برای کار حسابی کردن. استدلال بدی نبود. به قیمت یک دو سال مزدوری یک عمر سرپای خودایستادن غافل از اینکه راهها تقوای بیشتری را در خورند تا هدفها خود این قلم یک بار مزدوری را در حدود هزار تومان سنجیده بود و حالا او داشت زیر بار میلیونها می رفت. آخر این هم هست که آدمها متفاوتاند و برداشتها. و معنی لغات از این کس تا به دیگری یک دنیا فرق میکند. به هر صورت لال که نمینشستیم. گپی میزدیم از او همیشه تشویقی به زیر بالش را گرفتن والخ... و از ما نمودن راهی و تخدیری؛ اما چشم و گوش گلستان دریچههایی بودهم به درون خویش باز؛ نه به دنیای خارج. آنقدر مرکز عالم خلقت بود که تصورش را نمیشود کرد. من هیچکس را آنقدر اشرف مخلوقات ندیدهام.
تا یک روز در آمد که بیابر و خارگ. پرسیدم که چه؟ معلوم نشد. چیزهایی البته که گفت؛ امانه صراحت قرار بود از لوله کشی نفت به خارگ فیلم بردارند و بفهمی نفهمی این را هم گفت که ممکن است مطالعه من به کار تهیه عکسها و فیلمها بخورد و صاحب این قلم البته که گفت که گفتارنویس فیلم دیگران نیست. اما به هر صورت سفری بود؛ و این تن مرده سفر همیشه یا به رکاب بود. به خرج کنسرسیوم و به همان تشریفات که دیگران میرفتند. دیداری و بعد قلم زدنها به محض مراجعت سه چهار هزار کلمهای به دستش دادم که طرح اولیه کار خارگ، حرف و سخن با گلستان بود؛ اما البته که طرف اصلی کنسرسیوم بود و همه چیز قرار و قاعده لازم داشت و طرح و پیشبینی مخارج حتى كتاب نوشتن. تا دوسه هفته بعد یک