تاریخ ایران باستان/قسمت دوم - مشرق قدیم/سرچشمههای قدیم
سرچشمههای قدیم
سرچشمههای قدیم عبارت است از کتب مورّخین عهد قدیم که غالباً یونانی بودند و بعض آنها رومی، مصری، کلدانی، فینیقی، ارمنی، یهودی و غیره. کتابهای اغلب این مورّخین مربوط بتاریخ مشرق و ایران قدیم است، یا اگر هم مضامین آنها خارج از وقایع مشرق قدیم باشد، باز با تاریخ آن در جاهائی مربوط بوده دوره یا زمانی را از تاریخ مزبور روشن میکند. ممکن است گفته شود که چرا ما در این مبحث مشرق قدیم را با ایران قدیم مخلوط کردهایم. جهت این است: اولاً دورهای از تاریخ ایران دورهٔ پارسی مشرق قدیم است. ثانیاً چه قبل و چه بعد از این دوره هم وقایعی از تاریخ مشرق قدیم با تاریخ ایران قدیم ارتباط معنوی دارد و بنابراین نوشتههای مورّخین عهد قدیم، در صورتی هم که راجع بمشرق قدیم باشد، برای روشن کردن قسمتهائی از تاریخ ایران گرانبها است. این نکته اگر در اینجا واضح نباشد در موقع ذکر وقایع کاملاً روشن خواهد بود. از این نظر مورّخینی که بیشتر معروفند بترتیب تاریخ اینها هستند:
هرودوت[۱]
اگر چه او را پدر مورّخین خواندهاند، ولی در واقع امر نخستین مورّخ نبوده، زیرا قبل از او اشخاص دیگر از یونانیها مانند (هکاته)[۲] چیزهائی نوشتهاند که بما نرسیده و ظنّ قوی میرود که هرودوت و مورّخین قرون بعد از این نوشتهها استفاده کردهاند، بیاینکه اسم مؤلف را برده باشند. هرودوت از اهل (هالی کارناس) مستعمرهٔ یونانی در آسیای صغیر بود و، چون این شهر جزو مستملکات ایران بشمار میرفت، مورّخ مذکور از تبعهٔ ایران محسوب میشد. مدّت زندگانی او را از ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق. م دانستهاند. هرودوت سیاحتهای زیاد در ممالک مشرق قدیم کرده و تحقیقات خود را راجع باحوال و تاریخ بعض این ممالک نوشته. نوشتههای او دارای نه کتاب است و از این جهت آن را «تاریخ در نه کتاب نامند». چون هریک از کتابها بنام یکی از موزههای[۳] یونانی شروع شده بعض محققین هرودوت عقیده دارند که تقسیم نوشتههای او به نه کتاب و اسمی که بهر یک از کتابها بنام موزی داده شده در قرون بعد بعمل آمده و تألیفات مورّخ در ابتداء تقسیماتی نداشته، زیرا وقتی که میخواهد خواننده را بمطلبی که گذشته یا خواهد آمد ارجاع کند، غالباً گوید «در حکایت دیگر» یا «حکایتهای دیگر» و امثال آن.[۴] راجع به کیفیت نوشتههای او باید شرح ذیل را در نظر داشت:
در آسیای صغیر مستعمرات یونانی زیاد بود. وقتی که نزدیکی و الفت میان یونان و مشرق قدیم پیدا شد، مشرق آباد و متموّل توجه یونان فقیر را به خود جلب کرد و یونانیهای زیاد بممالک مشرق آمده در بابل، مصر و سوریّه منتشر شدند. بعد از تشکیل دولت هخامنشی بر عدهٔ یونانیها در ممالک مشرق افزود، زیرا، علاوه بر یونانیهائی که برای سیاحت یا کار بمشرق قدیم میآمدند، عدهٔ زیادی از آنها به خدمت مصریها استخدام و از اواسط دورهٔ هخامنشی در قشون ایران هم اجیر میشدند.
یونانیهای سیاح، که زبانهای خارجه را نمیدانستند و با اخلاق و عادات مردمان بومی آشنا نبودند، نمیتوانستند باوضاع و احوال ملل مشرق قدیم جز از نظر یونانی بنگرند. اگر چه، از زمانی که عدهٔ سیاحان خارجه در ممالک مشرق قدیم زیاد شد، اشخاصی از مردم محل پیدا شدند که زبانهای خارجه را میآموختند، تا مترجم یا بلد گردند، ولی اینها غالباً نه اطلاعی از گذشتههای وطن خود داشتند و نه با تمدن یونانی آشنا بودند. اطلاعی از گذشتههای وطن خود نداشتند، زیرا سیاحان یونانی از قرن پنجم ق. م به سیاحت در مشرق قدیم پرداختند و در این زمان دورههای درخشان ملل مشرق قدیم، مانند مصر، بابل، آسور و غیره گذشته بود. نسلهای بعد هم بهمان اندازه از این گذشتهها آگاه بودند که، مثلاً ایرانیهای قرون اسلامی از عظمت ایران در زمان داریوش بزرگ یا ایطالیائیهای قرون وسطی از جلال روم در زمان اوگوست. ممکن است گفته شود که ایران زمان هرودوت در این حال نبوده. این نظر، با اینکه تا اندازهای وارد است، چندان مؤثر نیست، زیرا اولاً خود دولت هخامنشی بعد از داریوش اوّل و خاتمهٔ جنگهای ایران و یونان رو بانحطاط میرفت، ثانیاً هرودوت به ایران نیامده بود، یعنی نوشتههای خود را از تحقیقاتی که در خارج ایران میکرد مینوشت، و باید این نکته را نیز در نظر داشت که ترقّی و جهانداری پارسیها بغتة روی داد. بنابراین ایرانیان قدیم در انظار ملل قدیمه مشرق، مانند مصریها و بابلیها، که گذشتههای مفصل داشتند، ملتی بودند فاتح و غالب ولی تازهبهدورانرسیده و طبیعی است که در این موارد ملل مغلوبه ملت غالب را دوست ندارند. باری، بنا بر آنچه گفته شد، مترجمین و رهنمایان بومی همان قدر میتوانستند سیاحان یونانی را از عادات، اخلاق، مذهب و گذشتههای ملل مشرق قدیم آگاه کنند که مثلاً امروز سیاحی بخواهد، بتوسط مترجمین و رهنمایان، احوال روحی، تمدنی و نیز گذشتههای مملکتی را بداند. این کیفیات در نوشتههای هرودوت، که یکی از سیاحان یونانی بود، خیلی روشن منعکس شده: سنوات وقایع درهم و برهم است، در موارد زیاد داستانگوئی جای تاریخ را گرفته و خود داستانها هم، از این جهت که از نسل بنسل رسیده، چنان مشوّش است که با زحمت میتوان مقصود را دریافت. بر این معایب یک چیز هم افزوده: یونانیهای قدیم عاشق چیزهای فوقالعاده و غریب بودند و، چون مصر را سرزمین معجزات و چیزهای خارق عادت میدانستند، میخواستند چیزهای عادی را هم بطور فوقالعاده تأویل کنند، یا فوقالعاده را بر عادی ترجیح دهند. این نکته نیز از نوشتههای هرودوت به خوبی درک میشود.
راجع به آسور و بابل هم نوشتههای هرودوت چنین است و بلکه بدتر. بالاخره باید در نظر داشت که سیاحت او در مشرق قدیم طولی نکشیده: در مصر شاید سه چهار ماه اقامت داشته. خودش گوید در بابل بوده، ولی بعض محققین جدید باین عقیدهاند که اصلاً هیچگاه در این شهر نبوده. او گوید که غالباً اطّلاعات را از کاهنان گرفته ولی تصوّر نمیرود، که منبع تحقیقات او روحانیون درجهٔ اوّل بابل یا مصر بوده باشند.
این است بطور کلی آنچه از نوشتههای هرودوت استنباط میشود، ولی با وجود این کتابهای او از این حیث مفید است که رویهمرفته و بطور کلی منظرهٔ مشرق قدیم را در قرن پنجم قبل از میلاد مینماید. آنچه را که خودش دیده درست نوشته، فقط در بعض جاها اختراعی کرده، مانند قضیهٔ (سلن و کرزوس) که در جای خود بیاید. ارقامی را که هرودوت ذکر میکند، چنانکه خواهیم دید، گاهی اغراقآمیز است، ولی غالب مورّخین عهد قدیم از این نقص مبرّی نیستند.
