پرش به محتوا

تاریخ ایران باستان/قسمت دوم - مشرق قدیم/مورّخین و نویسندگان ارمنستان

از ویکی‌نبشته

مدخل

مورخین و نویسندگان ارمنستان

از نویسندگان ارمنی و غیر ارمنی، که راجع بتاریخ ارمنستان کتابهائی نوشته‌اند نیز میتوان اطلاعاتی راجع به ایران قدیم بدست آورد. اگر این اطلاعات راجع به دوره‌های قبل از اشکانیان و ساسانیان، از آنجا که غالباً داستانی است، مورد اعتماد نباشد، شکی نیست که گفته‌های نویسندگان مزبور راجع به دوره‌های بعد یعنی، اشکانی و ساسانی بیشتر در زمینه تاریخ است و از وقایع ارمنستان، که غالباً با تاریخ ایران مربوط است، اطلاعات گران‌بهائی بدست می‌آید. چون این نظر در جای خود روشن خواهد بود، عجالة بذکر بعض نویسندگان ارمنستان و کتابهائی که نوشته‌اند اکتفا کرده می‌گذریم.

مارْآپاس کاتی‌نا[۱]

این شخص که تاریخ ارمنستان قدیم را نوشته اصلاً از اهالی سوریه بود. دربارهٔ او موسی خورن، مورّخ ارمنی، چنین گوید (کتاب ۱ فصل ۸): وال ارشک، پس از اینکه تشکیلات ارمنستان را باتمام رسانید، خواست بداند که کی‌ها قبل از او در این مملکت سلطنت کرده‌اند و از حیث صفات شخصی چگونه پادشاهانی بوده‌اند. بر اثر این فکر شخصی را یافت از اهل سوریه که نامش (مارآپاس کاتی‌نا) بود و از ادبیات یونانی و کلدانی اطلاعاتی زیاد داشت.

بعد نامه‌ای به برادر بزرگتر خود، ارشک بزرگ، بدین مضمون نوشت (تصوّر می‌کنند که این اشک مهرداد اوّل اشکانی بوده):[۲] «به ارشک پادشاه تاج‌دار زمین و دریا، شاهی که صورتش مانند صورت خدایان است، طالع و اقبالش فوق طالع و اقبال سایر پادشاهان و فکرش بقدری وسیع است، که چون آسمان بر زمین استیلا یافته. وال ارشک، برادر کوچکتر و رفیق جنگهایت، که بفضل تو پادشاه ارمنستان است، به تو درود می‌فرستد و بهره‌مندی تو را الی‌الابد خواهان است. فرمان تو را، راجع به اینکه من عقل را با شجاعت توأم کنم، هیچ‌گاه فراموش نکرده‌ام. به‌قدری که قوّه و مهارت من اجازه می‌داده به هر کار مراقب بوده‌ام. اکنون که این سلطنت از توجهات تو مستقر گشته، به فکرم آمد معلوم کنم که چه پادشاهانی در ارمنستان سلطنت کرده‌اند و تأسیس ولایات از کجا است. چون در اینجا دستور یا آدابی، که معلوم و مقرّر باشد، نیست و کسی نمی‌داند که کی اوّل شخص مملکت و کی آخرین کس آنست، چیزی بترتیب درنیامده و هر چیز درهم و برهم و بحال توحش است، بنابراین از اعلیحضرت تمنی دارم بفرماید که دفاتر شاهی را، برای کسی که بحضور آن اعلیحضرت با نام خواهد رسید، باز کنند. پس از اینکه او چیزهائی را، که مطمح نظر برادر و پسر تو است بیابد، اسناد صحیحه را نزد وی خواهد آورد. رضایت خاطر ما از اینکه مقصود ما انجام یافته، البته باعث خوشنودی تو نیز خواهد بود. درود بر تو ای آنکه در میان موجودات جاویدان جا داری!»

