پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۳۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

به محاذات حکیم ده نفر سوار مأمور می‌فرمایند که حکیم نظر علی را از این خیالات و خودسری رهانیده دوباره او را برداشته بر چارپایی سوار نموده به آستانۀ مبارکه معصومه بردند و قبض رسیدگی از متولی‌باشی آن آستانه گرفته به نظر شاه جهان برسانند.

حکیم به خیالات فاسد ایستاده بود منتظر آن‌که پادشاه جهان به محض این‌که نظر مبارک را به آن طرف اندازد و حکیم را به آن هیأت و هیبت ببیند امورات به مقتضای خواهش خواهد بود که سواران مأمور رسیده بدون تکلم از لا و نعم از اسب‌ها پیاده شده حکیم به خیال این‌که جمعی از دوستانند که به شوق ملاقات آمده‌اند تبسم‌کنان چند قدمی به مقتضای خیالات خود پیش می‌گذارد که مأمورین رسیده بدون تکلم فارسی و ترکی دست به کمربند حکیم دراز کرده شمشیر از کمر و چکمه از پا و کلاه از سر او ربوده مرکبی که والد استر باشد پیش کشیده حکیم در حیرت و تحیر افتاده بی‌اختیار سوار آن حیوانش ساختند و منزل به منزل او را به قم رسانیده قبض وجودش را به حکم مأموریت از متولی‌باشی گرفتند. سبحان اللّه اوضاع روزگار که دایم در تغییر و تبدیل است چرا باید انسان حالتی را که از اختیار وقتی پیش آید فراموش ننماید و تا عمر دارد به سودای این خیال روزگار شیرین خود را تلخ سازد.

القصه موکب همایون از خاک آذربایجان گذشته وارد خمسه و چمن سلطانیه شدند و سه روز در آن چمن توقف فرموده به سان لشکریانی که از آذربایجان آورده بودند رسیدند.

چهارده هزار نفر لشکر نظام چنان‌که مذکور شد در آن مدت قلیل به سعی و دولت‌خواهی وزیر بی‌نظیر سرانجام یافته بود، نظر به این خدمت شایسته در آن چمن دستخط همایون صادر شده به منصب امیر نظامی دولت علیۀ ایران مفتخر و سرافرازش فرمودند و اردوی همایون از آنجا حرکت نموده جمیع اولاد خاقان مغفور و نایب‌السلطنۀ مرحوم در دارالسلطنۀ قزوین به شرف پای‌بوس رسیده گرد سم سمند مبارک را توتیای دیدۀ امیدواری خود ساختند و اردوی همایون از دارالسلطنۀ قزوین حرکت کرده در آن منازل جمعیت اردوی همایون زیاده از چهل هزار نفر شده بود.