵۰ ریال. خارجه ۶۰ ریال و ۲۰ ریال اعلانات صفحه اول سطری دو قران، صفحات بعد سطری یک قران • تک نمره ۸ شاهی محل اداره مشهد. سرای وزیر نظام. عنوان تلگرافی: صدای شرق. مندرجات صدای شرق مانند سایر جراید محلی پس از درج سرمقاله عبارت از اخبار محل خراسان و مختصری اخبار داخله و خارجه است آگهی‌های ثبتی و غیر ثبتی نیز در روزنامه درج است.

(۷۴۳) خدای طهران

روزنامه صدای طهران بصاحب امتیازی و مدیری و سید محمد تدین » در طهران تأسیس و در سال ۱۳۳۸ قمری منتشر شده است شماره اول روزنامه صدای طهران در چهار صفحه بقطع بزرک در مطبعه سربی ( طهران، طبع و در تاریخ دو شنبه ۲۲ ربیع الاول ۳۳۸ قمری مطابق ۲۸ قوس ۱۲۹۸ شکی انتشار یافته، مقاله افتتاحی روزنامه بدینقسم شروع می‌گردد:

«خدا ما را کمک کند - در این لحظه که برای خدمت بافکار عامه حاضر شده و قلم برداشته‌ایم متأسفانه طغیان هولناکی در شکر و تعقل انسان پدیدار گشته اثر غلیان وجدان و عاطفه‌های عمومی یک جریان سخت و تندی در مرکز مهمه عالم حکمفرماست. » در شماره اول پس از سرمقاله مذکور اخبار داخله و بعد تلکرافات داخله و همچنین اخبار رؤیتر چاپ شده در پاورقی صفحات دوم وسوم ترجمه کتاب «در روح حکومت دموکراسی تألیف الف پرنس بلزیکی» طبع و این ترجمه چندی بعنوان پاورقی روزنامه چاپ شده است.

مندرجات صدای طهران را علاوه بر مطالب مذکور مقالات و ترجمه‌های متعدد تشکیل می‌دهد. شماره دوم روزنامه در تاریخ جمعه ۲۵ ربیع الاول ۱۳۳۸ قمری مطابق ۲۹ قوس ۱۲۹۸ منتشر گردیده.

طرز انتشار صدای طهران ابتدا روز‌های دوشنبه و جمعه منتشر می‌شده و پس از مدتی هفته سه شماره روز‌های دوشنبه، چهار شنبه رجمعه انتشار یافته است. محل اداره روزنامه: طهران: خیابان علاء الدوله. نمره تلفون ۲۲۴ آدرس تلگرافی: صدای طهران. قیمت اشتراک: یکساله داخله ۶۰ قران خارجه ۷۰ قران، ششماهه بترتیب ۳۵ قران و ۴۰ قران. تک نمره با کاغذ زردش شاهی در عنوان هر شماره در زیر اسم روزنامه سال تأسیس (۱۳۳۸) و بالای آن «خدا و قانون» چاپ شده است.

صدای طهران از روزنامه‌های خوب ومفید وکثیر الانتشار است و نگارنده فعلا تا شماره ۶۰ سال اول مورخ چهارشنبه ۲۷ شوال مطابق ۲۳ سرطان ۱۲۹۹ آنرا در دست دارم. صدای طهران قبل از این تاریخ یعنی در برج اسد سال مذکور یکبار از طرف دولت توقیف گردیده و روزنامه اختر مسعود چاپ اصفهان از توقیف آن اظهار تأسف نموده است. مدیر مجله ادبی طلوع صدای طهران را در شماره چهار سال سوم مجله بدینقسم یاد‌آور شده است: « شماره اول جریده فریده صدای طهران که بمدیریت وکیل محترم طهران آقای میرزا سید محمد تدن زینت بخش عالم مطبوعات شده است بما رسیده ما یگدنیا‌امیدواری بدان نامه ملی داشته و موفقیش را صمیمانه از درگاه حضرت احدیت مسئلت می‌نمائیم. » قبل از آنکه شرح راجع بروزنامه صدایی طهران را خاتمه دهیم لازم است از روزنامه بهمین نام (صدای تهران) که در نجات اشرف بمدیری (میرزا حسین تهرانی) منتشر می‌شده یادآوری نمائیم. شرح این روزنامه در اطلاعات هفتگی متعلق بخرداد ماه ۱۳۶۶ شمسی چاپ شده بانجا مراجعه فرمایند.

سید محمد تدین- آقای تدین از اهالی بیرجند خراسان و از سیاستمداران معروف ایران بشمار ‌می‌روند نام برده تحصیلات خود را در خراسان بیایان رسانید و در آغ: مشروطیت بطهران آمد و چند دوره نمایندگی مجلس انتخاب گردید.. قسمت عمده زمان شاه فقید را خانه نشین بود و بهمان تدریس در دانشرایعالی قناعت می‌کرد. در همین ایام بود که نگارنده مدتی در نزد‌ایشان‌تان می‌نمود. آقای تدین در دانش سرایعالی استاد زبان و ادبیات عرب بودند تا پس از وقایع شهریور که دو مرتبه بکار ‌های مهم کشوری از قبیل وزارت و نمایندگی مجلس سنا مشغول گردیدند و در واژه ناخوانا تحریر این سطور‌ایشان سناتور خراسان در مجلس سنا می‌باشند. آقای تد گرفتاری‌های سیاسی چند کتاب نیز تألیف و منتشر نموده‌اند: ۱ - پلیر در ۱۷۲ صفحه پستی برای کلاس‌های ۵ و ۶ ابتدائی. - ۲- جامع محمدی در ۱۰۳ صفحه کوچک برای ۵ و ۶ ابتدائی -۳- تعلیمات مدنی در ۵۴ صفحه کوچک برای کلاس ششم ابتدائی ۴- رسانه تحقیقی در فن خطابه.

(۷۴۴) صدای کرمان

روزنامه صدای کرمان بمدیر بری آقای ) آقا میرزا عباس سعید ملا باشی ) در کرمان تأسیس و در سال ۱۳۰۵ شمسی منتشر شده است. شورایعالی معارف امتیاز این روزنامه را در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۰۴ بدیری میرزا عباس ملا باشی تصویب نمود و روزنامه از فروردین ۱۳۰۵ شمسی نشر گردیده • شماره ۳۵ سال هند هم این روز نامه دوی بک ورق با چاپ سربی طبع و در تاریخ ۲۶ دیماه ۱۳۲۲ شمسی توزیع گردید. صدای کرمان روزنامه اجتماعی، ادبی، سیاسی، فکاهی معرفی شده و مندرجات آن پس از یک سرمقاله، اخبار کرمان و ایران و مقالات مختلف اعلانات است. سرمقاله شماره نمونه تحت عنوان (فداکاری) و باین عبارات شروع می‌گردد: ( یگانه جوانمردیکه به فداکاری خود جهانی را متزلزل و عالمی را مضطرب نموده و ملت بزرگی مانند ملت اسلام بلکه عالم ادیان را از محو و نابودی نجات داده و حقیقت فداکاری و جوانمردی و عزت نفس و علو همت را در گیتی نشان داده حضرت حسین است... ) در صفحه اول علاوه بر این سرمقاله اخبار کرمان، اخبار کشور و اخبار جنگ چاپ شده و در گوشه چپ صفحه مستطیل کوچکی سعید گذاشته شد و بالای آن نوشته است (اصلاحات) و بدین ترتیب نشان داده که اصلاحاتی در کشور صورت نگرفته است. در صفحه دوم یک مقاله انتقادی تحت عنوان (وقتیکه گدا بودم) بامضای (بیکس و بیجا) و نیز اشعاری بعنوان (اشعار زمان جنت) اثر طبع آقای حایری و هم چنین قانون کیفر گرانفروشان درج شده است. در همین شماره چند اعلان حصر وراثت درج است.

طرز انتشار صدای کرمان مانند جراید محلی دیگر مرتب نبوده و چون بشر حی که بعداً یاد‌آور می‌شویم مدیر روزنامه در مهرماه ۱۳۲۴ فوت کرده لذا انتشار روز نامه در اواسط سال نوزدهم برای همیشه موقوف گردیده و تعطیل شده است.

محل اداره روزنامه: عمارت فوقانی دبستان ملی سعید. عنوان تلگرافی: صدای کرمان. بهای اشتراک روزنامه ابتدا: شش ماهه ۲۵ ریال و سالیانه ۴۰ ریال تک شماره ۵۰ دینار؛ پس از مدتی وجه اشتراک سالیانه بیکصد ریال ترقی داده شده است

آقا میرزا عباس سعید آقای عباس سعید در پاسخ نامه نگارنده راجع بشرح احوال‌ایشان در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ شمسی شرح زیر را که پس از حذف تعارفات آن بینه نقل می‌گردد ارسال داشته‌اند.

نام و نشان و زایچه- عباس سعید متولد سال ۱۲۷۰ خورشیدی پسر مرحوم حاجی میرزا ابو القاسم ملا باشی ساکن بخش دو. در سن بیست سالگی از تحصیلات قدیمه در کرمان فارغ التحصیل و با داشتن اجازه از علماء مرجع تقلید نظر به بستگی خانوادگی با مرحوم میرزا خان شهیر کرمانی و آشنائی با مکاتبات و معارفه با ر و قته این مرد نامی داخل اجتماعات اصلاحی و از ۱۳۲۲ قمری در طبقه آزادیخواهان خود را مفتخر ساختم. از سوم اسفند ۱۲۹۹ در اثر تعقیب از هم اصلی خود در کوران جریانات اصلاحی با مواجهه با مشکلات آن دور خود را مفتخر دانسته و برای شکر‌گزاری از نیل بمرام قبول نمایندگی موسان را در ملازمت جناب آیة الله کرمانی (آقای حاج میرزا محمد رضا کرمانی) یگانه روحانی ایران و آقای یحیی روحی نجل مرحوم بحر العلوم و برادر‌زاده مرحوم شیخ احمد روحی کرمانی افتخار خود دانستم.

از سال ۱۳۰۵ روزنامه صدای کرمان را فقط برای وسیله نشر واشاعه اصول اصلاحی تأسیس و با هر مشکلاتی تا امروز با همان روش ثابت منتشر و دار داشت. نظر باینکه یکی از مهمترین عوامل پیدایش افکار و زراعت بذر اصلاحات را در مؤسسه تعلیم و تربیتی دانسته در سال ۱۳۱۶ دبستان سعید را شخصاً افتتاح و تا حال هم دائر می‌باشد)

این بود متن نامه آقای سعید نامبرده چنانکه در همین نامه مذکور افتاده علاوه بر انتشار صدای کرمان. دوستان سعادت کرمان را نیز تأسیس و داثر نموده که تاکنون برپاست ه مرحوم سعید پس از نوزده سال خدمت بعالم مطبوعات وفرهنگ در تاریخ پنجشنبه ۵ مهرماه ۱۳۲۴ ش.‌ی دو‌تر به ماهان کرمان بدرود زندگی گفت.

از مکاران صمیمی مرحوم سعید آقای حسین عبدالرحمنی است که در زمان حیات آن فقید پسر دبیری روزنامه و مدیریت داخلی دبستان سعید مشغول کار بوده است.

از مرحوم سعید دو عکس یکی با عمامه و دیگری با کراوات نزد نگارنده موجود است که

بعلت تهیه نشدن کلیشه عکس از چاپ آن صرفنظر گردید.

(۷۴۵) صدای مازندران

در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۰۵ شمسی شورایعالی معارف امتیاز روزنامه صدای مازندران را به دیری (میرزا غلامحسین خان وحیدی) در مازندران تصویب نمود است.

(۷۴۶) صراط الصنایع

روزنامه صراط المنابع در طهران در سال ۱۳۲۶ قمری طبع و منتشر شده است (کتاب مطبوعات و شعر فارسی برون ص ۱۱۵)

(۷۴۷) صراط المستقیم

روزنامه صراط المستقیم در شهر تبریز در سال ۱۲۲۴ قمری طبع و منتشر شده است. (کتاب مطبوعات و شعر فارسی من ۱۱۵) مرحوم تربیت در فهرست جراید آذربایجان بطور اختصار راجع روزنامه صراط المستقیم اینطور می‌نویسد: « روز نامه منتشر در تبریز با چاپ سنگی در سال ۱۳۲۶ قمری. » بنا بضبط تربیت انتشار روزنامه دو سال بعد از تاریخی است که رون ثبت نموده است.

(۷۴۸) صراط المستقیم

روزنامه صراط المستقیم در شهر طهران در سال ۱۳۲۵ قمری طبع و منتشر شده است. ( کتاب معابوعات و شعر فارسی (ص) (۱۱۴) برون درباره هر سه این روز نامه ‌ها می‌نویسد نمونه از آن‌ها را ندیده‌ام.

(۷۴۹) صلاح

روزنامه صلاح یکمرتبه ظاهراً در ۱۱۹۸ شمسی در طهران تأسیس و بطور هفتگی منتشر شده است در تاریخ ششم خرداد ۱۳۰۴ شمسی نیز شورایعالی، عارف امتیاز روز نامه صلاح را بمدیری میرزا احمد خان شیرازی تصویب نموده و در سال مذکور روزنامه صلاح مجدداً با بدایره انتشار گذاشته و هفته دو مرتبه منتشر شده است. متأسفانه نگارنده با همه جدیتی که نمودم تا کنون نمونه از آنرا بدست نیاورده‌ام.

(۷۵۰) صلاح بشر

روزنامه صلاح بشر در طهران بصاحب امتیازی مجابی و مدیر مسئولی ( ) حجازی تأسیس و در سال ۱۳۰۳ شمسی منتشر شده است. شماره اول روزنامه صلاح بشر که در آن علاوه بر صاحب امتیاز و مدیر مسئول. آقای حافظی بعنوان مدیر داخلی معرفی شده، در چهار صفحه بقطع بزرک با چاپ سربی طبع و در تاریخ یکشنبه ۵ شهر شوال المکرم ۱۳۴۳ قمری مطابق ۲۲ ثور ۱۳۰۳ شمسی منتشر گردیده، سرمقاله ا بنشماره و یا مقاله فتتاحی روزنامه تحت عنوان (هو القادر) نوشته و با بن عبارات شروع شده است:

«ما هم آمدیم. خواست خداوند و حوادث جاریه ما را از مأمن و مسکن و روبه اولیه خودمان بازداشت دست و چنگال قوی طبیعت گریبان ما را گرفت ما فیخواهیم بگوئیم آنچه را انبیا بموجب اوامر لازم الاطاعه گفته‌اند و اقویا مانع از رسیدن آن احکام به مشر ضعیف بوده‌اند ما برسانیم... » پس از سر مقاله مذکور، مقاله دیگری بعنوان (صلاح اسلام. قابل توجه مسلمین عالم) چاپ شده. قسمتی از تفسیر قانون اساسی و مطالبی بعنوان (زیچ) و اخبار داخله و در صفحه چهار چکامه اثر طبع آقای ملک الشعرای بهار؛ تمام مندرجات شماره اول را تشکیل میدهد و چکامه آقای بهار باین شعر شروع می‌گردد:

صاحب خانه اگر باز نبندد در خویش
گله‌ای نیست اگر دزد در آید از
 

در صفحه اول شماره دوم مقاله‌ای بعنوان (آخرین علاج) عقیده ما باید تابع قرآن شد، با حروف درشت چاپ شده مقالات صلاح ایران بامت‌های (حجازی) و صلاح اسلام بامضای مجابی است. از روزنامه صلاح بشر بطور نمونه تا شماره سوم در دست است. محل اداره روزنامه: خیابان شاه آباد. قیمت روزنامه: سالیانه ۸ تومان. تکشماره ۷ شاهی. لازم است یاد‌آور شویم که در مجله معارف در جزو روزنامه‌های قزوین اسم روزنامه صلاح بشر را نیز ذکر کرده در شماره ۱۱ سال سوم دوره پنجم مورخ مرداد ۱۳۰۸ می‌نویسد چیزیکه خیلی مایه تأسف است مطبوعات قروین بی‌اندازه رو بضعف و انحطاط گذاشته فقط دو روزنامه یکی باز پرس و دیگری نوروز منتشر می‌شود و روزنامه رعد که یکی از مطبوعات مهم ایران بشمار می‌رود تعلیل است و هکذا جراید دیگر از قبیل دنیای امروزه، تمدن اسلام، صلاح بشر، و غیره » از اینجا معلوم می‌شود در شهر قزوین نیز روزنامه بنام صلاح بشر منتشر می‌شده است. ولی نگارنده تا کنون نمونه آنرا بدست نیاورده‌ام و ظاهر اضبط اسم این روزنامه در جزء جراید قزوین اشتباه است.

(۷۵۱) صنایع آلمان و شرق

مجله صنایع آلمان و شرق در شهر بر این بوس ومدیر متولی سیف آزاد» تأسیس و شماره اول آن در ماه مه ۱۹۲۱ میلادی بزبان‌های فارسی، عربی، ، ترکی هندی و آلمانی نوشته شد. همه ماهه یک شماره از آن با کاغذ و چایی بسیار عالی طبع و انتشار یافته. مجله صنایع آلمان و شرق در هر شماره و زیر اسم مجله، بدین قسم معرفی شده ( مجله‌ایست مصور برای معرفی تجارت صنایع و فابریگ‌های مهم د نیا و آلمان با هل مشرق زمین و معرفی مواد خام مشرق برای فابریک‌های آلمانی و رابطه بین تجار محترم مشرق و آلمان. مقالات سیاسی و علمی ادبی و تفر بحی را هم دارا خواهد بود، همانم که در سطور فرق ذکر شده مجله منابع آلمان و شرق در درجه اول بمنظور معرفی کارخانه‌های آلمان و اروپا با والی مشرق زمین تأسیس یافته و بهمین جهت در هر شماره علاوه بر اعلانات بزرک و رنگی راجع محصولات کارخانه‌های مهم آلمان؛ شرح مفصلی از این کارخانه‌ها و صنایع اروپا و آلمان ذکر گردیده و پرواضح است که این قبیل مقالات محتاج بتصاویر مختلف مربوط به موضوعات می‌باشد. از باب مثال یاد‌آور می‌شویم که شرح تشکیلات وعظمت کارخانه لوکومتیو و اتومبیل‌سازی منتل و بران در آلمان و نیز تفصیل کارخانه آنه که در آلمان قمی از مندرجات این مجله را تشکیل می‌دهد. بعداً در جائیکه شهرست مندرجات دو سه شماره مجله را نقل می‌نمائیم این قسمت بیشتر واضح می‌گردد. و نیز چنانکه یاد‌آور شدیم علاوه بر این نوع مقالات مقالات اجتماعی و علمی گاهی در مجله چاپ شده است بطور کلی باید در باره انتشار این مجله و نظایر آن در نظر داشت که آلمان‌ها بعد از جنگ اول دست بکار یک رشته تبلیغات دامنه دار و وسیعی برای معرفی صنایع خود بدنیا و بشرق زدند و یکی از طرق تبلیغات نشر همین مجله بوده است. مجله صنایع آلمان و شرق به دیری سیف آزاد ظاهراً در اواسط سال ۱۳۰۲ تأسیس شده و مدت چند سال یعنی تا سال ۱۳۰۵ دوام داشته منتهی مرتب همه ماهه منتشر نمی‌شده است. درباره تأسیس و نشر مجله در سال مذکور اعلانی در شماره ۹ سال اول روزنامه طلوع مورخ ۲۹ دلو ۱۳۰۲ شمسی بدینقسم طبع گردیده: د مجله صنایع آلمان و شرق و نامه آزادی شرق که در بران با کاغذ‌های خیلی اعلا و مصور طبع و بایران می‌آید در رشت وکالت آن راجع باین بنده است. کسانیکه مایل باشتراک آن‌ها می‌باشند باین باین جانب رجوع‌کننده ابوالقاسم کمانی از اعلان مذکور ثابت می‌شود که مجله در سال ۱۳۰۲ منتشر می‌شده است.

مجله صنایع آلمان و شرق از حیث ظرأفت و زیبایی طبع و کاغذ و تصاویر دست کمی از مجلات خارجی ندارد و اکنون با اینکه بیست و چند سال از انتشار آن می‌گذرد هنوز نظیر آن در بین مطبوعات فارس نیست. شماره ۶۵ سال ششم مجله دارای عدد صفحات اصلی و چند صفحه اعلانات رنگی، بقطع خشتی در ماه دسامبر ۱۹۲۹ میلادی مطابق سال ۱۳۴۵ قمری منتشر شده. مندرجات این شماره بیک مقاله تحت عنوان «صناعة اللبنی و دره نواسط الطرق الفنیه الحدثیه» بقلم دکتر مارتینی شروع می‌گردد پس از آن مقاله اهمیة اقتراب المریخ من الارض والاکشافات التی تربعت عن ذلک، وصفحات ۱۱ و ۱۲ مجله که قسمت مربی آن خاتمه پیدا می‌کند احصائیات و اخبار صناعة متنوعة. چاپ شده است از صفحه سیزدهم مجله قسمت فارسی آن شروع می‌شود و این سمت با «ترجمه مکتوب مدیر مجله صنایع آلمان و شرق آقای دکار اشتر زمان وزیر امور خارجه آلمان آغاز می‌گردد. پس از آن مقاله و اهمیت و فواید راه آهن برای تجارت و واردات صادرات ایران. بقیه از شماره قبل بقلم، مدیر جریده استخر » و مقاله (تجارت و طرز ساخت کبریت جدید) و مقاله «مجمع اطلاعات نیسه» و مقاله «طرق مو تو ر کار در داخله آسیا» و مقاله «پنبه از شماره قبل مجمع از تشکیلات و عظمت کارخانه لوکومتیو و اتومبیل‌سازی هندل و پسران در آلمان و مقاله «تفصیل کارخانه آن که در آلمان» و مقاله (طوفان در یکی از بهترین شهرهای قشنک امریکا ومقاله و دخالت شخصیت در اکونومی و خانه داری أمریکانی، و قسمت «واژه ناخوانا اتاق تجارتی آلمان» و مقاله «مدرسه اتحادیة ایرادان در بحرین» و مقاله « تولید الکتریسته بوسیله موتور‌های بادی بقیه از شماره قبل » مجموع این مقالات تا صفحه ۲۴ مجله قسمت فارسی آنرا تشکیل می‌دهد.

پس از آن قسمت ترکی مجله (ترکجه قسمی) وبمقاله (آلمان اوطومبیل سر کیسی) شروع می‌گردد. مقاله دوم قسمت ترکی مجله تحت عنوان (نوربز غده) (شوان) قورشون قلم‌ها بریقه سنی زیارت ایدن محرری مزک انطباعاتندن) می‌باشد و بهمین مقاله قسمت ترکی مجله پایان یافته است بعد از قسمت ترکی، قسمت (هندوستانی) مجله و باین مقاله و (کوئله پگهلاتی کی ایجاد) شروع می‌گردد مقاله دوم تحت عنوان مفد کهره و مقاله سوم تحت عنوان (جزائر هند) نوشته شده است. بقیه مندرجات مجله بزبان آلمانی است که احتیاجی بنقل عنـاو بـن مطالب آن نیست.

اعلانات مجله که اغلب همراه با تصویر است و گاهی تمام یا نصف صفحه مجله را گرفته بزبان‌های آلمانی و فارسی و عربی است. در باره اعلان و قیمت آن در مجله روی جلد مجله اینطور نوشته است: « هرگاه مایلید که تجارتخانه‌های خودتان را بفابریک‌های آلمانی معرفی نمایید؛ هرگاه مایلید اجناس و مواد خام خود را مستقیما بتجارتخانه‌های بزرگ و فابریک‌ها بفروشید در مجله صنایع اعلان کنید. مجله صنا را برای هزار و پانصد فابریک و تجارتخانه‌های عمده می‌فرستیم و کوشش ما این است که تا سال آینده دو هزار فابریک وادارات و تجار بزرک مجله صنایع را آبونه شوند قیمت اعلانات: یک صفحه ۶ لیره انگلیسی. نیم صفحه سه لیره ونیم، چهار یک صفحه یک لبره ونیم. هشت یک صفحه یک لیره. » قیمت وجه اشتراک سالیانه در ایران سه تومان، سایر ممالک ۳ دولار؛ برای معلمین و محصلین و کارگران‌زار مین دو دولار. محل اداره برلین. و ۵۰

سیف آزاد - آقای سیف آزاد مدیر مجله و روز نامه ایران باستان شرح احوال‌ایشان را بتفصیل در جلد اول کتاب ذکر کرده‌ایم. خوانندگان برای اطلا بذیل روزنامه ایران باستان مراجعه فرمائید.

(۷۵۲) صور اسرافیل

روزنامه صور اسرافیل در طهران به دبری (میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی) تأسیس و در سال ۱۳۲۵ قمری منتشر شده است. شماره اول صور اسرافیل در هشت صفحه بقطع وزیری با چاپ سربی در مطبع (پارسیان) طبع رسیده و در تاریخ پنجشنبه ۱۷ ماه ربیع الآخر ۱۳۲۵ قری مطابق ۱۴ دی ماه سال ۱۲۷۶ یزدگردی پارسی و ۳۰ ماه مه سال ۱۹۰۷ میلادی منتشر شده است.

صور اسرافیل معمولاً در هشت صفحه بقطع وزیری و با چاپ سربی مطبعه پارسیان طبع گردیده و سرلوحه آن که برنگ‌های مختلف قرمز، آبی. سیاه و غیره چاپ شده عبرت از فرشته آزادیست که در صور می‌دهد و گروه انبوهی او را بیکدیگر نشان می‌ دهند. در داخل سرلوحه اسم روزنامه (صور اسرافیل) بخط نسخ درشت و با خط ریز كلمات حریت-مساوات - اخوت) نوشته شده، در بالای سرلوحه آیه (و نفخ فی الصور فاذا هم من الاحداث الى ربهم یتسلون) و در پائین آن آیه (فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم) درج گردیده. و نیز خصوصیات روزنامه در زیر سرلوحه بد ینقسم ثبت شده است: قیمت اشتراک سالیانه طهران ۱۲ قران سایر بلاد ایران هفده قران. ممالك خارجه دو تومان. قیمت تك نمره طهران ۴ شاهی - سایر بلاد ایران ۵ شاهی عنوان مراسلات. میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی. طهران. خیابان ناصری. کتابخانه تربیت. هفتگی. سیاسی. تاریخی اخلاقی. مقالات و لوایحی که موافقت با مسلك ما داشته باشد با امضا پذیرفته می‌شود در طبع وعدم طبع اداره مختار است.

روزنامه صور اسرافیل یکی از روزنامه‌های مهمی است که در آغاز مشروطیت ایران تأسیس شده و با مسلك و روش انتقادی خود كمك بزرگی بی‌بیداری و آزادی ایرانیان نموده است روزنامه هفتگی صور اسرافیل روزنامه‌ایست سیاسی، تاریخی اخلاقی و بیشتر سرمقاله‌های آن مربوط باوضاع سیاسی و انتقاد شده از اوضاع استبدادی دربار است. از لحاظ ابتكار سبک جدید نثر فارسی که در ستون مخصوص عنوان ( چرند و پرند) قلم ( دخو ( در این روزنامه چاپ شده، تاکنون نیز نظیر آ در جراید فارسی دیده نشده است. برون مستشرق معروف در کتاب تاریخ ادبیات ایران جلد چهارم ص ٣١۵ ترجمه » روزنامه صور اسرافیل را یکی از بهترین و مفید‌ترین جراید بعد از انقلاب دانسته و مخصوصاً از این جهت که درتون‌های چرند و پرند آثار بسیار خوب و مفید از شر فارسی در آن مندرج است. قبل از آنکه بتفصیل در باره این ثر ابتكار وستون چرند و پرند صور اسرافیل گفتگو نمائیم لازم است مقاله افتتا روزنامه را بعینه نقل نمائیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم محمد خدیرا که ما ایرانیان ذلت ورقیت خود را احساس کرده و فهمیدیم که باید بیش از این بنده عمر وزید و مملوك ابن و آن نباشیم که تا قیامت بارکش خویش و بیگانه نباید بود. لهذا بایك جنبش مردانه در چهاردهم جمادی الآخر سال ١٣٢۴ هجری قمری مملکت خویش را مشروطه و دارای مجلس شورابیلی (پارلمان) نموده و بهمت غیورانه برادران محترم آذربایجانی ما در بیست و هفتم ذیحجه ١٣٢۴ دولت علیه ایران رسما در عداد دول مشروطه وصاحب كنستیسیون قرار گرفت. دوره خوف و وحشت باخر رسید و زمان سعادت و ترقی گردید عصر نکبت و فترت منتهی شد و تجدید تاریخ و اول عمر ابران گشت. زبان و قلم در مصالح امور ملک و ملت آزاد شد و جراید و مطبوعات برای انتشار نیك و بد مملکت حریت یافت: روزنامه‌های عدیده مثل ستارگان درخشان با ملک‌های تازه افق طهران را روشن کرد. وسران معظم بنای نوشتن و گفتن گذاشتند. ما نیز با عدم لیقت و بضاعت مزجات قلم بر داشته که بخر است خدا شاید بتوانیم بدین و دولت روطن و ملت خود خدمتی کنم و با بنای این آب و خاك موروثی که با خون پدران و نیاکان ما عجین و سرشته است ابراز ارادتی نمائیم. در تکمیل معنی مشروطیت و حمایت مجلس شورایلی و معاونت روستائیان و ضعفا و فقرا و مظلومین‌امیدواریم تا آخرین نفس ثابت قدم باشیم. و از این نیت مقدس تا زنده‌ایم دست نکشیم و با صدای رسا بگوئیم که ز تهدید و هلاکت بیم و خوفی نداریم و زندگی بدون حریت و مساوات و شرف وقعی نمی‌گذاریم و بجز ذات پروردگار و احکام الهیه و قوانین ملکیه از احدی نمی‌ترسیم و از این عقیده راسخ و محکم تخطی نمی‌کنیم. تاق از کسی نمی‌گونیم. و برشوه گول نه خوریم قدح و مدح بجا از هیچکس نمی‌کنیم و اغراض نفسا بکار نمبریم بعبارة اخرى در ابد و خوب را خوب مینوییم در نگارش این روزنامه اتفاع و سود شخصی را منظور نمی‌نمائیم و این کار را کسب و شغل خود قرار نمی‌دهیم و بفریاد باند شمام برادران ایرانی و ارانی نژاد خود عرض می‌کنیم که اگر خدای نخواسته از ما نسبت بوطن خلافی مشاهده فرمایند ما را متنبه نموده و از راه کج باز دارند و تأخیر آنان را می‌خواهیم ما را از خود دانند بمنه وكرمه والصلوة والسلام على محمد واله الطاهر بن المعصومین»

در شماره اول پس از سرمقاله مذكور با مقاله بعنوان (دو کلمه خیانت) و بعد مقاله (شورش عملجات) و مقاله (ایران تغییر کرده) و مقاله (مسئولیت قلم) و در ستون دوم صفحه پنجم خلاصه (نطق جناب حاج میرزا نصر الله ملك المتكلمین اصفهانی در انجمن اتحادیه طلاب) و ستون چرند و پر د بقلم دخو و در پایان مقاله (حرف گفتنی) و دو اعلان درج است.