امّا راجع به اینکه در عهد قدیم چگونه نوشتههای هرودوت تلقی میشد، باید در نظر داشت که به عقیدهٔ بعض محققین مانند (بر)، (کروگر) و (شتین) هرودوت نوشتههای خود را در آتن و در موقع بازیهای (المپ)[۵] برای یونانیها میخوانده. اگر راجع به المپ تردیدی باشد، چنانکه بعضی کردهاند، در باب آتن شکی نیست، زیرا (اوسویوس)[۶] وقایعنگار ثقهٔ قرن سوّم میلادی، راجع به سنهٔ ۴۴۵ یا ۴۴۶ ق. م گوید: هرودوت کتاب خود را در آتن در ملاء عام خواند و به افتخاراتی بزرگ نائل شد (فصل ۸۳ بند ۳-۴)، پلوتارک از قول (دیئیل) نامی مورّخ آتن (از قرن سوّم ق. م) گفته: آتنیها در ازای تمجیداتی که هرودوت از آنها کرده بود ده تالان به او دادند. اگر چه در مبلغ انعامی که به او دادهاند یقیناً مبالغه شده، زیرا آتن اینقدر غنی نبود که برای کتابی دوازده هزار تومان به پول کنونی بدهد، ولی ذکری که مورّخ مذکور کرده میرساند که چیزی بوده و چیزهائی گفتهاند. دیون خری سستم[۷] نیز گفته که هرودوت در ازای کتاب خود از (کرنتیها) وجهی خواست و، چون جواب دادند «نام نیک چیزی نیست که در بازار خریدوفروش شود» هرودوت از آنها در کتاب خود، در جائی که تاریخ جنگ سالامین را نوشته، بد گفت. این است آنچه بنا بر منابع قدیم راجع به هرودوت گفته میشود، ولی اکثر محققین جدید مایلاند که این گفتهها را عاری از صحت بدانند. با وجود این اسامی اشخاصی را که در عهد قدیم از او بد یا خوب گفتهاند ذکر میکنیم:
ارسطو اسلوب انشاء هرودوت را برای تاریخنویسی پسندیده، ولی او را افسانهگو[۸] نامیده و ضمناً غلطهای کتاب هرودوت را راجع به علوم طبیعی نشان داده (کتاب پواتیک[۹] فصل نهم - نوع حیوان کتاب سوّم بند ۵ - تاریخ حیوانات کتاب سوّم بند ۲۲).
توسیدید،[۱۰] مورخ معروف و درستنویس یونانی، که تاریخ جنگهای پلوپونس را نوشته، در مقدّمهٔ کتاب خود گوید: هرودوت نثرنویسی است که به حقیقتنویسی علاقهمند نبوده.
کتزیاس، که در دربار داریوش دوّم و اردشیر دوّم طبیب بود، جاهائی را از نوشتههای هرودوت راجع به کوروش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشیارشا تکذیب کرده،[۱۱] ولی باید گفت که بعض نوشتههای خود کتزیاس را هم مورخین دیگر تکذیب کردهاند.
ژوزف فلاویوس، مورّخ یهود از قرن اوّل میلادی، گوید که همه دروغگوئی هرودوت را ثابت میکردند و مانتن مورّخ مصری گفته که در نوشتههای هرودوت راجع به مصر غلطهای زیادی است.[۱۲]
سیسرون،[۱۳] نطاق معروف رومی، هرودوت را ابو المورّخ نامیده و گوید:
نوشتههای او مانند نوشتههای اننیو[۱۴] پر است از افسانههای گوناگون.
دیودور سیسیلی[۱۵] گوید (کتاب ۱ بند ۶۹) اختراعات و افسانههائی را که هرودوت عمداً در تاریخ مصر داخل کرده بسکوت خواهیم گذراند.
سترابون[۱۶] جغرافیادان عالم قدیم، گفته (کتاب ۱۱ فصل ۶ بند ۳) به شعرای قدیم مانند هومر[۱۷] و هزیود[۱۸] بیشتر میتوان اعتماد کرد تا به هرودوت و مورخین دیگر عهد قدیم.
دنیس هالیکارناسی،[۱۹] مورّخ یونانی که معاصر یولیوسسزار و اکوست بود و قسمتی را از تاریخ روم نوشته، در میان تاریخنویسان یونانی هرودوت را لایق نخستین مقام دانسته و او را بر توسیدید ترجیح داده.[۲۰]
این است بطور اجمال عقاید مورّخین و نویسندگان عهد قدیم دربارهٔ هرودوت، ولی در عهد جدید اکثر انتقادات بنفع او تمام شده، زیرا بیشتر محققین او را رویهمرفته مورخی دانستهاند که صمیمی بوده و میخواسته حقیقت را بنویسد.
اینها گویند: اگر هرودوت در بعض موارد دسترسی بمدارک و اسناد صحیح نداشته.
این نکته به صمیمی بودن او خللی وارد نمیکند و او یکی از مورخین ممتاز عهد قدیم بشمار میرود. نظر مذکور را نمیتوان صحیح ندانست، بمعتقدات مذهبی هرودوت هم نمیتوان ایراد کرد، زیرا او یونانی بوده و یونانیها چنین معتقداتی میپروردهاند، ولی یک چیز را نمیتوان با اغماض گذرانید: هرودوت پارس و پارسی را دوست ندارد و قلم را در بعض موارد تابع حسیات میکند. راست است که او یونانی بود و یونانیها پارسیها را دوست نداشتند، ولی (توسیدید) و (دیودور سیسیلی) نیز یونانی بودند و بعض یونانیها، مانند پلوتارک، حسیات وطنپرستی را در نوشتههای خود با کمال حرارت بروز داده از عدم بهرهمندیهای یونان در مقابل ایران در برخی موارد (مانند معاهدهٔ آنتالسیداس) نالیدهاند، ولی با این حال نخواستهاند قلم را تابع حسیات کنند. به هرحال با وجود ایراداتی که به هرودوت وارد میآید باید انصافاً گفت کتبی که او از خود گذاشته و اطلاعاتی که میدهد برای تاریخ ایران قدیم هم مهم و گرانبها است، زیرا جز چند کتیبه، که مفصلترین آنها شاید دارای دو هزار کلمه باشد، مدارک ملی دیگر برای این قسمتهای تاریخ ایران قدیم نداریم و از کشفیات جدید هم مواد زیاد راجع باین زمان بدست نیامده. بالاخره دربارهٔ هرودوت باید گفت که بیشتر کشفیات راجع به ایران قدیم نوشتههای او را تأیید میکند.
توسیدید[۲۱]
مورّخ معروف یونانی که در حوالی ۴۶۰ ق. م تولد یافت و تقریباً در ۳۹۵ ق. م درگذشت. این شخص بهترین مورخ یونانی است: انشاءاش سریع و روشن، علاقهمندیاش بحفظ بیطرفی و حقیقتنویسی آشکار و مبرهن. در واقع امر نوشتههای او راجع بمشرق قدیم نیست، زیرا جنگهای (پلوپونس)[۲۲] را که جنگهای درونی یونان بود شرح داده ولی، چون جاهائی از آن با تاریخ ایران مربوط است و سیاستی را، که دربار هخامنشی نسبت بیونان این زمان اتخاذ کرده بود، خوب مینماید، باین مناسبت ذکری از این مورخ نامی شد.
کزنفون[۲۳]
مورّخ یونانی که از ۴۳۰ تا ۳۵۲ ق. م میزیست و از شاگردان سقراط حکیم بود. این شخص تصنیفات زیاد از خود باقی گذاشته. راجع به ایران سه کتاب او مخصوصا جالب توجه است: اولاً سفر جنگی کوروش[۲۴] (مقصود کوروش کوچک است). ثانیاً عقبنشینی ده هزار نفر که احوال ایران را در زمان اردشیر دوّم هخامنشی مینماید. ثالثاً دو کتابی که در اقتصاد، تربیت جوانان و طرز مملکتداری نوشته. اولی موسوم به (اکنمیکا)[۲۵] و دوّمی معروف به (کوروپدی) است که اکنون بیشتر سیروپدی گویند،[۲۶] یعنی تربیت کوروش، زیرا برای مصداق تخیلات خود شخص کوروش بزرگ را انتخاب کرده.
چون مضامین نوشتههای او در ضمن تاریخ قدیم ایران مشروحاً ذکر خواهد شد عجالة میگذریم. کزنفون چنانکه بیاید در جنگ کوروش کوچک با اردشیر دوّم هخامنشی شرکت داشت و بعد از جنگ (کوّناکسا) یونانیها را به اوطانشان مراجعت داد بنابراین آنچه در این باب نوشته مشاهدات خود او است.