ارشک بزرگ، پس از خواندن نامه، بی‌درنگ فرمود که درهای دفاتر نینوا را باز کنند و خوشنود گشت که چنین فکری در برادرش پیدا شده. مارآپاس‌کاتی‌نا در نوشته‌ها دقت کرده سندی بزبان یونانی یافت که بر آن نوشته بودند: این کتاب بامر اسکندر مقدونی از زبان کلدانی به یونانی ترجمه شده و راجع به نیاکان اوّلی ما است. از این کتاب ماراپاس - کاتی‌نا فقط آنچه را که راجع بتاریخ صحیح ملت ما بود (یعنی ملت ارمنی) استخراج کرده نزد وال ارشک پادشاه ارمنستان در (مدزپین)[۳] آورد، و آن بزبان یونانی و سریانی نوشته شده بود. وال ارشک صبیح، تیرانداز ماهر، پادشاه نطاق و زیرک این کتاب را نفیس‌ترین شیء خزانهٔ خود می‌دانست، چنانکه آن را برای اطمینان از محفوظ ماندنش در قصر خود جا داد و امر کرد قسمتی را از آن بر سنگ بکنند.

چون ما از صحت و ترتیب وقایع (یعنی وقایع مذکوره در این کتاب) مطمئن هستیم برای رضایت اشخاص کنجکاو مندرجات کتاب را تکرار می‌کنیم. بعد موسی‌خورن شروع بذکر مندرجات نوشته‌های ماراپاس کاتینا می‌کند.[۴] راجع بنینوا، که ذکری از آن شده، باید تذکر دهیم که در این زمان وجود نداشت، شاید در زمان اسکندر مقدونی کتابهائی در محل نینوای قدیم جمع کرده‌اند و این کتابخانه در قرون بعد بتصرّف اشکانیان درآمده.

بارْدِسَنْ[۵]

درادس (اورفا) واقع در بین النهرین تولد یافت و اصلاً شامی بود. او را پارتی و کلدانی نیز می‌گفتند. این شخص، که در سلک روحانیین مسیحی بود، در اواخر عمر دارای معتقدات عرفانی[۶] گردید.

چون معلومات زیاد در علوم شرقی و غربی (کلدانی، یونانی) داشت و زبان سریانی و یونانی را خوب می‌دانست، کتب زیاد نوشت، که از جمله قطعه‌ای از تاریخ ارمنستان است و موسی‌خورن مندرجات آن را در کتاب خود ذکر کرده. زمان زندگانی این نویسنده در نیمهٔ دوّم میلادی بوده، زیرا در تاریخ ادس تولد او را به سال ۱۵۴ م.

مربوط داشته‌اند.

آگاتانْژ[۷]

اسم یونانی او (آگاثاگ‌گلس)[۸] است و تصوّر می‌کنند که اصلاً یونانی و ساکن یکی از نواحی غربی ارمنستان، مجاور روم شرقی، بوده. این مورّخ، که منشی تیرداد (درتاد) دوّم پادشاه ارمنستان بود، تاریخ این مملکت را نوشته و از وقایعی صحبت میکند که از ۲۲۶ تا ۳۳۰ میلادی روی داده. تاریخ او بزبان ارمنی و یونانی نوشته شده و اختلافاتی بین دو نسخه مزبوره دیده می‌شود. بعلاوه چیزهائی در هر دو نسخه بعدها داخل کرده‌اند، زیرا در بعض جاها از کسانی مذاکره میشود که تقریباً ۱۵۰ سال بعد از مورّخ مزبور می‌زیسته‌اند.

بنابراین بعضی تردید دارند که این نوشته‌ها از خود آگاتانژ باشد و گمان می‌کنند که یک شخص مسیحی، در اوایل قرن پنجم، هر دو نسخه را انشاء و تغییراتی در اصل نوشته‌های آگاتانژ داده. به هرحال نوشته‌های او در میان یونانیها و کلدانیها و مصریها و اعراب معروف بود. سالنامه‌نگاری هم موسوم به (سِبِه‌اُسْ)[۹] در قرن هفتم قطعه‌ای راجع بتاریخ ارمنستان نوشته، که به آگاتانژ نسبت داده. اگرچه نویسندهٔ مزبور در قسمتی از کتاب خود از شخصی صحبت کرده، که ۶۳ سال بعد از تیرداد میزیسته و بنابراین این قسمت نباید از آگاتانژ باشد، با وجود این نوشته‌های مزبور را هم در جزو منابع تاریخ ارمنستان بشمار میآورند، زیرا اطلاعاتی میدهد که موسی‌خورن در آن باب ساکت است.