ستون چرند و پرند روزنامه- از اتکارانیکه در روزنامه صور اسرافیل کار رده شده درج ستون چرند و پرند است که در هر شماره با امضای دخی که نام مستعار آقای میرزا علی اکبر دهخدای قزوینی است درج شده. در ستون چرند و پرند صور اسرافیل بزبان فکاهی و یا آوردن امثال و حکایات بشدت از اوضاع اجتماعی و نا عدالتی ‌های آن انتقاد نموده و با کمال بی‌باکی بمببین اوضاع بدگونی کرده است. از لحاظ نثر فارسی ستون چرند و پرند خیلی تازگی دارد و چنانکه برون در جلد چهارم کتاب تاریخ ادبیات فارسی در جایی که از بهترین جریده بعد از انقلاب گفتگو نموده ص ۳۱۵ مینوید از نمونه‌های ابتکاری نثر فارسی است. عبارتی که برون تو شته چنن است درستون چرند و پرند صور اسرافیل هم نمونه‌های بسیار خوب و مبتکری از نشر فارسی مندرج بود که ذیلا چند سطری از آنرا نقل می‌کنیم ۲ بعد از چندین سال مسافرت هندوستان و دیدن ابدال ۲۰۰ زیرا کهن تا بحال نظیری برای آن در ایران ندیده‌ام. این قطعه در نمره یك صور اسرافیل چاپ شده است و نیز برون در صنه ۳۱۷ همین کتاب تحت عنوان « ابتکار دخو در نظم و نثر » نوشته است: این مقالات هر چند با مضا‌های مجهول و مختلف است اما گمان می‌کنم تمام بقلم دهخدا باشد و بعقیده من دهخدا را باست باد همین آثار قلیل نثری و چند قطعه شعری قطعه‌ای که برگشتش آکیلای است و مرتبه‌ای که برای میرزا جهانگیرخان سروده هر دو خوب است خاصه مرتبه اخیر الذکر که در زیبائی و تأثیر قلیل النظیر است) که از او بنظر رسیده بایستی در رتبه نخستین ادما نویسندگان معاصر ایران جایداد. »

و چون ممکن است خوانندگان گرام برای قرائت یکی از ستون‌های چرند و پرند دسترسی بنمونه‌های صور اسرافیل نداشته باشند. ما ذیلا یکی از آن‌ها را بدون تفحص در انتخاب آن نقل می‌نمائیم. در اینجا باید اذعان کرد که اگر خواننده ستون های چرند و پرند بخواهد یکی را انتخاب کند دو چار حیرت و سرگردانی می‌گردد چه همانقسم که یادآور شدیم همه آن‌ها نمونه در ساده و فصیح زبان فارسی است.

چرند و پرند

مکتوب شهری - کبلائی دخو. تو قدیم‌ها گاهی بدرد مردم می‌خوردی، مشکلی بدوستانت رو می‌داد حل می‌کردی. این آخرها که سر و صدایی از تو نبود می گفتم بلکه تو هم تریاکی شده‌ای، در گوشه اتاق پای منقل لم داده‌ای اما نگو که تو ناقلای حقه همان طور که توی صور اسرافیل نوشته بودی یواشکی بی‌خبر نمی‌دانم برای تحصیل علم کیمیا و لیمیا و سیمیا گذاشتی در رفتی بهنده حکما گنج نامه هـم یدا کرده‌ای. در هر حال اگر سوء ظنی در حق تو برده‌ام باید خیلی خیلی ببخشی عذر می خواهم. باز الحمد لله بسلامت آمدی جای شکرش باقی است چرا که خوب سرونتش رسیدی. برای اینکه کارها خیلی شلوق و بلوق است.

خدا رفتگان همه را بیامرزد خاک براش خبر نبرد. در قانازان مایک ملا اینکملی داشتیم روضه خوان خیلی شوخ بود. حالا نداشته باشد با من هم خیلی میانه داشت وقتی که می‌رفت روضه بخواند اول باک مقدمه دور و درازی می‌چید. هر چند بی‌ادبی است می گفت مطلب اینطور خرفهم‌تر می‌شود در مثل مناقشه نیست بنظرم می‌آید برای شما هم معنی اینکه درست بمطلب پی ببرید یکمقدمه بچینم بد نیست.

در قدیم الایام در دنیا یک دولت ایران بود در همسایگی ایران هم دولت یونان بود. دولت ایران آنوقت دماغش بر باد بود از خودش خیلی راضی بود. یعنی بی‌ادبی می‌شود او اهنگش خیلی آب می‌گرفت. کباده ملک الملوکی دنیا را می‌کشید. بلی آنوقت در ایران معشوق السلطنه، محبوب الدوله. عزیز الایاله. خوشگل خلوت. قشنک حضور ملوس الملک نبود. در قصرهاهم سرسره نساخته بودند. ملاهای آنوقت هم چماق الشریعه حاجب الشریعه. بارک الشریعه نداشتند. خلاصه آنوقت کالته الاسلام، میز و صندلی المذهب. اسب روسی الدین وجود نداشت. خوش آنروزها واقعه که درست عهد پادشاه وزوزک بود. مخلص کلام. یکروز دولت ایران لشگرهای خودش را جمع کرد یواش بواش رفت تا پشت دیوار یونان برای داخل شدن و نان یگرا. بیشتر نبود که شکر ایران حکما باید از آن راه عبور کنند. بلی پشت این راه هم یک کوچه آشتی کنان مسجد آقا سید عزیز الله یعنی یکراه باریک دیگر بود ولی شگر ایران آن راه را بلد نبود همینکه لشگر ایران پشت دیوار یونان رسید این یونانی‌های بدذات هفت خط با قشون جلو راه را گرفته‌اند. خوب حالا ایران چه خاک برش کند؟ برود چطور برود برگردد چطور برگردد مانده سفیل و سرگردان خدار دست کند شاعر را خوب گفته است نه در غربت دام شاد و روئی در وطن دارم الخ. از آنجا که باید کار‌ها راست بیاید یکدفعه لشگر ایران دیدند یواشکی یکنفر از آن جعفر تای آقا‌ها پر می‌گذر آنا‌های قزاق یعنی یکنفر غریب نواز یکفر نوع پرست یکفر مهماندوست از اشگر یونان جدا شد. و همه جا پاورچین پاورچین آمد: اردوی ایرانی‌ها و گفت سلام علیکم خیر مقدم خوش آمدید صفا آوردید سفر بی‌خطر ضمنا آهسته با انگشت شهادت آن کوچه آشتی کنان را بایرانی‌ها نشان داد گفت ما یونا بها آنجا لشگر نداریم اگر شما از آن راه بروید می‌توانید مملکت ما را بگیرید و ایرانی‌ها هم قبول کرده و از آن راه رفته داخل خاک یونان شدند. حالا مطلب اینجا نیست راستی تا یادم نرفته اسم آن غریب نواز را هم عرض کنم هر چند قدری بزبان ما سنگین است اما چه می‌شود کرد. اسمش ) افیالنس ) بود خدا لعنت کند شیعان را نمی‌دانم چرا هر وقت من ین اسم را می‌شنوم بعضی سفرای ایران یادم می‌افتد باری بروم سر مطلب در آن ود که جناب چکیده غیرت نتیجه علم و سیاست معلم مدرسه قراتخانه جناب میرزا عبد الرزاق خان مهندس بعد از سه ماه پیاده روی نقشه جنگی مازندران را برای روس‌ها کشیدند ما دوستان گفتیم چنین آدم با وجود حیف است که لقب نداشته باشد بیست نفر سه شبانه روز هی نشستیم فکر کردیم که چه لقبی برای‌اشان بگیریم چیزی بقلمان نرسید حالا از همه بدتر خوش سلیقه هستند. می‌گویند لقبی که برای من می‌گیرید باید بکر باشد یعنی پیش از من کس دیگر نگرفته باشد. از مستوفی‌ها پرسیدم گفتند د یگر لقب بکر نیست کتاب‌های لغت را باز کردیم دیدیم در زبان فارسی عربی ترکی فرنگی از الف تا یا ک کلمه نیست که اقلاده دفعه لقب نشده باشد. خوب حالا چه کنیم یعنی خدا را خوش می‌اید این آدم همین طور بو لقب بماند.

از آنجا که کار‌ها باید راست بیاید یگروز من در کمال اوقات تلخی کتاب تاریخی که جلوی دستم بود برداشتم که خودم را مشغول کنم همینکه کتاب را باز کردم در صفحه دست راست سطر اول دیدم نوشته است (از آن روز به بعد یونانی‌ها به افیالنس خائن گفتند و خونش را هدر کردند)‌ای لعنت بشما یونانی هامگ اخیالتی بشما چه کرده بود که شما او را خائن بگوئید. مگر مهمان نوازی در مذهب شما کفر بود. مگر بغریب پرستی شما اعتقاد نداشتید؟ خلاصه همینکه این اسم را دیدم گفتم هیچ بهتر از این نیست که این اسم را برای جناب میرزا عبدالرزاق خان لقب بگیریم. چرا که هم بکر بود هم این دو نفر شباهت کامل بهم داشتند. این غریب نواز بود او هم بود. این مهمان پرست بود او هم بود. این می‌گفت اگر من اینکار را نمی‌کردم دیگری نمی‌کرد او هم می‌کفت تنها یک فرق در میانه بود که تکه‌های رداری افبالتس از چوب جنگل وطن نبود. خوب نباشد این جزئیات قابل ملاحظ نیست. مخلص کلام. ما دوستان جمع شدیم به می‌همانی دادیم شادی‌ها کردیم فوراً بک تلگراف هم کاشان زدیم که پنج شیشه گلاب قصر و دو جعبه جوز قند زود بهر ستند که بدهیم لقب را بگیرم. در همین حیث وویث جناب حاجی ملک النجار راه آستارا بروس‌ها واگذار کردند نمی‌دانم کدام نامرد حکایت این لقب را هم با و گفت د و پاش را توی یک کفش کرد که از آسمان افتاده‌ام این لقب حق و مال من است. حالا چند ماه است نمی‌دانی چه المسراتی راه افتاده از یکطرف میرزا عبدالرزاقخان بقو علم هندسه. از یک طرف حاجی ملک التجار بزور فصاحت و بلاغت و شعر‌های امر لقیس و ناصر خسرو علوی کلائی دخو نمی‌دانی در چه انشر و منشری گیر کرده‌ایم. اگر بتوانی ما را از این بلیه خلاص کنی مثل این است که یک بنده در راه خدا آزاد کرده خدا انشاء الله پسرهات را ببخشد.

خدا یک روز عمرت را صد سال کند. امروز روز غیرت است دیگر خودمی دانی زیاده عرضی ندارم خادم با وفای شما.

«خرمگس»
 

توقیف صور اسرافیل

قبل از آنکه بشرح توقیف روزنامه بپردازیم لازم است از تغییراتی که در اداره روزنامه پیش آمده شده یاد‌آور شویم. روزنامه صور اسرافیل از شماره اول تا شماره هفتم و هشتم که یکجا طبع و منتشر شده تحت نظر و بمدیری میرزا جهانگیر خان شیرزای و میرزا قاسمخان تبریزی بوده است و هر دو نفر مدیر و مؤسس ودخیل در انتشار روزنامه بوده‌اند. از شماره هفتم و هشتم تا شماره پانزدهم اسم ج‌ها نگیر خان شیرازی از عنوان روزنامه حذف شد ومدیر فقط ) میرزا قاسمخان تبریزی ) معرفی شده است. علت این تغییر یعنی حذف اسم جهانگیرخان در صورتیکه نامبرده در حقیقت همه کاره روزنامه بوده بر نگارنده مجهول است.

از شماره ۱۵ مجدداً نام هر دو (میرزا جهانگیر خان و میرزا قاسمخان) ذکر شده و علاوه اسم (میرزا علی اکبر خان قزوینی) بعنوان دبیر و نگارند. در عنوان روزنامه اضافه شده است. و این وضع تا آخرین شماره منتشره یعنی شمار ۳۲۰ سال اول ادامه داشته است و درباره محل اداره صور اسرافیل در بدو تأسیس طهران؛ خیابان ناصری کتابخانه تربیت و مدتی خیابان علاء الدوله، معانی مهمانخانه مرکزی و در اواخر انتشار محل اداره طهران. نزدیک امامزاده یحیی کوچه مسجد فاضل خلخالی بود است.

احضار مدیر صور اسرافیل در دارالفنون

پس از نشر شماره اول صور اسرافیل و درج مقاله (مسئولیت قلم) که در آن نویسنده باداره انطباعات حمله سخت نموده و آنرا یک اداره پوسید قلمداد کرده و تفتیش در مطبوعات را مخالف با آزادی و مشروطیت دانسته از وزارت معارف و اوقاف اداره جراید اخطاری بدین قسم برای مدیر صور اسرافیل فرستاد شده است:

«نمره ۱۷، مورخه ۱۹ شهر ربیع الثانی ۱۳۲۵. جناب میرزا جهانگیر خان مدیر روزنامه صور اسرافیل دام مجده لزوماً زحمت می‌دهم صبح یکشنبه بیستم در مدرسه مبارکه دارالفنون تشریف بیاورید که ملاقات شما لازم است. مخبر سلطنه » پس از دریافت اخطاریه می‌نویسد: « چهار ساعت قبل از ظهر یکشنبه وارد مدرسه شریفه دار الفنون شده و باتاق کوچک مخصوص وزارت علوم و اوقاف که در ضلع شمالی و متصل بدالان زاویه شمال شرقی مدرسه است داخل گردیده جمعی از سادات قمی در خصوص عمل موقوفات قم صحبت می‌کردند. بعد از لمحه جناب وزیر علوم با نگارنده بنای صحبت را گذاشتند که بعرض خوانندگان محترم می‌رسد.

سؤال- من دیروز رفتم بمجلس شوراسلی و در خصوص جریده صور اسرافیل صحبت کردم و قرار شد شما را سیاست کنیم. ولی بشما می‌گویم که بعد از این ا ینطور چیز نوشتن را ترک کنید.

جواب- همان آن که در مجلس خصوصی صحبت شد رجال الغیب و ارواح مجرد صورت مجلس را بجهت بنده نقل کردند. چیزی نوشته نشده که سیاست بشوم و در راه آسایش و آزادی ملت و خیرخواهی دولت اگر هم سیاست بشوم کمال افتخار را دارم جریده ما تاریخی است آنچه نوشته شده از وقایع مهمه عالم است.

سؤال- از این ماده می‌گذریم چرند و پرند یعنی چه؟

جواب- چرند پرند قسمت اخلاقی صور اسرافیل است.

سؤال- مگر اخلاق را نمی‌شود بلرز دیگر نوشت.

جواب- اخلاق را بطرز‌های مخصوص نوشته و می‌نویسند طباع بشری باینگونه سخنان بیشتر راغب است.

سؤال- در اینخصوص هم خود دانید. مطلب دیگر راجع بمسئولیت قلم است این اگر چه خوب نخوانده‌ام ولی شنیده‌ام که چه نوشته‌اید و نمی‌دانم در کدام ستون درج شده (هفتگی دور اسرافیل را به بنده دادند) پیدا کنید. ستونی را که مقصود بود خواندم که دیو سیاه گنده مهیب بازوی مرا گرفت و گفت شیرینی مرا بده.

سؤال- برای چه نوشته‌اید شیرینی خواستند مگر از شما با سایر مدیران جراید چیزی گرفته شد.. »

این سؤال وجواب مفصل و تمام صفحات هفت و هشت شماره دوم را فرا گرفته است. برای اطلاع از تمام آن بخود شماره دوم مراجعه شود. پس از انتشار شماره ۱۴ سال اول مورخ پنجشنبه ۱۰ شعبان ۱۳۲۵ قمری صور اسرافیل برای مدتی توقیف و شماره ۱۵ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ رمضان ۱۳۲۵ قمری منتشر گردیده است. علت توقیف روزنامه ارتباطی با شماره ۱۴ نداشته و بلکه بعلت درج سرمقاله شماره ۱۲ بوده است. این سرمقاله تحت عنوان « آیا برای کمال و ترقی بشری سرحدی هست؟ آیا در مرتبه از مراتب کمال انسان متوقف می‌شود؟ آیا می‌توان گفت خط سیر فرزند آدم بفلات نقطه منتهی خواهد شد؟ » نوشته شده و قسمت اول آن چنین است: د موافق عقاید کهنه برستان مملکت یعنی آن دسته از مردم که اوهام آباء گرام خود را بهر درجه از کتافت که باشد دو دستی چسبیده و حفظ آنرا از وظایف مقدسه خود میشمارند نقطه عز یمت انسان چند سال پیش از یعرب بن قحطان با تسخیر وتصرف رمه‌های گوسفند و شتر و خانه بر دوش ایلات وقبائل نواحی بین النهرین شروع شده و بکسالت و تنبلی و آن پروری و بیماری کنونی ایران منتهی می‌شود. مقصود قدرت کلیه از اختراع این آخرین شاهکار کارخانه هستی. خلقت اشرف مخلوقات، ایجاد مسجود ملائک، وابداع مصادیق (انا خلقنا الانسان فی احسن التقویم) فقط عرض یک جنکل هرج و مرج ویک مزبله اوهام و خرافات در نمایشگاه دنیاست... »

انتشار مقاله مذکور که با اصول مسلم ادیان مخالف است جار و جنجالی در محافل مذهبی طهران برپا نمود بقیکه مدیر، روزنامه در شماره بعد (شماره ۱۳) تحت عنوان (اخطار) ناچار بذر خواهی گردید.

در این اخطار می‌نویسد: «بنا او مذکور جمعی از برادران دینی و اخوان اسلامی ما در من رجات مقاله اول نمره ۱۲ سوء ظنی برده و العیاذ بالله در - لورات آن بواسطه الهام واغلاق پاره از کلمات و جرات یا بعلت تازگی ملک اثناء حسن نیت خودشان را از ما ساب فرموده و نسبت خطی فگر یا عقیده نگارنده داده‌اند در صورتیکه ما کرارا شرح عقاید حقه اسلامی خود را داده و تا آن حد که اسقاط تکالیف شرعیه خون‌ایمانی ما نسبت بما بشرد تصریح بمعتقدات حقه خود کرده‌ایم در هر حال توضیح مبهمات این مة ا را انشاء الله برای نمره بعد کاملاً بعهده می‌گیریم و در این نمره فقط ثبت شکوای خود را بندای اسلام می‌نمائیم، با این اخطار و معذرت طلبی همان قسم که یاد‌آور شدیم روزنامه متجاوز از یکماه توقیف بوده و بس از خروج از توقیف ونشر شماره ۱۵ قبل از سرمقاله بعنوان (تشکر) اینطور مینو بد: از عموم برادران وطنی که در موقع توقیف، روزنامه اظهار همراهی فرموده‌اند کمال امتنان را حاصل نموده و مخصوصاً از اخوان غیور آذربایجانی و گیلانی و کرمانی و فارسی خود و پاره انجمنهای محترمه پانتخت که اجازه اقدامات مجدانه در رفع توقیف اوراق نالایق صور خواسته بودند نهایت متشکر و ممنونیم ولی همانطور که کتباً و تلگرا فا خدمت همه معروض داشته‌ایم چون حکم از مجلس مقدس شوری صادر شد بود و امر مجلس عجالتا در حکم قانون است مخالفت با آن با تقوای دوره آزادی مباینت دارد و حب قانون و وطن راهی‌ای تشبثات مخالفانه نمی‌گذارد. »

از روزنامه صور اسرافیل مجموعا ۳۲ شماره منتشر گردید و آخرین شماره آن در تاریخ شنبه ۲۰ جمادی اولی ۱۳۲۶ قمری یعنی سه روز قبل از فاجعه مشروطیت و خرابی مجلس شورای ملی توزیع شده و سرمقاله این شماره تحت عنوان « ملت و درباره نوشته شده و قبل از درج مقاله این اعلام چاپ گردیده است: اعلام.

۱- ضامن وجوه آبونه مشترکین صور اسرافیل در بلاد داخله و خارجه و کلای محترم اداره‌اند ۲۰- اجرت اعلان سطری در قرآن در صورت تکرار تخفیف داده می‌شود مدیر صور اسرافیل اعلام مذکور را در شماره اخری روز نامه چاپ کرده غافل از اینکه چه سرنوشت شومی در انتظار خود او و روز نامه‌اش می‌باشد. سر مقاله آخرین شماره روزنامه خیلی تند و شد. نوشده و با کمال خشونت بدربار حمله شده است. قسمت اول این سرمقاله چنین است: « چند نفر درد پیاله و جود و سفل تمرات هستی یعنی معدودی از روسی نژادان که ملت آدم پرت روس نیز وجود آن‌ها را ننک هیئت و لکه دامن قومیت خود میشمارد چنان دور دربار ولت ایران را احاطه کرده اند که برای نفوذ کمترین رائحه احساسات انسانیت سر سوزنی هم منفذ و مدخل باقی نمانده است.... » در همین سرمقاله بشدت قزاقان روسی حمله کرد. می‌نویسد: «دولت روس آندسته از قران‌ها را که در جلو آزادی ملت خود سد قرار می‌داد درمیان رختخواب‌های فواحش روسی تخم‌گیری کرده و از نطنه‌های سر راه تربیت نموده بود قزاق روسی در خود را نمی‌شناخت قزاق روسی دین و آئین خود را نمی‌دانست؛ قزاق روسی خدای آسمان و زمین امپراتور را تصور می‌کرد.... » و شاید همین اهانتها و بدگوئی‌ها از قزاقان روسی سبب عداوت (شابشل) بام در صور اسرافیل گردیده و این سرکرده قزاقان روسی کینه و عداوت میرزا جهانگیرخان را در دل گرفته است خود شایشال بیکی از محترمین گفته بود شاه باصرار من میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین را کشت بعضی نوشته‌اند «کتاب حکومت تزار و محمد علی میرزا ص ۱۰۶» صور اسرافیل گفته بود شاپ شال‌یهودی است و از این جهت کینه او را در دل گرفته بود.

مندرجات صور اسرافیل بغیر از سرمقاله و ستون چرند پرند عبارت از مقالات مختلف و اخبار مرکز و ولایات است.

مرحوم کسروی در باره ورزنامه صوراسرافیل اینطور مینو بد: «اما صور اسرافیل آنرا میرزا قاسمخان تبریزی و میرزا جهانگیر خان شیرازی بنیاد نهادند و میرزا علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) یکی از نویسندگان او بود. این روزنامه هم با کاغذ حروف خوب چاپ می‌شد و راهبران آن ما‌یه می‌داشتند و تا زمان توپ بستن مجلس برپا می‌بود. در این روزنامه یک بخش شوخی‌آمیزی زیر عنوان (چرند پرند) نوشته می‌شد که دمخدا آنرا می‌نوشت و از اینرو صور اسرافیل بملا نصر الدین و آذربایجان مانندگی پیدا می‌کرد. خوانندگان باین بخش بیشتر رومیآوردند و انگیزه رواج روزنامه بیش از همه این بخش می‌بود.

صور اسرافیل آرزو‌های مردم نزدیک می‌شد و در پیش آمد‌ها با بمیان نهاد. گفتار‌ها می‌نوشت؛ همان بخش چرند و پرند آن بیشتر در زمینه پیش آمد‌ها می‌بو د مثلا در همان روز‌ها در تهران، همچون تبریز، نان کمیاب شده و مردم سختی می‌کشیدند و نان فروشان فرصت بدست آورده بآرد خاک می‌آمیختند، صور اسرافیل این عنوان را کرده یک چرند و پرندی نوشت باز گردانیدن دختران قوچانی یکی از آرزوهای آزادیخواهان بود، صور اسرافیل آنرا شعر در آورده گفت: هنده و هیجده و نوزده چون نویسندگان آن آگهی از تاریخ اروپا و کشور‌های آنجا داشته مطالب تازه راجع بمشروطه می‌نوشتند و در سر همین او‌اندیشی دشمنی‌ها با وی پدید آمد تا آنجا که شادروان طباطبائی از آن از ردگی نمود و یکبار نیز با دستور وزیر علوم جلو گیری از بیرون آمدن آن شد ولی دوباره راه انرا باز نمودند ( اشاره بتوقیف روزنامه است که انرا یاد اور شده‌ایم. مؤلف ( و صور اسرافیل می‌رود تا داستان توپ بستن بدار الشوری پیش امد ) صفحات ۳۸۲ و ۳۸۳ بخش اول تاریخ مشروطه ایران.

روزنامه که صبح بقیمت چهار شاهی منتشر می‌شد عصر بچند تومان خرید و فروش می گردید. درباره نفوذ و اهمیت صور اسرافیل شرحی از قول آقای دهخدا در شماره ۱۱ سال اول مجله اطلاعات ماهیانه؛ در ضمن مقاله نوشته که عین آنرا نقل می‌نمائیم «آقای دهخدا نقل می‌کنند که در اداره روزنامه که دو اتاق بیشتر نبود روزی نشسته بودم که پیر مرد پارچه فروشی برای خرید روزنامه آمد و یک عباسی روی میز میرزا جهانگیرخان گذاشت و بگشماره روزنامه خرید. من چون میدانستم این پیر مرد هر روز با بار سنگین خود از پله‌های بالاخانه بالا می‌آید دلم سوخت و گفتم شما زحمت نکشید، خود من روزنامه را پائین آورده شما می‌دهم پیرمرد با قیافه متأثری گفت (پس توابش چطور می‌شود) آقای دهخدا میگوند من هنوز نمی‌دانم آن پیر مرد چگونه فکر می‌کرد و شاید می‌پنداشت که خرید صور اسرافیل از فرایض و واجبات است مطالعه آن چون اقامه نماز توابی دارد ۲۰ همین نفوذ فوق اله ده در میان طبقات مختلفت بوده که محمد علیشاه را نسبت بمدیران بدبین ساخته بقسمیکه تصمیم بقتل وی و همکارانش گرفته بود.

راجع بعلاقه و اعتقاد مردم بروزنامه صور اسرافیل مرحوم دولت آبادی و کتاب حیات یحیی ص ۳۲۶ در جائیکه از میرزا اسدالله خان نامی که جوانی بیست و تجساله است و با اصابت گل ه به پیشانی او در روز فاجعه به یاران مجلس از با آید گفتگو می‌کند می‌نویسد: « میرزا اسدالله خان در ایام تحصن بهارستان اغلب با نگارنده بود. روز‌ها زحمت روزنامه صور اسرافیل تحمل می‌کرد و شب‌ها تا نزدیک صح بنوبت در بالای بام کشک می‌کنید شب دوشنبه ۲۲ جمادی الاول که نگارنده در بهارستان بودم این جوان را در نیمه شب دیدم خورجین: دوش دارد باتاقی که متحسنین دراند وارد می‌شود. در این خود جین اوراق طبع شده روزنامه صور است که از مطبعه گرفته آورده است در بهارستان توزیع کند و این آخر شماره صور است که طهران طبع شده نگارنده استراحت می‌کند و آن جوان به بستن بسته‌های روز ماه می‌پردازد تصوره شود با همه زحمت و خستگی بد از فراغت از کار روزنامه استراحت خواهد کرد ولی بین الطلوعین است نزدیک گوش من صدائی مرا بیدار می‌کند که سانیک، تاریخ مشروطیت ایران را نوشته درباره گرفتاری قتل دیر صور اسرافیل کم و بیش مطالبی نوشته‌اند من جمله در کتاب زندگانی ملک المتکلمین از صفحه ۲۶۲ آنطرف و نیز مرحوم کروی و مرحوم حاج میرزا یحیی دولت آبادی هر کدام مطالبی نوشته‌اند که قتل آنمرحوم را روشن و آشکار می‌سازد و ما ذبلا بنقل گفتار مرحوم کروی و حاج میرزا یحیی دولت آبادی که دقیق‌تر از دیگران نوشته و در حقیقت خیلی از مطالب هر دو هم شبیه بیگدیگر است می‌پردازیم مرحوم کسروی سرگذشت جهانگیر خان و دیگران را از قول میرزا علی اکبرخان ارداقی برادر قاضی ارداقی؛ که در قید حیات بوده بخلاصه اینطور می‌نویسد: « چون برادرم همراه میرزا جهانگیر خان و ملک و دیگران شب و روز در مجلس مجازیست برای بردن ناهار و شام من در روز چند بار بآنجا می‌رفتم تا روز دوم تیر ماه بشیوه هروز روانه شدم ولی قزاقان مانع ورودم شدند ولی در این بین در شکه بهبهانی آمد بهمراه او وارد مجلس شدم و در آنجا می‌بودم تا جنک آغاز شد و چون آقایان بیرون رفتند ان نیز بیرون رفته و ما راک. بالاخانه دوبارک‌امین الدوله جا دادند. ‌امین الدوله نزد ما آمد و مهربانی کرد و چون رفت نوکرش آمد و گفت آقا می‌گویند چون ممکن است خبر شما برسد که اینجائید بهتر این است بجای دیگری بروید از اینجمت ما را بنوکری سپرد. نوکر ما را تا دم در آورد و در آنطرف خیابان عمارت نیمه سازی را نشان داد و گفت آنجا بروید. اینرا گفت و در را روی ما بست. ما آهنک ارت نیمه ساز کردیم ولی آنجا که رسیدیم دیدیم همه جای آن باز است و همگی مارا می‌بینند فهمیدیم مقصود‌امین الدوله بیرون کردن ما بوده • خانه سید حسن مدیر حبل المتین تهران در آن نزدیکی می‌بود، کسی دنبال او فرستادیم. و چون آمد ما را در آنحال دید سخت غمگین گردید و ما را همراه برداشته بخانه خود برد در آنجا که اندک ایمنی پیدا کردیم ملک و میرزا جهانگیر و برادرم بچاره جوئی پرداختند، هر کس چیزی می‌گفت. پس از گفتگوی بسیار اینطور بناشد که تا غروب آفتاب آنجا بمانیم وه نگام شب یکی یکی بیرون رفته از خندق گذشته از بیراهه بحضرت عبد العظیم برویم و در آنجا ست بنشینیم، اندگی آرام شدیم، ولی چیزی نگذشت که هیاهو بلند شد و خیر آوردند که قزاقان اطراف خانه را گرفتند؛ ملک و میرزا جهانگیر خان و برادرم گفتند این‌ها برای گرفتن ما آمده و روانیست خانه بریزند و زنان و بچه‌ها بلرزند از اینجهت همگی برخاسته از خانه بیرون شدند. ر کرده قزاقان‌امیر پنجه قاسم آقا بود دستور داد منک و میرزا جهانگیرخان و برادرم هر یکیرا یک قزاق بترک اسب خود سوار برگیرد و ما را پیادگانی سپرد و بدین ترتیب قزاقان با آن سه تن از پیش و ما با این دسته از پشت سر‌ایشان راه افتادیم. در جلو سفارت انگلیس یکدسته ارمنی و اروپایی‌ایستاده بودند. میرزا جهانگیرخان‌ای انرا دیده خواست گفتاری راند ولی همینکه آوازی برداشت و ما آزادی خواهانیم... » قزاقی از پشت سرشوشگه برپشت سر او فرود آورد که خون شدت روان کردید و کفتار نا انجام ماند. بدین ترتیب مارا بقزاقخانه رسانیدند هنگامی بود که قزاقان کار مجلس را تمام کرده بآنجا بر می‌کشتند و چون خیلی تلفات داده بودند همینکه ما را دیدند با هموشک‌های برهنه بر سر آن سه تن تاختند، قزاقانی که مارا آورده بجا و کیری برخاستند ولی کی می‌توانست جلوی‌ایشان را بگیرند و همه ریز ریز می‌شدیم اگر نبودی که سر کردگان از اتاق‌ها چگونگی را دیده خود را بپائین رسانیدند و به قزاقان داد ردند (اینهارا اعلیحضرت خواسته باید باغ شاه ببریم کاری نداشته باشید) وای از اقاز دست برنداشته و پیوست آزار رسانیده دشنام می‌دادند، برادرم فریاد زد ما اداره قزاقخانه را مرتب‌ترین ادارات میدانستیم این می‌ترتیبی‌ای چه مارا بفرمان شاه دستگیر کرده‌اید و بباغ شاد خواهید برد و ما نمی‌دانیم شاه ما را خواهد کشت با خواهد بخشید، هر چه هست باشد. این را که بعضی از سرکردگان شنیده قزاقان را از ما دور و پاسبان گماشتند و نیز کسانی آمده رخم سر میرزا جهانگیرخان را که همچنان خون می‌آمد بستند و مهربانی‌ها کرده. چای و سیکار آوردند ساعت‌ها بدین سان گذشت و بکساعت بغروب مانده آمدند بر خیزید؛ شمارا پباغ شاه پیریم چون برخاستیم ما بمیان قزاقخانه بردند در آنجا تو بهائی بود و ما را دو تن دو تن بر روی آنها سوار کرده و زنجیرهای گردنمان را بآنها بستند و قزاقها می گفتند با این توپ ها مجلس را خراب کردیم و شما را نیز دم آنها خواهیم گذاشت . وقتی میخواستند ما راروانه کنند یک سرکرده روسی رسید بر آشفت و دستور داد ما را از روی توپ پائین آورند. با دستور او ما را بیک عده قزاق سپرده روانه کردند از خیابانها که میگد هستیم مردم دشنام داده آب دهان میانداختند خاکرو به میریختند، در باغشاه ما را بچادری رسانیدند که کسان بسیاری از پیروان بهبهانی و طباطبائی و دیگران در آنجا میبودند ما نیز در میان ایشان جایگرفتیم ولی هیچکس با دیگری سخن نمیگفت و هر یکی بخود فرو رفته بیم جان خویش را میداشت. پس از دبری که هوا تاریک شده بود کسی آمده ملک المتکلمین و میرزا جهانگیر خان و برادرم قاضی را جدا کرده برد . یقین کرده برای کشتن بردند و همه غمگین شدیم ولی سه ربع نگذشت که هر سه را باز گردانیدند. آنکس که ایشان را برده بود گفت فرمانده تیپ میگوید اینها گرفتار شده و اینجا در امان من میباشند و نیز میگویند کار این سه کس جداست و با دیگران یکجا نباشند.