کتزیاس[۲۷]
از اهل کنید،[۲۸] مستعمرهٔ دریانی[۲۹] در آسیای صغیر، بود ولی تألیفات او به لهجهٔ ینیانی نوشته شده. مورّخ مذکور در مدت ۱۷ سال (۴۱۵-۳۹۸ ق. م) معالج پروشات ملکهٔ ایران، یعنی زن داریوش دوّم، و طبیب اردشیر دوّم هخامنشی بود. کتابهائی که نوشته ازاینقرار است:
۱ - پرسیکا[۳۰] (تاریخ ایران). ۲ - ایندیکا[۳۱] (تاریخ هند). ۳ - در باب رودها. ۴ - در باب کوهها. ۵ - دریانوردی بدور آسیا. مهمترین تألیفات او متضمن ۲۳ کتاب بوده: شش کتاب متعلق بتاریخ آسور و ماد، هفت کتاب مربوط بتاریخ ایران (از کوروش بزرگ تا فوت خشیارشا) و ده کتاب آخر - دنبالهٔ تاریخ ایران تا ۳۹۸ ق. م در این سنه کتزیاس از دربار ایران رفته. مورّخ مذکور گوید که در موقع اقامت خود در دربار شوش، علاوه بر تحقیقاتی که میکرد، بمدارک دولتی دسترسی داشت و مدارک را (بازیلیکای دیفترای)،[۳۲] یعنی دفاتر شاهی، مینامد (از اینجا معلوم است که لغت دفتر خیلی قدیم است). کتابهای کتزیاس راجع به ایران و هند مفقود شده و بما نرسیده است، ولی مختصری از آن در نوشتههای (فوثیوس)،[۳۳] یکی از روحانیون درجه اوّل مسیحی، ذکر شده و تا زمان ما باقی است و نیز دیودور سیسیلی، پلوتارک، سترابون، آتنه،[۳۴] نیکلائوس دمشقی،[۳۵] ژوستن[۳۶] و غیره جاهائی را از نوشتههای او در کتب خود ذکر کردهاند. راجع به کیفیت کتب او باید گفت که چندان طرف توجه و اعتماد نیست: اولاً هند را ندیده و آنچه نوشته از گفتههای ایرانیان آن زمان و مردمان سرحدی هند است، ثانیاً اشخاصی مانند ارسطو، آریان، سترابون و لوسین[۳۷] نوشتههای او را سخت انتقاد کردهاند. راجع به ایران نوشتههای او ایران دورهٔ هخامنشی را پستتر از آنچه هرودوت توصیف کرده مینماید. جهت باید از اینجا باشد که در زمان او انحطاط ایران بیش از زمان هرودوت بوده، ولی نلدکه گوید او تاریخ پارس را موافق گفتههای مادیها نوشته.
از قسمتهای نوشتههای او، که تا زمان ما باقی مانده، دو چیز به خوبی دیده میشود:
۱ - عشق به اسپارت و سرداران او مانند (لئونیداس)[۳۸] و (کلآرخ).[۳۹] ۲ - میل مفرط به اینکه در تاریخ خود حکایات افسانهآمیز و حزنآور داخل کند. مورّخ مذکور باین هم اکتفا نکرده، خواننده را مطمئن میسازد که حیوانات غریب و عجیب هند را، چنانکه توصیف کرده، خودش دیده. از این جهت در قرون بعد او را دروغگو و جاعل افسانهها خواندهاند. با وجود این نباید تصوّر کرد که نوشتههای او بکلی بیاهمیت است، زیرا، چون خواسته با هرودوت رقابت کند، تاریخ همان دوره و ازمنه را موافق روایات دیگر نوشته و این نکته برای تاریخ ایران مهم است. در خاتمه مقتضی است گفته شود که در نوشتههای او راجع به آسور (مارکوارت) عالم آلمانی تحقیقاتی کرده و نتیجه را بطبع رسانیده.[۴۰]
دینن[۴۱]
مورّخ یونانی که معاصر فیلیپ مقدونی بود (۳۵۹-۳۳۶ ق. م) کتابهای زیاد راجع بدول آسیائی نوشته و، چون در دربار اردشیر دوّم هخامنشی نیز زمانی بوده، از ایران هم سخن رانده. تاریخ او از تأسیس دولت آسور شروع شده بتسخیر مصر بدست اردشیر دوّم (اخس) خاتمه مییابد.
در تألیفات او هرچند حکایتهائی، که حاکی از چیزهای خارق عادت میباشد، زیاد است (بخصوص راجع بهند)، با وجود این کتابهای او در نظر مورّخین قرون بعد قدر و اهمیتی داشته و مورّخین عدید، مانند پلوتارک، (الیان)،[۴۲] (کرنلیوس نپوس)،[۴۳] (تروگ پومیه)[۴۴] و غیره از کتب او استفاده کردهاند، اما اصل تألیفات او گم شده و جاهائی از آن بتوسط مورّخین قرون بعد بما رسیده.
مانتن
اسم این مورّخ مصری تصوّر میکنند (مرنتخوتی) بوده، یعنی محبوب رب النوع مصری که (تت) نام داشت، و مانتن یونانی شده این اسم است. مورّخ مذکور، که یکی از کاهنان بزرگ مصر و معاصر بطلمیوس اوّل بود (۳۲۳-۲۷۳ ق. م)، به او کمکهای معنوی در ایجاد هم آهنگی و اتحاد بین مذهب یونانیها و مصریهای قدیم کرد و بر اثر آن پرستشی ایجاد شد که به پرستش (شاراپیس) معروف گشت. بنا بر اطلاعاتی که مانتن از هر دو مذهب داشت، نظر بمقام بلند کاهنی و نزدیک بودن بمنابع قدیم تاریخ مصر، میبایست کتاب او مورد توجه واقع شده باشد، ولی معلوم میشود که در آن زمان قدر این کتاب را ندانستهاند، چنانکه اکنون فقط قسمتهائی از این کتاب باقی است. بعدها وقایعنگاران مسیحی و بنی اسرائیل از نوشتههای او استفاده و مخصوصا یهودیها، برای اینکه قدمت ملت خود را برسانند، بکتاب او استناد و نوشتههای او را خلاصه کردند. این خلاصه حاوی فهرست تمام سلسلههای فراعنه مصر است، از اعصار قبل از تاریخ تا تسخیر ثانوی مصر بدست ایرانیها، یعنی زمان اردشیر سوّم هخامنشی.
مانتن سی سلسله را با تعیین سنوات سلطنت آنها بطور کلی ذکر و تاریخ مصر را بسه قسمت تقسیم کرده. هر قسمت تقریباً متضمن ده سلسله است. این تقسیم اگرچه مصنوعی است با وجود این باعث شد، که بعدها هم تاریخ مصر قدیم را بسه قسمت تقسیم کنند: عهد قدیم، عهد متوسط، عهد جدید. بعض نویسندگان قرون بعد خبرهائی جعل کرده نسبت آن را به مانتن دادند، ولی در ۱۸۴۵ بواسطهٔ مداقهای که (بک)[۴۵] کرد این مطلب معلوم گردید که چه چیزها جعل شده.
راجع به خود کتاب (مانتن) باید گفت که این کتاب را نمیتوان تاریخ بمعنی کنونی نامید، زیرا ارتباط زیاد با داستانهای مصر دارد و در سنوات وقایع هم اغلاط زیاد است. با وجود این اطلاعاتی میدهد که گرانبها است و میرساند که نظر مصریها راجع بتاریخ قدیمشان در زمان بطالسه چه بوده. این را هم باید در نظر داشت که بعض اسناد مصری که بر اثر اکتشافات بدست آمده نوشتههای او را تأیید نمیکند. برای تاریخ ایران قدیم کتاب (مانتن) ازاینجهت مفید است که اطلاعاتی راجع به دورهٔ هخامنشی میدهد.
برس[۴۶]
کاهن مردوک، رب النوع بزرگ کلدانیها در بابل، و معاصر اسکندر و سلوکیهای اوّلی بود. این شخص تاریخ کلده را بزبان یونانی در سه کتاب نوشت و آن را به (آنتیوخوس سوتر)[۴۷] سلوکی (۲۸۱ - ۲۶۲ ق. م) هدیه کرد. اسم کتاب به یونانی (خالدایکا)[۴۸] بوده که همان کلده است.
در کتاب اوّل اساطیر و افسانههای بابلی تا طوفان نوشته شده، کتاب دوّم حاوی اساطیر و تاریخ است تا سلطنت تیگلات پیلیستر چهارم آسوری (۷۴۵ - ۷۲۷ ق. م) و کتاب سوّم حاکی از تاریخ دورههای دیگر تا فوت اسکندر. چون مدارک این مورّخ خطوط میخی قدیم بوده، نوشتههای او را کشفیات جدید تأیید میکند و از این جهت خیلی مهم است، لکن کتاب او بما نرسیده و اطلاعاتی که راجع به او و نوشتههای او دارند از طریق کتب مصنفین و مؤلفینی است مانند (یوسف فلاویوس)، (آفریکن) و (اوسویوس).[۴۹] اقتباساتی که اینها از (برس) کردهاند مربوط بعهود بسیار قدیم و بعد به وقایعی است که بتسخیر بابل بدست کوروش بزرگ خاتمه مییابد.
