این برگ همسنجی شدهاست.
–من به یک خانه میاندیشم
با نفسهای پیچکهایش، رخوتناک
با چراغانش، روشن همچون نینی چشم
با شبانش، متفکر، تنبل، بیتشویش
و به نوزادی با لبخندی نامحدود
مثل یک دایرهٔ پی در پی بر آب
و تنی پر خون، چون خوشهای از انگور
–من به آوار میاندیشم
و به تاراج وزشهای سیاه
و به نوری مشکوک
که شبانگاهان در پنجره میکاود
و به گوری کوچک، کوچک چون پیکر یک نوزاد
–کار ... کار؟
–آری، اما در آن میز بزرگ
دشمنی مخفی مسکن دارد
۸۲
در غروبی ابدی