دیری نگذشت که بگدسته قزاق آمد و ما را بیک عمارتی در آنجا برد و سپس هر هشت تن را در یک زنجیر گرداگرد اطاق نشانید میخها را بمیان اطاق کوبیده و گفتند بخایید هر کس از جای خود برخیزد با گلوله زده خواهد شد .

سید محمد رضا مساوات که گفتیم یکی از هشت نفری بود که محمد علی شاه خواسته بود (درس ۲۴ کتاب مینویسد پس از آنکه مجلس انجمنها را پراکنده کرد تصور نمود شاه از خشم فرو آمده ولی او بگستاخی افزود و فردای آنروز بیرون کردن هشت تن از سران آزادی را خواستار شد که یا از ایران بیرون رفته و با سپردن بدست او میبود. از آن هشت آن یکی میرزا جهانگیر خان دیگری سید محمد رضا شیرازی مدیر مساوات ، ملک المتکلمین ؛ سید جمال واعظ بودند) واگر بدست افتادی بکیفر سخنان تند خرد شکنجه های سخت دیدی ، وی از بیش از جنگ در جائی نهان شده بود و سپس بارخت ناشناس از راه مازندان خود را بیا کو میرساند که از آن جا نیز در تبریز آمد.

امروز (منظور روز چهارشنبه سوم تیر ماه مطابق ۲۴ جمادی الاولی است) ملک المتکلمین و میرزا جهانگیر خان را بی آنکه بازپرسی کنند و یا بداوری کشند نابود گردانیدند. در این باره سخنان بسیار است ولی ما چون داستان را از میرزا علی اکبر خان ارداقی که خود در باغشاه با آن دو تن و با دیگران هم زنجیر بوده پرسیده ایم همان گفته های او را می آوریم . میگوید :

شب چهارشنبه را که با آن سختی بسر بردیم، بامدادان از خواب برخاستیم و قزاقان هر هشت تن را که بیک زنجیر بسته بیرون میبردند و چون آنها را میآوردند هشت تن دیگری را میبردند و چون اندکی گذشت دو تن فراش برای بردن ملک و میرزا جهانگیرخان آمدند و ایشان را از قطار بیرون آورده بگردن هر یکی زنجیر دستی (شکاری)‌زده گفتند: «برخیزید بیائید» گویا هر دو دانستند که برای کشتن می‌برندشان. ملک دم در با آواز دلکش و بلند این شعر را خواند: مابار که دادیم این رفت ستم برما * بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان.

این شعر را خواند و یا از در بیرون گذاشت. ما همگی اندوهگین شدیم. و این اندوه چند برابر شد وقتی دیدیم آن دو فراش زنجیر‌هایی را که بگردن ملک جهانگیر خان‌زده و برده بودند برگرد نیده در جلوی اتاق بر روی دیگر ز نجیر‌ها انداخته و مابیگمان شدیم که کار آندو بپایان رسیده. این داستانیست که علی اکبر خان یاد می‌کند و ما از هر جهت آنرا درست میشماریم. ما مونتیف نیز می‌نویسد: سرگذشت این دو آن بسیار ساده بود. امروز‌ایشان را بباغ و دند و پهلوی فواره نگاه داشتند دو دژخیم طناب بگردن‌ایشان انداخته از دو سو کشیدند خون از دهان‌ایشان آمد و این زمان دژخیم سومی خنجر بداهای‌ایشان فرو کرد مدیر روزنامه را هم بدینسان کشتند » بخش سوم تاریخ مشروطه ایران تألیف کروی صفحات ۱۱۶ بآنطرف و اما آنچه مرحوم دولت آبادی در کتاب حیات من، فصل سی و ششم کتاب نوشته بدین قرار است: « در فصل سی و پنجم نوشته شد ملک المتکلمین برش محمد علی و سید جمال الدین واعظ و میرزا جهانگیر خان و میرزا داودخان و قاضی قزوینی و برادرش و سید نورالدین و بعضی دیگر در خانه میرزا سید حسن کاشانی که متصل بیارک‌امین الدوله است مخفی می‌شوند اینک شرح گرفتاری آن‌ها را می‌نویستم بعد از آنکه انجمع بخانه مزمور ‌می‌روند مادر پیر میر سید حسن کاشانی بنای گریه و زاری را گذارده می‌گوید شما باین خانه آمده‌اید خانه ما را خراب خواهند کرد اموال ما یغما می‌شود ملک المتکلمین بمیرزا جهانگیر خان می‌گوید ما را که دستگیر خواهند کرد بهتر این است که دل این رن را بدست آورده رفع اضطراب او را بکنیم چند نفر مخالفت کرده انجا مخفی می‌شوند بطوری که خود آن زن هم نمی‌دانسته است باین ترتیب که خود را در آب انبار خانه انداخته در میان آب چند ساعت می‌مانند تا شب می‌شود و فرار می‌کنند و از آنهاست میرزا قاسمخان تیر بزی از کارکنان روز نامه صور اسرافیل مایقی بیرون آمده وارد خیابان می‌شوند سید جمال الدین خود را در خانه پنهان می‌کند و عاقبت کار او در جای خود نوشته می‌شود دیگران گرفتار می‌شوند باینترتیب ملک المتکلمین چشمش درست نمی‌بیند قاضی هم نا بیناست هر دو را باید عصاکشی نمایند از این جهت نمیتوانند فرار کنند بعضی دیگر هم آن‌ها را متابعت می‌نمایند همینکه وارد خیابان می‌شوند قزاقان اول میرزا جهانگیر خان و بعد دیگران را دستگیر کرده آن‌ها را بی‌نهایت کمک می‌زنند و مجروح سرو پای برهنه همه را بقزاقخانه می‌برند در راه که این جمع را می‌بردند بعضی از مردم نادان بآن‌ها ناسزا گفته نسبت‌های ناشایسته می‌دهند میرزا جهانگیرخان پی در پی نطق می‌کند و از کتک و زخم کارد‌اندیشه نکرده می‌گوید ایمردم ما رفتیم اما شما دست از مشروطه برندارید و بقزاقان می‌گوید من مقصر بو لتیکی هستیم کسی مقصر پلتیکی را آزار نمی‌کند این یگانه فدائی وطن از آن هنگام که گرفتار می‌ شود دست از جان شسته هر چه در دل دارد می‌گوید بلی روز اول آن مرد و طن پرست جان عزیز را با قلم نگارش صور مراقل بگو به باف گرفته نوشت آنچه نوشتنی بود و واژه ناخوانا چند سانت بقیه عمر خود را غنیمت می‌داند که ناگفته مانده‌ها را بگوید تا دو خدمت بعلت کوتاهی نشده باشد جین حال آن‌ها را می‌برند تا وارد قزانخانه می‌ کنند و آن‌ها محبوس می‌شوند صاحب منصبان تراتخانه پی در پی بمحبس آن‌ها آمده آن ‌ها را مش داده آزار می‌کنند میرزا جهانگیر خان در این حال بازاز نطق‌های وطن خواهد دست بر نمی‌دارد و دقیقه آرام نمی‌گیرد بالاخره از بس حرف می‌زند محبس او را جدا کنند. مالک المتکلمین گرسنه و نشته است چون او را برهنه نکرده‌اند پولی دارد بیگی از قزاقان می‌دهد برای او نان و نان خورش و آبی بیاورد و خواهش می‌کند میرزا جهانگیر خان را هم بیاورند با او غذا بخورد می‌گویند او زیاد عرف می‌زند می‌گوید می‌سپارم حرف نزند او را هم می‌آورند غدا خورده بجای خود میگردانند این چند نفر با جمعی دیگر که گرفتار شده‌اند یا بتدریج تا عصر گرفتار می‌شوند در قزاقخانه هستند طرف مصر آن‌ها را بباغشاه می‌برند و همه را در یک زنجیر می‌بندند در بردن آن‌ها بباغشاه و هنگام ورود به حبس و در محبس آن‌ها را آزار بسیار می‌کنند دست ملک المتکلمین براحت: می‌دارد شبانه بولکنیک لین خوف و شایشال و علی بیک بدیدن آن‌ها ‌می‌روند ملک المتکلمین به‌یهلکینک از با بت کتام بسیار که بآن‌ها می‌زنند شکایت می‌کند و او می‌سپرد که دیگر آن‌ها را نزنند شما بشال ما ملک المتکلمین صحبت داشته می‌گوید چرا اینقدر از من بد گفتی می‌گوید شما را می‌ گویند بمصلحت روس و برضد صلاح دوای و ملت ما کار می‌کنید بمیرزا جهانگیرخان میگوید تو از کجا دانستی من‌یهودی هستم جواب می‌دهد اینطور شنیدم تکلیف روز نامه‌نویس این است هر چه بگویند بنویسند اگر دروغ است بعد تردید می‌کند بالجمله شمانت بسیار بآن‌ها می‌کنند و می‌گویند فردا شما را دار خواهند زد و ‌می‌روند در این وقت میرزا محمد علی بر ملک المتکلمین از پدرش دور است بعد از زمانی آن‌ها را بیرون برده چون بر می‌گردانند اتفاق او را نزدیک پدر زنجیر می‌کنند ملک از این اتفاق مسرور است. محبوسین آنشب را با کمال سختی می‌گذرانند فرد اصبح که می‌شود پاسی از روز برآمده دو نفر قزاق بمحبس آمده ماک لمتکلمین و میرزا جهانگیرخان را با زنجیر می‌برند ساعتی طول نمی‌کشد که زنجیر‌های آن‌ها را آورده آنجا می‌ اندازند. خلاصه آن‌ها را می‌برند در کوشه باغ شاه در میان فوج فزاق اول طناب به گردن ملک المتکلمین افکنده مدتی او را عذاب می‌دهند و بالاخره میر غضبان با کار درون شکم او افتاده شکش را پاره می‌کنند و بسختی جان می‌دهد بعد از آن میرزا جهانگیر خان را می‌آورند چون کشتن رفیق خود را دیده است رمقی برای او باقی نمانده به پای خود نمی‌تواند بیاید او را می‌آورند طناب برگردنش انداخته بفشار کی جان میده نعش هر دو را میان خندق شهر میاندازند نعش‌ها آنروز و آنشب در خنق است و بعد بهمت یکی از وطن خواهان هر چه از آن‌ها باقی مانده خاک سپرده می‌شود. »

این بود شرحی که مرحوم دولت آبادی در صفحات ۳۳۵ و ۲۳۶ و ۳۳۷ کتاب حیات یحیی درباره قتل مدیر صور اسرافیل نوشته است.

قبر جهانگیرخان تا چندی زیارتگاه احرار و آزادیخواهان بود و مردم طهران بر سر قبر این جوان شهد حاضر شده بیاد او می‌گریستند.

روزنامه تدین چاپ طهران مورخ سه شنبه ۵ شوال المکرم ۱۳۲۷ قمری جزو وقایع هفته، در شماره ۱۳ سال سوم روزنامه می‌نویسد: « در عید سعید فطر اهالی طهران بعد از ادای مراسم و عبادت نروه عید دو ساعت از روز گذشته الی غروب جمیع طبقات وادارات رسمی و غیره مثل وزیر عدلیه با اجزاء و رئیس نظمیه با اجزاء وامنیه با اجزاء باکمال شکوه از قبیل دسته می‌نه زن و غیره بزیارت قبور مظلومین و مقتولین ظلم محمد علی میرزا اعنی ملک المتکلمین و جهانگیرخان صاحب صور و میرزا اسمعیل خان و سایرین که در پشت باغ شاه مدفون بوده‌اند رفتند مجلس ختم قرآن و روضه وموعظه و نطق‌های مؤثر و قرائت اوایح مفصل که ما فوق آن متصور نیست بعمل آمد و هر کس که می‌رسید احترام ظاهری با تقدیم دسته گل و باطنی بفاتحه خوانی می‌نمود، شیرینی صرف ینمودند و جمعیت غیر محور بود حتی کلیمی‌ها و ارامنه. »

میرزا قاسم خان تبریزی - همکار میرزا جهانگیرخان میرزا قاسمخان تبریزیست که در ضمن شرح حل مدیر صور یاد‌آور شدیم که برای عدم گرفتاری خو د چند ساعت در آب انبار بسر می‌برد و بدین ترتیب نجات پیدا می‌کند. میرزا قاسمخان که بعداً نام خانوادگی صور اسرافیل را برای خود انتخاب نموده بود، مردی کاردان و فعال و چندی وزیر و استاندار و شهردار طهران بود بخصوص خدماتش در موقع استانداری اصفهان شایان توجه می‌باشد. مردم اصفهان هنوز نام او را بنیکی یاد می‌کند اغلب کارخانه‌های اصفهان به او تأسیس و برپا گردید. هنگام عروسی اعلیحضرت فعلی با والاحضرت فوزیه صور اسرافیل شهردار طهران بود و پیش آمد خاموش شدن برق طهران در یکی از شب‌ها او را در نظر شاء مبغوض نمود و از آن پس خانه نشین شد و بعد از چند سال فوت نمود.

(۷۵۳) صور اسرافیل

پس از آنکه میرزا علی اکبر خان دهخدا دبیر روزنامه صور اسرافیل از ایران باروا رفت، در شهر ابوردن از بلاد سویس روزنامه بنام صور اسرافیل نظیر روزنامه صور اسرافیل طهران؛ تأسیس و منتشر نمود. از این روزنامه صور اسرافیل مجموعاً چهار نمره که نمره اول آن در اول محرم ۱۳۲۷ قمری و نمره سوم آن در تاریخ ۱۵ صفر سال مذکور انتشار یافته است. قیمت اشتراک روزنامه در تبریز ۱۵ فرانک در سایر شهر‌های ایران ۲۰ فرانک ودر ممالک خارجه ۲۵ فرانک

روزنامه چهره نما منطبعه مصر در شماره ۶۴ سال پنجم خود مورخ ۲۰ ذیحجه ۱۳۲۶ قمری طلوع صور اسرافیل را بدینقسم اعلان نموده است: «اعلان روزنامه صور اسرافیل گرامی نامه نامی و روز نامه گرامی صور اسرافیل که یکسال و‌اندی با چهره معرفت پاش و درخشنده و رخساری تربیت ریز و حریت بخشنده در وسط سای آمال وامانی وطن پرتو فشانی می‌نمود و از دل‌های جهالت مالامال ملت ستمدیده زنگ بیدانشی میزدود و گم گشتگان وادی غفلت را شاهراه ترقی و عمران می‌نمود تا در و مه ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ در طهران نخستین مدیر صائب التدبیرش مرصف شهدای راه حریت و فدائی استقلال وط و ملت (میرزا جهانگیر خان شیرازی) تنش دار بیداد آویخته خاک ندامت و حریت بر سر آرزومندانش بیخته شد و اوراق حیاتبخشش که اثر خامه مشگین ختامه یگن، دبیر دانا و فرزانه ادیب توانا میرزا علی اکبر خان قزوینی بود یکجا سوخت که حالا از آن دریای قضیه فاجعه نمی‌و از آن خر من فجینه کمی نتوانم نگاشت عجالتا آنروز نامه گرامی (صور اسرافیل) مجدداً با قلم همین مبرزا علی اکبرخان کما فی السابق در شهر (ابوردون) که یکی از شهر است رونق افروز می‌گردد. البته هموطنان گرامی قدر این در گرانبه را که بیادگار شهدای راه حریت علم می‌گردد مفتنم دانسته و بآدرس ذیل طلب فرمایند تا کامیاب گردند: ابوردون. سویس. اداره روزنامه گرامی صور اسرافیل. »

تفصیل تأسیس و انتشار و طبع روزنامه صور اسرافیل را در سویس درضمن باش مقاله تحت عنوان ( اقدامات مشروطه خواهان ایران در فرانسه و سویس ) در مجله ماهانه اطلاعات؛ شماره ۱۱ بهمن ۱۳۲۷؛ ذکر نموده که از آن مقاله آنچه مربوط باین موضوع است عیناً نقل می‌نمائیم:

«مرحوم معاضد السلطنه[۵] پس از مراجعت از انگلستان فکر می‌افتد که مرکزی برای قوای متشتت میلیون ایرانی که در اقطار و اکتاف دنیا پراکنده شده بودند فراهم نماید و برای این منظور انتشار روزنامه‌ای را واجب می‌بیند بهمین نظر پس از مشورت با میرزا علی اکبر خان دهخدا شروع بکار می‌نمایند و تصمیم می‌گیرند که روز نامه صور اسرافیل را منتشر نمایند.... مرحوم مماضدالسلطنه تصمیم گرفته بود که روزنامه را مهمان اسم صور اسرافیل منتشر کند و خواهیم گفت چگونه با مخالفت سیاسیون میانه رو مواجه شد برای مرکز انتشار روزنامه ابتدا شهر پاریس را در نظر گرفتند ولی روزی که به راهی آقای دهخدا بیست و دو مطبع پاریس که حروف فارسی (باصطلاح اروپائیان حروف عربی) داشتند مراجعه نمودند هیچیک حاضر به طبع روزنامه نشدند و علت آن این بود که صد خان ممتاز السلطنه سفیر ایران در پاریس مراجعه بادارات دولتی فرانسه طوری ذهن فرانسویان را متوب کرده و ایرانیان آزادیخواه را انارشت جلوه داده بود که دوای دولتی تمام مطابع دستور داده بودند که از چاپ نشریه متعلق بآن‌ها خودداری کنند. این یک سنک بزرگی بود که از بد خواهی ممتاز السلطنه در جلوی پای میلیون انداخته بود ولی هوش و سرعت انتقال یک ایرانی پاک و شریف این نقیصه را بر طرف کرد بدین معنی که آقای شیخ محمد خان علاء معاصر جناب آقای محمد قزوینی »[۶] که در آن تاریخ در پاریس بودند پیشنهاد نمودند که چون دکتر جلیل خان «مرحوم دکتر جلیل خان ثقفی را در مر حوم اعلم الدوله مخفی» کتابی چاپ می‌کند قسمت‌های مختلف روز نامه را بعنوان کتاب‌ایشان در همان مطبعه بچاپ برسانند این راه عملی بود چه صاحب مطبعه که فارسی نمی‌دانست ملتفت این تردستی و با هوشی ایرانیان نیشد.

آقای ماضد السلطنه مرکز کار روزنامه را بسویس در شهر کوچکی بنام ایوردن منتقل کرد چه با کیفیاتی که ذکر شد پاریس را برای مر کز فعالیت‌های ایرانیان تند رو صلاح نمی‌دانست و علت این انتخاب این بود که‌ایشان چند وقت در انشهر تمیز و بی‌سر و صدا اقامت کرده بودند و آن نقطه را بی‌مزاحم و بی‌دردسر را بهتر از هرجا می‌د تستند. بهمین جهت در هتل دولابرری همانجا که چند ماه محل سکونت اتابک بود چند اتاق برای آقای دهخدا و حاجی میر پنج برادر حکیم الملک و آقای میرزا قاسمخان «میرزا قاسمخان صور همکار میرزا جهانگیرخان در صور اسرافیل» بروزی پنج فرانک سویس معادل ۱۱ قران ایران تهیه و سالونی نیز برای دفتر کار روزنامه در همان هتل اجاره نموده و قرار شد که آقای دهخدا مطالب را تهیه و بتدریج بپاریس بفرستد تا بهمت و نظارت شیخ محمد خان باسم کتاب دکتر جلیل خان بچاپ برسد. آقای دهخدا نویسنده مقالات معروف چرند پرند » صور اسرافیل در پاریس به سویی منتقل شده بودنده باید دا - ک. مقالات چرند پرند‌ایشان انعکاس فراوانی در اروپا نموده بود و بطوری که‌ایشان خود می‌گویند آن مقالات در دو مجله عالم اسلامی و مجله دو دنیا ترجمه شده بود و در همان ایام اقامت در پاریس نیز ررز نامه‌های لوژورنال و پتی ژورنال و اکلسیور از‌ایشان درخواست نوشتن چرند پرند را نموده بودند که در آن روزنامه‌ها ترجمه و طبع شود اما مرحوم معاضد السلطنه‌ایشان را از این کار باز داشته و بعنوان آنکه این فعالیت‌ها باید در روزنامه صور اسرافیل شود ایشانرا بسویس بردنه. اما اینکه چرا در لندن روزنامه را منتشر نکردند شما به غیر از علتی که در سطور گذشته نوشته شد عدم اطمینانی بود که آزادیخواهان ایران بدولت انگلستان داشتند... پرفسور ادوارد برون سعی داشت در اینکه مرکز روزنامه در لندن باشد و حتی در مکتوبی که بعد از انتشار صور اسرافیل بمرحوم معاضد السلطنه فرستاده نوشته بود که (در اینجا مستی از نامه برون نقل شده که برای اطلاع از آن باصل مجله مراجعه شود با این اصرار پرفسور براون معاضد السلطنه ابوردون را ترجح داد چه از دولت انگلستان طنین بود ۰۰۰ انتشار صور اسرافیل در ابوردون وتجدید حملات سخت و تند بشاه چه در پاریس و چه در طهران ایرانیانی که هنوز‌امیدوار بودند با محمد علی شاه کنار بیایند یا آنکه وزارت و سفارت را بر اصلاح حال مردم ترجیح می‌دادند و اداشت تا بدین کار اعتراض کنند و حتی اگر بتوانند مانع از انشار آن شوند چه روزنامه صور اسرافیل در اندک مدتی انتشار فراوان یافت و ایرانیان از اطراف دنیا با این روزنامه مربوط شدند و سبک صور اسرافیل سویس همانبود که در زمان مرحوم جهانگیرخان بود و آقای دهخدا تنهائی تمام مطالب روز نامه را تهیه مینمود و مقالات چرند پرند را نیز کمافی السابق بنام دخو می‌نوشت. » علت آنکه عمده این مقاله را از مجله اطلاعات ماهیانه نقل کردیم این است که نو بسنده مقاله از مطلعین و کسانیکه دخالت در انتشار روزنامه داشته و با آن ایام در اروپا وده مطالبی شنیده و کسب کرده و از این جهت مقاله مذکور از هر حیث قابل دقت است. نویسنده مقاله در این شماره وعده داده که «در شماره آینده خواهیم گفت که چگونه آزاد خواهان با همه اشکالنرانی معتدلین روزنامه را چاپ کردند و عمل آن‌ها چه انعکاسی نمود. » خوانندگان برای مزید اطلاع می‌توانند باصل شماره ‌های مجله مراجعه فرمایند.

آقای میرزا علی اکبرخان دهخدا - نویسنده ستون چرند و پرند که ضمنا دبیر روزنامه نیز بوده آقای میرزا علی اکبر خان قزوینی معروف به خواست نامبرده بشرحیکه بعداً خواهیم نوشت پس از فاجعه ۱۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ قمری و تخریب مجلس شورای ملی و گرفتاری میرزا جهانگیر خان شیرازی و سایر آزادی خواهان؛ از ایران بجانب اروپا فرار نمود و در آنجا در کشور سویس مجدداً روز نامه صور اسرافیل را دایر کرد؛ در همین سفر بود که در مراجعت؛ در اسلامبول به کمک جمعی دیگر از آزادیخواهان روزنامه هفتگی سروش را دایر نمود و ما شرح آنرا در حرف سین کتاب یاد‌آور شده‌ایم.

روزنامه چهره نما در شماره ۳ سال ششم خود مورخ غره صفر ۱۳۱۷ مقدمه روزنامه صور اسرافیل منطبعه اوردن را بدی قسم نقل می‌نماید: « روزنامه صوراسرافیل پس از وقایع ۲۳ جمادی الثانیه و قبایح اعمال چنگیز عصر جدید و شهادت مدیر ر و شن ضمیر آنمرحوم میرزا جهانگیر خان طاب ثراه اینک با قلم دبیر سابق خود میرزا علی اکبر خان دهخدای قزوینی دنباله مسئولیت وطن خویش را از دو گرفته و با قوتی ضعف قوای سابق برادران دینی و وطنی خود را از این گوشه انزوای دنیا بانتقام خون باک شهیدان راه حریت و ترمیم خوابی‌های قلمرو داریوش وارد شیر صلا می‌زند واعانت و کمک برادران‌ایمانی خود را (بر خلاف سال اول) پس از آنهمه خسارت‌های جانی و مالی امروز از روی کمال ناچاری طلب می‌کند و‌امیدوار است که عن قریب بهمت شیر مردان آذربایجان دوره این دوری و مهجوری از وطن نیز بسر آید و زردی چنانکه پیش آمد کار وعده می‌دهد کواکب معاف عموماً و این شب تاب ضعیف نیز از افق طهران طلوع نماید و از مزایای سال دوم روزنامه تزینی آنست که هر هفته بصورت یکی دو نفر از شهدای راه آزادی و پیشقدمان طریق حریت ما شرح حال ودرجه خدمتشان تا حدی که در اینجا بدست آید و بعد مسافت و دوری از مرکز ما را بدان مجاز نماید و السلام، برگردیم بینیه شرح احول دهخدا. ادوارد برون در جلد چهارم تاریخ ادبیات ایران صفحه ۳۱۷ تحت عنوان «ابتکار دخو در نظم و نثر» می‌نویسد: « این مقالات «منظور مقالات چرند و پرند صوراسرافیل است» هر چند با مضای‌های مجهو و مختلف است اما گمان می‌کنم تمام بقلم دهخدا باشر و، عتید من دهخدا را باستناد همین اثار قایل نثری و چند قطعه شعری (قطعه‌ای که برگشتش آکیلای است و مرتبه که برای مرزا جهانگیرخان سروده، درد خوب است خاصه مرتیه اخیرالذکر که در زیبائی و تأثیر قلیل النظیر است که از او بنظر رسیده بایستی در رتبه نخستین ادبا و نویسندگان معاصر ایران جایداد جای تأسف است که ده‌ها با اینکه جوان و در این ده دوازده سال اخیر علی الظاهر هیچ اثری منصه ظهور نیاورده است. »

اظهار تأسف برون درباره: آقای دهخدا چندان صحیح نیست زیرا که‌ایشان قسمت عمده اوقات خود را صرف تهیه و تدوین کتاب انت جامی بنام فرهنگ دهخدا نموده و در حقیقت با نوشتن این کتاب دائرة المعارفی برای زبان فارسی تنظیم نموده اند. لغت نامه دهخدا در چند مجند نوشته شده و چون طبع کتاب مذکور از مهد مولف خارج بود و احتیاج بسرمایه فراوانی داشت طبق قانونی که از مجلس شورای ملی گذشت وزارت فرهنک طبع آنرا بعهده گرفت و اکنون که چند سال از تصویب قانون می‌گذرد شش جلد کتاب طبع و منتشر شده است. این کتاب در چاپخانه مجلس طبع می‌شو و از این جهت از حیث طبع بسیار زیبا ولی قدری با کدی پیش می‌رود.

هنگامیکه در مجلس شورایملی از طرف وزیر فرهنگ پیشنهاد طبع کتاب دهخدا داده شد؛ عده از نمایندگان تجلیل این مرد دانشمند پرداخته و باتفاق آرا چاپ کتاب او تصویب گردید. دهخدا علاوه بر کتاب مذکور، کتاب دیگری بنام امثال و حکم دهخدا نیز تألیف و منتشر نموده است.