پولیبیوس[۵۰]
این مورّخ یونانی بین ۲۱۲ و ۲۰۵ ق. م تولد شده و بین ۱۳۰-۱۲۵ ق. م درگذشته. نوشتههای او راجع بجغرافیا و تاریخ عالم قدیم است، ولی بیشتر کتابهای او گم شده. مهمترین نوشتههای او در چهل کتاب راجع بتاریخ عمومی بوده و از این عده فقط پنج کتاب اوّل و قسمتهائی از کتاب دیگر و کتاب ۱۷-۱۹-۴۰ تا زمان ما باقی است. این کتابها را پولیبیوس در واقع برای تاریخ روم نوشته، چنانکه میتوان گفت مضامین آن تاریخ ۵۳ سال از دوره رومی است و مربوط بزمانی بین ۲۲۰-۱۶۸ ق. م. راجع به خود مورّخ باید در نظر داشت که نسبت به رومیها خوش بین است و حتی خواسته بنماید که دست تقدیر دنیا را بطرفی میبرده، که تماماً در تحت اداره یک ملت قوی درآید. بنابراین سه نقص بزرگ در نوشتههای او هست: ۱ - به وقایعی که نظر او را نمیرساند، اهمیت نداده و میگوید قابل تحقیق و تدقیق نیست. ۲ - وقایعی، که به روم یا به دوستان زیادی که در روم داشته و متنفذ بودهاند، برمیخورد، بسکوت گذشته یا بطور دیگر تعبیر شده. ۳ - مقصود مهم او این است که از تاریخش درسهای عبرت گیرند و حکمت عملی آموزند. بنابراین تشبیهات و قضاوتهائی که میکند، غالباً برای تأیید نظری است که صحیح یا سقیم قبلاً اتخاذ کرده و بالنتیجه جهات وقایع یا تغییر حکومتها و غیره مبنی بر تأویل و تفسیری است که از عقیدهٔ او ناشی گشته.
با وجود این کتابهای او برای مورّخ مهم است. زیرا او همواره سعی داشته که جهات وقایع را روشن کرده ارتباط حوادث را با یکدیگر نشان دهد و باین مناسبت تاریخ خود را تاریخ (پراگماتیک)[۵۱] نامیده. جاهائی از کتابهای پولیبیوس با مشرق قدیم و ایران مربوط است و بهمین جهت، با وجود اینکه او کتابهای خود را برای تاریخ روم نوشته، شمهای از این مورّخ و نوشتههای او ذکر شد.
دیودور سیسیلی[۵۲]
این مورّخ یونانی که در قرن اوّل قبل از میلاد میزیست خواسته یک دوره تاریخ عمومی بنویسد و چهل کتاب نوشته، ولی تنها بیست و یک کتاب او کاملاً در دست است و از ما بقی فقط قسمتهائی تا زمان ما باقی مانده. چون تاریخ او راجع به ممالک و ملل مختلفه میباشد، موسوم به کتابخانهٔ تاریخ است[۵۳] نوشتههای او مبنی بر نوشتههای مورّخینی است که قبل از او بودهاند، مانند هرودوت، کتزیاس و هکاتیوس یونانی از آبدر[۵۴] (معاصر اسکندر و بطلمیوس اوّل). دیودور مصر را چهار قرن بعد از هرودوت دیده، یعنی وقتی که مصریها تاریخ قدیم مصر را فراموش کرده بودند، تمدن یونانی در آنجا ریشه دوانیده بود و کتابهای زیاد در اسکندریه راجع بتاریخ منتشر میشد. بنابراین دیودور بمنابع و مدارک صحیحتری دسترسی داشته. نوشتههای او راجع به روابط ایران و یونان، اوضاع مصر و فینیقیه در زمان تسلط پارسیها مخصوصا جالب توجه است، چه وقایع را مرتب نوشته، ولی سنواتی که ذکر کرده مورد اعتماد نیست. چنانکه گفته شد این مورّخ امتحان کرده که تاریخ عالم را بنویسد و اگرچه نمیتوان گفت که خوب از عهده برآمده، ولی این نخستین امتحانی است که در عهد قدیم کردهاند.
از نوشتجات او در این زمینه معلوم است که در تحت نفوذ رواقیون[۵۵] بوده و عقیدهٔ آنها در باب اخوّت تمام ملل و نیز راجع به اینکه «مورّخین از طرف خدا مأمورند یونانیها را با ملل غیر یونانی (یا چنانکه یونانیها میگفتند با بربرها)[۵۶] الفت دهند.» در تألیفات او منعکس شده. چنانکه گفته شد دیودور از هکاتیوس چیزهای زیاد اقتباس کرده. راجع باین مصنف هم معلوم است که، چون در زمان اسکندر بود میخواست، به جهانگیریهای او معنی معینی داده او را برانگیختهٔ آسمان برای نزدیک کردن ملل با یکدیگر بداند و از این نظر حکومت مطلقهٔ اسکندر، یا چنانکه گویند، «استبداد منوّر»[۵۷] را ترویج، مذهب و تمدّن مصری را از نظر یونانی تفسیر کرده و دربارهٔ اسکندر به مبالغه نزدیک شده. اینکه دیودور از نظر (هکاتیوس) در بسیاری از موارد متابعت کرده، نیز از اینجا پیدا است که نظر دیودور در موارد زیاد بنظر مانتن شبیه است، و حال آنکه نمیتوان احتمال داد نوشتههای او را دیده باشد. جهة مشابهت عقاید از این است که هکاتیوس کتاب خود را در زمینهٔ عقاید مانتن نوشته و دیودور چیزهای زیاد از هکاتیوس اقتباس کرده.
کرنلیوس نپوس[۵۸] نویسندهٔ رومی که بین ۹۹ و ۲۴ ق. م میزیست. از نوشتههای او تألیفی است در ۱۶ کتاب راجع باحوال اشخاص نامی[۵۹] و نیز کتابی که در شرح زندگانی سرداران بزرگ نوشته.
جاهائی از این کتب مانند «تمیستوکل»، «پادشاهان»، «داتام» و غیره با تاریخ ایران قدیم مربوط است، ولی باید در نظر داشت که نوشتههای این مؤلّف چندان مورد توجّه نیست، زیرا مؤلف به صحیحنویسی علاقهمند نبوده یا بمدارک صحیح دسترسی نداشته. اسلوب چیزنویسی او را هم نمیپسندند و بعلاوه نظرش دربارهٔ اشخاص و قضاوتش در باب وقایع عمیق نیست. بنابراین باید نوشتههای او را با نوشتههای مورّخین درستنویس و فکور سنجید و الاّ ممکن است خواننده در اشتباه افتد.
تروگ پومپه
این مورّخ از اهل گل،[۶۰] فرانسهٔ کنونی، و معاصر اوگوست[۶۱] امپراطور روم، بود (۳۱ ق. م - ۱۴ م.)، ولی کتابهای خود را به زبان لاطین نوشت. او خواسته تاریخ عمومی بنویسد و از زمان نینوس پادشاه داستانی آسور شروع کرده بعد بتاریخ ماد و پارس گذشته، ولی معلوم است که مهمترین کتابهای او راجع به دولت مقدونیه بوده، زیرا تاریخ عمومی خود را (فیلیپیک) نامیده. از ۴۴ کتاب او فقط مقدمهای[۶۲] باقی مانده و سائر کتابها گم شده، ولی از فهرستی که در مقدمه ذکر کرده، مندرجات کتابهای او معلوم است و بعلاوه (ژوستن) مورّخ رومی اقتباساتی از او کرده که تا زمان ما باقی است و پائینتر ذکرش بیاید.
گایوس پلینوس
(پلین)[۶۳]
عالم رومی که در ۲۳ میلادی تولد یافت و زمان فوتش محققاً معلوم نیست. این شخص را پلین بزرگ نامند، زیرا برادرزادهای از طرف مادر داشت که معروف به پلین کوچک است. عالم مزبور کتابهای زیاد نوشته که بقول پلین کوچک عدّهاش از یکصد و شصت تجاوز میکرده، ولی این کتابها مفقود گشته و فقط سی و هفت کتاب او موسوم به تاریخ طبیعی[۶۴] تا زمان ما باقی مانده. میتوان گفت که این کتابها دائرةالمعارف عهد قدیم است، زیرا کتب مزبوره پر است از همهگونه اطلاعات (گیاهشناسی، حیوانشناسی، سنگشناسی، ستارهشناسی، طب، فیزیک، جغرافیا، شناسائی احجار کریمه و غیره). خود مؤلف گوید که برای تألیف این کتابها دو هزار کتاب خوانده و بیست هزار یادداشت کرده. در این کتابها او اسامی ۳۲۷ نویسندهٔ یونانی و ۱۴۶ نویسندهٔ رومی را ذکر میکند و، چون نوشتههای اینها غالباً مفقود شده، از این حیث هم کتابهای پلین بزرگ مهم است. از کتب مزبوره ۳۷ کتاب را پلین در ۷۷ میلادی به تیتوس[۶۵] امپراطور روم هدیه کرد. اهمیت این کتابها برای تاریخ عهد قدیم از این حیث است که اطلاعاتی در باب ممالک مختلفهٔ مشرق قدیم و ایران میدهد. راجع به مندرجات کتب او باید گفت، تمامی آنچه را که نوشته نمیتوان صحیح دانست، ولی از شخصی هم که خواسته از همه چیز حرف بزند نمیتوان متوقع بود که هرچه نوشته صحیح باشد. انشاءاش، به عقیدهٔ محققین، در نوشتههای او مختلف است، یعنی آن را در بعض جاها مغلق و پیچیده، در برخی روان و در قسمتی بد تشخیص دادهاند.