فوسْتوس بیزانسی[۱۰]

اطلاعات راجع بشخص او کم است، همینقدر معلوم است که از اهل قسطنطنیه بود. خود او نسبش را بخانوادهٔ (ساهارونی)[۱۱] میرساند (از طرف مادر یا پدر؟ - معلوم نیست). سالنامهای او بزبان یونانی نوشته شده و حاکی از وقایع ۳۴۴ تا ۳۹۰ میلادی است. این کتاب در قرن پنجم میلادی بزبان ارمنی ترجمه شده و ارامنه را خوش نیامده، زیرا از انتقادات او وطن‌پرستان تنفر یافته‌اند. با وجود این کتاب مزبور را مهم میدانند. راست است که در نوشته‌های او اشتباهاتی راجع بوقایع و سنوات شده، ولی این نقص در اغلب نویسندگان آن زمان دیده میشود. به هرحال شخصی بوده فاضل و نوشته‌های او یکی از منابع درجه اوّل تاریخ ارمنستان است.

زِنوب گلاگی[۱۲]

اصلاً از بنی‌سام بود و کتابش را بزبان سریانی نوشته، ولی ارامنه او را از نویسندگان ملی خود میدانند. او در ابتدا در گلاگ (سوریّه) میزیست، بعد از آنجا مهاجرت کرده در قیصرّیهٔ کاپادوکیه سکنی گزید. در اینجا با (سن گریگوار) مبلّغ مسیحیت در ارمنستان آشنا شد و با او به ارمنستان رفت. تصوّر میکنند که زنوب تاریخ‌نویس شخص مذکور بوده و وقایع آنزمان را مینوشته. نوشته‌های او معروف به «تاریخ دارون»[۱۳] است و فوتش در ۳۲۳ یا ۳۲۴ دوی داده.

در قرن هفتم میلادی شخصی دیگر موسوم به (مامی‌گونیان)[۱۴] دنبالهٔ سالنامهای زنوب را نوشته و این کتاب هم موسوم به «تاریخ دارون» است (بهمین جهت اسم او را در اینجا ذکر کردیم و حال آنکه از قرن هفتم میلادی است). نوشته‌های او چندان مورد توجه نیست، زیرا دارای اشتباهات زیادی است و دیگر اینکه کاتبین قرون بعد چیزهائی در کتاب او داخل کرده‌اند.

موسی‌خورِن

در نیمهٔ دوّم قرن چهارم میلادی تولد شده (در باب زمان حیات او چنانکه بالاتر گفته شد اختلاف است). او از شاگردان مِسروپ[۱۵]، که خطّ ارمنی را اختراع کرد، بشمار می‌رود. مورّخ مذکور تحصیلات زیاد کرده بود و بدفاتر مشرق‌زمین و کتابخانهای یونان، سوریه و مصر دسترسی داشت. چون زبان سریانی و یونانی را خوب میدانست، کتابهای زیاد ترجمه کرد، از جمله «زندگانی اسکندر» است که به کالیستن دروغی نسبت میدهند. بعد مسافرتی بمصر و آتن و روم کرد و اسنادی بدست آورد، که برای نوشتن تاریخ ارمنستان بکار برد. در این نوشته‌ها او اقتباسات زیاد از ادبیات یونان کرده و معلوم میشود که قسمتهائی از ادبیات مزبوره گم شده، زیرا موسی‌خورِن اسم اشخاصی را از یونانیها میبرد، که اکنون برای ما مجهول‌اند و بنابراین قطعاتی از نوشته‌های مورّخین و نویسندگان یونانی در کتاب موسی‌خورِن تا زمان ما محفوظ مانده. کتابیکه او در جغرافیا نوشته، خلاصه‌ای است از خلاصهٔ (پاپ پوس اسکندرائی)[۱۶] و در مقدمهٔ این کتاب اسامی چند نفر جغرافیادان یونانیرا ذکر کرده.