قطع نظر از فعالیت‌های علمی وادی دهخدا - زمانی ریاست کابینه و زارت مند سال متوالی هم ریاست دانشکده حقوق را بعهده داشت تا قضایای شهر بور پیش آمد و در اواخر آبان ۱۳۲۰ شمسی از ریاست دانشکده حقوق کناره گرفت. آقای ملک الشعرای بهار در شماره ۴۳ سال چهارم نو بهار مورخ ۲۵ ربیع الثانی ۱۳۳۳ قمری موقیک آقای دهخدا بریاست کابینه وزارت معارف منصوب گردیده او را اینطور می‌ستاید. د آقای میرزا علی اکبر خان از فرزندان نجیب دانشور ایران است قلم آقای دهخدا را در عصر انقلاب ایران اثراتی است که از آفتاب روشن‌تر است اگر تاریخ ادبی و روحی انقلاب ایران را بنویسند خواهند دید که یک بند برجسته آن را مشعشع دارد و آن بنده؛ بند قلم دهخدا ست. »

(۷۵۴) صورت

روزنامه صورت در شهر رشت مدیری و صاحب امتیازی (نیک روان) بطور هفتگی و مکاهی تأسیس و در سال ۱۳۰۳ شمسی منتشر شده است. این روزنامه معمولا هر شماره آن در ۱۲ صفحه بقطع وزیری و با چاپ سربی (شرکت چاپخانه جاوید) طبع و توزیع گردیده و وجه اشراک در داخله سالیانه ۴۰ قران، ششماهه ۲۲ قران، خارجه باضافه اجرت پست و تک شماره یکفران است. محل اداره: رشت، سبزه میدان هنوان تلگرافی: رشت. صورت.

صفحه اول روزنامه دارای مراوحه زرگیست که بدینقسم آنرا می‌توان خلاصه نمود: در گوشه مراوحه صورت خورشیدیست که در روی آن چشم و ابرو ودهان انسان قش شده و در نصف پائین سرلوله منظره دشت و کوهستان وسیعی دیده می‌شود که در گوشه از آن ارباب تنومندی نشسته و در مقابل او غلیانی گذاشته شده و بکشیدن آن مشغول است. در مقابل این ارباب تو کری که پیش از اسکلتی از او باقی نمانده ایستاده است. در وسط دشت وسیع نیز زارعی بصورت اسکلت دیده می‌شود که با گاو خود مشغول شیار کردن زمین است.

منظور از ترسیم سرلوحه مذکور انتقاد از سرمایه داری و اصول مالکیت می‌باشد که چگونه مالک وارباب با فراغ خاطر و آسودگی خیال با لباس‌های فاخر نشسته و میش و نوش مشغول است در صورتیکه کارگر و کشاورز با اندام لاغر وضعیف کمر خدمت او را بسته و آن یکی بکارخانه و دومی در دشت و صحرا مشغول بذر افشانی و خدمت بمالک است. و با در نظر گرفتن باینکه در آن ایام تبلیغات همسایه شمالی برضد اصول سرمایه داری و تملک شخصی بشدت اجرا می‌شده معلوم می‌گردد که روز نامه صورت نیز بهمین منظور تأسیس و منتشر می‌شده است در عنوان روزنامه، صورت بدینقسم معرفی شده: اخلاقی، فکاهی، اجتماعی کاریکاتوری. و مندرجات آن بیشتر مطالب راجع باصول کار و اینکه بالاترین تنها بیکار بست، می‌باشد. علاوه براین‌ها اخبار داخله خارجه نیز در روزنامه درج است.

روزنامه صورت تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد متجاوز از شش سال منتشر شده و فعلاتا شماره ۵۷ سال ششم مورخ ۳۰ دی ۱۳۰۹ شمسی مطابق ۳۰ شعبات ۱۳۴۹ قمری در دست است.

(۷۵۵) صبحه

در سال ۱۳۰۱ شمسی روزنامه صبحه در طهران بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۷۵۶) صبحه آسمانی

روزنامه صیحه آسمانی بمدیری آقای (محمد جناب‌زاده) تأسیس و در سال ۱۳۰۰ شمسی بطور هفتگی منتشر شده است. آقای محمد جناب‌زاده از نویسندگان شوور و کتاب اوراق پراکنده‌ایشان معروف است.

(۷۵۷) صبحه تمدن

سابقه نمونه‌ای از این روزنامه را در دست داشته‌ام که مدیر آن (باقر جعفری) معرفی شده بود ولی فعلا برای نقل خصوصیات آن موجود نیست.

حرف الضاء

(۷۵۸) ضیاء شرق

روزنامه ضیاء شرق بمدیری (حسین ضیالی) تأسیس و منتشر شده. انتشار این روزنامه بعد از جوزای ۱۳۰۳ شمسی بوده است.

حرف الطاء

(۷۵۹) طاق بستان

روزنامه طاق بستان در شهر کرمانشاه بطور هفتگی تأسیس و در سال ۱۳۱۳ منتشر شده است.

(۷۶۰) طب

مجله طب در سال ۱۳۰۱ شمسی در طهران بطور ماهیانه تأسیس و منتشر شده است. بار دیگر مجله طب در سال ۱۳۰۴ شمسی در طهران بطور پانزده روزه تأسیس و انتشار یافته و در این نوبت مجله بمدیری (میرزا احمد خان محصل طب) ناسیس شده و در تاریخ ۸ آذر ۱۳۰۴ شمسی امتیاز آن از تصویب شورایعالی معارف گذشته است.

(۷۶۱) طبابت

روزنامه طبابت در طهران بمدیری و نگارندگی میرزا ابراهیم خان (معتضد الاطباء) تأسیس و در سال ۱۳۳۶ قمری منتشر شده است. طرز انتشار آن هفتگی بوده و وجه اشتراک سالیانه با ینقسم معین شده است: طهران ۱۴ قران و سایر ولایات بعلاوه اجرت پست. وجه آبونه به سه قسط باید پرداخت شود. بعد از قبول دو نمره باید قسط اول را بپردازند قیمت در طهران سه شاهی در خارج چهار شاهی. عنوان مراسلات خیابان جلیل آباد. قورخانه کهنه. جنب حمام آقا باشی. منزل نگارنده

روزنامه طبابت در هشت صفحه بقطع کوچک خشتی و با چاپ سربی در مطبعه (دار الطباعه شرقی) بطبع رسیده و در هر شماره بالای عنوان آن این عبارت (طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه) درج است. اسم روزنامه و طبابت > بخط نسخ و بالای آن ( مجلس طبی » نوشته شده است. در زیر عنوان در ضمن یکطر تاریخ انتشار و در زیر تاریخ انتشار روزنامه بد ینقسم معرفی شده: « این روزنامه مصور و علمی و صنعتی است دواسازی و مطالب حفظ الصحه و نطق‌های مجلس طبی و نخ‌های مفیده وتاریخ فلاسفه و مردمان بزرک درج می‌شود که هر سال کتابی مفصل خواهد بود»

شماره دوم روزنامه طبابت با خصوصیات مذکور در تاریخ شنبه ۱۱ شهر صفر المظفر ۱۳۲۶ مطابق ۳ مارس ماه فرنگی ۸-۱۹ انتشار یافته و مندرجات این شماره عبارت است از « اخطار واعتذار ) راجع باغلاط نمره اول و مقاله د اشتباه در اوزان د فریاد از دست وطن » و « بقیه از دواسازی» و قبه مندرجات روزنامه عبارت است از مذاکرات مجلس طبی متعلق به (دوشنبه ۲۸ محرم» و این مذاکرات بعبارات زیر خاتمه پیدا می‌کند:

«شرحی جناب مؤدب الدوله در باب ماست و کفیر و کمیز صحبت کردند گفتگو در این بود که حالا ماست را از ماست می‌سازند آن ماست اول را از چه ساخته‌اند گفته شد که وقتی هم مرحوم حکیم طولزان در بن بلب کوشش داشته‌اند در مجلس حفظ الصحه دولتی آنهد که بوجود اطبای ایرانی و فرنگی آراسته بود بعضی گفتند که اگر مس یا نقره را در آتش سرخ کرده در ظرف شیر بیندازند می‌بندد و چون او شیر بسته را مایه قرار داده سه دفعه شیر را تجدید نمایند ماست حاصل می‌شود. برخی حکایت کردند که هم اکنون چوپان‌ها در بیابان با علف موسوم بشیرواره شیر ماره کرده و ماست می‌سازند و هم گفته شد که چون شیر ترش شده و بسته را مایه قراردهند ماست حاصل می‌شود • جناب نیر الحکما گفتند که هم اکنون هم در گروس و کردستان طرف ‌های بزرگ پر از شیر را در تنور نهاده و در بستن آن‌ها بدون ما به ماست بدست می‌آورند جای بسی تعجب است که ادوارد برون نامی از این روزنامه در کتاب خو د بمیان نیاورده و از آن ذکری نکرده است. در اینجا لازم است از آقای علی اکبر شیبانی که از طهران نمونه از این روزنامه را برای اینجانب ارسال فرموده‌اند و همچنین از یاد‌آوری‌های مفیدی که در ضمن دو نامه مرقوم داشته‌اند سپاس‌گزاری نمایم. یا اینکه محضر‌ایشان را درک نموده‌ام با وجود این چنانچه از نامه‌هایشان مستفاد می‌شود احاطه‌ایشان از تاریخ روزنامه‌نگاری کمال اهمیت را داراست. قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر کوهری.

طبق مرقومه آقای شیبانی ظاهراً از روزنامه طبابت بیش از سه شماره منتشر نشده و شماره اول آن در ۲۹ محرم الحرام ۱۳۲۶ قمری بوده است.

(۷۹۲) طب جدید

مجله طب جدید در سال ۱۳۰۲ شمسی در طهران بطور ماهیانه تأسیس و منتشر شده است.

(۷۶۲) طبرستان

طلیعه روزنامه طبرستان در شهریور ۱۳۰۹ شمسی بصاحب امتیازی (صدر آراء) در شهر (بارفروش) که بعداً بنام آمل موسوم گردیده؛ منتشر شده است. روزنامه ایران آزاد در شماره ۲۲ سال دهم خود مورخ ۳۰ شهریور ۱۳۰۹ شمسی در جزو اخبار بار فروش اینطور می‌نویسد: « طلیعه جریده طبرستان که صاحب امتیاز آن (صدر آراء) است منتشر گردیده و من قریب روز نامه مزبور منتشر خواهد شد» نگارنده از روزنامه طبرستان پیش از این اطلاعی ندارم.

(۷۶۴) طب کنونی

مجله طب کنونی در شهر مشهد بمدیری و صاحب امتیازی (دکتر فتحطی خان مسیح السلطنه) تأسیس و شماره اول آن در ۳۱ صفحه بقطع خشتی کوچک، در مطبعه سربی «مطبعه خراسان» چاپ و در جمادی الثانی ۱۳۳۹ قمری منتشر می‌شده است. وجه اشتراک مجله در تمام بلاد ایران سالیانه ۲۴ قران؛ تک نمره دو قران اعلانات سطری بافران است. مطالب عام المنف مجاناً قبول و درج می‌شود. مجله طب کنونی که اسم فرانسه آن نیز در هر شماره در زیر اسم فارسی آن چاپ شده در هر ماه بگشاره از آن طبع و توزیع گردیده، در شماره اول این جمله «قال رسول الله العلم علمان علم الأبدان وعلم الادیان» و از شماره دوم بجای جمله مذکور این دو شعر: «علم‌ایدان را بادیان داد سبقت زان رسول * تا که تن آباد گردد دین در او سازد مکان. » روی جلد مجله چاپ شده است.

در عنوان هر شماره طب کنونی بدین قسم معرفی شده: « مجله‌ایست علمی و طبی، برای حفظ الصحه عامه و ترویج فنون جدید طب و جراحی و قابلگی وصنعت معالجه و پرستاری مریض‌ها و علم بچه داری و آنچه متعلق به وجود و تربیت بدن و روح انسان است. » قسمتی از مقاله افتتاحی مجله بدین قرار است:

نظری بصحبه عمومی. همکاران محترم من. هموطنان عزیزم. تنها چیزی که مرا بنوشتن این مجله واداشت همانا نواقصی است که در طبابت و حفظ الصحه مملکت احساس نموده‌ام و بحبال افتادم با همان سرمایه طبی و عایدات طبابتی مجاه نوشته انتشار دهم تا خدمتی عالم ضب و طبابت و حفظ الصحه عمومی در ایران که مملکت عزیز ماست کرده باشیم.

امراض وطن و امراض بدن - امراض وطن وامراض بدن ما زیاد است و احباب زیادی امراض همانا زیادی امراض وطن است که ما را ناخوش و رنجور ساخته ما اطباء باید زحمت زیاد با نداشتن اسباب اوازم جراحی امراض مملکت اسلامی خود را تهیه نمائیم... مجله طب کنونی کارکنان بعالم طبابت و خدمت‌گزاران بعالم اسانیت و فداکاران را تشویق می‌نماید و مزد می‌دهد و بالعکس تنبل‌ها و خود پسند‌ها و شارلاتان‌ها را مجارات می‌دهد تا امراض مملکت نقصان یافته می‌کر‌ها در ابدان اهالی راهی نیابند.... طب کنونی مقارئین خود می‌فهماند که عدم رعایت قوانین حفظ الصحه اسلامی موجب ضرر‌های عدیده و خود را موم نمودن و خود را کشتن است ه طب کنونی مطالب خود را از جراید طبیه و کتب علمیه اروپا اخذ نموده در ایران منتشر می‌سازد و هر نوع مطالب علمیه را که خدمت بطب و طبابت و صحت عمومی باشد قبول و درج می‌کند و هر نوع ارابح طبی را می‌پذیرد و در انتشارش خود داری نمی‌ نماید. » این مقاله سه صقحه مجله را فرا گرفته که هر صفحه از آن دوستون است.

طب کنونی مجله‌ایست بتمام معنی طبی برای مزید اطلاع خوانندگان فهرست مندرجات شماره اول آنرا ذیلا نقل می‌نمائیم:

امراض وطن و امراض بدن - سلامتی و صد سال عمر - آرزوی داشتن اولاد حفظ الصحه و معالجه آبله با نور قرمز مسمومیت و جنون بواسطه کوکائین اور نار نالین واژه ناخوانا-آن معالجه امراض باسرم سرم ضد شاربون - سرم ضد دیفتری - سرم ضد دب نظری - سرم ضد سرسام - سرم ضد طاعون - سرم ضد باد سرخ - سرم ضد هوای نفاس سرم ضد کزاز - سرم ضد مار افعی - سرم‌های خشک شده - سرم ضد فلج - سرم ضد قانقرایا - سرم طبیعی - سرم ضد بی‌خونی - معالجه امراض با سرمی که از خودش گرفته می‌شود - سرم مصنوعی - معالجه امراض وسیله واکسن - واکسن ضد طاعون واکسن ضد کلب الذاب - واکن ضد مرض حصبه ومطبقه - واکسن ضد آبله. مکتوب شهری شوخی - علم پرستاری - تکالیف پرستار - قابله - دختر حامله - اطباء جوان و دوا فروشان - دوا‌های تازه - قابلگی و معالجه سقط چه - عجائب طبیعت در مردان وزنان - قسمت غیر واژه ناخوانا

این فهرست از پشت جلد شماره اول مجله نقل شده و عناوین مطالب است. در تمام شماره‌ها فهرست مندرجات پشت مجله چاپ شده است شماره دوم طب کنونی در تاریخ رجب المرجب ۱۳۳۹ قمری در ۳۲ صفحه بهمان قطع و نوع مطالب شماره اول منتشر گردیده وقتی از متماله‌های شماره اول در شماره‌های بعد دنبال شده است مندرجات مجله تمام قلم مدیر مجله است. از مجله طب کنونی فعلا تا شماره ۴ سال اول مورج رمضان المبارک ۱۳۳۹ قمری در دست است.

در شماره سوم سال اول طب کنونی مورخ شعبان ۱۳۳۹ قمری شرحی راجع پیدایش مجلات طبی در ایران نوشته که گرچه تا اندازه اشتباه است اما بی‌مناسبت نیست برای اطلاع خوانندگان آ نقل نموده سپس بذکر مورد اشتباه بپردازیم. در شماره مذکور مینوید: وزارت صحیه، چنانچه در نمره ثانی مجله طب کنونی تأسیس و ایجاد وزارت صحبه را مژده داده و بقارئین محترم خود و عده کرده بودیم در این زمینه شرحی معروض داریم. بدوا لازم است که اهالی را مستحضر نمائیم که آقای دکتر مؤدب الدوله وزیر صحیه ما که از علما واطباء جلیل القدر ایران و از خانواده طبابت می‌باشند اول شخصی هستند که در پانزده سال قبل در اولین دفعه برای خدمت بعامه یک مجله باسم حفظ الصحه چند ماهی در طهران تأسیس و تشکیل دادند و مخارج طبع آنرا از خود متضرر شدند و بعد از یازده سال مرحوم مزین السلطان موفق بنوشتن مجله ماهیانه طب مصور گردید ولیکن بواسطه نام امدتی امالی و همکاران محترم هر دو مجله‌های علمی تعطیل نمودند » اشتباهی که در این تاریخچه رخ نموده این است که نویسنده آن روزنامه طبات را که دومین روزنامه طبی بوده از قلم انداخته و بنا این طبابت دومین نشر به طبی است نه مجله طب مصوره (رجوع شود بکلمه طبابت دکتر فتحیان خان مسبح السلطنه نامبرده تا سال ۱۲۴۳ قمری در شهر مشهد شغول طباب بوده و روز ۴ آزاد چاپ خراسان از این پزشک عالیقدر اظهار قدردانی کرده است.

(۷۶۵) طب مصور

مجله طب مدرن مدیری و صاحب امتیازی آقای مزین السلطان) در طهران تأسیس و در سال ۱۳۳۵ قمری بطور ماهیانه منتشر شده است. این مجله بواسطه نا مساعدتی مردم پس از چندی تعطیل گردیده است.

(۷۶۶) طبی

مجله طبی در طهران بمدیری (محمود خان علیم الدواء) تأسیس و منتشر شده است. روزنامه کاوه چاپ بر این در فهرست جراید و مجلا تیکه از اول سال ۱۳۳۸ قمری باینطرف ظهور کرده و یا دایر بوده، نام این مجله را ضبط کرده و در مقابل ستون ابتدای انتشار خط افقی که علامت مجهول بودن آنست قرار داده است. این فهرست در شماره چهار سال دوم دوره جدید کاره چاپ شده است.

(۷۶۷) طبیعت

روزنامه طبیعت در طهران بمدیری (میرزا تقی خان بهرامی) ناسیس و در سال ۱۳۳۹ قمری منتشر شده است، شماره اول این روزنامه در برج جدی و شماره: وم آن در برج دلو ۱۳۹۹ شمسی انتشار یافته و از اینرو طرز انتشار آن ماهیانه بوده است. طبیعت پس از نشر چند شماره تعطیل می‌گردد و مجدداً در جدی سال ۱۳۰۱ شمسی بکمک عده از جوانان تحصیل کرده بطور هفتگی با مندرجات جالب‌تری اشاعت می‌یابد. شرحی که ذ بلا نقل می‌شود از شماره ۴ سال دوم و مربوط بایندوره است.

طبیعت که در عنوان آن موجد (تقی بهرامی) و سردبیر (سید علی آقای عظامی) و صاحب ومدیر ومسئول «ع. کافی» معرفی گردیده معمولاً در چهار صفحه بقطع وزیری و با چاپ سربی «مطبعه سعادت» طبع و منتشر شده در سر لوحه روز نامه کلمه ( طبیعت » با خط نسخ و در بالای آن آیه « هل بستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون، و در زیر آن سال (۱۳۳۹) که سال تأسیس روزنامه است، نوشته شده در دو طرف آن این دو فرد شعر: ترک درختان سبز در نظر هوشیار * هر ورقش دفتر یت معرفت کردگار. درج گردیده است. وجه اشتراک روزنامه سالیانه ۷ تومان شش مامه ۴ تومان. برای محصلین و کارگران قیمت نصف خواهد بود. نگشماره شش شاهی است.

سیاق مطالب روزنامه ادبی و مشتمل بر اشعار فکاهی نظیر «گل زرد» و «نسیم شمال» و «امید» است برای نمونه قسمتی از اشعار روزنامه را بنقل از شماره چهار سال دوم مورخ یکشنبه ۲۶ رمضان ۱۳۴۱ قمری مطابق ۱۶ ثور ۱۳۰۲ شمسی ذکر می‌نمائیم در این شماره در ستون اول اشعاری تحت عنوان «عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» چاپ شده که چند شعر آن این است

بگرفت ظلم وجور سراسر همه جهان
رحمی نمانده بردل ببر و زه بر جوان
 
بازآی‌ای شهنش دین شاه انس و جان
آتش بزن زتیغ تو بر خرمن خان
 
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
دو فرد آخر اشعار چنین است:
یارب بحق حرمت طه و پس
یارب بحق شاه زمان خسرو زمین
 
بر من عیان نما تو شهنشاه انس و جان
عجل علی ظهورک یاصاحب الزمان
 

اشعار مذکور بامضای ( یوسف الحسینی » است بعد از این اشعار، اشعار دیگری بعنوان «مسجد شاه» چاپ شده که بیت اول آن‌ها این است:

ساحت دلگشای مسجد شاه
باز شد خلق را تفرج گاه
 

این اشعار بامضای «خلیفه رضای کفاش» است. در ستون دوم صفحه درم اشعاری بعنوان ( غوغای وکالت » چاپ شده که اینطور شروع می‌گردد:

باز از بهر وکالت هر طرف غوغا شده
موقع آراء شده
 
انتخابات جدیدی بهر ما پیدا شد.
موقع آراء شده
 

این اشعار نیز بامضای « یوسف الحسینی » است، اشعار دیگری در همین شماره بعنوان حاجی آقا ورشکسته. بامضای عمو یادگار طبع گردیده که قسمت اول آن‌ها چنین است:

حجره خودرا بسته حاجی آقا ورشکسته از غم و رنج روزگار دست کشیده زکار
رفته اندرین بهار
حاجی آقا ورشکسته
کنج سرا نشسته

علاوه بر این اشار چند اخطار مربوط به عرفی اشخاص برای انتخابات مجلس شورایملی در این شماره درج است.

تقی بهرامی آقای دکتر تقی بهرامی فرزند مرحوم دکتر مهذب ا لسلطنه در جایی خود را فارغ التحصیل دارالفنون معرفی نموده است نامبرده در سال ۱۳۱۲ شمسی در تشکیلات اداره کل صناعت و فلاحت رئیس دایره مؤسسات فلاحتی بوده است.

(۷۶۸) طریقة الفلاح

روزنامه طریقة الفلاح در سال ۱۳۲۵ قمری در طهران منتشر شده است. (تاریخ مطبوعات و شعر فارسی برون ص ۱۱۷)

(۷۶۹) طریق نجات

روزناهه طریق نجات در سال ۱۳۰۳ شمسی در طهران بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۷۷۰) طلوع

روزنامه مصور و کمیک طلوع بمدیری و مؤسسی (عبد الحمید خان متیسن السلطنه) در شهر و شهر تأسیس و با چاپ سنگی طبع و در سال ۱۳۱۸ قمری منتشر شده است. برون که شرح مذکور را در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۱۷) نوشته اضافه می‌کند که من نمونه این روزنامه را ندیده‌ام.

عبد الحمید خان متین السلطنه علاوه بر روز نام طاوع روز ناهاری و ادر بوشهر و شهرجدید را در طهران تأسیس ومنشر نمود. اذا به ورد است که شرح احوال او را تفصیل در این جا ذکر نمائیم.

عبد الحمید خان متین السلطنه- نامبرده فرزند حاجی میرزا عبد الباقی طبیب و برادر دکتر خلیل خان اعلم الدوله است. در دوره دوم مجلس شورایلی از خراسان انتخاب شد و در مجلس مسلک هیئت موتافه را داشت. در شماره ۱۰۳ سال اول روزنامه ایران تو مورخ یکشنبه ۱۹ ذیحج ۱۳۲۷ قمری بنقل از روز نامه طوسی شرح احوال متین السلطنه را که در آنوقم وکیل خراسان بوده بدینهم درج کرده است و جناب آقا میرزا عبدالحمید خان متین السلطنه از و طفولیت در طراز و ل تحصیل مقدمات و در سنه ۱۳۰۸ عزیمت فرنگستان کرده در لندن مشغول تحصیل علومء لیه بودند اقسام حکمت ریاضیه وطبیعیه را با دقت کامل تحصیل کرده‌اند و مخصوصاً در علم حقوق دارای معلومات کامله می‌باشند. از السنه اروپایی انگلیسی و فرانسه را با ادبیات آن‌ها تکمیل کردهاند بعد از ۹ سال اقامت و تحصیل در اروپا در سنه ۱۳۱۷ قمری بایران مراجعت کرده بسمت معاون ریاست گمرکات بنادر خلیج فارس وامیر البحری و ریاست جه از پرسپلیس مقرر و مامور شدند در مدت اقامت در بوشهر مطبعه مظفری را تأسیس نمود و روز نامه طلوع را که اولین روزنامه کاریکاتور در ایران بود و ملک آن با اصل استبداد آن دوره مبارزت می‌نمود تأسیس وانتشار دارد و جریده مظفری را مؤسس شد ند چندی بعد معاون ریاست گمرکات خراسان گردیده و مدت پنج سال در این سامان مشغول خدمات بزرک بمات بودند از آنجمله تأسیس انجمن خیریه سعادت است که مدارس علمیه سعادت و (رحیمیه سعادت) و (اتحادیه سعادت) و (معرفت سعادت) از مماثر آن اداره خیریه است و می‌توان گفت مدار سیکه توسط اداره مزبور دائر شده منظم‌ترین مدارس برد تا زمانی که تشریف داشتند آنی غنیت از ترتیب مدارس نمی‌فرمودند. »

شرح حالی را که نقل کردیم مفصل ترومبسوط‌تر دکتر خلیل خان ثقفی اعلم الدوله برادر مرحوم متین السلطنه در کتاب صد و پنجاه مقاله نوشته و ما برای تکمیل اطلاعات راجع بمدیر روزنامه طلوع این شرح را نیز بعینه نقل می‌نمائیم: « متین السلطنه عبد الحمید خان ولد حاج میرزا عبد الباقی اعتضاد الاطباء ابن حاج محمد اسمعیل بیک بن حاج آقا با با بیک بن علی نقی بیک بن حسین بیک بن مختار علی بیک بن ابراهیم خلیل ن محمد جلال الدین بن جلیل بن خلیل بن اسماعیل بن ابراهیم بن احمد مختار جلال الدین بن عبد الحمید بن عبد المجید بن مختار علی بن محمود کمال الدین بن اسماعیل بن اسد الله بن حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی بن عبدالله بن اسد بن راشد بن احمد مختار بو ابو عبید ثقفی.

چهارمین برادر کوچکم من السلطنه نایب رئیس مجلس شورایلی در سنه ۱۲۹۶ هجری در ظهران متولد شد و در سنه ۱۳۳۵ در اول شب چهارشنبه غره شعبان در طهران در اتاق دفتری که در منزل خود روبروی مدرسه امریکایی داشت در سن سی و نه سالگی واژه ناخوانا شده از عالم جسمی عالم روحی انتقال یافت.

عبد الحمید خان از طفولیت در طهران مشغول تحصیل شد در دارالفنون مقد مات علوم جدیده و در مدرسه امریکایی طهران زبان انگلیسی آموخته در سن سیزده سالگی بیاریس که من در آنجا بودم آمده و از آنجا بلندن رفت و مدت هفت هشت سال تحصیلات خود را در لندن ادامه داد. در سن بیست از لندن باستامبول رفت و در سفارت ایران بسمت مترجمی و نیابت سفارت برقرار گشات، متین السلطنه علاوه بر آنکه زبان انگلیسی را خوب آموخته و در لندن جزء نویسندگان جوان محسوب می‌شد زبان فرانسه را نیز صحیح حرف‌زده و صحیح می‌نوشت، عربی و ترکی را نیز تا حدی تحصیل کرده بود. متین السلطنه در شعب علوم حقوقی و سیاسی و عالیه کار کرده از مدرسه اک فرد انگلستان و غیره تصدیقنامه‌ها داشت. در لندن چند بازی بزبان انگلیسی که از تواریخ قدیم ایران اقتباس کرده بود ساخته و عضی از آن بازی‌ها را بمعرض نمایش در آورده در روزنامه‌های انگلیسی نیز بعضی مقالات قیمت دارم بنوشت عد الحمید خان از استامبول بطهران آمد و از طهران بلا فاصله ماموریت گمرکات بنادر باو داده شد در آنجا مترجم و نایب رئیس گمرکات بود و کشتی دولتی ایران موسوم به پرسپولیس باو سپرده شد سمت‌امیرالبحری را داشت و باصطلاح دریابیگی بود. برای آن کشتی دستجات نظامی و موزیک ترتیب داد و چند سفر مکرر برای تشکیل و اداره کردن گمرکات باطراف رفته بتمام بنادر مسافرت کرد بعدن وسقط رفته با اغلب رؤسا و مشایخ آن اطراف دوستی و خصوصیت داشت.

متین السلطنه در بوشهر اول روزنامه طلوع وعد در اوایل ۱۳۱۹ روزنامه موسوم بمظفری را که از حیث اقدمیت اولین روزنامه ملی داخلی ایران محسوب می‌شود تأسیس نمود. پس از چند سال بطهران مراجعت کرد و مامور گمرکات خراسان شد و در مشهد راه شوسه عشق آباد را شروع نموده و بعضی مدارس ملی تأسیس کرده انجمن سعادت مشهد از مؤسسات او بود. متین السلطنه در دوره دوم تقنینیه از جانب اهالی مشهد سمت نمایندگی انتخاب شده بطهران آمد و در مجلس شورایمای از وکلای فعال و جزو بهترین نطاق‌ها و نایب رئیس بود، بعد از انقضاء مجلس دو سالی در خزانه داری بود، مختصر شرح خاتمه این یکنو سال در شماره ۷۲ از سال دوم روزنامه عصر جدید طبع شده است. متین السلطنه در سه سال آخر عمر روزنامه عصر جدید را تأسیس نمود. متین السلطنه چند جلد کتاب ترجمه و تألیف نموده بعضی از آن کتب نیز بطبع رسیده و منتشر شده است وی از معرفه الروح جدید یعنی معرفه الروح تجرئتی بهره‌مند بود و محب علم و آگاهی وطن پرست و ملیت دوست و دارای رشد سیاسی و جرات بود دارائی و متروکات او کمی بیشتر از قروض او بود، چهار او لا د دویس و دود ختر از او باقی ماند که در موقع قتل ار کوچکتر تقریباً یکسال و بزرگتر هشت نه سال داشته جسد او را در قبرستان این بابویه بخاک سپردند و تمام کسانیکه او را می‌شناختند انیس خوردند. »

پس از شرح مذکور مقاله‌ای که تحت عنوان (فداکاری در مواقع سخت) در شماره ۵۲ از سال دوم عصر جدید بتاریخ ۲۳ ربیع الاول ۱۳۳۴ قمری نوشته، نقل کرده و با این مقاله شرح حال خاتمه پیدا می‌کند. در آخر کتاب صد و پنجاه مقاله عکس متین الساطنه گراور شده است.