یوسف فلاویوس[۶۶]
مورّخ یهودی که در ۳۰۷ م. تولد یافت، پس از اتمام تحصیلات عالیه در عبری و یونانی برای دفاع بعض روحانیون یهود بروم رفت و بعد در موقع جنگ و سپاسیان سردار روم[۶۷] با یهود تسلیم شد.
چون پیشبینی کرد که و سپاسیان و پسر او تیتوس امپراطوران روم خواهند شد، و چنین هم شد، مورد توجه مخصوص دو امپراطور مزبور گردید. تیتوس پس از تسخیر بیت المقدس تمام کتب مذهبی یهود را باختیار او گذاشت و او سنوات آخر عمر خود را در دربار روم گذرانده کتبی راجع بتاریخ یهود و خراب شدن اورشلیم نوشت. کتابهای او ازین قرار است: ۱ - هفت کتاب راجع به وقایعی که دنبالهٔ آن جنگهای رومیان با یهود و خراب شدن بیت المقدس بود.
۲ - کتاب دیگر که حاوی بیست فصل و راجع بعهد عتیق یهود است. این کتاب را، چنانکه خود فلاویوس گوید، با این مقصود نوشته که یونانیها با تاریخ یهود آشنا شوند، رومیها بدانند که ملت او گذشتههای مفصل داشته و چیزهائی که نویسندگان رومی راجع باین ملت منتشر میکنند صحیح نیست. در این تألیف تا فصل هفتم کتاب یازدهم نوشتههای او موافق توریة است، بعد، از سلطنت کوروش بزرگ تاریخ یهود را دنبال کرده وقایع دورهٔ بطالسه و سلوکیها را بتفصیل شرح داده و سپس پائینتر آمده به دورهٔ رومیها رسیده. ۳ - کتابهائی نیز در شرح احوال خود نوشته که در واقع دنبالهٔ کتاب مذکور است. ۴ - کتابی هم که در قدمت ملت یهود نوشته. این کتاب در واقع امر برای دفاع از ملت مزبوره تألیف شده. توضیح آنکه آپیون[۶۸] یکی از نحویّون اسکندرائی را یونانیها بروم فرستاده بودند و او در نزد کالی گولا امپراطور روم از یهود بدگوئی کرده میگفت که آنها امپراطور مزبور را خدا نمیدانند. در این کتاب فلاویوس از تاریخنویسی یهودیها و سائر مورّخین مشرق زمین دفاع کرده گوید که آنها بهتر از مورّخین یونانی از عهده برآمدهاند. سپس از مانتن مورّخ مصری و سائر مورّخینی که نوشتهاند مسقط الرأس یهودیها مصر است انتقاد و پس از آن در مقابل آپیون از ملت یهود، موسی و قانونگذاری او دفاع کرده.
۵ - کتابی هم بدست آمده موسوم به حکومت عقل که بعض محققین آن را به فلاویوس نسبت میدهند. مصنف این کتاب میخواسته فلسفهٔ یونانی را با گفتههای توریة وفق دهد. اهمیت نوشتههای این مورّخ از اینجا مشاهده میشود که نویسندگان معتبر کلیسیا (مسیحی) مانند تئوفیل،[۶۹] کلمان اسکندرائی،[۷۰] اوسویوس[۷۱] و غیره به او استناد کردهاند انشاء، چنانکه گویند، فصیح و روشن است، ولی مورّخ مذکور در همه جا بیطرفانه صحبت نکرده: راجع بروم بیان او متملقانه است و جاهائی هم، که از خود دفاع کرده، قلم او تابع حسیات شخصی شده.
کنتکورث[۷۲]
(کوینتوس توس کورثیوس روفوس)، مورّخ رومی که زمان زندگانیش محققاً معلوم نیست، ولی ظن قوی این است که در قرن اوّل میلادی میزیسته و کتابهای خود را در زمان کلاودیوس[۷۳] امپراطور روم (۴۱-۵۴ م.) تألیف کرده. نوشتههای او معروف است بتاریخ اسکندر کبیر که ده کتاب داشته، ولی از آنها دو کتاب اوّلی، آخر کتاب پنجم، ابتدای کتاب ششم گم شده و از کتاب دهم جاهائی افتاده. در قرون بعد اشخاص در صدد برآمدهاند که کتابهای او را تکمیل کنند و، مخصوصاً (فرینشمیوس)[۷۴] که از لاطیندانهای معروف بود، در این راه زحمات زیاد متحمل شد. کتابهای کنت کورث در قرون سابق خوانندهٔ زیاد داشت، ولی حالا نوشتههای این مورّخ چندان طرف توجه نیست، زیرا به زیبائی توصیف و عبارتپردازی بیش از صحیحنویسی علاقهمند بوده و معنی را فدای صورت کرده. منابع تاریخ او را باید این نوشتهها دانست: ۱ - خاطرههای (بطلمیوس لاگا)[۷۵] و بعض سرداران دیگر اسکندر، که آرّیان هم از این منابع استفاده کرده، ولی استفاده او عاقلانهتر است.
۲ - اختراعات و افسانههای (انس کریت)[۷۶] و (کالیس تن)[۷۷] که بعد موضوع رومان تاریخی (کلی تارخ)[۷۸] گردید و کنت کورث مستقیماً یا بوسیلهٔ کتب دیگر از این رومان چیزهائی برداشته. معلوم است که مقصود او از این اقتباسات تفریح خوانندگان بوده، نه تعلیم تاریخ. معایب این نویسنده علاوه بر آنچه گفته شد این است: ۱ - کنت کورث برخلاف آرّیان از فنّ سوقالجیشی بیاطلاع است و از این جهت نوشتههای او در مواردی مفهوم نیست. ۲ - سنوات وقایع را ذکر نکرده و حتی فصول سال را مبهم نوشته، بنابراین رشتهٔ وقایع ترتیب صحیحی ندارد و خود وقایع گاهی پیش و پس میشود. ۳ - اطلاعات جغرافیائیاش ناقص است و چنین بنظر میآید که از هیئت هم بهرهای نداشته.
با وجود همهٔ این معایب کتاب او را باید خواند، زیرا اطلاعات گرانبهائی نسبت به اخلاق، عادات و قوانین مقدونیها میدهد و این نکته برای تاریخ ایران قدیم مهم است. دیگر اینکه، چون کنت کورث یونانی نبود، با وجود ستایشی که برای اسکندر داشت، مطالب را بازتر نوشته و کارهای بد اسکندر را کمتر پردهپوشی کرده.
کرنلیوس تاسیتوس[۷۹]
مورّخ معروف رومی و یکی از نویسندگان اوّل درجهٔ عالم، در ۵۰ میلادی تولد یافت و در زمان (وسپاسیان) بامور دولتی اشتغال ورزید. در زمان تیتوس به درجهٔ سناتوری رسید و بعدها اوضاع روم او را مجبور کرد از کارهای دولتی کنار گیرد. پس از آن این مورّخ ساعات فراغت خود را به مطالعه و تاریخنویسی صرف کرد، پس از چندی (قونسول) شد و در زمان تراژان در آسیا سمت (پروقونسولی)[۸۰] یافت. فوت او در ۱۲۰ میلادی روی داد.
تاسیتوس تألیفات زیاد دارد و نوشتههای او از شاهکارهای ادبی زبان لاطین بشمار میرود. از کتبی که در تاریخ نوشته سالنامهها خیلی معروف است.[۸۱] این تألیف حاوی ۱۶ کتاب بوده و از آن چهار کتاب اوّلی، ابتدای کتاب پنجم و قسمتی از کتاب ۶ و ۱۱ و ۱۶ تا زمان ما باقی مانده. بعضی عقیده داشتند که این تألیف از تاسیتوس نیست، ولی این عقیده عاری از مبنا است. سالنامهها او چندان ارتباطی با تاریخ ایران ندارد، با وجود این از بعض جاهای آن که راجع بروابط رومیها با اشکانیان است میتوان استفاده کرد.
از نوشتههای تاسیتوس دیده میشود که از معنویون است[۸۲] و نسبت باوضاع زمان خود بدبین. بنابراین، چون از ترقی جامعهٔ روم مأیوس است، عقیده دارد که رومیها باید اوضاع قدیم را حفظ کنند و سیرهٔ خودشان را بر صفات رومیهای قدیم قرار دهند.