اِلیزهْ‌وارتابَدْ[۱۷]

او در قرن پنجم میلادی می‌زیست. وارتابد لقبی است که باو داده‌اند و بمعنی فاضل، یا چنانکه امروز گویند دکتر[۱۸] است. مولدش معلوم نیست، همین‌قدر میدانند که در جوانی در جزو سپاهیان وارتان مامی‌گونی بوده، وقایع جنگهای او را یادداشت کرده و بعد در «تاریخ وارتانیان» گنجانده. این جنگ‌ها با ایرانیان میشد، زیرا یزدگرد دوّم می‌خواست ارمنستان بمذهب زرتشتی باقی بماند. معلوم است که نوشته‌های او هم اطلاعاتی راجع بتاریخ اینزمان ایران قدیم می‌دهد.

لازارْ فاربیْ[۱۹]

از یکی از خانواده‌های نجیب ارامنه بود و در قصر (آشوشا)[۲۰] امیر کوکارک[۲۱] و ایبریها (گرجی‌ها) تربیت یافت. بعد در سلک روحانیین داخل شد و تحصیلات زیاد کرده، تاریخ ارمنستان را تا ۴۸۵ میلادی نوشت. بعض وقایع با تاریخ ایران قدیم مربوط است.

کتب پهلوی

از کتبی که بزبان پهلوی نوشته شده است در اینجا ذکری نمیکنیم، زیرا این کتابها راجع به مذهب زرتشت یا ادبیات است و موقع ذکر آنها جائی است، که از مذهب زرتشت یا ادبیات پهلوی صحبت خواهد بود. در این مبحث چنانکه از سرلوحهٔ آن معلوم است از منابع قدیم تاریخ مشرق و ایران باستان سخن میرود.

مؤلفین قرون اولیهٔ اسلامی

در باب مورّخین و نویسندگان قرون اولیهٔ اسلامی مقتضی است تذکر دهیم که نوشته‌های آنها راجع به ایران قدیم از دو نوع خارج نیست: نوع اول فهرست‌های مختصری است از اسامی شاهان ایران و وقایع سلطنت آنان، که از مآخذ غربی، یعنی یونانی و سریانی، اتخاذ شده، بطور ناقص همان چیزهائیرا که مورّخین یونانی نوشته‌اند، با تصحیف اسامی، تکرار کرده و چیزهائی هم از مآخذ شرقی بر آن افزوده‌اند. عدهٔ این نوع کتابها خیلی محدود است. نوع دوّم کتبی است راجع بوقایع عالم، از قبل از ظهور اسلام و بعد از آن و ضمناً مؤلفین این کتب خواسته‌اند بقول خودشان از ملوک مجوس یا عجم، یا فرس و وقایع سلطنت آنها اطلاعاتی داده باشند. عدهٔ این نوع نویسندگان زیاد است، ولی نوشته‌های آنان راجع بایران قدیم، یعنی بدوره‌هائیکه قبل از دورهٔ ساسانی است، کم یا بیش، با اختلافاتی، همان داستانهای ما است و بخوبی دیده میشود که مآخذ آنها خدای‌نامه، یا ترجمه‌های آن بعربی (باسم سیر ملوک الفرس و امثال آن) و یا شاهنامه‌های منثور یا منظوم ما بوده.

این نوع کتابها برای کسی، که بخواهد غور و تتبع در داستانهای ایران قدیم کند، مفید است، ولی در واقع امر این کتب را، باستثنای قسمت‌هائی که اطلاعاتی در باب دورهٔ ساسانی میدهد، نمیتوان جزو منابع تاریخ قدیم ایران بشمار آورد. برای


  1. Mar Apas Catina.
  2. سلطنت او بین ۱۷۰ و ۱۳۸ ق. م بود.
  3. Medzpine.
  4. Mar Apas Catina(eollection des historiens aneiens et modernes de l'Armenie)p.Victor Langlois ۱۸۸۱).
  5. Bardesane.
  6. Gnosticisme.
  7. Agathagglos.
  8. Agathange.
  9. Sebeos.
  10. Faustus de Byzanee.
  11. Saharoni.
  12. Zenob de Glag.
  13. Histoire de Daron (دارون ناحیه‌ای بود از ارمنستان).
  14. Jean Mamigonien.
  15. Mesrope.
  16. Pappus d'Alexandrie.
  17. Elisee Vartabed.
  18. Docteur.
  19. Iazare de Pharbe.
  20. Aschouscha.
  21. Koukark.