(۷۷۱) طلوع

روزنامه طلوع در طهران بطور هفتگی تأسیس و در سال ۱۲۹۴ شمسی منتشر شده است.

(۷۷۲) طلوع

روزنامه طلوع در شهر رشت صاحب امتیازی و مدیری (محمود. رضا) و سر دبیری (ابراهیم فخرائی) تأسیس و شماره اول سال اول آن در جهار صفحه به قطع بزرک در مطبعه سربی مطبعه عروة الوثقی رشت » طبع و در تاریخ دو شنبه دوم جدی ۱۳۰۲ شمسی مطلق ۱۵ جمادی الاول ۱۳۴۲ قری منتشر شده است.

در عنوان روزنامه طرز انشار طلوع را هفته دوبار روز‌های دوشنبه و پنجشنبه نوشته ولی در همان شماره اول تحت عنوان (اخطار مهم اداری) اینطور یاد‌آور شده است: «چنانچه در سر لوحه روزنامه ملاحظه می‌فرمائید این روزنامه هر هفته در ایام دو شنبه و پنجشنبه منتشر می‌شود ولی نظر باینکه حسن جریان امور اداری گرفتاری‌های مقدماتی را در بر داشت این است برای مدت قلیای هفته یک مرتبه انتشار خواهیم داد» از این جهت از شماره ده. ال اول به آن طرف مدتی هفته دو شماره در روز‌های مذکور روزنامه منتشر و مد دو مرتبه هفته یک شماره نشر یافته است و باست‌های دو نوبت که روز نامه توقیف گردیده و بعداً راجع بتوقیف آن گفتگو خواهیم کرد. مرتباً طلوع روز ‌های دو شنبه طبع و توزیع گردیده است.

راجع بسردبیر روزنامه، آقای ابراهیم فقراتی نیز یاد‌آور می‌شویم که از شماره ۴۹ سال اول مورخ ۲۱ میزان ۱۳۰۳ شمسی تمام امور اداره روز نامه به عهد. حب امتیاز و مدیر، محمود؛ رضا واگذار گردیده و آقای ابراهیم مدرائی چنانچه در همین شماره شرحی بعنوان اعتذار نوشته از سردبیری روزنامه کناره گرفته است ذیل اعتذار اینطور مینود: ( چون ایفای وظائف تدریسیته را دارا بودن سمت سر دبیری نام طلوع خالی از اشکال نیست ازوما بخدمات اجتماعی خود در قسمت تدریس اشتغال جسته و از سمت سردبیری نامه طاوع معذور است. ابراهیم فخرائی»

اسم روزنامه طلوع بخط نسخ درشت چاپ شده و در یک طرف آن این شعر (چنان طلوع کند آفتاب هستی ما) و دو طرف دیگر، فرد دوم) شعر که پادکس نکند از زمان پستی ما) درج است. وجه اشتراک روزنامه: داخله سالیانه ۵۰ قران. شش ماهه ۳۰ قران. خارجه بضمیره اجرت پست اعلانات صفحه اول سطری ۴ قران. صفحه دو سه قران. سوم دوقران چهارم یکفران. تک نمره شش شاهی است.

قسمت هائی از مقاله افتتاحی روزنامه که تحت عنوان (ایران آزادی) نوشته شده و چهارستون صفحه اول روزنامه را فرا گرفته بدین قرار است: « پرگار قدرت پروردگار از وقتیکه با دست طبیعت خطوط سرحدی این کشور را بر صفحه جنوب غربی آسیا مرتسم ساخت دشت پهناور آنرا با مقدرات حیرت‌انگیزی نقش و‌نگار داد. فرشته رحمت عفریت نفت هر کدام منو به خود ساکنین آنرا دستخوش‌اندیشه ‌های متبابنه قرار دادند. از زمان پیدایش تاریخ و نزاع دیر وانسان... به ختانه در مصری داخت شدیم که با قرون اخیه بسیار متفاوت و ترمیم عظمت از دست رفته امری مشکل است اگر در از منه قدیمه نابخ و قائدی ما را از کابوس غلات و سست عنصری تکان میداد رشادت‌های ما می‌توانست در مقابل دیگران عرض اندام با غاره جوید ولی امروز که دنیا شکل دیگر بخود گرفته و ترقبات محیر العقولی را حائز؟ ه است آیا می‌ توان بوجود نابغی‌امیدوار بود آیا در حیز امکان نادر امروزی هست که در آن واحد خرسواری ما را بزندگانی و تجهیزات هوائی و زمینی و بحری و تحت الارضی مبدل نمود و در مقابل قدرات خارجی چون نادر دیروزی احراز موفقیت کند؟ آیا تشکیلات اقتصادی و اجتماعی ما وجود خارجی یافته است. نه..... ما که در بحبوحه این سفالت قلم بدست گرفته مجدد می‌رویم نبرد سیاسی را شمار خرد قرار دهیم هدایت افکار را عهده گرفته طریقی برای نجات مملکت از فلاکت حاضره ارائه دهیم. ما نمی‌خواهیم فلم و فکر خود را به عرض آزمایش ملت بگذاریم با ادعا‌های مندرسه معمولی را تکرار کنیم. زیرا زندگی هول‌انگیز و خواطره‌های تلخ ناگوار قربانی ‌های صمیمان، نیات صادقانه ما را به ورد عمل گذاشته و دیر زمانی است هویت خود را نشان داده‌ایم. ما بعد از عبور از مهالک و غور در مسابک و گذشتن از پیچ و خمهای سیاست متلونه داخلی و خارجی و گداخته شدن در کوره‌های آمال متنفذین ووجیه المله‌ها و سیادت بافان، بدون غل و غش از بوته امتحان در آمده اینک بر روی تجربیات خود استواریم. ما در مواقعی که با مرک هناک دست و گریبان بودیم دو گوهر نفیس را در زوایای قلب پرورانیده و جان‌های خود را حرز آن قرار دادیم: ایران - آزادی مقاله مذکور که چهار ستون صفحه اول روزنامه را فرا گرفته بابن عبارات خانمه پیدا می‌کند: هر چه هست در ملت است و آنچه آرزوی ملت است این است. ایران - آزادی مندرجات روزنامه طلوع در هر شماره از درج مقاله اساسی که معمولاً دوسه ستون صفحه اول را گرفته و بیشتر راجع باوضاع سیاسی و اجتماعی ایران و گاهی راجع باوضاع سیاسی ممالک خارجی و کشور‌های همسایه نوشته شده، عبارت از اخبار محلی گیلان و مختصری از اخبار خارجی که معمولاً از روزنامه‌های خارجی ترجمه شده است در اغلب شماره‌ها مطالبی که در نوع خود تازگی دارد و انتقاد از اوضاع اجتماعی است تحت عنوان بیخ گوشی درج گردیده و ما برای مزید اطلاع خوانندگان یکی از این مقالات را از شماره اول روزنامه نقل می‌نمائیم.

«بیخ گوشی- پیر مرد‌ها و دنیا دیده‌ها آنهائیکه چندین پیراهن بیشتر از جوان‌ها پاره کرده‌اند گاهگاه صحبت‌های خیلی شیرین و خوش مزه ایراد می‌کنند. خاطر ‌های ایام گذشته و خوش مزه و تجارب فراوانی که در طی زندگی خود دیده‌اند حکایات و امثال جاذبی را در حافظه‌شان ذخیره نموده است هر چند که در موقع برخورد و مکالمه چندان اختصار کلام را رعایت نمی‌کنند و مانند جوان‌ها آنقدر مضر نیستند بیک مرسی خشک وخالی یا یک قربان تو میان تو سر چشمه محبت را یک در په کور کنند و با صطلاح امروز قمیش را بردارند ولی اگر دقیقانه توجه شود بیانات والعاطشان آمیخته نصایح و اندرز‌های دل است که چنانچه بامحک امتحان درست تشخیص شود و حقیقت آن گفتار‌ها مبرهن خواهد گشت.... دائی رحم بک سالخورده دنیا دیده است که غالبا مطالب مهم اخلاقی و سیاسی را بلباس مثل و حکایت آرایش داده برای وستان خود مقل میکند. صحبتها‌یش بفیلم سینما شبیه‌تر است تا بچیز‌های دیگر زیرا در هر ثانیه و دقیقه موضوعی تازه ربکر از دولیش جاری می‌شود - جانی از ایران نمانده است که دائی رحیم قدم نگذارده و مردمی سراغ نمی‌رود که از کم و کیف احوال و طرز زندگانیشان اطلاع بهم نزده باشد. دوازده ایالت قدیم مملکت را که از غم و غصه مشروطیت بچهار ایالت تحدید شده مانند یک جغرافیدان متخصص مرتباً تشریح می‌نماید از کتاب بره اصفهان حلیم کرمان و کله پاچه کرمانشاه و دم بخت طهران و دیزی زنجان و شله قلمکار قزوین قدری گفتنی بخاطر دارد که انسان هاج و واج شده متحیر می‌ماند ۱۰۰۰ درباره مندرجات روزنام طلوع باید اضافه نمود که در بعضی از شماره‌های این روزنامه قطعات و غزلیاتی رج شده که از نظر اهمیت یکی دو تای آن‌ها را نقل می‌نمائیم. من جمله قطعه‌ایست به بحرنا متبوع اثر طبع (ادیب السلطنه سمیعی) که در شماره ۸ سال اول مورخ ۱۲ داو ۱۳۰۲ طبع گردید. و چون متجاوز از پنجاه شعر است قسمتی از آنرا ذبلا قل می‌نمائیم.

(ادبیات)
در دیده من عیب و علتی است
یا منظر‌ها را نقیصتی است
 
هر چیز که آید بچشم من
بینم که بنا خواه صورتی است
 
اشیاء همه بر رنگ دیگرند.
هر صورت زیبا که بنگرم
برحال طبیعی نمانده هیچ.
گیتی بدگرگونه حالتی است.
گویم که نشان از حقیقتی است
یا فوق طبعیت طبیعتی است.
گفته شیوا که بشنوم.
هر نامه که گردید منتشر
هرجا که شود مجمعیواژه ناخوانا
گویم که بیان نمی‌خنی است.
گویم که در آن حسن بنی است
گویم که بخیر جماعتی است.
چون پرده برأفتد ز روی کار
پنداشت که این مرز و بوم نیز
گر نام از ایران کسی شنیده
ببینم که تمامی فضیحتی است
ملکی و در آن مات ملتی است
کورانه از این ملت خبرتی است.
یا بهر نظامات داخلی.
یا در طبقات عدیده‌اش
یا در بدن اهل مملکت.
قانونی و طرز حکومتی است.
تمیزی و علمی و صنعتی است
روح ادب و خون غیرتی است.
ما مدرک و رجحان و امتیازه
یا اهل صلاح و صواب را
یا مردم دانش پژوه را
تقوی وصلاح فضیلتی است
در جامعه قدری و قیمتی است
بر زمره نادان مز‌تر است.
یا آنکه کسی را در این محیط.
یا جانب خیر و صلاح خویش
یا از مدنیت شبانه روزه
دودی و از آن درد زحمتی است.
کسر از همه خلق رغبتی است
در حوضه اصحاب صحبتی است.
یا از بی‌بهبود مملکت.
یا طایفه نیک بخت را
یا از بد و نیک گذشتگان.
فکری و تلاشی و همتی است.
بر زمره بد بخت شفقتی است
در مردم آینده عبرتی است.
یا از بی‌هر کار اجرتی.
هر کس که از ایران خبر نداشت
یا بهر خطاهیج کیفری است.
یا در پی رنج راحتی است.
پنداشت که ملک و دولتی است
یا جائزه بهر خدمتی است.
گویا که تصور نمی‌کنند.
یک مرد نباشد که یک قدم
یا دیدن این هرج و مرج.
بر عهده هر یک وظیفی است.
بردار: تا وقت و فرصتی است
و آرام نشستن خیانتی است.
ورنه بخدای رفع این عیوب
گر مرد بود کار ساعتی است
 

و نیز در شماره ۴۷ سال اول طلوع مورخه دو شنبه ۹ سنبله ۱۳۰۳ شمسی = استامبر ۱۹۲۴ قصیده از لاهوتی معروف که هنگام تو قفش در مسکو سروده درج نموده که قسمتی از آنرا در اینجا نقل می‌کنیم:

(قصر کرمل)

تا چند کنی گریه بر مسند نوشیروان
در قصر (کرمل) ایدل اسرار نهان برخوان
 
در داخل هر دیوار با دیده سر
پیکر در پیکر ستخوان بسر ستخوان
 

دیده در بنگر

از خون دل خلف است هر نقش در این گنبد
خاک تن مزدور است هر خشت در این ایوان
 
از آه شهیدانست هر دود در این برپا
از اشک یتیمانست هر در که در آن غلطان
 
این خانه بیدار است با دیده سر بنگر
زیر پی هر پایه خون دو هزار انسان
 
این قصر که می‌بینی برروی تو می‌گرید
بر کشته مظلومان بسیار شده خندان
 
اینجا و (مدائن) را مزدور بیا کرده
این قصر (رمانوف) شد آن مسند (بن ساسان)
 
تا پایه هر مرجی زین کاخ شود آباد
صد سلسله شد معدوم صد ناحیه شد ویران
 
ز اینجاست که می‌گردید هر روز بنفع شاه
بر قتل دو صد مزدور امضای دو صد فرمان
 
نهانه همین اینجاست کز خون بشر بر پا است
بنیان وی از بیداد ارکان وی از عدوان
 
تند بدین منوال دارای همین احوال
گر قصر بریتان است با قلبه واتیکان
 
از رنج کشاورز است آمایش هر دارا
از کوشش مزدور است سرمایه بازرگان
 
ای دیده بیننده غافل نگر اینجا
اشک است در این پایه خون است در این پایان
 
دندانه هر برجی چشمی است که می‌گرید
برهانم مزدورات بر ذات دهقانان
 
تا منظر این درگاه دلخواه شهان گردد
چندین تن مظلومان گردیده در آن بیجان
 
سیار ستمکاران از رنجبران کشتند
تا آنکه در این ایوان راحت بکند سلطان
 
آنان که بخون در این کاخ بپا کردند
یک آب ننوشیدند با راحت جان در آن
 
شوری ستم کش‌ها فرمان حکومت را
بنوشت بخط سرخ بر قلعه شادروان
 
ایدو ده بذر افشان یکرنگ شوید ایندم
ایکومه زحمت کش همدست شوبد الان
 
یکدسته نامردند ز حمت ده و مستشمر
یک کومه همدردند زحمتکش و بذرافشان
 
دین و وطن (دارا) سیم وزر مشکوک است
دامی است وطن خواهی بر منفعت دونان
 
در روی زمین بیچیز نه دین نه وطن دارد
زحمت وطن فعله است بازوی قوی‌ایمان
 
روزی که بپیروزی با مرکز امروزی
یکرنک شود گیتی هم سنگ شود دوران
 
جز رنگ نه کس آمر جز کار نه کس حاکم
آدم شود آسوده عالم شود آبادان
 
جهل افتد و علم آید اقلیم پیار آید
تن پروری و شاهی نابود شود انسان
 
(لاهوتی). مسکو.
 

روزنامه طلوع در طول مدت انتشار یعنی تا شماره ۶۹ سال دوم آن مورخ پنجشنبه ۷ آبانماه ۱۳۰۴ شمسی = ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۴۴ قمری دو مرتبه دوچار توقیف دیده است. یک بار پس از انتشار شماره ۴۸ سال اول مورخ ۱۶ سنبله ۱۳۰۳ شمسی= ۷ صفر ۱۳۴۲ که برای مدت خیلی کوتاهی یعنی تا تاریخ ۲۱ میزان ۱۳۰۳ دوچار توقیف گردیده و در تاریخ مذکور مجد دا شماره ۴۹ سال اول آن منتشر شده است و در همین شماره مقاله تحت عنوان (شوخی ناگوار) آورده که خلاصه آن اظهار تأسف از توقیف روزنامه طلوع است قسمتی از آن مقاله اینست:

«... با چنین وضعیتی شماره ۴۸ طلوع دستخوش یک شوخی ناگوار گردیده و از تاریخ ۲۶ سنبله ۱۳۰۳ علاقه‌مندان به خود را در حیرت و تعجب منتظر گذاشته است که برای چه این نامه محبوب به را کیسون و عکس العمل دچار و هنوز آملی از آمال و مرام خود را انجام نداده غروب نموده است. خوش بختانه دامنه قضیه کوتاه و شبهات نضیه مرتفع و خسارت وارده قابل جبران وایک نامه محبوب ماس از چندی تعطیل منت و علاقه‌مندان خود مژده خدمت می‌دهد»

بار دیگر پس از انتشار شماره ۶۸ سال دوم مورخه جمعه ۲۴ شعبان ۱۳۴۳ = ۳۰ حوت ۱۳۰۳ روزنامه توقیف گردیده و این بار مد ۷ ماه روز نامه توقیف بوده است و شماره ۶۹ سال دوم در تاریخ پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۰۴ = ۱۱ ربیع الثانی ۱۳۴۴ قمری منتشر شده است.

عنوان مقاله افتتاحی این شماره (پس از هفت ماه) است که باین سطور شروع میشود: بک منظره فجیع و یک دوره مخوفی که از خاطر افسرده گیلانی محو شدنی نیست در هفت ماه قبل ما را بسیارزه کشانیده آنروز‌های سیاه و مهیب آن ایامی که قیافه‌های هول‌انگیز در محل‌ها و کوچ‌ها طبل رعب و هراس کوفته...

در همین شماره تحت عنوان (تشکر) مدیر روزنامه از جراید محترم مرکز وایالات و احرار و طبقات مختلفه معلمی که از توقیف روزنامه طلوع اظهار همدردی نموده اظهار تشکر نموده است.

نگارنده فعلا تا شماره ۶۹ سال دوم این روزنامه را در دست دارم و گویا تا همین شماره بیشتر منتشر نشده است.

محمودرضا طلوع - شرح احوال مرحوم محمود رضا طلوع مشهور بطلوع در شماره ۳۱۱ سال بیستم دوره سوم روزنامه فکر جوان منطبعه رشت مورخ ۷ فروردین ۱۳۲۳ شمسی بدینقسم نوشته شده است. « شادروان محمود رضا مشهور بطلوع فرزند مرحوم حاج آقا رضا مجتهد معروف و آزادیخواه مشهور در سال ١٢۶٧ خورشیدی در شهر رشت متولد شد.

مرحوم طلوع از آزاد بخواهان حقیقی و یکی از فرزندان خلف انقلاب ایران می‌باشد که همیشه مبارزه با بیداد و ستمگر و استبداد را از وظایف اولیه خویش میدانست از روز‌های اول جوانی طلوع سری پر شور از عشق بآزادی و میهن پرستی داشت و از اینرو از طرفداران جدی مشروطیت بشمار می‌رفت. در زمان درس‌های تزاری بایران و دستگیری و اعدام آزادیخوان در تبریز ورشت جلای وطن اختیار نموده باروپا حرکت کرده و مدنی در ر زمین آزادی پرور فرانسه و زمانی نیز در سویس و آلمان و اطریش بسر برده بتحصیل و مطالعه مشغول بود تا در اوایل جنگ جهانی گذشته بایران بازگشت نموده اتفاقا بازگشت آنمرحوم مصادف با نهضت مقدس جنگل گردید و طلوع که از اول تشنه آزادی و حقیقت بود در صف مجاهدین قرار گرفت و از بدو ورود بواسطه حقیقتی که در وطن پرستی و آزادیخواهی از خود نشان داده بود از دوستان صمیمی و فداکار مرحوم میرزا بشمار آمد. و بعد از خانمه نهضت جنگل و شهاد. مرحوم میرزا بكمك چند تن از دوستان آزادیخواه خویش موفق باخذ امتیاز روزنامه‌ای بنام طلوع گردید که همیشه در ردیف بهترین روزنامه‌های وقت بود.

علت اشتہار مرحوم رضا بطلوع نیز برای انتشار نامه طلوع بوده است. پس از مدتی در اثر ابراز حقایق و نشر افکار آزاد بخواهی مورد غضب حکومت وقت واقع و از انتشاد روزنامه‌اش جلوگیری و مشارالیه را تبعید کردند. مرحوم طلوع دوره ن تغییر سلطنت بنمایندگی در مجلس مؤسسان انتخاب شده و در طهران دوستان آزادیخواهش او را متقاعد ساختند که سردار به منظوری جز خدمت بایران و ملت ایران ندارد از اینرو نظر موافقت او را نسبت برضاخان جلب کردند.

طلوع در ازای خدمتی که طی چند سال زندگی اجتماعی بمردم قدر‌شناس گیلان کرده بود در دوره ششم بنمایندگی پارلمان انتخاب شد و چون عملیات وحركات دولت وقت را مخالف شئون آزادیخواهی دید از در مخالفت با دولت در آمد و مبارزه سخنی بین او و حکومت مستبده پهلوی در گرفت. در دوره هفتم نیز علی رغم تمایل دو‌ات باتکاء میل مردم و مداکاری طرفدارانش از حوزه لاهیجان انتخاب و بمجلس ملی رات در این دوره مخالفت خود را شدیدتر نمود تا اینکه با هم فکری و كمك شاد روان فرخی بزدی اقلیت خطرناك مجلس را دو نفره تشکیل دادند و تا آخرین روز نمایندگی وظیف واقعی یک نماینده ملت را تمام معنی انجام داده و در دوره هشتم نیز باز از طرف مردم نامزد نمایندگی بود که تهدید‌ها و مخالفت‌های دولت او را مجبور ساخت تا انصراف از نمایندگی را اعلام و از موکلین خود بعذر بیماری معذرت بخواهد و چون زندگی مرحوم طلوع تحت نظر مامور مخفی شهربانی بوده است و از طرف دیگر میل بخدمت خلق آنمرحوم را دقیقه‌ای راحت نمی‌گذاشت باصرار مرحوم داور و چند تن از دوستان پروانه و کبالت دادگستری گرفته و از اینراه توانست هم با مردم آمیزش کند و هم خدمتی بخاق نماید. تا اینکه در روز ۱۶ دی ماه سال ۱۳۱۹ بدون مقدمه بیماری بتغییر حالت ناگهانی در گذشت و مستبعد نمی‌دانیم بدست عمال حکومت جنایتکار رضاخان و کارکنان روسیاه شهربانی مختاری مخفیانه شهید شده باشد. »

روزنامه اطلاعات مورخ ۱۶ دیماه ۱۳۱۹ شمس تحت عنوان (فوت تا تر‌آور) می‌نویسد: « موافق تلگرافی که امروز از نماینده اداره در رشت رسید آقای محمودرضا طلوع دیروز غروب غفلتا بمرض سکته دارفانی را وداع گفته‌اند. مرحوم محمودرضا طلوع صرفنظر از اینکه مردی روشن فکر، میهن پرست بود، دارای صفات اخلاقی بسیاری بود که از هر حیث او را شایستگی داده بود. »

(۷۷۴) طلوع ایران

روزنامه طلوع ایران در سال ۱۳۰۶ شمسی در طهران بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۷۷۴) طلیعه آینه افکار

روزنامه طلیعه آئینه افکار در طهران مدیری (علیمحمد خان فخام السلطان مستوفی) تأسیس و منتشر شده است. موقعی که مرحوم فرخی شماره ۳۷ سال سوم طرفان را منتشر نمود بعلت مقاله که در آن تحت عنوان (امنیت چیست؟) درج شده بود، طوفان توقیف گردید و چون مرحوم نخام السلطان امتیاز روزنامه طلیعه آئینه افکار را در اختیار مر حوم فرخی گذاشته بود، این روزنامه را بجای طوفان منتشر ساخت سرمقاله روزنامه طلیعه افکار، مقاله شدیداللحنی بر علیه دولت وقت (کابینه سردار سپه بوده است) و تجاوزات غیر قانونی این دولت می‌باشد و انتشار همین مقاله باعث تبعید مرحوم فرخی به کرمان گردید و سبب شد که روزنامه توقیف و صاحب امتیاز آن نیز حبس موقتی گردید مقاله افتتاحی طلیعه افکار تحت عنوان حکومت فشار » و باین عبارات شروع می‌گردد د بر اعمال نا مشروع و خلاصه قانون‌های صریح و روشن خود لباس قانون نپوشانید زیرا که آنوقت ما و دیگران را با شما یحیی نیست... » مقاله مذکور باین جملات پایان مییابد «ابن بود عقاید ما و مطالبی را که لازم می‌دانیم قبل از انتشار روز نامه تقد افکار آزاد بنمائیم و البته اگر روزگار مجالی داده با این عقایدی که حاضریم برای اثبات آن در هر محکمه قانونی حاضر بشویم ما را بحال خود گذارند از ابن پس هر هفته سه شماره در مباحث عمیق‌تری داخل خواهیم شد. مدیر مسئول علیمحمد خان نخام السلطان مستوفی. »

آقای حسین مکی در مقدمه دیوان فرخی یزدی می‌نویسد پس از نشر مقاله فوق فرخی را گرفتند و بکرمان فرستادند. بمحض ورود بکرمان در سر باز خانه کرمان و یرا زندانی کردند. تقریباً مدت دو ماه در زندان کرمان بسر برد. (برای اطلاع مفصل از شرح احوال فرخی بحرف ط کتاب کلمه طوفان رجوع فرمائید. »

(۷۷۵) طلیعه سعادت

روز نامه طلیعه سعادت در سال ۱۲۹۰ شمسی در طهران بطور ده روزه تأسیس و منتشر شده است.

(۷۷۶) طلیعه سعادت

روزنامه چهره نما در فهرستی که از جراید ایران در سال ۱۳۳۹ قمری منتشر نموده نام روزنامه طلیعه سعادت را که در کرمانشاه منتشر می‌شده ضبط کرده ولی نگارنده تا کنون نه نمونه آنرا دیده و نه خبر انتشار آنرا خوانده‌ام. چهره نما در همین فهرست اسمی از روزنامه طلیعه سعادت برده که در اصفهان منتشر می‌شد. تصور می‌کنم آنهم اشتباه باشد و در سال مذکور که مصادف با قحطی اصفهان بود. چنین روزنامه‌ای منتشر نمی‌شده است.

(۷۷۷) طلیعه قدس

روزنامه طلیعه قدس در سال ۱۳۰۲ شمسی در شهر رشت بطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است.

(۲۷۸) طنین

در تاریخ ششم خرداد ۱۳۰۴ شمسی شورایعالی معارف امتیاز روز نامه طنین را در طهران مدیری «میرزا فتح الله خان قزل ایاغ» تصویب نمود است.

(۷۷۹) طوسی

روزنامه طوس در شهر مشهد مدیری «میرزا هاشمخان قزوینی» و سردبیری «شیخ ابو القاسم نحوی» در بدو تأسیس هفته دو بار طبع و منتشر گردیده و شماره اول سال اول آن در تاریخ شنبه ششم ذیقعده ۱۳۲۷ قمری مطابق ۲۰ نوامبر ماه ۱۹۰۹ میلادی در مطالبه سربی «مطبعه طوس بمدیری میر مرتضی الموسوی» طبع و توزیع گردیده است.

روزنامه طوس از شماره اول تا شماره ۱۸ بقطع بزرگ انتشار یافته. محل تحریر و اداره روزنامه: مشهد مقدس. بالا خیابان. عنوان تلگرافی «جریده طوس است. شرایط اشتراک روزنامه بدین قرار است: مشهد مقدس ۳۰ قران، سایر ولایات داخله ۳۵ قران. قفقاز و روسیه ۷ منات، مخارج بست همه جا بعهده اداره است، تک نمره سه شاهی در عنوان روزنامه بالای کلمه طوس این جمله «درظل حمایت سلطان سرار ارتضی علی بن موسی الرضا، و در زیر آن سال تأسیس روزنامه «۱۳۱۷» نوشته شده و نیز در زیر عنوان در ضمن بک - دار، روز نامه طوس بدینقسم معرفی گردیده روزنامه آزاد سیاسی اخباری اقتصادی؛ تاریخی؛ تلگرافی؛ طرفدار ترقی ایران. »

مقاله افتتاحی روزنامه با این عبارات شروع می‌شود بنام خداوند روان بخش و آفریننده دو گیتی. ستایش و نیایش ویژه بزرگ داداریست که هر دو جهان را بی‌استعانت و معاونت از کسی خلق فرمود و بهر یک از مخلوق خود در خورا - تعداد و ماهیتش ماموریتی بخشوده پس برای انتظام عالم ویژه برای تربیت زندگانی بنی آدم پیغمبر ان فرستاد که این یک مشت ظلوم و جهول را هادیان سیل گردند قامت با قابلیت پیغمبر ما محمد مصطفی را بخلقت زیبای ماکان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله وخاتم النبین مخلع و تاج افتخار مرسلین نمود. درود نام مدود بر اولاد طیبین و طاهر بنش باد که راسخون فی العلم وروح معانی و بیانند...... »

مندرجات روزنامه طوس پس از درج سر مقاله عبارت از وقایع مملکتی بطور اختصار و گذارشات خراسان مخصوصاً مشهد مقدس می‌باشد. من جمله از مندرجات روزنامه (ترجمه حال وکلای خراسان) است که در بعضی از شماره‌های روزنامه چاپ شده برای نمونه ترجمه حال آقا میرزا محمد صادق طباطبائی مدیر روزنامه مجلس را بنقل از شماره ۱۸ سال اول طوس نقل می‌نمائیم: در سال ۱۲۹۷ در طهران متولد شده در سال ۱۳۰۰ با خانواده خود بعتبات مشرف و ده سال در سر من رای در حجر والد ما جدش تربیت شده. در سال ۱۳۱۱ با خانواد خودشان بطهران معاودت کرده علوم ادبیة و مقدمات را در سر من رای و حساب هندسه و جغرافی را در طهران تحصیل نموده. معلومات کافیة در فقه و اصول را نزد پدر بزگوارش حجة الاسلام طباطبائی و سایر اساتید طهران تلمذ نموده‌اند. زبان فرانسه را بقدر لزوم بطور مخفی تحصیل کردند. زبان سریانی و مقداری از زبان عبری نزد فخر الاسلام آموخته‌اند همواره در امور سیاسی و تمدنی و مخالفت با اساس استبداد در محافل سری و علنی مذاکره می‌کردند برای اشاعه معارف اقدامات عالیه نموده‌اند. مدرسه اسلام در سال ۱۳۱۷ بتأیید وتحریک‌ایشان واقدام والد ما جدش تأسیس شده. در ۱۳۱۸ کارخانه قالی باقی عبا بافی در طهران تأسیس کرده در سال ۱۳۱۹ شرکت منسوجات وطنیة را دایر و تأسیس نمود که فعلا هر سه کارخانه دایر است و نیز در همین سال مجلس از آخه شبهات دینیه باسم حوزه اسلامیة تأسیس کرد تالیات متعدد از این مجلس بیاد گار باقی است در سال ۱۳۲۳ با والدش در زاویه عبدالعظیم متحصن و در سال ۱۳۲۴ به بلده قم مهاجرت نمودند و از آنجا جزء نمایندگان آقایان برای پیشنهاد مقاصد ملت خواهانه نزد مرحوم مظفرالدین شاه فرستاده شد در سال ۱۳۲۵ روزنامه مجلس را تأسیس نموده ایجاد و ابتکار روز نامه یومیه و ترتیب آن بطرز ممالک خارجه و نشر روزنامه بوسیله اطفال در کوچه و بازار از آثار ایشان است در سال ۱۳۲۶ با جمعی از علما از طرف لشکر استبداد دستگیر و چند روز در باغ شاه حبس و چند روزی در شمیران توقیف و مورد صدمات اشرار بود تا اینکه بامر محمد علی میرزا از ایران تبعید شده یکسال در ممالک خارجه در جمعیت‌های ایرانی و غیر ایرانی شامل و مشغول خدمت بود در سال ۱۳۲۷ مقارن فتح طهران از راه روسیه بایران معاودت و در مشهد مقدس بخانواده خود ملحق شده چند روز بهم در مشهد بخدمات مالیه اشتغال داشت و بعد از فتح طهران با خانواده خود بطهران مراجعت نمود بعد از ورود بطهران از طرف اهالی خراسان بسمت وکالت انتخاب و شامل اعضاء محترم مجلس شورایملی گردیدند مزید توفیقات‌ایشان را خواستاریم. شماره‌ای که شرح حال مذکور را از آن نقل کردیم شماره ۱۸ سال اول و بتاریخ • شنبه ۱۰ محرم ۱۳۲۸ قمریست.