پلوتارک[۸۳]
مورّخ یونانی که تقریباً بین ۵۰ و ۱۲۰ میلادی میزیست.
او تحصیلات خود را در آتن به انجام رسانیده پیرو فلسفهٔ افلاطون گردید. بعد به مسافرتها پرداخته بایطالیا رفت و طرف توجه رومیها شد. مدتی هم در مصر اقامت داشت و راجع بمذهب مصریها تحقیقاتی بعمل آورد. کتابهائی که نوشته زیاد است و شخصی لامپرس نام، که تصوّر میکنند از شاگردان او بوده، عدّهٔ تصنیفات این عالم را ۲۱۰ کتاب دانسته. نوشتههای او را بدو قسمت تقسیم کردهاند تاریخی و فلسفی: ۱ - کتابهای تاریخی عبارت است از شرح احوال رجال که بیشتر آنها یونانی یا رومی بودهاند و باید باین تصنیفات شرحی را که پلوتارک راجع به اردشیر دوّم هخامنشی نوشته علاوه کرد. بعض نوشتههای او در باب رجال با تاریخ ایران مربوط است (مثلا: اردشیر، تمیستوکل، آژزیلاس، اسکندر و غیره) مقصود او در این قسمت انتقاد وقایع و یافتن جهات آن نبوده، بلکه میخواسته اشخاص را با یکدیگر مقایسه کند و از اینجا نتایج اخلاقی بگیرد. از این جهت در بعض موارد بشرح زندگانی یک شخص تاریخی اکتفا نکرده، رجال نامی یونان را با رجال معروف روم مقایسه کرده، در جزئیات احوال آنها داخل شده و زندگانی خصوصی و صحبتها و کلمات قصار اشخاص را در کتاب خود گنجانیده.
۲ - تصنیفات فلسفی او بیشتر راجع به اخلاق است و اخلاق را مربوط بمذهب میدارد.
از این تصنیفات او، که برای تاریخ مشرق قدیم و ایران اهمیت دارد، کتابی است که در باب (ایزیس) و (ازیریس) نوشته (ازیریس را مصریهای قدیم خدای آفتاب غروبکننده و ایزیس را زن او یا ربة النوع ماه میدانستند). پلوتارک در این کتاب از کتب یونانی زمان خود، که از جملهٔ کتابهای مانتن و هکاتیوس آبدری است، استفاده کرده. در میان کتب قدیمه، این تألیف پلوتارک اطلاعات کاملتری راجع به مصریهای قدیم میدهد و تصوّر میکنند که این کتاب را زمانی که در مصر بود نوشته. مورّخ مزبور در کتاب مذکور اطلاعات مفیدی هم راجع بمذهب ایرانیان قدیم میدهد. قسمتهائی را از این کتاب آثار تاریخی تأیید میکند، ولی قسمتهائی هم از نظر یونانی نوشته شده، یعنی چنانکه یونانیها مذهب مصریها را میفهمیدند. این کتاب را پلوتارک باسم کاهنهٔ ربة النوع (ایزیس) در معبد دلف واقع در یونان نوشته و خود مؤلف هم در معبد مزبور کاهن بود.
بطور کلی پلوتارک از کتب متقدّمین و نیز از منابعی استفاده کرده که بعض آنها در قرون بعد مفقود شده و از این حیث هم نوشتههای پلوتارک اهمیت دارد. از جمله کتب مفقوده کتاب (دینن) یونانی است، که در دربار اردشیر دوّم هخامنشی میزیست، و چیزهای زیاد راجع به وقایع آن زمان نوشته بود که بما نرسیده.
آرّیان[۸۴]
مورّخ یونانی که در نیکومدی[۸۵] واقع در بیتینیه (در آسیای صغیر) تولد یافت و در زمان آدریان امپراطور روم از ۱۳۰ تا ۱۳۸ میلادی سمت قونسولی روم را در کاپادوکیه دارا بود. سپس از کارهای دولتی کناره کرد و تا زمان (مارک اورل) امپراطور روم (۱۶۱-۱۸۰ م.) زنده بود. این نویسنده تألیفات زیاد از خود در فلسفه، تاریخ، جغرافیا و فنون سوقالجیشی باقی گذارد، ولی اکثر نوشتههای او بعدها گم شد. از تألیفات او راجع بتاریخ، (آنابازیس) یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر است که گویند موافق منابع صحیحه نوشته، ولی این منابع اکنون در دست نیست. در باب درستنویسی او عقاید مختلف است و، چون در جای خود مضامین نوشتههای او راجع به قشونکشی اسکندر به ایران مشروحاً بیاید، زیادی است در اینجا راجع باین مسئله صحبتی بشود.
همینقدر اجمالاً گوئیم که آرّیان یونانی متعصبی است و، با وجود اینکه از پیروان اپیکتت[۸۶] فیلسوف رواقی بود، افتخار میکند که از ستایشکنندگان اسکندر است و به او از طرف خدایان الهام شده تاریخ این پادشاه را بنویسد. بنابراین تاریخ او خشک است و چیزهائی، که به اسکندر برمیخورده، بسکوت یا باجمال برگزار شده.
کلیة از نوشتههای او این نظر حاصل میشود: آرّیان خواسته از کزنفون تقلید کند (حتی اسم کتاب خود را هم از او اقتباس کرده)[۸۷] و، چنانکه کزنفون کوروش بزرگ، یا بانی دولت پارس را، کمال مطلوب خود قرار داده، آرّیان هم اسکندر، یا مخرّب همان دولت را، معبود خود دانسته. لذا برای دانستن حقایق باید همواره روایات او را با روایات سایر مورّخین سنجید و مؤلف همین اسلوب را اتخاذ کرده. از سائر کتب او اینها قابل ذکر است ۱ - چهار کتاب راجع بهند نوشته و از اطلاعاتی، که نهآرخ امیر البحر اسکندر راجع بهند داده، استفاده کرده. ۲ - کتابهائی راجع به وقایع چند سال پس از فوت اسکندر نوشته بود، ولی غالباً مفقود شده و مختصری از آن باقی است. ۳ - تألیفاتی نیز راجع بتاریخ جنگهای رومیها با پارتیها کرده که نیز مفقود شده و فقط قطعاتی از آن و قسمتهائی از نوشتههای او راجع به جنگ با آلانها باقی مانده. ۴ - کتابی این مورّخ راجع بجغرافیا نوشته که موسوم است به پریپلوس[۸۸] یا دریانوردی دور دریای سیاه. ۵ - کتابی را هم، که حاوی صحبتهای اپیکتت،[۸۹] استاد آرّیان، بود، به او نسبت میدهند.
فیلون[۹۰]
از اهل بیبلوس[۹۱] که در قرن دوّم میلادی میزیست. او اصلاً فینیقی بود، ولی چون بعدها یونانی شد، تألیفات خود را باین زبان نوشت. کتاب او راجع بتاریخ فینیقیه است و باسم یکی از حکماء قدیم فینیقیه سانخونیاتن نام دارد.[۹۲] منابع این کتاب بومی است و در زمان آدریان امپراطور روم (اوائل قرن دوّم میلادی) جمعآوری شده. از کتاب او فقط قسمتهائی بما رسیده. توضیح آنکه او سویوس جاهائی را که راجع بخلقت عالم و اساطیر است از او اقتباس و در تألیفات خود ذکر کرده. از این قسمتها معلوم است که فیلون طرفدار (اوهمر) یونانی بود و راجع بارباب و انواع یونانی عقیده داشت که آنها در ابتداء مخلوقی بودهاند، مانند انسان، ولی بواسطهٔ کارهای محیرالعقولشان پس از مرگ بمقام الوهیت ارتقاء یافتهاند.
ژوستن[۹۳]
زمان زندگانی این نویسنده محققاً معلوم نیست، ولی تصوّر میکنند که در زمان آنتوننها،[۹۴] بخصوص آنتونن مقدس،[۹۵] زندگانی میکرده (یعنی تقریباً بین ۱۳۸-۱۶۱ میلادی). با وجود این راجع بزمان زندگانی او بعضی تا قرن چهارم میلادی پائین میآیند. اسم این نویسنده هم درست معلوم نیست، ولی غالباً او را بزبان لاطین یوستینوس[۹۶] مینامند.
