پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۳۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سیف‌الملوک‌میرزا از حبس قزوین بیرون آمده سوار اسب حماقت شده به محال قزوین رفته قریب به صد و هشتاد نفر سوار بر سر او جمع شده و فرامین و ارقام به خط خود از جهت نبودن میرزا و نویسنده برای دعوت مردم صادر نموده حتی به سلیمان‌خان افشار نیز که در خارج تهران از طرف امرای دار الخلافه مشغول به حفظ و حراست بوده رقمی نوشته و در همین بین چهار هزار تومان اشرفی چاپاران دولت روس برای وزیرمختار به دار الخلافه می‌بردند، سیف‌الملوک‌میرزا به این تنخواه رسیده این رسیدن را مایۀ اقبال و دولت دانسته تنخواه را گرفته قبضی سفیهانه به این مضمون که این چاکر دولتخواه امپراطور این تنخواه را از کسان ایشان به عنوان قرض گرفته عند الورود به دار الخلافه از خزینۀ عامره رد خواهم ساخت و به قریۀ موسوم به چندر رفته و در قریۀ چندر به خیال سلطنت و تصرف دار الخلافه نشست. الوار قزوین که بر سرش جمع آمده بودند به مطالبۀ تنخواه برخاسته کار به غوغا و دعوا می‌کشد، در این بین سلیمان‌خان رسیده سیف‌الملوک‌میرزا از دور که سیاهی او را می‌بیند قبض خود را از آدم وزیرمختار گرفته خورجین تنخواه را پیش او انداخته و قبض را بلع می‌نماید و این رد و بلع مفید نیفتاده سلیمان‌خان رسیده سیف‌الملوک‌میرزا را دوباره دست بسته و به الاغ نشانده با زنجیر و کنده به دار الخلافه می‌فرستد و در دارالخلافه در ارگ مبارکه محبوسش می‌نماید و لکل اعجوبة، سبحان‌اللّه مقتضیات نفس انسانی تا چه پایه است و غرور و جهل و نادانی لا حول و لا قوة الا باللّه تا چه اندازه است، از مرحمت پادشاه مرحوم همین سیف‌الملوک‌میرزا مدت چهارده سال در قزوین با وجودی که محبوس نظر بود به عیش و تنعمات ملوکانه زندگانی نمود و از صفات ملکی پادشاه مرحوم با وجود حرکاتی که در دار الخلافه قبل از وفات خاقان و بعد از وفات خاقان مغفور از او سر زده بود باز او را صحیح و سالم نگهداری فرموده بودند. خدای تعالی پادشاه مرحوم را غریق رحمت خود گرداند.

همچنین پادشاه جهان بعد از صدور این حرکت ناپسندیده از او باز عفو ملوکانه را شامل حال او نموده بدون اذیت جانی در دار الخلافه زندگانی می‌کند:

  بأبه اقتدای ممدی فی الکرم و من یشابه ابه فما ظلم