سبک روزنامه در طول مدت انتشار بیک نحو است. از روزنامه طوس جمعا ۵۸ شماره منتشر شده و آخرین شماره منتشره آن شماره ۵۸ در تاریخ پنجشنبه ۱۹ شعبان المعظم ۱۳۲۸ بوده است. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۱۷) آخرین شماره منتشره طوس را شماره ۵۷ مورخ ۱۵ شعبان ۱۳۲۸ ضبط کرده در صورتیکه طبق نمونه موجود آخرین شماره نمر ۱۵۸۰ست. پس از نشر شماره ۱۸ روزنامه ظاهراً بدستور حکمران خراسان، شاهزاده نیر الدوله توقیف گردیده و در هنگام بمباران مشهد از طرف روسهای تزاری طوس توقیف بوده و منتشر نمی‌شده است. (واقعه بمباران صحن وحرم حضرت رضا علیه السلم در سال ۱۳۳۰ قمری بوده است).

روزنامه طوس تا ربیع الاول ۱۳۳۲ قمری منتشر نمی‌شده و در این سال مجدد ا با بدایره انتشار گذاشته است. نگارنده نمونه از این دوره روزنامه طوس را در دست ندارم ولی روزنامه چهره نما منطبعه مصر در شماره ۴ سال ۱۱ خود مورخ غره ربیع الثانی ۱۳۳۲ قمری بعنوان تقریظ در باره تجدید انتشار طوس اینطور می‌نویسد: « روزنامه گرامی طوس منطبه مشهد نگارش ارجمند یگانه دانشور فرزانه (م. هاشم) می‌باشد. این روزنامه نامی چند گاهی بود در سحاب عطالت رخسار معارف بار فرو برده بود و ما در شماره پنجم سال دهم چهره نما تحت عنوان (جراید مظفری و طوس) از حرمان او شطری نگاشتیم. »

آنچه مدار چهره نما در شماره مذکور نوشته این است: « جراید مظفری و طوس. هنوز جان‌ها از فرقت حجاب احتجاب نامه نامی مظفری بوشهر در التهابست که می‌شنو بم روز نامه طوس هم در مشهد بحکم شاهزاده نیر الدوله توقیف گردیده. ما علت العلل توقیف این دو جریده را آنهم در این دو مرحد معتبر ندانسته‌ایم از چیست و جلو گیرنده آن‌ها کیست. پس از تجدید انتشار روزنامه طوس تا سال ۱۳۳۴ قمری منتشر می‌شده و در این سال بزور روس‌های تزاری طوس توقیف و بنام وطن انتشار یافته. در اواخر سال ۱۳۳۴ قدری وطن در مشهد تعطیل و پس از تبعید مدیر آن بطهران روزنامه در طهران منتشر شده است برای اطلاع از روزنامه وطن رجوع شود بحرف و او کتاب کلمه وطن.

میرزا هاشم خان محیط. میرزا هاشم خان محیط یکی از نویسندگان مبرز و از خدمت‌گزاران فرهنک و مطبوعات ایران بوده پس از صدمات و زحماتی که از روسهای تزاری در خراسان متحمل شد بطهران تبعید گردید و در طهران نیز در سال ۱۳۳۸ قمری باتفاق برادرش آقای پاشاخان بزندان افتاد و پس از چندی آزاد گردید. نامبرده علاوه بر روزنامه طوس دو طهران نیز روزنامه یومیه وطن را منتشر می‌کرد. بعدهم بانتشار روزنامه هفتگی (تشریق) پرداخت. در اواخر عمر بنگارش تاریخی بنام تاریخ مشروطیت ایران مشغول بود به جل او را مهلت نداد و در هفته آخر بهمن ۱۳۲۱ شمسی در طهران دار فانی را وداع گفت. مجلس تذکری در مسجد محمودیه برای آنمرحوم بر پا نمودند که عده از نویسندگان و کار کان مطبوعات و دوستان آنمرحوم در آنجا حضور داشتند.

(۷۸۰) طوس

روزنامه طوس بصاحب امتیازی (مرتضی موسوی) و مدیری (حسن عمید) در شهر مشهد؛ در سال ۱۳۱۳ شمسی تأسیس و منتشر شده این روزنامه بطور هفتگی و در مطمه سربی (طوس) طبع ومک شماره آن ۳۰ دینار ووجه اشتراک سالیانه آن در داخله ۶۰ و در خارجه یکصد ریال معین شده است. شماره اول روزنامه در مهر ما۱۳۱۳۰ و شماره ۸۳ سال چهارم آن که دارای شماره مسلسل ۴۹۶ است در چهار صفحه قطع بزرک در مطبعه سربی (چاپخانه طوس) طبع و در تاریخ یکشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۱۷ شمسی مطابق ۲۳ صفر ۱۳۵۷ قمری و ۲۴ اوربل ۱۹۳۸ میلادی منتشر شده است. محل اداره: مشهد. بازاره چاپخانه طوس. وجه اشتراک: داخله؛ یکساله ۶۰ ریال وخارجه یکساله ۱۰۰ ریال، تک شماره ۵۰ دینار. بعد از سه روز یکریال. اعلانات صفحه اول سطری دوریال. باقی صفحات یکریال.

روزنامه طوس هفته سه شماره منتشر می‌شده و مندرجات آن مانند سایر جراید محلی آن تاریخ عبارت از اخبار محلی و اخبار داخله و مختصری از اخبار خارجه است که پس از باز دید دقیق از طرف شهربانی محل اجازه طبع داده می‌شده. بیشتر صفحات سوم و چهارم روزنامه آگهی‌های ثبتی است و در بعضی از شماره‌های مقالاتی از زبان‌های خارجی ترجمه و چاپ شده است.

روزنامه طوس سبک مذکور تا چهار ماه قبل از شهریور ۱۳۱۹ طبع و توزیع می‌شده و پس از چهار ماه تعطیل که بمنظور تکمیل اوازم چاپخانه روزنامه بوده مجددا در درم شهریور ماه سال مذکور با بدایره انتشار گذاشته و تا سال ۱۳۲۳ شمسی که مدیر روزنامه فوت نموده طوس منتشر می‌شده است. قبل از انتشار مجدد طلیعه روزنامه روی یک صفحه وزیری در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۱۹ شمسی نشر یافته قسمتی از مطالب طلیعه روزنامه بدین قرار است:

«در این روزگار فرخنده که نیروی اراده توانای شاهنشاه عظیم الشان ایران ترقیات شایانی در شنون حیاتی کشور پدیدار گفته و گام‌های بلندی در راه عظمت و سعادت میهن بر داشته شده مطبوعات که وظیفه بزرک و مهمی را بعهده دارند از این جنبش عقب نمانده... روزنامه‌های خراسان نیز از چندی پیش بر آن بسودند که تغییرات کلی در اوضاع خود داده و روزنامه‌هایی متناسب با این عصر درخشان انتشار بدهند... اینک روزنامه طوس پس از چهار ماه تعطیل که مشغول تکمیل لوازم خود بود بار دیگر با مزایای نوینی شروع انجام وظیفه و خدمت‌گزاری می‌نماید. این تجدید انتشار با تغییرات بسیاری در وضع رونده و مزایای جالب توجه همراه می‌باشد روزنامه همه روزه با چاپ و کاغذ خوب در چهار صفحه منتشر می‌شود. اخبار روز نامه بوسیله خبرگزاری پارس و نمایندگان مسوص روزنامه همه روزه تلگرافی دریافت و درج می‌شود. مقالات سیاسی، اجتماعی؛ اقتصادی و گفتار‌های سودمند علمی و ادبی و چیز‌های خواندنی و افسانه‌های شیرین نیز در بخش‌های جداگانه و ستون‌های مخصوص درج می‌شود. آبونمان روزنامه سالی صد ریال و بهای تک شماره آن ۳۰ دینار تعیین شده. »

آقای میر مرتضی موسوی- آقای میر مرتضی موسوی (روئین تن) مؤسس چاپخانه و مدیر روزنامه طوس از خدمت‌گزاران به ارف خراسان محسوب است. نامبرده اولین چاپخانه حروف سربی را در خراسان تأسیس نموده و روزنامه طرس قدیم در همین چاپخانه‌ایشان طبع می‌شده است. ‌ایشان برای تأسیس اولین مدرسه در مشهد مساعدت ‌های شایانی کرده و مدتی روزنامه طرس وجریده نو بهار بخرج‌ایشان طبع و نشر گردیده است. مرحوم میر مرتضی موسوی پس از یکممر خدمت بمعارف روز جمعه ۶ مرداد ۱۳۲۳ در مشهد مقدس بدرود زندگانی گفت و بسرای جاودانی شافت. روزنامه داد گستر چاپ خراسان در شماره ۶۱ سال اول خود مورخ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۲۳ شمسی راجع بفوت مدیر روزنامه طوس اینطور نوشته است: د ضایعه تأسف‌انگیز - آقای میر مرتضی روئین تن مدیر محترم روزنامه طرس روز جمعه ۶ مرداد بدرود زندگانی گفته و رخت بدار دیگر کشیدند. فقید شادروان بویژه در خراسان در مطبوعات خوانده می‌شد شیخوخیت و قام ارجمند‌ایشان در روزنامه‌نگاری مورد قبول و تقدیر همگان بود. ما از فوت این مرد محترم شریف نهایت تاثر و ببازماندگانشان مخصوصاً باقای میرمجید روئین تن صمیمانه تسلیت میگرنیم پس از فوت موسوی دیگر روزنامه طوس منتشر نشده است.

(۷۸۱) طوفان

روزنامه طوفان در طهران صاحب امتیازی و مؤسسی (فرخی) و مدیر مسئولی مووی‌زاده تأسیس و شماره اول آن در تاریخ جمعه ۲ ذیحجه مطابق با ۲ سنبله ۳۰۰ انتشار یافته است. روزنامه طوفان با کلیشه سرخ که حکایت از انقلابی بودت آن می‌نموده و بطرفداری از توده رنجیر و دهقان و هواداری کارگران منتشر می‌شده و بهمین جهت بشر حبکه ذیلا خواهیم نوشت مدیر آن، مرحوم فرخی؛ در اذاب کا بین‌ها یا حس و یا تبعید شده است. مع ذلک بات ثبات و پایداری در عقیده خود محضیکه از زندان نجات پیدا می‌کرد و یا از تبعید برمیگشت روزنامه را با همان روش سابق منتشر میساخت و هر وقت روز نامه توقیف می‌شد، با در دست داشتن امتیازت روزنامه‌های دیگر، عقاید سیاسی و نظریات خود را در آن روزنامه‌ها منعکس می‌شود. چنانچه روزنامه پیکار، قیام، طلیعه آئینه افکار و ستاره شرق، روزنامه‌هایی بودند که پس از توقیف طوفان هر نوبت منتشر گردیده‌اند. طوفان در طول مدت انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف گردیده و باز منتشر شده است تا اینکه بالاخره در سال ۱۳۰۷ شمنی که فرخی عنوان نمایندگی مجلس شورایملی، در دوره هفتم تقنینبه، از طرف مرم یزد انتخاب گردید و در مجلس جزء اقلیت بود. بناچار ایران را ترک و طوفان برای همیشه تعطیل شد.

طوفان عنوان یومیه داشته و در سال اول هفته دو روز جمعه و دو شنبه و در سال‌های بعد هفته سه نوبت روز‌های دوشنبه و چهار شنبه و جمعه منتشر می‌شده است. محل اداره روزنامه: طهران - خیابان لاله‌زار. نمره تلفون ۲۹۰ آدرس تلگرافی (طوفان) قیمت اشتراک روزنامه: داخله، سالیانه ۸۰ قران. شش ماهه ۴۰ قران در ولایات باضافه اجرت پست خارجه سالیانه یکصد قران. شش ماهه ۵۰ قران. تکنمره ۸ شاهی؛ قیمت اعلانات صفحه اول سطری ۳ قران. صفحه ۲ و ۳ سطری دو قران. صفحه چهار سطری یکتران. سرلوحه روزنامه در ابتدا دریای متلاطمی است در وسط آن کشتی در حال غرق شدن است. این سرلوحه برنگ قرمز می‌باشد. بعداً این سرلوحه برداشته شده فقط کلمه طوفان برنگ سرخ چاپ شده است.

اولین مرتبه توقیف روزنامه طوفان شماره ۲۲ سال اول روزنامه بود. که بجای آنمرحوم فرخی روزنامه ستاره شر قرا منتشر ساخته است. آقای حسین مکی در مقدمه دیوان فرخی که بهمت‌ایشان چاپ شده درباره اولین توقیف طوفان اینطور می‌ نویسد: « اولین مرتبه توقیف روزنامه طوفان در سال نخست شماره ۲۲ مورخ ۲۷ ربیع الاول می‌باشد که فرخی شماره مسول و آینده خود را بنام روزنامه ستار شرق [۷]و شماره ۲۲ طوفان و رباعی زیر که در سرمقاله آن درج کرده بود منتشر ساخت

شد خرمن ما دستخوش برق ببین
طوفان بخلاف رسم شد غرق ببین
 
خواهی اگر آن نکات طوفانی را
در آنیه از ستاره شرق ببین
 

در صفحه سوم همین شماره روزنامه روی کلیشه طوفان رباعی ذیل را درج کرده بود

هر خامه نگفت‌ناکان را توصیف
هر نامه نکرد خائنان را تعریف
 
آن خامه ز پافشاری ظلم شکست
آن نامه بدست ظالمین شد توقیف
 

و در صفحه آخر همین شماره غزلی درج کرده که بیتی از آن این است:

آزادی است و مجلس و هر روزنامه را + هر روز بی‌محاکمه توقیف می‌کنند. » این بود آنچه آقای حسین مکی در باره توقیف طوفان در سال اول آن نوشته‌اند. اکنون یذکر بقیه توضیحات راجع دوره روزنامه می‌پردازیم. مندرجات طوفان در سال اول عبارت از سرمقاله و مقالات مختلف واخبار مجلس وداخله و خارجه است. شماره ۱۲ سال اول در چهار صفحه بزرک در تاریخ جمعه ۵ صفر ۱۳۴۰ مطابق ۱۴ میزان ۱۳۰۰ شمسی منتشر گردیده. یک قسمت از پاورقی روزنامه در سال اول عبارت از (پیشنهاد کمسیون مطالعات نظام انگلیسی و ایرانی) است که در چند شماره بترتیب چاپ شده است.

سال دوم روزنامه طوفان

شماره اول سال دوم طوفان بصاحب امتیازی و مدیری (فرخی) در چهار صفحه بقطع بزرک با کلیشه سرخ؛ در مطبعه سربی (روشنایی) طبع و در تاریخ چهار شنبه ۲۹ ذیجة الحرام ۱۳۴۰ قمری مطابق ۳۱ اسد ۱۳۰۱ شمسی منتشر شده است. این شماره پس از توقیف روزنامه و تحصن فرخی مدیران در سفارتخانه روس انتشار یافته و سر مقاله آن بعنوان (تجدید طوفان) نوشته شده است. ما بواسطه اهمیت این مقاله و اینکه از قرائت آن خوانندگان اطلاعات بیشتری راجع بروزنامه طوفان بدست می‌ آورند عین آنرا ذیلا نقل می‌نمائیم:

«تجدید طوفان - همانطور که بشر در زندگانی کوتاه خود بحوادث وموانع سخت و هولناک دوچار می‌شود هوسات انسانی و مخلوق فکر بشر نیز در حیات خود بلطمات و صدماتی تصادف می‌نمایند که اگر قدرت بنی آدم نبود زوال آن‌ها در مقابل تند باد حادثات مسلم و محقق بود. طوفان در ایام قلیل عمر خویش برای چهار مین دفعه معاق توقیف را جایگاه شش ماه خود ساخت (گناهش کدام و جرمش چه بود)

اگر قوانین مشروطیت که با پارلمان کنونی فاقد وجود خارجی است بقای حکومت نظامی را برای همیشه تصویب و یا تبشیت کرده بود طوفان هرگز اعتراض نکرده و مجنونانه هدف تیر‌های جانسوز نمی‌گردید.

اگر ما میدانستیم که در مملکت ایران اصول پارلمانی جلوه مظالم استبدادی است قدم فداکاری و جانبازی در میدان مبارزه ارتجاع نمی‌نهادیم آری ما تصدیق می‌کنیم در این محیط بخطا رفته و با چنین پارلمانی که علنا از وظیفه حتمیه خود که طرفداری اجرای قانون اساسی است مضایقه می‌نماید بوالهوسانه طرفدار اجرای قوانین مشروطیت می‌باشیم؟!

زیرا ما از همت و کلای دوره چهارم تقنینیه کاملاً آگاه بوده افکار کوچک و امید‌های در از آن‌ها را برای هوی و هوس شخصی دانسته و حتی امروز فاصله بین خوب و بد‌ایشان قائل نمی‌باشیم در اینگروه متفرق که یکجا جمع شده و نام آنرا پارلمان نهاده‌اند گذشته از آن دسته وکلائی که بهیچ وجه صلاحیت اشغال کرسی مقدس پارلمان را ندارند فرقه نیز یافت می‌شود که هر لحظه باد ماگوژی و ظاهری فریبنده تعرفه صلاحیت خویش را بملت ارائه می‌دهند. بعقیده ما ایندسته اخیر که می‌گویند مسئولیت نوع را عهده میباشیم بیشتر تقصیر کار بشمار ‌می‌روند...

بالاخره مظالم ارتجاع و خود سری‌های حکومت وقت که مشیر الدوله وجیه الملة (!) در رأس آن قرار گرفته بود ۱۰ را مجبور نمود برای حفظ جان و بنام مسئولیت وجدان و و مصونیت اصول آزادی یتحصن توسل جوئیم. این یک نبرد و مبارزه بود که آمال متحصن در قبال آن با موفقیت مستجات می‌گردید ولی نتیجه معلوم نبود زیرا در این محیط هیچ اقدامی را نمی‌توان با شرط کامیابی و حصول مقصود تضمین کرده در این کشمکش کار کنان طوفان تا آخرین درجه امکان‌ایستادگی و استقامت بخرج داده با هر گونه نیرنک و انتریک جنک کرده سنگر خود را محافظت نمودند. شاید جمعی از ابتدا تحصن ما را مخالف اصول وطن پرستی میدانستند اما آنهائیکه با نظر نیک بینی و حسن ظن با نگاه می‌کردند معترف بودند که اگر تحصن در مقابل فشار‌های استبدادی عناصر مرتجع موجود نمی‌کشت صدمات خشن و جان گداز‌تری بروح آزادی وارد می‌آمد. با اینهمه در نتیجه عدم مساعدت مبرزین قوم که مبادا این گوی افتخار را طوفان برباید و خونسردی مرگبار اکثریت جامعه تحصن جزء مسائل عادی محسوب گشته و بی‌اهمیت گردیده

این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که نماینده کنونی دولت روسیه در روز‌های اخیر تحصن بنا بر مصلحتی که بر ما معلوم نیست برای پیشرفت مقاصد نوعی ما مطابق اطمینا ناتیکه رفیق وتشتین داده بود مساعی خود را مبذول نداشت زیرا که ما تصمیم گرفته بودیم یا برای ملت ایران آزادی گرفته یا در فضای سفارت دولت حامی ملل مظلوم دو مرک را در آغوش گیریم اما با حسن ظنی که ما نسبت بشارژ دافر مذکور داشته خدماتیرا که از‌ایشان در راه انقلاب سراغ داریم تصور کردیم شاید در این مسأله صلاح ملت هم جوار ایران و روس ملحوظ شده باشد بعلاوه چون ما در مبارزه با کاپتپیالیزم دنیا پناهگاهی برای ملل ضعیفه غیر از بین‌الملل سوم و حکومت کارگران و دهاقین سراغ نداریم عجالنا از این گونه گله‌گذاری‌ها صرف نظر می‌کنیم تا مبادا از این گله‌های دوستانه ما دیپلوماسی انگلیس موقع را غنیمت شمرده استفاده نماید.

با بیان این مقدمات البته تصدیق می‌نمائید که ادامه تحصن و با فشاری جزافسردگی روح و خفگی احساسات نتیجه نداشت و چون پیوسته اقدامات ما مبنی بر عقیده مسلکی بوده و می‌باشد. ملاحظه کردیم با وضعیات اخیر تحصن روزنامه طوفان بهتر می‌تواند موقعیت از دست رفته ما را احراز نماید. اگر چه در این کشمکش حیاتی ما اقرار و اعتراف بمغلوبیت خود نمودیم ولی بار‌ها موقعیت بما اجازه داده و ممکن بود مغلوبیت نوعی را تبدیل بفتح و نصرت شخصی کرده از تحصن خارج شویم چنانکه در تعقیب و عده‌های حضوری‌امیدوار‌کننده وزیر جنگ اگر عمر تحصن تمام می‌شد تلاوه بر آنکه مانند امروز بتأمین منافع عمومی موفق شده بودیم منافع شخصی مالا اقل بهتر تضمین می‌شد و شاید همین آزادیخواهان لفظی ما را بکوتاه کردن زندگانی تحصن سرزنش و ملامت میکردند اما روح آزادید واهی با اجازه نمی‌داد که قبل از مسدود شدن طرق موفقیت با تأمینات شخصی تسلیم کردیم تا بالاخره نیز مجبور شدیم که حیات معنوی طوفان را تأمین نموده و مانند یکنفر نظامی بدون از دست دادن استحکامات عقیده با نسلیم ندون قوای فکری خود بدشون با کمال متانت عقب نشسته خویشتن را برای حمله نانوی حاضر نمائیم اینک با همان مرام و سیر تغییر ناپذیر خود برای نبرد با ارتجاع مهیا و آماده می‌باشیم.

افکار ما همانست و بد بختی‌های جامعه نیز متأسفانه تخفیف وتسکین نیافته است و وما سعی می‌کنیم که با تمام قوا بیرق آزادی را بدوش گرفته در میدان عمل بدویم شاید روزی این قافله کم گشته بحقوق خود پی برده شاهد اقبال و نیک بختی را در آغوش گیرند باز می‌رویم که با مرگ را با توقیف مکرو طوفان استقبال کرده یا نفحه آزادی وصور انقلاب در پیکر این گروه بی‌روح بدهیم. »


در همین شماره یک رباعی در صفحه اول و یک عزل در صفحه چهارم از مدیر روزنامه که وصف الحال خود را بیان نموده درج است. رباعی اینست:

روزی به نبرد صف شکستن باید
بر خصم ره فرار بستن باید
 
روز دیگری قصدیک حمله سخت
از موقع خود عقب نشستن باید
 

غزلیکه در صفحه چهارم تحت عنوان (قسمت ادبی) نوشته شده است:

گرچه ما از دست برد دشمنان افتاده‌ایم
باز بهر جنگ از سرتا بیا آماده‌ایم
 
طریق بندگی روزیکه بنهادیم پای
خلاف نوع خواهی یک قدم ننهاده‌ایم
 
افترائی‌گر بما بستند ارباب ریا
پیش وجدان راستی با جبهه بگشاده‌ایم
 
م
قلب ما تسخیر شد از مهر جمعی خود پرست
آه از این بت‌ها که ما در قلب خود جا داده‌ای
 
پیشه ما راستی وین تا درستان حسود
در پی تنقید ما کاندر سیاست ساده‌ایم
 
این اسیری ابکی‌ای ملت بی‌دست و پا
‌گر برای حفظ آزادی زمادرزاده‌ایم
 
فرخی چندیست ماهم در پی صید عوام
روز تا شب در خیال سبحه و سجاده‌ایم
 

فرخی مطابق مرام و مساک بین‌المللی خود که طرفدار کار‌گر و رنجبر بوده و اصول بین‌المللی سوم را ترویج می‌نموده و مخالف سرمایه داری بوده است از همین شماره اول سال دوم (قانون اساسی جمهوری اجتماعی متحده شوروی روسیه) را شروع بدرج نموده و بتدریج در شماره‌های بعد بیشتر آنرا منتشر نموده است.

مندرجات روزنامه طوفان در سال دوم مانند سال اول پس از درج مقاله اساسی عبارت است از اخبار داخله مشتمل بر حوادث و اوضاع پایتخت و شهرستان‌ها و اخبار خارجه که بیشتر آن‌ها از بیم کو نقل شده است و نیز تلگرافات رؤیتر و مختصری ترجمه از مطبوعات خارجه نیز در صفحات دوم و سوم روزنامه درج است. در صفحه چهارم گاهی اعلانات مختلف نیز چاپ شده است.

در سال دوم دوره مبارزه شدید طوفان برعلیه دولت و هیئت حاکمه و مجلس می‌باشد اغلب شماره‌های سال دوم دارای سرمقاله‌های تند و شدید اللحن است و فرخی مانند یک رباز فداکار خود را میدان مبارزه افکنده است. برای نمونه عنوان بعضی از سرمقاله ‌های این سال را نقل می‌نمائیم:

(نهضت ملی لازامت)؛ (مجازات بشر ناقص است) (مدفن سیروس می‌ارزد) (صفوف متقابله)، (تذكر بمجلس چهارم)، (فجایع انگلیسی در بین النهرین)، (اولین محاكمه مهم)[۸] (باید تسلیم قانون شد)، (وزراء در پیشگاه پارلمان) «متواضع بقانون محترم است»؛ «در پارلمان»، «قوانین آسمانی و مدنی، تذکر بروحانیون محترم»، «اسلام و آزادی» «مترنیخ ایران»، «خانواده خیانت»

در سال دوم پس از نشر شماره ۴ مورخ ۷ سنبله ۱۳۰۱ شمسی طوفان توقیف گردید. قبل از توقیف طوفان جراید حقیقت شفق سرخ - عصر انقلاب در مادران و راه نجات در اصفهان و خراسان در مشهد، از طرف رئیس دولت توقیف گردیده و در همین شماره دو فات بتوقیف آن‌ها اعتراض کرده است.

توقیف طوفان خیلی طول نمی‌کند و شماره ۲ آن در تاریخ ۲۲ سنبله منتشر می‌گردد و همین مناسبت این رباعی در صفحه اول شماره مذکور درج است:

طوفان که ز توقیف برزن می‌آید
جان در آن ارباب جنون می‌آید
 
زین سرخ کلیشه کن حذر ایختن
اینجاست که فاش بوی خون می‌آید
 

در صفحه چهار این شماره تحت عنوان (تبریكات رفقا) تلگرامات و نامه هائی که حکایت از خوشوقتی از آزادی طوفان می‌کند؛ چاپ شده این نامه‌ها و تلكرامات تمام (بغیر از یك ستون) صفحه ۴ را فرا گرفته است.

بار دوم که در این سال طوفان توقیف گردیده پس از انتشار شماره ۳۱ سال دوم مورخ ۲۸ عقرب ۱۳۰۱ شمسی بوده و بجای آن مرحوم فرخی روزنامه بیگاه که صاحب امتیاز آن موسوی‌زاده بوده منتشر ساخته است. از روزنامه بیدار بشرحیكه در جلد دوم کتاب دیل روزنامه بیگار بتفصیل یاد‌آور شده‌ایم بیش از یك شماره منتشر نگر دیده است. علت توقیف شماره ۳۱ طوفان سرمقاله شدید المحن آن تحت عنوان خیر مقدم بوده این سرمقاله بدینقسم شروع می‌گردد: « بالاخره پس از آنهمه انتظار وامید شب یکشنبه و در می‌ایی بهمراهی شرق و شعف قلبی آرزومندان اصلاحات ... » قسمت‌های دیگر این سرمقاله بدینقرار است. «باز هم قوام السلطنه مانند جند شوی در این ویرا زه بتخت نشسته و منتظر است که اضمحلال و انهدام ایران باستانی را با چشم حریص ومرك بار خود مشاهده نماید. » در پایان سر مقاله خطاب بدکتر میلیو مینوید: «و ما شما را حفظ دو نکته و حقیت مهم توصیه کرده و‌امیدواریم که پیوسته این دو اصل مسلم را فراموش نمائید. اول صحت عمل - دوم وظیفه‌شناسی»

بجای شماره ۳۲ سال دوم طوفان بیکار منتشر شده و آنهم توقیف گردیده است شماره ۲۳ سال دوم در تاریخ ۸ دلو ۱۳۰۱ انتشار یافته است. مقاله این شماره بعنوان (حقیقت فنا ناپذیر است) می‌باشد. در این شماره در ذیل عنوان (آئین طوفان) می‌نویسد: «از این پس چنانکه معلوم می‌شود سرو کار طوفان با مستوفی الممالک خواهد بود.. »

سر مقاله شماره ۳۴ بعنوان (وظیفه کابینه آینده) است و بدینقسم شروع می‌گردد آخر الامر تمایلات عامه و اکثریت پارلمان کو یا مقدرات پیچ در پیچ کشور ایران را یکمرتبه دیگر در آغوش مستوفی الممالک انداخت. اکنون اوضاع مملکت پریشان مشکلات از حد افزون - غارتگران و مفتخوران مسلط بر خزانه ملت - سیاست داخلی و خارجی تاریک... »

پس از سقوط کابینه قوام السلطانه، فرخی بخیال آنکه طوفان از توقیف خارج شده روزنامه را چاپ و می‌خواهد منتشر کند که نظمیه از انتشار آن جلوگیری می‌کند و از مطابع التزام عدم چاپ آنرا می‌گیرد. در شماره ۳۵ شرح این مبارزه را بعنوان دفاع در اطراف توقیفطوفان » اینطور نوشته است:

«واقعه غریبی است طوفان منتشر می‌شود و نظمیه از انتشار آن جلوگیری می‌کند.