ژوستن در واقع مورّخ مستقلی نیست: او کتابهای تروگ پمپه[۹۷] را که ذکرش بالاتر گذشت، خلاصه کرده و چیزی از خود بر آن نیفزوده. راجع به تروگ پمپه در جای خود ذکر شد که تاریخ عالم را نوشته بود، ولی ۴۴ کتاب مورّخ مزبور گم شده و فقط از خلاصههای ژوستن معلوم است که تروگ پمپه از گذشتههای کدام ملل صحبت داشته. بنابراین از فهرست ژوستن نه فقط بطور خلاصه پیبنوشتههای تروگ پمپه میبریم، بلکه میدانیم که مورّخ مزبور از کدام مورّخین عهد قدیم استفاده کرده. نویسندگان قرون بعد دربارهٔ خلاصهکنندگان همیشه خوش بین نبودند. توضیح آنکه عقیده داشتند که آنها پس از خلاصه کردن کتابهائی اصل کتب را معدوم میکردند. این نسبت را بعضی به ژوستن هم داده میگفتند که اصل کتب تروگ پمپه را در آتش انداخته، ولی چنین بنظر میاید که ژوستن چنین اتهامی را پیشبینی کرده بود، زیرا در مقدمه و چند جای کتاب خود از تروگ پمپه و کتب او سخن میراند، مثلاً در مقدمه گوید: «چنانکه بعض رومیها تاریخ روم را بزبان یونانی نوشتند، تروگ پمپه خواست تاریخ یونان و سایر ملل را بزبان لاطین بنویسد...... و من کتابهای او را گل چین کرده دسته گلی ترتیب دادم...». تفاوتهائی که در نوشتههای ژوستن و سایر مورّخین راجع به وقایع زمان اسکندر دیده میشود، از تروگ پمپه است و نیز این نکته، که ژوستن افسانهها را حقایقی دانسته، نیز از مورّخ مذکور ناشی شده. کلیة ترتیب نوشتههای ژوستن و نواقص آن از کتب اصلی است، از جمله اینکه بعض وقایع مهم را به سکوت گذرانیده، و حال آنکه از چیزهائی که چندان اهمیت نداشته مشروحاً سخن رانده.
اسلوب انشاء ژوستن را روی هم رفته بد نمیدانند و بلکه در بعض جاها عالی است، اگرچه معلوم نیست که این انشاء از خود او است یا از تروگ پمپه اقتباس شده.
در خاتمه باید گفت، که هرچند نوشتههای ژوستن سواد مختصری است از کتب تروگ پمپه، با وجود این سواد مزبور با نواقصی که دارد، سواد پردهٔ نقاشی بزرگی است. عدّه کتابهای ژوستن به عدّهٔ کتابهای تروگ پمپه ۴۴ است و جاهای زیادی از کتب او با تاریخ ایران قدیم ارتباط دارد
آفریکن[۹۸]
در قرن سوّم میلادی میزیست و معروف است از این حیث که سنوات تاریخ عهد قدیم را با تاریخ مسیحی مقایسه کرده.[۹۹]
مورّخ مذکور در زمان سپتیمسور[۱۰۰] (۱۹۳-۲۱۱ م.) در بعض از جنگهای او با اسران[۱۰۱] و آدیابن[۱۰۲] (دو ولایت ایران اشکانی) شرکت کرد و بعد در زمان گردین امپراطور روم (۲۳۸-۲۴۱ م) در فلسطین مقام محترمی داشت. تألیف او، که موسوم به (پنج کتاب کرونولوژی) میباشد،[۱۰۳] خیلی معروف است و از خلقت عالم شروع شده به سال ۲۲۱ میلادی خاتمه یافته. این کتاب بما نرسیده و فقط قسمتهائی از آن باقی است. از کتاب دیگر او که مضامینش بسیار متنوع و موسوم به خستوی[۱۰۴] بوده فقط قطعاتی تا زمان ما محفوظ مانده.
ازِبْ (اِوْسوْیوسْ)[۱۰۵]
از روحانیون مسیحی بود. در فلسطین تولد یافت و در بیت - المقدس و انطاکیه تحصیلات خود را باتمام رسانیده از پیروان فلسفهٔ افلاطون گردید، زمان حیاتش ۲۶۳-۳۴۰ میلادی است. این شخص کتب زیاد راجع بتاریخ عیسویست و قسطنطین اوّل امپراطور روم نوشته. کتاب او را راجع به امپراطور مزبور شبیه کتاب کزنفون راجع به کوروش بزرگ (سیروپدی) میدانند. او را پدر تاریخ عیسویّت خواندهاند:
از کتب تاریخیش کتابی است که در آن تاریخ کلیسیا را از ابتدای ظهور مذهب عیسوی تا ۳۲۴ میلادی شرح داده. او از کتابخانههای مذهبی و دفترخانههای دولتی استفاده کرده و اسلوب انشاءاش را ستودهاند. ازب علاقهمند است به اینکه جهات وقایع را روشن ساخته گذشتههای دورهای را با اوضاع زمان خود ارتباط دهد.
کتاب او اطلاعات زیاد راجع بمشرق قدیم و ایران میدهد.
آمْمِیَنْ مارْسِلَّنْ[۱۰۶]
این مورّخ یونانی بود، ولی کتابهای خود را به زبان رومی (لاطین) نوشته. او در ۳۳۰ م. در انطاکیه سوریه تولد یافت و در ۴۰۰ م. درگذشت. معروفترین تألیف او تاریخ روم است (از ۹۶ تا ۳۵۲ م.) که در ۳۱ کتاب نوشته و سیزده کتاب اوّل گم شده. کتابهای او دنبالهٔ تاریخ (تاسیتوس) مورّخ معروف رومی است و دیده میشود که آممین سعی داشته از او تقلید کند. مورّخ مذکور با یولیان امپراطور روم در سفرهای جنگی او با آلهمانها و ایرانیان شرکت داشت و از نوشتههای او معلوم است که شخصی بوده رزمی و علاقهمند به صحیحنویسی. توصیفی که از ممالک مختلفه کرده استقلال نظر و فکر او را نشان میدهد. محققین اسلوب انشاء او را خوب نمیدانند: بیان او مغلق، باطنطنه و تاریک است، و حال آنکه بیان مورخ باید روان، ساده و روشن باشد.
از آنچه گفته شد معلوم است که کتابهای او برای این زمان تاریخ ایران هم اهمیت دارد.
پْروکوپ (پْروکوپیوس)[۱۰۷]
مهمترین مورّخ بیزانس (روم شرقی) که در آخر قرن پنجم میلادی تولّد یافت و پس از اتمام تحصیلات، منشی (بیلیزار) سردار معروف بیزانس شد (۵۲۷ ق. م). در جنگهائی، که این سردار با (واندالها)، گتها در ایطالیا و ایرانیها کرد، مورّخ مذکور با او بود. سال وفاتش معلوم نیست، تصوّر میکنند که در حدود ۵۶۰ م. روی داده.
از کتابهای او دو کتاب اوّل راجع است به جنگهای بیزانس با ایران، سوّمی و چهارمی - با واندالها، پنجمی و ششمی و هفتمی - با گتها، هشتمین کتاب او دنبالهٔ تمام کتابهای مذکور است. چون در این کتابها مورّخ مذکور تعریف و تمجید زیاد از (بیلیزار) کرده و شرح زندگانی او را نوشته، سابقاً تصوّر میکردند که این کتابها را باید «شرح احوال بیلیزار» نامید، ولی حالا معلوم است که کتب او تاریخ جنگهای این سردار است و تمجیدات مورّخ از اینجا که (بیلیزار) را سردار نامی و معروف آن زمان میدانستند و پروکوپ به او معتقد بود. این کتابها را خود مورّخ مذکور (هیستوریکن) نامیده.[۱۰۸] کتابی هم از این مورّخ بدست آمده که موسوم به (تاریخ سرّی) است.[۱۰۹] در این کتاب او از ژوستینین، قیصر معاصر روم شرقی، وزن او بسیار بد نوشته، استبداد اوّلی و فساد اخلاق دوّمی را نموده و جاهائی هم از این کتاب به (بیلیزار) وزن او برمیخورد. کتاب مزبور پس از مرگ پرکوپ منتشر شد.
راجع باین کتاب بسیاری از محققین عقیده داشتند که از قلم مورّخ مذکور نیست و به او نسبت دادهاند، زیرا مندرجات او با تاریخ جنگهای بیلیزار تفاوت زیاد دارد، ولی پس از مطالعات (دان) که تحقیقات عمیق کرد، این عقیده رسوخ یافت که تاریخ سرّی از قلم خود مورّخ مزبور است: چیزهائی را، که در تاریخ جنگها نمیتوانسته بنویسد، در کتاب سرّی گنجانده و تا اندازهای هم مبالغه کرده. اگرچه این عقیده را بعض محقّقین دیگر او ردّ کردهاند، ولی باز عقیدهٔ (دان) طرفداران زیاد دارد. تألیف سوّم پروکوپ راجع به بناهای (ژوستینین) است و در اینجا مورّخ مزبور تمجید زیاد از امپراطور مزبور کرده.
راجع به تاریخ جنگها یا (هیستوریکن) باید گفت که این کتاب مهمترین تاریخی است که در این دورهٔ تاریخ یونان نوشته شده. از حیث انشاء، پروکوپ تقلید از هرودوت و توسیدید کرده و از اینجا معلوم است، که زبان قدیم یونانی در این زمان، اگرچه در شرف تغییر کردن بوده، ولی هنوز نمرده بود. این کتاب را قدر میدانند، زیرا، چون نویسندهٔ آن شاهد قضایا و وقایع بود، بیطرفانه وقایع را ضبط کرده. کلیة کتاب او در مرحلهٔ تمام شدن عهد قدیم و شروع گشتن قرون وسطی است. از آنچه گفته شد معلوم است که کتابهای او برای تاریخ این زمان ایران هم منبع مهمّی است.
کتب راجعه به جغرافیای عالم قدیم
بدوا لازم است گفته شود که از نوشتههای مورّخین قدیم و مخصوصا هرودوت، کزنفون، آرّیان، پولیپ، پلین و غیره میتوان اطّلاعاتی راجع به جغرافیای دنیای قدیم بدست آورد، ولی کتبی هم در عهد قدیم نوشته شده که مخصوصا راجع به جغرافیا است و ضمناً حاوی اطّلاعات مفیدی در باب ایران قدیم. در میان اشخاصی که چنین کتابهائی نوشتهاند اینها بیشتر معروفاند:
اِراتُسْتِنْ[۱۱۰]
این شخص یونانی بود و در ۲۷۶ ق. م در سیرن[۱۱۱] تولّد یافت. او خواست موافق اطّلاعات جدیده نقشهٔ صحیحی از عالم زمان خود ترسیم کند و با این مقصود به اسکندریّه رفت، زیرا در آنجا منابع و موادّی که با کار اراتستن مناسبت داشت زیاد بود. مؤلّف مزبور کتبی از خود باقی گذاشته، که برای جغرافیای ایران قدیم هم گرانبها است. این نویسنده از فلاسفهٔ اسکندرائی بود و چند دفعه به دربار پادشاه عظیم الشأن هند که (ساندراکت)[۱۱۲] نام داشت رفت. دربارهٔ او نوشتهاند که در سن ۸۰ سالگی آنقدر از خوردن غذا
- ↑ Herodotus.
- ↑ Hecatee (مورّخ قرن ششم قبل از میلاد از اهل میلث).
- ↑ Muses موزها نه ربّةالنّوع بودند که هریک صنعتی را مانند شعر، موسیقی، نمایش و غیره حمایت میکردند، مهمترین صنایع شعر و فصاحت بود.
- ↑ کتابهای نویسندگان قدیم را نباید بمعنی کنونی کتاب دانست، زیرا در واقع هر کتاب حکم باب یا فصلی را دارد، مثلاً نه کتاب هرودوت دو جلد خشتی است که هرکدام دارای ۳۵۰ صفحه میباشد.
- ↑ بازیهای المپ در یونان بیشباهت به بازار عکّاز عرب قبل از اسلام نبود، شرح آن پائینتر بیاید.
- ↑ Evsevius.
- ↑ Dion Chrysostome (این عالم در قرن اوّل میلادی میزیست).
- ↑ Mythologos.
- ↑ Poetique.
- ↑ Thueydide.
- ↑ Phot. Billioth. p.35 bekk.
- ↑ Joseph. adv. aj. 13-14. (به صفحهٔ ۸۰ رجوع شود).
- ↑ Cieeron.
- ↑ Ennio.
- ↑ Diodore de Sieile.
- ↑ Strabon.
- ↑ Homere.
- ↑ Hesiode.
- ↑ Denyse d'Haliearnasse.
- ↑ Biblioth. Coisl. 597.
- ↑ Thueydide.
- ↑ Peloponese.
- ↑ Xenophon.
- ↑ Expedition de Cyrus.
- ↑ Economiea(Economie).
- ↑ Cyropedie.
- ↑ Ctesias.
- ↑ Cnide.
- ↑ Dorien.
- ↑ Persiea.
- ↑ Indiea.
- ↑ Basilikai Difterai.
- ↑ Photius.
- ↑ Athenee (نویسندهٔ یونانی در قرن سوّم میلادی).
- ↑ Nieolaus de Damas.
- ↑ Justin.
- ↑ Lucien (نویسندهٔ یونانی در قرن دوّم میلادی).
- ↑ Leonidas.
- ↑ Clearque.
- ↑ J. Marquart, Die Assyrica des Ktesias-Philologus.
- ↑ Dinon.
- ↑ Elien.
- ↑ Cornelins Nepos.
- ↑ Trogne Pompee.
- ↑ Boek, Manetho und Die Hundster Periode.
- ↑ Berose.
- ↑ Antioehus Soter.
- ↑ Chaldaika.
- ↑ Joseph Flavius, Africain, Ensevius.
- ↑ Polybius (Polybe).
- ↑ Pragmatique.
- ↑ Diodore de Sicile.
- ↑ Bibliotheque Historique
- ↑ آبدر شهری بود در تراکیه، در کنار بحر الجزائر، و موطن (دموکریت) حکیم یونانی بشمار میرفت.
- ↑ فلسفهٔ رواقی یکی از مکاتب یا مذاهب فلسفی یونان است. بانی آن (زنن) یونانی بود و چون او در یکی از رواقهای آتن عقاید خود را میآموخت، فلسفهاش بدین اسم معروف شد. رواقیّون راجع به اخلاق میآموختند که شخص باید خود را کاملاً مطیع عقل کرده به سلامتی، مال، لذائذ، محن و غیره بیقید باشد. یگانه وسیلهٔ خوش بختی برای انسان در این است که با تقوی بوده تحمّل دردها و مصائب را در این راه چیزی حقیر بداند و چون انسان دارای تقوی شد، برای سعادتمندی او حدّی نیست.
- ↑ یونانیها یا بهتر گفته باشیم آتنیها غیر یونانی را (بربر) میگفتند، چنانکه در داستانهای ما غیر ایرانی را تور گفتهاند و عرب غیر عرب را عجم خوانده. غالباً تصوّر میکنند که بربر یونانی بمعنی وحشی است، ولی تصوّر نمیرود که چنین باشد، زیرا در جائی از کتاب هرودوت که در ذیل بیاید مورّخ مذکور گوید: «لاسدمونیها (اهالی شبه جزیرهٔ پلوپونس) پارسیها را بجای بربر خارجی گویند». از اینجا منطقی است استنباط کنیم که آتنیها بجای خارجی بربر میگفتند.
- ↑ Absolntisme eelaire.
- ↑ Cornelius Nepos.
- ↑ De viris illustribus.
- ↑ Gaule.
- ↑ Auguste.
- ↑ Prologoi.
- ↑ Pline.
- ↑ Naturalis Historiae.
- ↑ Titus.
- ↑ Joseph Flavius.
- ↑ Vespasien.
- ↑ Apion.
- ↑ Theophile.
- ↑ Clement d'Alexandrie.
- ↑ Evsevius.
- ↑ Quinte Curee (Quintus Curtuis Rufus).
- ↑ Clande.
- ↑ Freinehemins (در قرن هفدهم میزیست).
- ↑ Ptolemee Laga.
- ↑ Oneserite.
- ↑ Callisthene
- ↑ Clitarque. (یکی از سرداران اسکندر)
- ↑ Cornelius Tacitus.
- ↑ Proeonsul.
- ↑ Annales.
- ↑ ldealistes.
- ↑ Plutarque.
- ↑ Arrien (Flavius Arrianus).
- ↑ Nieomedie.
- ↑ Epietete.
- ↑ Anabasis.
- ↑ Periplus.
- ↑ Epietete فیلسوف قرن اوّل میلادی از مذهب رواقی، در فریگیّه تولد یافت و غلام شخصی اپافرودیت (Epaphrodite) نام در روم بود. آقای او روزی پای فیلسوف مزبور را برای زجر در آلتی گذارده میپیچاند. اپیکتت گفت: «چنین که تو میکنی پایم خواهد شکست» اپافرودیت شقی اعتنائی بحرف او نکرد و، چون پای فیلسوف شکست، او بگفتن این چند کلمه اکتفا کرد: «نگفتم که چنین خواهد شد؟».
- ↑ Philon
- ↑ Byblos (این شهر را جبل نیز نامند، در فینیقیه در شمال بیروت واقع است).
- ↑ San Chouniathon
- ↑ Justin.
- ↑ Antonins (هفت نفر از قیاصره روم باین اسم معروفند و زمان سلطنتشان از ۹۶ تا ۱۹۲ میلادی بود).
- ↑ Antonin le Pieux.
- ↑ Justinus.
- ↑ Trogue Pompee.
- ↑ Sextus Julins Africanns.
- ↑ Chronologie Comparee.
- ↑ Septime Severe.
- ↑ Osroene.
- ↑ Adiabene
- ↑ Pentabiblon Chronologikon.
- ↑ Chestoi
- ↑ Eusebe (Evsevius Pamphyle).
- ↑ Ammien Marcellin (Ammianus Mareellinus).
- ↑ Procope (Prokopios).
- ↑ Historikon.
- ↑ Historia Arcana (Anecdote).
- ↑ Eratosthene.
- ↑ Cyrene.
- ↑ Sandraeotte.