کابینه قوام السلطنه بدون مدرک قانونی و برخلاف مواد قانون اساسی و مطبوعات بصرف اراده شخصی طوفان را توقیف نمود. مسلم است که ما برای مدافعه از حقوق خود می‌خواستیم طوفان را منتشر نمائیم ولی چون قوه مجربه مملکت بدست کسی بود که آنرا سوء استعمال می‌کرد ما از انتشار طوفان معذور بودیم. پس از سقوط کابینه گذشته برای این که توقیف طوفان قانونی نبود یعنی مانا موقعی احکام مجریان قانون را محترم میشماریم که با مواد قانون مطابقه کند و در غیر این مورد نقض آن حکم حقیقنا اجرای نانون محسوب می‌گردد سعی نمودیم که طوفان را منتشر کنیم.

ما بکمک رفقا باین مقصود موفق شدیم ولی نظمیه چه می‌گوید حکمیکه رئیس دولت گذشته نموده است ولو آنکه قانونی نباشد تا موقعیکه رئیس الوزراء فعلی ناسخ آنرا صادر نموده مجری است. لهذا ما مراسله ذیل را بوزارت داخله نوشته و سواد آنرا نیز کیبه ریاست مجلس ارسال داشتیم. » در ذیل این شرح متن نامه را فرخی چاپ نموده و خلاصه آن اعتراض بعمل نظمیه است.

در شماره ۳۶ فرخی نامه هائی را که بعنوان شکایت بهیئت دولت. مجلس، ریاست مجلس: وزارت پست و تلگراف و بعضی از نمایندگان نوشته چاپ کرده است من جمله نامه‌ای مورخ ۱ برج قوس توسط حائری‌زاده، نماینده مجلس؛ بر یا ست مجلس؛ نوشته که چنین است.

«دیر گاهی است که مبارزه و کشمکش بین قوام السلطنه و کارکنان طوفان صورت جدی بخود گرفته اولی در پایمال کردن قانون و اجرای اوامر استبداد خویش لجوج و دسته اخیر برای دفاع از حقوق حقه خود مصرو جور می‌باشند. بر طبق تصمیم طوفان در تعقیب مراسله نمره ۳۱۱ که برای حفظ حقوق خود از هیچگونه تشبث مشروعی خود داری نخواهند کرد دیروز عبارت ذیل بر پارچه نگاشته شده و در عمارت طوفان نصب گردید دست خون آلود خیانت کار قوام السلطنه آزادی کش بدون مجوز قانونی طوفان پیکار را توقیف نمود پس از ساعتی ناگهان با مر قوام السلطنه گروهی پلیس سواره و پیاده اداره طوفان را محاصره کرده و بعقب آن جلوه حقایق را ربودند. برای استحضار خاطر شریف و آگاهی آنهائی که می‌خواهند نمایندگی ملت معرفی شوند باز تذکر می‌دهیم که توسل و تثبت بهر اقدام مشروعی تا توقیف طوفان فرض وجدانی ما محسوب شده و تا وقتی که قوام السلطنه پس از آنهمه اختلاس در برج خود سری منهاجم و جور است و طوفان در غرفه کوچک خود اجباراً آزادی را ترک گفته و بحفظ خویش نیز ایمن نمی‌باشد و ظیفه خود را ناچار با تثبت بهر اقدام تدافعی عملاً اجرا خواهد نمود شماره ۵۹ سال دوم در تاریخ ۲۳ حمل ۱۳۰۲ منتشر شده است محاکمه موسوی‌زاده و شاه ایران و همچنین تبعید ضیاء الواعظین و موسوی‌زاده، همکاران فرخی مصادف با سال دوم انتشار روزنامه طوفان بوده است.

شماره ۳۳ سال سوم طوفان در چهار صفحه بقطع بزرک بهمان سبک سابق، در تاریخ پنجشنبه ۶ ربیع الثانی مطابق ۲۳ برج عقرب ۱۳۰۲ شمسی منتشر گردیده است. در این سال یک قسمت از ترجمه کتاب بسوی اصفهان تألیف «پیرلوتی» که آنرا لفتح الله ثقفی ترجمه، نموده چاپ شده و نیز بعنوان پاورقی در صفحات دوم و سوم روزنامه انقلاب کبیر روسیه» طبع گردیده است.

گرفتاری‌ها و کشمکش‌ها و تبعید‌های تولی دیگر بفرخی مجال نشر روزنامه را نداد تا سال ۱۳۰۷ شمسی که از طرف امالی یزد برای نمایندگی دوره هفتم مجلس انتخاب گردید از تصویب اعتبار نامه او در صدد برآمد که طوفان را منتشر سازد طوفان برای مدت کمی منتشر شد و در همین ایام یعنی در شب ۲۲ اردیبهشت ۱۳۰۷ بمناسبت الغاء کاپیتولاسیون مجلس جشنی در اداره جریده طوفان منعقد نمود و در این جشن عده از مدیران جراید مهران شرکت نمودند. ولی اتفاق کتک خوردن فرخی در مجلس شورای ملی و تحصن او در مجلس و نداشتن آزادی برای خروج از مجلس اور اوادار بفرار مخفیانه از تهران نمود و پس از چندی ناگهان از مسکو سر بدر آورده و بهمین جا انتشار روزنامه طوفان خاتمه پیدا کرد.

شرح احوال فرخی

میرزا محمد متخاص بفرخی فرزند محمد ابراهیم یزدی در سال ۱۳۰۶ قمری در شهر یزد بدنیا آمده و زبان فارسی و مقدمات عربی را در آنشهر فرا گرفته است. فرخی از همان اوان جوانی دارای ذوقی سرشار و طبعی بلند بوده و ذ من وقار او سبب گردیده که از ابتدا آنچه را بر خلاف میلش یافته بزبان شعر خرده گیرد و از این جهت در سن ۱۵ سالگی اولیای مدرسه مرسلین انگلیس‌ها را هجو کرده است. فرخی پس از آنکه مدتی در یزد زندانی بود در اواخر سال ۱۳۲۸ قمری بطهران آمد و در این شهر شروع برودن اشعاری راجع بآ زادی نمود و از آنجا شهرت او آغاز گردید. یکمرتبه در طهران مورد حمله ترور قفقازی‌ها گشت ولی تیر باو اصابت نکرده در اوایل کود تا هم مدت کمی در باغ سردار همایون زندانی شد و بعد ر‌ها گردید. از آن پس حیات فرخی بستگی روزنامه طوفان پیدا کرد و اغلب گرفتاری‌های او با سرنوشت طوفان پیوستگی دارد پس از آنکه چند سال در زندان قصر بسر می‌برد بالاخره در خرداد ۱۳۱۸ و یا در تاریخ مهر ماه سال مذکور شربت شهادت نوشید و رخت از این جهان بر بسته زندگانی فرخی در ماه‌های آخری که در زندان بسر می‌برده خیلی رقت‌انگیز است و درباره قتل او روایات مختلف گفته شده. فصل زندانی شدن او در جرایدیکه پس از شهریور ۱۳۲۰ منتشر گردیده و تفصیل محاکمه قاتلین فرخی و سایر زندانیان دوره دیکتاتوری در آن‌ها درج گردیده، نوشته شده است و ما خلاصه از آنچه یکی از این روزنامه‌ها تحت عنوان (چه قسم فرخی را کشتند نوشته نقل می‌نمائیم. این خلاصه از شماره ۱۱۹۲ سال پنجم روزنامه ستاره چاپ طهران مورخ چهار شنبه ۱۴ آبان ۱۳۲۰ شمسی اقتباس شده است: « چه قسم فرخی را کشتند؟ »

روزی فرخی در محبس پشت پنجره که بحیاط نگاه می‌کرد آمد و با صدای بلند گفت: ای محبوسین محترم من فرخی یزدی لب دوخته‌ام مدیر سابق روزنامه یومیه طوفان که بجرم حقگوئی وحق نوبی ظالمانه توقیف شده نماینده دارالشورای ملی هستم. بگناه اعتراض وتکلم بر علیه یک قانون جابرانه و زبان بخش مغضوب و متعاقب شدم. چند سال از کشور خود متواری بودم بمن‌امان دادند که اگر برگردی....

در این اتنا کسی با صدای خشنی گفت فرخی از پشت پنجره بیا پائین و اگر نیائی بخبر تو را پائین خواهم آورد. فرخی جواب داد هر کار می‌خواهید بکنید. پس از چندثانیه صدای فرخی خاموش شد و دیگر کسی از فرخی اطلاع نداشت تا اینکه از این محبس بمحبس قصر افتادیم. در محبس قصر در اتاق‌های کوچکی که گنجایش یک نفر را دارد ولی محل زندگی ده ساله و یا ابدی پنج یا شش نفر است منزل کردیم، توی یکی از اتاق که من در آنجا منزل داشتم فرخی هم منزل داشت.

فرخی را همان روزیکه آن حرف‌ها را‌زده بود بقول خودش از زندان شهر بقصر قاجار منتقل کرده بودند و چون کسی را نداشت که برای او چیزی بیاورد و وسائل زندگیش آرا فراهم نماید وضع بدی دو چار شده بود و لباس‌های روی خود را فروخته بود. پیراهن وزیر شلوارش پاره وصله دار و سیمایش مکدر و حزن‌انگیز بود. فرخی آنجا برای ما نقل کرد که چطور گرفتار شده است که چطور یکنفر از طلبکارانش را تحریک کردند که برای پنجاه تومان از او شکایت کند. آنوقت توقیفش کردند. در زندان ثبت اسناد بلا تکلیف نگاهش داشتند. او عصبانی شده سپس بقصد خود کشی سم خورده و پیش از اینکار دو بیت ذیل را سرود و نزد اولیاء زندان فرستاد. زین محبس تنک در گشودم رفتم زنجیر ستم پاره نمودم. رفتم بی‌چیز و گرسنه و تهی دست و فقیر زانسان که نخست مده بودم رفتم. ولی آن موقع او را از مرگ نجات دادند ولی دوسیه اسائه ادب برایش درست کرده و بمحکم اش بردند و به (۲۷) ماه حبس محکومش ساختند . پس از این واقعه به باز داشتگاه تهران منتقل شد و آنجا پس از آن نطق ناقص بقصرش آوردند. در قصر فرخی آرام و آسوده نمی نشست طبعش که آزاد و خودسر و خشمگین بود هر آن در اشعاری آبدار و پرشور بندری دلپذیر خود نمائی میکرده هر وقت شعری میساخت برای ما سوختگان میخواند و جاسوسهای پست فطرت که از جرکه خود محبوسین بودند مخفیانه گوش داده و یادداشت میکردند . فرخی پشت رختخواب خودش توی اطاق مخفی میشد و شعر میگفت و یادداشت میکرد (شعر) و مطالعه و چیز نوشتن کاملا در محبس ممنوع بوده است. و آنها را برای محبوسین سیاسی میخواند مثلا در ورود خود بزندان روده است باید این دور اگر عالی و گردون باشد کنک وکور وکر و سرگشته چوگردون باشد در محیطی که پسند همه دیوانه گری است لایق... بود قصر نه هر زندانی .

بالاخره فرخی در سال ۱۳۱۹ شمسی (گویا) بوسیله انژ کیسون خالی در مریض خانه بقتل رسیده است .

جامع ترین شرح احوالی که تا کنون راجع فرخی نوشته شده شرحی است که آقای حسین مکی در مقدمه دیوان آنمرحوم که بهمت ایشان جمع شده و انتشار یافته، نوشته اند. و چون دیوان مذکور در دسترس همه میباشد لذا خوانندگان را برای اطلاع از جزئیات زندگانی این شعر بعقد مه دیوان احاله مینمائیم. آنچه لازم است در اینجا یاد آور شویم اشتباهات و فضلتهائی است که آقای مکی در تدوین این شرح حال مرتکب شده و مادر ضمن مطالعه دوره های مخلتف روزنامه طوفان و طرفان هفتگی بدانها واقف گردیده و برای رفع اشتباه از خوانندگان آنشرح ناچار بتذکار این اشتباهات میباشیم. لازم بیاد آور پست که پس از نشر دیوان فرخی انتقادات خود را در ضمن چند صفحه برای انتشار باداره اطلاعات هفتگی ارسال داشتیم. متاسفانه اداره مجله از چاپ آن خودداری کرد فعلا بطور اجمال بذکر اشتباهات عمده آقای حسین مکی میپردازیم.

انتقاد بر مقدمه دیوان فرخی بقلم حسین مکی

آقای حسین مکی در مقدمه دیوان مینویسد:«خلاصه نامه طوفان تا سال هفتم خود بیش از پانزده مرتبه توقیف میشود. در سال هشتم مجله هفتگی طوفان را عوض روزنامه اش منتشر ساخت که آنهم بدبختانه بیش از یکسال دوام نکرد.»

آقای حسین مکی در این دو سطر دو چار چند اشتباه شده اند یکی آنکه انتشار مجله هفتگی طوفان را بعوض روزنامه طوفان دانسته اند در صورتیکه این مطلب اشتباه محض است و طوفان هفتگی در هنگامیکه روز نامه طوفان منتشر میشده آنهم منتشر میشده است. بچند دلیل: ۱- در صفحه دوم هماره ۴ طوفان هفتگی تحت عنوان (اخطار اداری) این آگهی درج شده است: (اخطار اداری بیشتر کین محترم طوفان روز انه . برای طوفان هفتگی آبونمان علیحده تعلق نمیگیرد . فقط اشخاصی که میخواهند طوفان هفتگی را تنها داشته باشند میتوانند با سه تومان اسامی خود را در دفتر مشترکین ثبت نمایند . بمعلمین و محصلین به تومان تخفیف داده میشوده دفتر طوفان ، و نیز این اعلان در صفحه ۸ همین شماره چاپ شده است: « بعموم مشترکین محترم. آقایانیکه و جه آبونمان خود را در طهران مدت یکهفته، ولایات و ایالات در ظرف سه هفته‌تر سانند اداره از فرستادن روزنامه برای آن‌ها خودداری خواهد کرد. طوفان هاتکی هم آبونمانش جزء طوفان روزانه و وجه علیحده برای قیمت آن از مشترکین محترم مطالبه نخواهد شد. » و نیز در صفحه هشتم شماره هشتم طوفان هفتگی اخطاری درج شده که خلاصه آن اینست: «چون اخیراً مراسلات زیادی برای اشتراک روزنامه و مخصوصاً طوفان هفتگی باین اداره رسیده که بواسطه عدم ارسال وجه ترتیب اثر داده نشده اطلا عا به کسانیکه مایل باشتراک طوفان یومیه یا هفتگی می‌باشند تذکر داده می‌شود که تقاضای بدون ارسال وجه پذیرفته نمی‌شود. »

دو اعلان و اخطار مذکور بخوبی واضح می‌سازد که انتشار طوفان هفتگی مربوط بطوفان روزانه نبوده و هر کدام جداگانه مشترکین ووجه اشتراک مخصوصی داشته‌اند. ۲ - دلیل دوم که طوفان هفتگی بعوض طوفان یومیه نبوده مقاله‌ایست که در شماره سوم طوفان هفتگی مورخ ۲۷ شهریور ۱۳۰۷ شمسی تحت عنوان (انتقاد بجا) از اصفهان، با مضای (گمنام ) درج شده خلاصه این مقاله انتقادی از اینقرا ر است که در این اواخر طوفان یومیه محسنات مخصوص بخودش را از قبیل سر مقاله‌های عالی و یا ورقی‌های مفید و رباعیات و غزلیات مخصوص خود را از دست داده است. مین عبارت قسمتی از مقاله این است: د تا این ایام که بکلی علاوه بر نداشتن هیچ گونه قسمت‌های فوق الذکر باندازه غلط و ناصحیح بطبع می‌رسید که بنده با همه دلدادگی مجبور شدم با کمال تأسف از این نایه ممتاز صرف نظر نمایم شاید صدق مرا یضم به مرات اخیر مخصوصاً قسمت‌های مختاری شخصاً مراجعه فرمائید مطلب کا ملا حضرتها‌ای مکشوف خواهد شد گریا مصحح این روزنامه مهم لازم دانسته‌اند بالمره بوظیفه خودشان عمل نفرمایند و الا چگونه در دو سه ستون مطلب اینهه غلط و افتاده و جملات غیر مرتب داشته باشد تنها دلخوشی که می‌توانست با همه این مطالب بنده و امثالهم را بطوفان دلخوش داشته و نگذارد بالمره قطع علاقه نمائیم طوفان هفتگی بوده که نمی‌دانم چه شده آنهم چند هفته است تعطیل گردیده ۲۰ فرخی پاسخ این انتقاد را با این بیت شعر عرفی داده است:

چون زخم تازه دوخته از خون لبالبم
ایرای اگر بشکوه شو د آشنا لبم.
 

انتقاد مذکور خوبی واضح می‌سازد که طوفان هفتگی بعوض طوفان یومیه نبوده است

آقای حسین مکی می‌نویسند: « در سال هشتم مجله هفتگی طوفان بعوض روز نامه منتشر شد ۲۰ اگر آقای حسین مکی آغاز سال تأسیس طوفان یومیه را با طوفان هفتگی مقایسه می‌کردند بر‌ایشان واضح می‌شد که انشار طرفان هفتگی در سال هشتم نبوده و بلکه در سال هفتم بوده است» توضیح مطلب آنکه شماره اول طوفان یومیه در تاریخ جمعه ۲ سنبله ۱۳۰۰ انتشار یافته و بنابراین تا سنبله ۱۳۰۶ شمسی شش سال تمام از انتشار طوفان گذشته؛ از طرفی شماره اول طوفان هفتگی در بهمن ۱۳۰۶شمسی منتشر شده و از اینرو آغاز انتشار طوفان هفتگی مصادف با سال هفتم طوفان بوده نه سال هشتم چنانچه آقای مکی نوشته‌اند.

آقایی مکی راجع بطوفان هفتکی اظهار تأسف نموده مینو یسند: « بدبختانه طوفان هفتگی پیش از یکسال دوام نکرد. » برای کسیکه شماره‌های مرتب طوفان هفتگی را در دست داشته باشد این اظهار آقای مکی خیلی مایه تعجب است زیرا که طوفان هفتگی، بشرحیکه بعداً خواهیم نوشت با بهترین مطالب و با طبع و کاغذی خوب، مدت دوسال منتشر شده است.

موضوع تبعید فرخی بکرمان و آقای موسوی‌زاده بیزد که آقای حسین مکی در مقدمه دیوان با آب و تاب تمام آنرا نقل می‌کند باز از اشتباهات‌ایشانت. آقای مکی می‌نویسد: « مقاله شدید اللحن (حکومت فشار) بر علیه دولت وقت (کابینه سردار سپه) در روزنامه طلیعه افکار موجبات تبعید و حبس فرخی را بکرمان و آقای موسوی‌زاده مدیر روزنامه قیام را بیزد فراهم ساخت. » در قسمت تبعید موسوی‌زاده بیزد حق بجانب آقای مکی است ولی اشتباه‌ایشان در همسفر موسوی‌زاده می‌باشد که مرحوم ضیاء الواعظین مدیر روزنامه ایران آزاد بوده نه فرخی مدیر طوفان و تعجب است که تفصیل تبعید این دو نفر مدیر روزنامه را از آغاز تا انتهی فرخی در صفحات روزنامه طوفان نوشته و جزئیات آنرا درج کرده و باز آقای مکی اشتباه نموده‌اند. تبعید ضیاء الواعظین و سوی‌زاده پس از یک محاکمه طولانی انجام گرفته که شرح آنرا فرخی در شماره ٣۶ سال دوم طوفان مورخ ۱۵ دلو ۱۳۰۱ تحت عنوان ( پادشاه و موسوی‌زاده ( درج نموده و ایندو از قم و اصفهان و یزد ورود خود را فرخی اطلاع داده و فرخی متن تلگرافات آندو را در روزنامه چاپ کرده است و ما برای اینکه در این قسمت تردیدی برای خوانندگان باقی نماند آنچه مربوط بمحاکمه و تبعید موسوی‌زاده وضیاء الواعظین است از شماره‌های طوفان نقل می‌نمائیم. من جمله در شماره ۳۸ سال دوم طوفان تحت عنوان « در راه آزادی» می‌نویسد: « دیروز به بعد از ظهر رفقای محترم ما ضیاء الواعظین مدیر جریده شریفه ایران آزاد و موسوی‌زاده مدیر سابق طوفان صاحب امتیاز پیکار، مدیر مسئول قیام بسمت اصفهان و یزد حرکت نمودند. بما می‌گویند مصالح مملکت و مقتضیات کنونی حرکت آن‌ها را ایجاب نموده است برای ملت ایران که جوان ‌های نیرومندی در راه مصالح مملکت شهید دیده است و برای ما که آماده شده‌ایم خود و هزاران نفر امثال ضیاء الواعظین و موسوی‌زاده را بقربانگاه آزادی تقد نمائیم این هدایا تحف باستان حریت قیمتی ندارد ولی آیا این قربانی‌ها برای مصالح مملکت میباشد یا نه برما پوشیده است. »

فرخی در همین شماره طوفان رباعی زیر را بمناسبت تسلیم نشدن رفقایش در محکمه درج نموده است:

هرگز دل ما ز خصم در بیم نشد
افسرده ز صاحبان دیهیم نشد
 
جانم بفدای آنکه در پیش عدو
تسلیم نمود جان و تسلیم نشد
 

در شماره ۳۹ ساله دوم طوفان فرخی متن تلفونیکه ضیاء الواعظین و موسوی زاده با و موده‌اند چاپ کرده است و نیز در شماره ۴۰ ساله دوم طوفان می‌نویسد از قم اطلاع می‌رسد که آقای موسوی‌زاده و آقای ضیاء الواعظین دو روز قبل با دستگاه پست وارد و از قرار مذکور طرف کاشان یا اصفهان عزیمت نمودهاند. در شماره ۴۳ تلگراف آندو را از اصفهان بدینقسم درج نموده اصفهان ۲ حوت. طوفان - حضرت آقای فرخی سلامت وارده موسوی‌زاده. ضیاء الواعظین. »

خیلی باعث تعجب است که آقای مکی تبعید ضیاء الواعظین را با فرخی اشتباه کرده‌اند. اصولاً باید در نظر داشت که تبعید موسوی‌زاده وضیاء الواعظین هیچگونه ارتباطی با فرخی نداشته و تبعید این دو نفر بصورت ظاهر پس از محاکمه بوده که تفصیل آنرا فرخی در شماره‌های طوفان نوشته است من جمله در مقاله تحت عنوان (پادشاه و موسوی‌زاده) می‌نویسد: «امروز» اولین روزیست که پس از هفده سال مشروطیت بسمت تساوی حقوق افراد پیش می‌رویم آغاز سعادت خوشبختی ایران امروز است زیرا اصل هشتم قانون اساسی در محکمه قضاوت عملی می‌گردد.... امروز دو ساعت و نیم قبل از ظهر در یکی از محاکم استیناف پادشاه ایران و موسوی‌زاده مدیر قیام محاکمه خواهند شد. اگر شماره سوم قیام و سطوری که در صفحه دوم آنروز نامه در ذیل کلیشه ایران آزاد پادشاه ایران بدبختی‌های ملت را تذکر داده بود از نظر‌ها گذشته باشد خواهید دانست که محاکمه برای چیست؟ .... ما رفته‌ای آزادیخواه خود ضیاء الواعظین و موسوی‌زاده را بابن محاکمه روانه و افتخار عالت را بدرقه راه‌ایشان می‌نمائیم. اگر این محاکمه بضرر ما هم تمام شده و رفقای ما محکوم شوند باز ما خرسندیم که راه قضاوت ورسیدگی بهمت آزادی مفتوح می‌گردد. ما نمی‌دانیم رفقای ما کدامیک مسئولیت محاکمه را قبول نموده و اقبال خواب آلود عدل و نصفت را بیدار خواهند نمود بدیهی است در این محاکمه که قانوق علنی بودن آنرا ایجاب می‌نماید وجوه آزادیخواهان حضور داشته و هیئت منصفین وحاکمه نیز بنام خداوند و انتقام همگین ملت به سنولیت وجدانی و قضاوت عادلانه متوجه شده رای محکمه را بر پا به بیطرفی و عزت نفس خواهند نهاد ۲۰ بادقت در مطالب مذکور بخوبی واضح می‌گردد که در این محاکمه نامی از فرخی بمیان نیست تا اینکه بتوان ادعا نمود که با موسوی‌زده بکرمان تبعید شده باشنده چیزیکه بیشتر خطای آقای مکی را واضح واژه ناخوانا این است که نامبرده می‌نویسد: «تا آنکه والی کرمان که در این موقع سردار معظم خراسانی (نیور تاش ) بود تهران احضار می‌شود. وی نیز در موقع حرکت تلگراف از مرکز تقاضای عفو و استخلاص فرخی را خواستار می‌شود. این درخواست مورد قبول واقع گردید و فرخی واژه ناخوانا تیمورتاش تقریباً پس از سه ماه و کری بشهران ورود می‌نماید. »

با توجه باینکه ضیاء الواعظین و موسوی‌زاده در سال ۱۳۰۱ شمسی از طهران تبعید شده و در این هنگام اسمی از تبعید فرخی در بین نیست و نامبرده در این تاریخ در طهران بانتشار سال دوم روزنامه طرفان مشغول بوده و اخبار تبعید رفقای خود را مرتباً در روزنامه درج نموده از طرفی در سال ۱۳۰۱ شمسی واوائل سال ۱۳۰۲ والی ایالت کرمان سردار معظم خراسانی (نیمورتاش) بوده اشتباه آقای حسین مکی در باره وساطت تیمور تاش واضح می‌گردد موید این گیتار آنکه فرخی در شماره ۷ سال دوم طوفان مورخ ۱۸ حمل ۱۳۰۲ شمسی یعنی درست همان موقعیکه نیاه او اعطین و موسوی‌زاده در تبعید سر می‌برده در ضمن اخبار داخته واسع والی کرون مینوید از قرار یکه اطلاع حاصل گردیده دولت تصمیم در تغییر سردار والی کرمان کرده‌اند و محتمل است نیر المالک بان سمت تعین شوند ۲۰ از شرح مذکور معتق می‌گردد که فرخی و تیمور تاش هیچگاه یکدیگر را در کرمان ملاقات نموده تا چه رسد با پنکه تلگراما درخواست عفو او را کرده باشد. اگر موضوع در خواست استخلاص صحیح باشد چنانکه آقای حسین مکی نوشته‌اند باید مربوط بضیاء الواعظین باشد نه فرخی و تا بر این یادآوری آن در شرح احوال فرخی اشتباه محض است.

ممکن است تیمورتاش نزد اولیای امور راجع بفرخی درخواست عفو کرده باشد ولی این امر در کرمان اتفاق نیفتاده و بلکه احتمال می‌رود در گیلان رخ داده باشد. توضیح آنکه تیمور تاش پس از احضار از کرمان و ورود بیایتخت حکومت گیلان منصوب می‌شود و مدنی حکمران گیلان بوده است. فجایع دوران حکومت او در گیلان در روزنامه‌های آن ایام بخصوص روزنامه محلی طلوع درج است. و چون موقعیکه فرخی بارو با تبعید میشود از راه گیلان و بندر انزلی قصد مسافرت داشته و پس از رسیدن بانزلی از حرکتش ممانعت بعمل می‌آید ممکن است ورود او بگیلان با بودن تیمورتاش مصادف شده باشد و تیمورتاش درخواست لغو حکم تبعید فرخی را نزد اولیای امور نموده باشد و بدین نحو توجیهی در باره استخلاص فرخی بدست تیمور تاش بعمل آمده است

این توجیه وقتی درست در می‌آید که تیمور تاش تا جدی ۱۳۰۳ شمسی در در گیلان بسر برده باشد، چه توقف فرخی در گیلان در تاریخ مذکور بوده است.

واما موضوع عزیمت فرخی باروپا از این قرار بوده که نامبرده در جدی سال ۱۳۰۳ شمسی باجبار در صدد مهاجرت باروپا بر می‌آید ولی وقتی بانزلی (بندر پهلوی) می‌رسداز کت او جلوگیری می‌شود و مجدداً بطهران عودت می‌نماید هنگام ورود برشت، فرخی اعلان زیر را در شماره ۶۱ سال دوم روزنامه طلوع چاپ رشت مورخ ۲۱ جدی ۱۳۰۳ چاپ و منتشر نموده است تودیع بعموم رفة او علاقه‌مندان بانتشار طوفان - با اینکه همیشه ساعی بودم که بوسیله انتشار طرمان خدمات ملی خود را ادامه دهم متأسفانه موانعی که اظهار آنرا لازم نمی‌دانم سد راه‌امیدوار زو گردید. اینک بایک عالم تحر وبک دنیا تاثر بطرف اروپا رهسپار و‌امیدوارم در یک فضای آزادی بخدمات ملی خود موفقیت حاصل نمایم و نیز از اینکه بواسطه کمی وقت از زیارت رفقاء محترم محروم ماندم مناسف و پوزش می‌طلبم فرخی در زیر تودیع، مذکور، مدیر روزنامه طلوع شرحی نوشته که خلاصه آن این است: « ما خیلی تأسف داریم که اشخاص با اراده مانند آقای فرخی ترک این دیار گفته و در صدد مهاجرت بر می‌آیند ولی نظر باینکه در انزلی از حرکتشان ممانعت بعمل آمده و مجدداً بطهران مراجعت کردند‌امیدواریم نگرانی‌ایشان مرتفع شود و مجدداً روزنامه طوفان منتشر گردد. »

زندگی فرخی در سنوات اخیر و پایان عمر او برای شرح این قسمت از زندگی فرخی بهتر بنظر آن رسید که عین شرحی را که آقای حسین مکی در مقدمه دیوان آنمرحوم نوشته نقل نمائیم و به گفتار راجع بروزنامه طوفان و فرخی را خاتمه بدهیم:

« در این گیر و دار تیمور تاش باروپا رفت. (منظور گرفتاری فرخی و محاکمه او است در برلن) و در بران با فرخی ملاقات کرد. و بوی از طرف شاه ساق اطمینان اکید داد که بایران بازگشته و بدون دغدغه بسر برد. بیچاره شاعر قریب خوردو از طرفی هم جات تهی دستی نتوانست در خارجه بسر برد. از طریق ترکیه و بغداد بایران بازگشت و با پای خود بسیاه چال رفت و هم چو تصویری را نمی‌کرد که شیری را که در طفلی از پستان مادر نوشیده با ناخن از پنجه‌اش بیرون خواهند کشید. فرخی تقریبا بال ۱۳۱۱ و یا ۱۳۱۲ خورشیدی بتهران ورود کرد؛ و منزل یکی از دوستان صمیمی خود (آقای توکلی) وارد شد، و چندی در آنجا بسر برد تا آنکه در عمارت فوقانی یکی از گاراژ‌ها واقعه در سه راه‌امین حضور برای خود منزل شخصی انتخاب کرد و از همان تاریخ برحسب دستور تحت نظر مامورین محرمانه شعبه اطلاعات شهربانی قرار گرفت پایان عمر و سر انجام زندگی شاعر.

با وضعیت فوق فرخی بیش از یکسال در تهران بر نرد که بعمارت معروف کلاه فرنگی واقع در دربند شمیران نقل مکان کرد آنجا از وضعیتش دشوار‌تر شد و حبس نظر قرار گرفت و غذای در آنجا برود که چند بیتش بدین مضمون است: اینکه برسی تا یکی در بند در بندیم ما * تا که آزادی بود در بند در بندیم ما خوار اروزار و بیکس و بیخانمان و در بدر * با وجود این همه غم شاد و خرسندیم ما پس از مدتی باتهام آنکه ۳۰۰۰ ریال آقا رضای کاغذ فروش مدیون است و علیه وی اجرائیه صادر شددر حقیقت اصل قضیه بدین شرح بوده است که فرخی مراسله‌ای بطرز بخشنامه به تمام دوستان صمیمی خود می‌نگارد که چون فعلا بیکار و من دست می‌باشم هر یک در حدود استطاعت مبلغی بعنوان قرض بمن وام دهید تا در موقع مقتضیا بپردازم. این موضوع طرف توجه رئیس شهربانی وقت (سرلشگر آیرم) واقع شد و فرخی را شخصا ملاقات کرده بوی چنین گفت که از دوستان وام گرفتن صورت خوشی ندارد من شخصا ماهیانه از دارائی خود مبلغ ۵۰۰ ریال بتو کمک خواهم کرد ولی فرخی بکار زیر بار نرفت سپس بوی پیشنهاد شد که در تشکیلات شهربانی شغلی بیدید این مرد بز راک برای شغل هم حاضر نشد تا آنجا که اطرافیان پست نظریات فرخی را در مقابل شاه سابق معلل فرض وانمود کردند و موجبات زندان و بدبختی و مرک وی را فراهم ساختند ناگفته نماند که در همین موقع فرخی بوسیله و نامه از نخست وزیر وقت درخواست کرد که یکی از دهات خالصه را روی اجازه بدهند تا در گوشه بفراغت بال زراعت کند مغرضین، وضوع را گوش د شاه سابق نکردند. فرخی چون اندوخته نداشت برایش اجرا صادر کردند. در این موقع چند از دوستانش خواستند قرض او را بدهند قبول نکرد و مدت‌ها در زندان ثبت اسناد بسر برد.

سخنانی بدون پروا و درشت بزبان میراند که در حقیقت همین امر و علل دیگری موجبات زندانی ابدی و برا زندان شهربانی تهران و قصر فراهم ساخت. تا اینکه یکروز بزندان‌بان خود می‌گوید که (من در فروردین ۱۳۱۶ خواهم رفت) زندانیان بتصور اینکه فرخی خیال فرار دارد در اطراف وی مراقبت را شدید می‌نماید ما بالنتیجه در شب ۱۴ فروردین ۱۳۱۶ بقصد انتحار مقداری تریاک می‌خورد و قصیده بدیوار بخط خود می‌نویسد: می‌روم در مجلس روحانیون آخرت * وندر آنجا بی‌کتک طرح قوانین می‌کنم.

پاسی از شب گذشته زندانیان از وضع تنفس فرخی آگهی پیدا نموده که تریاک خورده است و چیزی نگذشته است که پزشک قانونی و دادستان و یکنفر دیگر بیالیزوی حاضر می‌شوند و بهر نحوی بود ویرا از خطر مرگ نجات دادنده رخی در زندان شهربانی.

در این موقع پرونده‌ای سیاسی بنام اسائه ادب سقام سلطنت برایش تهیه کردند و او را بزندان شهربانی (توقیفگاه متوقف کریدور شماره یک اتاق شماره یک و بعدا باتاق شماره ۲۸ می‌برند) در محاکمه بدوا به ۲۷ ماه و بعد بسی ماه حبس محکو متن میکنند. فرخی در تمام محاکمات سکوت اختیار می‌کرد و در آنر هر جلسه محاکمه فقط این جمله را می‌گفت: قضاوت نهائی با ملت است و حکم محکمه را رؤیت و امضا نکرد فرخی مدتی در زندان شهربانی تهران بسر برد تا اینکه یکروز در اتاق خود بصدای بلند بطوریکه زندانیان او را نمی‌دیدند ولی صدای او را بخوبی تشخیص می‌دادند شروع به معرفی خود و صحبت کرد. در این اثنا عده‌ای بسر او ریخته و باکتک و لگد کشان کشان او را بزندان قصر بردند و در کریدور شماره ۴ با طاق مرطوب ۲۳ زندانی نمودند زندگانی فرحی در زندان قصر فوق‌العاده مرموز وجان خراش است بعد از زندان قصر بزندان موقت تهران انتقالش دادند و در محبس انفرادی جایش می‌دهند و لباس و حمام و سلمانی و خوراک صحیح و سیگار را برای وی حرام می‌نماید که شاید بدین کیفیت هلاک شود.

با وجود اینهمه نتوانسته بدین وسیله هلاکش کنند تا یکروز در غذایش سم ریختند ولی فرخی استنباط کرد و از خوردن آن امتناع کرد باز دست از سر او بر نداشتند و او را بیمارستان بردند و در آنجا بطور اسرار‌آمیزی که تا کنون حقیقت و کیفیت آن تا اندازه‌ای بر نگارنده معلوم نشده بزندگی شاعر خاتمه دادند (گویا خرداد ۱۳۱۸) ولی رئیس زندان وقت (یاور نیرومند) بوسیله نامه شماره ۷۲۳۳ مورخه ۱۸٫۸٫۹ باداره آگاهی تاریخ مرک وعلت آنرا چنین اطلاع داده است محمد فرخی فرزند ابراهیم در تاریخ ۱۸٫۷٫۲۵ بمرض مالاریا و نفربت فوت کرده است ) از طرفی هم شنیده می‌شود که پزشک مجاز احمدی بوسیله آمپول هوا با کمک عده‌ای و برا بقتل رسانیده است ولی تصور نمی‌کند این موضوع حقیقت داشته باشد آنقدر می‌تن است که و برا مسموم کرده باشند بچه کیفیت معلوم نیست.

حسن آقای علوی - از همکاران در حوم فرخی در نشر روزنامه طوفان که مدتی سمت مدیر داخلی روزنامه را داشته آقا حسن آقای علوی است. نامبرده تا سال ۱۳۰۷ شمی در قید حیات بوده و در سال مذکور در قزوین در موقع انجام ماموریت مدله وفات نموده است. فرخی پیاس خدمات آن رحوم مجلس تذکر با شکوهی در اداره روزنامه طوفان مشقد نموده و جمع زیادی در مجلس مذکور شرکت نمودند.

قرائت خانه طوفان - مرحوم فرخی علاوه بر اداره روزنامه طوفان قرائت خانه و کتابخانه‌ای نیز تأسیس و دار کرده بود که همه روزه از چهار قبل از ظهر تا ظهر و از چهار بعد از ظهر تا ساعت ۸ برای استفاد عموم دائر بوده است. محل قرائتهانه و کتابخانه مجاور اداره روز نامه بوده است.

(۷۸۲) طوفان هفتگی

یکی از جراید بسیار مفید و پر مغز زبان فارسی طوفان هفتگی است. بسقیده نگارنده همان مقام و موقعیتی را که طوفان یومیه از احاظ اشتمال بر مقالات سیاسی و اجتماعی دار است، طوفان هفتگی می‌نه از جرت اشتمال بر مقالات تاریخی، ادبی و اشعار نغز دارد.

طوفان هفتگی بصاحب امتیازی و مدیری (فرخی) و در سال اول با مساعدت (سید فخر الدین شادمان) در طهران تأسیس و در سال ۱۳۰۶ شمسی منتشر شده است. اولین شماره طوفان هفتگی که بدون مساعدت آقای شادمان و مستقلا بنام فرخی انتشار یافته شماره مورخ ۱۳ شهریور ماه ۱۳۰۷ شمسی مطابق ۱۹ شهر ربیع الاول ۱۳۴۷ قمریی. طوفان هفتگی در اسفند ماه ۱۳۰۶ شمسی مطابق شعبان ۱۳۴۶ قمری تأسیس و شماره اول آن در ماه مذکور منتشر شده است طرز انتشار آن هفتگی بوده و همه هفته روز‌های سه شنبه طبع و توزیع گردیده است. محل اداره آن: طهران. خیابان علاءالدوله و عنوان تلگرافی. طوفان است. بهای سالیانه طوفان ۱۰۰ قرآن شش ماهه ۵۵ قرآن ه در ولایات خارجه اجرت پست اضافه می‌شود. تکشماره ۸ شاهی طوفان هفتگی نامه ادبی و اجتماعی معرفی شده مندرجات آن فلم نویسندگان و شعرای مبرز آنزمان تهیه و تدین گردیده است. از کسانیکه مقالات واشعار زیاد از او چاپ شده آقای ملک الشعرای بهار است. از مقالات مهم‌ایشان یکی مقاله (شعر پهلویست) در شماره دوم. و در همین شماره (چکامه) در زیر تمثال استاد بزرگوار فردوسی طوسی از آقای ملک الشعرای بهار درج است. این چکامه بمطلع زیر شروع می‌گردد:

سخن بزرک شود چون در ست باشد و راست

کس از بزرگ شد از گفته بزرگ رواست
 

و ختام آن شعر این است:

ز پخته کاری اغیار و خام طبعی قوم

چنان بسوحت دماغم دود از آن بر خاست
 

چکامه مذکور را آقای ملک الشعرای بهار در سال (۱۳۰۰ شمسی) سروده‌اند

دیگر از مقالات فاضلانه آقای بهار سلسله مقالاتی است که در چند شماره طوفان هفتگی تحت عنوان ( نقاشی و تذهیب در ایران ( چاپ شده و در یکی از همین شماره‌ها یعنی شماره ۱۱ است که این قصیده آقای بهار طبع گردیده است.

ز تقوی عمر ضایع شد خوشا مستی و خودکامی

دل از شهرت بتنک آمد، زهی رندی و گمنامی
 

بآزادی و گمنامی و خودکامی برم حسرت

که فردوسی است آزادی و گمنامی و خود گامی.
 

ز عمر نوح کاند و محنت طوفان بیابان شد

بکیش من مبارک‌تر بود یک لحظه واژه ناخوانا
 

از آثار نغز آقای ملک الشعرای بهار (چکامه‌ایست در وصف در که) که باین شعر شروع می‌شود: چون اوج گرفت مهر از سرطان بگشاد نیوز چون شیر دهان. از دانشمندانیکه آثار او در طوفان هفتگی زیاد دیده می‌شود مرحوم عبدالحسین هژیر است که در اغلب شماره‌ها تحت عنوان (از هر چمن کلی) داستان و یا قسمتی از آثار نویسند گان خارجی را ترجمه کرده است.

از فضلاتی که باز مقالاتشان در طوفان هفتگی زیاد است یکی (آقای میرزا اسماعیل خان یکانی) است که اغلب بجای سرمقاله گذاشته شده و منجمله از مقالات ایشان مقاله (آیا کدامیک از صنایع مستظرفه مؤثر‌تر است) و نیز مقالات (تاریخ صنعت که در چند شماره مسلسل چاپ شده.

مرحوم کسروی و سید عبدالرحیم خلخالی و مهدی بهرامی نیز از نویسندگان طوفان هفتگی بشمارند. نویسنده اخیر مقالات مسلسلی تحت عنوان (خرابه‌های شهر ری) درباره تاریخ جغرافیائی این شهر نوشته است.

آقای عمیدی از نویسندگانی است که مقالات اجتماعی در روزنامه زیاد تو شنسه است و منجمله از مقالات‌ایشان مقالات مسلسلی است تحت عنوان (کلید علوم اجتماعی - چگونه باید در اعمال اجتماعی مطالعه کرد)

آقای طاهر‌زاده بهزاد نیز مقالاتی تحت عنوان (معماری در مملکت) نوشته است آقای رسام ارژنگی نیز مقالاتی بعنوان (صنایع مستظرفه در ایران) دارد.

مخصوصاً مقالات‌ایشان راجع بصحافی و جلد‌سازی در ایران قابل توجه است ابوالقاسم صحاب نیز چندمة اله راجع به (ایوان کسری) نوشته است، علی جواهر الکلام وع خسرو پور نیز کم و بیش مقالاتی در طوفان هفتگی دارند.

بغیر از اشعار آقای ملک الشعرای بهار و سرمد، و فرخی و ادیب الممالک، از شعرای گذشته نیز مانند نشاط مرحوم شیح الرئیس قاجار هدایت طبرستانی‌ها تفت، فروغی بسطامی؛ وحشی بافقی آذربیگدلی و امثال این‌ها، اشعاری چاپ شده است. اگنر بخواهیم فهرست تمام مقالات و اشعار طوفان را نقل کنیم کتاب طولانی می‌شود بهتر آنست برای استفاده از مقالات ادبی، تاریخی، اجتماعی روزنامه باصل شماره‌های آن مراجعه شود. رو به رفته طوفان هفتگی از حیث مطلب و چاپ و کاغذ از مهترین روزنامه‌های هفتگی است که تاکنون در ایران منتشر شده و شاید از لحاظ تنوع مقالات بهتر از نو بهار باشد.

گاهی اخبار مجلس و اخبار کشور بمندرجات طوفان هفتگی افزوده می‌گردد و در این قسمت مطالب با کمال اختصار نوشته شده است. صفحه هشتم که صفحه آخر رورنامه میباشد. معمولاً اختصاص بدرج اعلانات دارد.

آخرین شماره که نگارنده از طوفان هفتگی در دست دارد شماره ۲۳ سال دوم که شماره مسلسل ۱۳۳ و مورخ بتاریخ سه شنبه ۲۳ بهمن ماه ۱۳۰۷ است. سر مقاله این شماره بعنوان (مقاله بی‌اساس) و بقلم (سید فخر الدین شادمان) است. قطع وسبک روزنامه مانند شماره‌های سابق است.

(۷۸۳) طهران

روزنامه طهران بمدیری و صاحب امتیازی (حاجی میرزا حسن تبریزی ملقب رشدیه) در طهران تأسیس و در سال ۱۳۲۶ قمری منتشر شده است. شماره اول روزنامه طهران در تاریخ ۷ ربیع الاول سال مذکور انتشار یافته و طرز انتشار آن یکروز در میان بوده است. هر شماره آن در چهار صفحه بقطع ۶ و سه چهارم در یازده و سه چهارم اینچ است. وجه اشتراک سالیانه روزنامه در طهران ۱۲ قران، در سا شهر‌های ایران ۱۷ قران. در خارج ایران چهار منات. برون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی (ص ۱۱۷) می‌نویسد من شماره دوم و چهارم روزنامه را در دست دارم.

حاج میرزا حسن رشدیه - مدیر ومؤسس روزنامه طهران حاج میرزا حسن تبریزی ملقب برشدیه معروف است که در حق او نوشته‌اند: (نخستین وجود یکه مکتب گشود * بایران زمین شخص رشدیه بود) در شماره ۱۰ سال چهاردهم مجله آموزش و پرورش مورخ دیماه ۱۳۲۳ شمسی بمناسبت فوت رشد‌یه عکس آنمرحوم را در لباس عنامه روی جلد مجله طبع نموده و شرح احوال او را تحت عنوان (رشدیه پیر معارف) ذکر کرده است. زیلا این شرح بعینه نقل می‌شود:

« حاج میرزا حسن رشدیه در ۱۲۶۷ هجری در تبریز متولد شده در آغاز جرانی برای فرا گرفتن روش تعلیم ببیروت مسافرت کرده و پس از سه سال با موفقیت بایروان بازگشته و در آنجا مطابق اصول تعلیم جدید دستانی بنام (رشدیه) تأسیس نموده است. بعد از چندی که بایران آمده در تبریز چند بار بتأسیس دبستان اقدام کرده ولی هر بار با مخالفت گروهی رو برو و دستانش منحل شده است وقتیکه محل یکی از دبستان‌های او در مسجد مخروبه‌ای (مسجد شیخ الاسلام) بوده اتفاقاً روزی ولیعهد زمان (مرحوم مظفرالدین شاه) در مراجعت از شکار بحزم خواندن نماز بدان مسجد می‌ رود و اوای دلنواز کودکان فرشته مانند که بدرس خواندن مشغول بوه‌اند توجهش را جاب می‌کند؛ کودکانرا مینوازد و رشدیه را مورد لطف قرار می‌دهد.

زمانیکه مظفرالدین شاه در طهران بیادشاهی می‌نشیند رشدیه نیز بمرکز می‌آید و با حمایت شاه مدرسه (رشدیه) را در ۱۳۱۵ هجری تأسیس می‌کند. در این عصر که آغاز ظهور مشروطیت است طبیعی است که شخصی مانند رشد به نمی‌تواند آرام بنشیند. با آزادیخواهان همفکری و همکاری می‌کند با مستبدین پنجه در پنجه افکند. روزنامه می‌نویسد. بکلات: عید می‌شود رنج‌ها می‌برد اما هیچگاه رشته کار اساسی خود را که تعلیم و تربیت است از دست نمی‌دهد. استقرار مشروطیت و آرامشی که بعد از آن سال‌های پر آشوب در کشور پدید آمد برشدیه مجال داد که بخدمت وزارت معارف در آید و با تمام همت بتعلیم و تألیف کتاب‌های دبستانی بپردازد تألیفات رشدیه به ۲۷ جلد می‌رسد که از آنجمله است: بدایه التعلیم؛ کفایه التعلیم نهایه التعلیم و دیگر کتابی است موسوم بصد درس که بیشتر مردمان تحصیل کرد. این عصر در مدارس ابتدائی خوانده‌اند و شاید نخستین درس آنرا بخاطر داشته باشند از سال ۱۳۰۵ شمسی رشدیه در قم اقامت گزید و دوران پیری را در آنجا گذراند و تا آخرین روز همر از دبستان پای نکشید و از کار تعلیم و تربیت نوباوگان دست بر نداشت. وفات او در دیماه ۱۳۲۳ شمسی در ۹۷ سالگی اتفاق افتاد رحمت الله علیه. »

پس از شرح مذکور، شرح حال مرحوم رشدیه بقلم خودش بضمیمه گراور نامه ای که آنمرحوم بمدیر مجله نوشته چاپ شده است. برای اطلاع از آن با صل مجله آموزش و پرورش مراجعه شود. در شماره اول سال هفتم چهره نما منطبعه مصر مورخ اول محرم ۱۳۲۸ قمری در زیر عکسیکه از مرحوم رشدیه چاپ کرده می‌نویسد: «اولین مؤسس مدارس جدیده ایران یگانه عالم وطن خواه غیور حاج میرزا محمد حسن رشد به تبریزی. » پس از آن شرحی بدین قرار نوشته است: « اواخر صدارت‌امین السلطان رشدیه در طهران در صدد تعمیم معارف و مدارس بر آمد و خود را بآتش استبداد‌امین السلطان میوزانید وبمناسبت ارادت آشکارانه با مین الدوله بیشتر زحمت می‌دید پس از عزل‌امین السلطان و صدارت عین الدوله درصدد افتتاح مدرسه شبانه روزی بجهت ایتام بو. عین الدوله بجرم مشروطه طلبی گرفتار و بکلاتش فرستادند. (شرح گرفتاری و تبعید مرحوم رشدیه بکلات باتفاق مجد الاسلام در ذیل روزنامه ندای وطن ذکر خواهد شد خوانندگان گرام آنجا مراجعه فرمایند. مؤلف) پس از عزل هین الدوله و صدارت مشیر الدوله از حکومت خراسان ویرا خواستند و با احترام بمشهد آمدند باز در فکر مدرسه بودند و تلگرافات مفصل کردند اولیای امور موافقت نکردند بروسیه در تمرخان شوره خدمت استاد کل جناب طالب بوف رفتند و مدتی آنجا بودند پس از ماه و مضان ۱۳۲۴ طهران رفتند و در ربیع ۱۳۲۵ که گمنام بسیاحت ایران رفته بودم (منظور مدیر چهره نماست که این شرح را نوشته است. مؤلف ( در طهران مکرر خدمتشان رسیدم. لازم است یاد‌آور شویم که در شماره اول سال پنجم چهره نما؛ در فهرست جراید منتشر در ایران. علاوه بر روزنامه طهران که بمدیری رشدیه ضبط کرده روز نامه دیگری نیز بنام (مکتب) با نمر حوم نسبت داده و نوشته است که بمدیری و شد به منتشر شده است.

(۷۸۴) طهران مصور

مجله طهران مصور صاحب امتیازی «ع. نعمت» در طهران تأسیس و در سال ۱۳۰۸ شمسی منتشر شده است. طهران مصور معمولاً در ۱۶ صفحه بقطع وزیری بزرگ، هفته یکبار؛ روز‌های شنبه طبع و شماره دوم سال اول آن در تاریخ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۰۸ شمسی منتشر شده است. محل اداره مجله: طهران لاله‌زار، کوچه حاجی باقر صراف. قیمت اشتراک آن. داخله سالیانه ۲۵ قران شش ماهه ۱۳ قرآن و خارجه ۳ دولار و ۲ دولار. تکشماره دهشاهی. قیمت اعلانات بخیر از صفحه اول سطری سه قران است.

شعار مجله که روی جلد آن چاپ شده تصویر خرابه‌های طاق کسری و در بالای آن اسم روزنامه (طهران مصور) و در طرف راست کلمه «تأسیس» و در طرف چپ سال تأسیس «۱۳۰۸» طبع گردیده مندرجات مجله عبارت است از مقالات مختلف اجتماعی و تاریخی و فکاهی و اخبار داخله و پاورقی مجله زمان (اسرار لاله‌زار) است. در شماره دوم سال اول مقاله بقلم آقای سعید نفیسی و نیز مقاله بقلم حبیب الله صحیحی بعنوان (هفته نسوان) درج است. مجله طهران مصور از حیث طبع و کاغذ زیبا و مرغوب نیست ولی از حیث مندرجات مجله مفید و سودمندیست. طهران مصور بوضع مذکور مدتی منتشر می‌شده و بعداً تعطیل گردیده و مجدداً پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ بمدیری مرحوم ( احمد - دهقان ( بوضع مطلوبی منتشر شده است. از دوره جدید طهران مصور: در ذیل کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران بتفصیل گفتگو خواهیم کرد در اینجا همین قدر یاد‌آور می‌شویم که طهران مصور هنگامیکه بمدیری احمد دهقان منتشر می‌شد یکی از بهترین مجلات هفتگی طهران بود و از لحاظ مبارزه‌های شدیدی که مدیر آن با توده‌ای‌ها می‌کرد آنرا در صف اول روزنامه‌های مبارز قرار داده بود. مقالات و داستان‌های تاریخی و اخبار زره بینی طهران مصور قابل استفاده برای عموم بود بقسمیکه تیراژ مجله بچند هزار می‌رسید. این وضع تا موقعیکه احمد دهقان بقتل رسید ادامه داشت و پس از آن هم بمدیری مهندس والا که قبلاً بمدیریت داخلی مجله را داشت باز منتشر می‌شد و تا حین تحریر این قسمت هنوز طهران مصور منتشر می‌گردد.

(حرف الظاء)

(۷۸۴) ظریف

روزنامه نگاهی و مصور ظریف در شیراز بمدیری آقای ( حاج میرزا احمد کاشف) تأسیس و در سال ۱۳۰۴ شمسی منتشر شده است شورایعالی فرهنک امتیاز ظریف را بمدبری «حاج میرزا احمد کاشف شیرازی) در تاریخ ۱۴ دیماه ۱۳۰۴ تصویب نموده و بنابراین انتشار روزنامه در اواخر سال مذکور بوده است شماره ۵۴ سال پنجم روزنامه در چ‌ها رصفحه بقطع بزرک در مطبعه سنگی «سعادت» طبع و در تاریخ نهم آذر ماه ۱۳۰۹ شمسی مطابق ۳۰ جمادی الثانی ۱۳۴۹ قمری انتشار یافته. در شماره‌های نمونه اسمی از طرز انتشار روزنامه نیست و معلوم می‌شود ظریف غیر مرتب منتشر ولی در هر شماره نمره مسلسل روزنامه چاپ شده است نمره مسلسل شماره ۵۴ سال پنجم ۲۷۱ است و از این رو معلوم می‌گردد که روزنامه در طول مدت پنج سال بیش از ۲۷۱ شماره منتشر نشده است و حکایت از مرتب نبودن انتشار روزنامه می‌نماید.

محل اداره: شیراز، خیابان زند. عمارت موقانی گاراژ سربی. قیمت اشتراک روزنامه بدین قرار است: داخل ۳۵ قران. خارجه ۴۰ قران. به علمین ومحصلین و کسبه بی‌بضاعت یگتومان تخفیف داده می‌شود. تکشماره شش شاهی. سر لوحه روز نامه تصویر مرد قط و رویزرگیست که روی صندلی نشسته و صفحه‌ای که روی آن «ظریف» نوشته در دست دارد ظریف در ابتدای تأسیس روزنامه بذله سرا و کمیک بوده و از این جهت در فارس خیلی خواننده داشته است. روزنامه حریف چاپ شیر از در شماره اول سال اول خود مورخ ۱۳ تیر ماه ۱۳۰۶ در سر مقاله خود تحت عنوان « یکی بود و یکی نبود» راجع بظریف اینطور می‌نویسد: « ظریفی بود که با چهره خندان و لبان متبسم و شادان وقیافه محبوب و شوخ و بخصوص با آن دماغ قلمی قشنگ برای تنبه خاکنین و راهنمای مردمان گمراه و بیسواد تازیانه ظریف و لطیفی را بدست گرفته یکسال و نیم قبل قدم بمیدان گذاشت و بلباس شوخی و مزاح و لطیفه کولی برای خدمت گذاری مردم بازاری وارد صحنه شد. گفت آنچه گفت و کرد آنچه کرد. حقیقتاً خوب گفت و خوب گرد.... خدماتیکه ظریف بساکنین دور دست و بدبخت قصبجات ودهات فارس نموده هیچ عاملی از اوایل مشروطیت تا بحال ننموده است در این صورت کیست که بتواند این حقایق را تصدیق ننموده و بخوبی و مفید بودن این جریده مهم فارسی اذعان نکند. کیست که منکر نور آفتاب بشود ۰۰۰ روزنامه ظریف با وصف مذکور پس از مدتی تبدیل بیک روزنامه خشک خبری شده و منجمله مندرجات شماره ۹ آذر ماه ۱۳۰۹ شمسی آن عبارت است از یک سر مقاله بعنوان «نمایش کودکستان» یک غزل از آثار انجمن ادبی فارس تأسیس کلاس اکابر زنانه در محلات، قانون ممیزی، مقاله اصلاحات صحی وبلدی «ترجمه» و چند اعلان. و باینجا جلد سوم کتاب تاریخ جراید و مجلات ایران خانمه پیدا کرده و‌امید است عن قریب جلد چهارم که آخرین جلد کتاب اس در دسترس علاقه‌مندان قرار بگیرد.

پایان جلد سوم

انتشارات کمال اصفهان - خیابان خاقانی تلفن ۴۲۶۰۷

تاریخ جرائد و مطبوعات ایران (جلد سوم)

تألیف محمد ـ صدر هاشمی

چاپ اول: ۱۳۲۹

چاپ دوم: ۱۳۶۴

تیراژ: چهار هزار جلد

لیتوگرافی: پیچاز

چاپ: رنگارنگ

همه حقوق محفوظ است.


این اثر در ایران، کشوری که برای اولین بار در آنجا منتشر شده است، در مالکیت عمومی قرار دارد. همچنین در ایالات متحده هم طبق بخشنامه 38a دفتر حق تکثیر ایالات متحده در مالکیت عمومی قرار دارد.
در مورد اشخاص حقیقی این بدین معنا است که مؤلف این اثر قبل از ۳۱ مرداد ۱۳۵۹ درگذشته یا اینکه از تاریخ مرگش بیش از ۵۰ سال گذشته است. در مورد اشخاص حقوقی نیز نشان دهنده این است از تاریخ اولین انتشار اثر بیش از ۳۰ سال گذشته است.


  1. از قبرستان‌های کهنه و قدیمی اصفهان و امروز بجای آن بیمارستانی بنا شده است.
  2. آرچی سنک مدوریست که با آن گندم خورد می‌کنند و سنگ آرچی در یکی از امامزاده‌های اصفهان معجزه کرده بوده است.
  3. آب بخشان وصیت فاطمه (سیدی یا ستی فاطمه) و چملان یا جمیلان نام سه محله از محلات اصفهان است.
  4. مجله‌ای که در اینجا اشاره نموده مجله پلیس است که در جلد دوم کتاب در حرف پ تفصیل از آن گفتگو کرده‌ایم. خوانندگان گرام می‌توانند بدا نجا مراجعه فرمایند.
  5. نامبرده از کسانیست که با تفاق تقی‌زاده و دهخدا و مرحوم تربیت و حسین آقا از ایران تبعید شده و بیاریس رفته و پس از چندی آقایان تقی‌زاده و معاضد السلطنه واژه ناخوانا لندن رفتند.
  6. این قسمت را مرحوم قزوینی در یکی دو شماره بعد مجله تکذیب نموده‌اند.
  7. شماره هائیکه تا سال سوم در موقع توقیف طوفان بعوض آن منتشر شده نایاب فقط مرتب آن ضمیمه سه سال طوفان در یک جلد می‌باشد که مرحوم فرخی برای خود مرتب و جلد کرده است و آنرا بآقای حائری‌زاده یزدی ریاست اداره سرپرستی بعنوان یاد بود سپرده است. ح. مکی
  8. در این سرمقاله فرخی آمادگی خود را برای محاکمه با سردار سیه که تقاضای محاکمه او را از مجلس شورایملی نموده، اعلام داشته و از فتح این باب اظهار خورسندی میکند. در پایان سرمقاله نوشته اینك ما و مجلس محاكمه.