جناب حاجی بود و دهان توپ را به طرفخانهٔ حاجی کرده حکم مهد علیا و ستر کبری را به حاجی رسانیده و وزرای دول خارجه نیز حاجی را بیرون رفتن از ارگ مبارکه تکلیف نمودند.
حاجی لا بد و ناچار چهار تکبیر وداع را بر مسند وزارت ایران خوانده و سه طلاق را بر گوشهٔ چادر آن عروس خوشسیما بسته سوار اسب بیدولتی شده با ایروانی و ماکویی که جمع بودند بعد از توقف یک روز و یک شب در ارگ مبارک از ارگ بیرون آمده متحیر و سرگردان کار خود مانده اکثر ایروانی و ماکویی به باغخان باباخان سردار رفته در پیش سردار ماندند و حاجی متحیرانه به چپ و راست و پس و پیش اسب دوانده به هردهی که میرفت راهش نمیدادند، به راه کرج افتاده تا رودخانهٔ کرج با پنجاه شصت سوار رفته و در آنجا نور اللّهخان شاهیسون به حاجی رسیده حاجی را تعاقب کرد.
از قراری که مسموع شد حاجی تفنگ دو لوله و دو جفت طپانچهٔ دو لوله در کمر و قاش زین داشته و قداره و زوبین و شمشیر نیز بسته بود. یک طپانچه از آن همه اسباب خالی کرده از کرج رو به راه شاهزاده عبد العظیم گذاشته اسبدوان و قمچیزنان از پیش نور اللّهخان گریزان شده نور اللّهخان نیز حاجی را تا دم روضهٔ شاهزاده عبد العظیم تعاقب نموده حاجی خود را به روضهٔ مطهره رسانیده از غم غمخواری جهانیان آسوده و فارغ البال شد و نور اللّهخان اسب و اسباب حاجی را گرفته کسان حاجی را که همراه بودند برهنه نموده عود مینماید و میرزا نصراللّه صدر الممالک و سایر امرا و اعیان بعد از انجام این عمل حقیقت را به مهد علیا و ستر کبری معروض داشته و نعش مطهر را به اعزاز و احترام تمام با شاهزادگان و امرا و اعیان و وزرای دول خارجه با توپخانه و نظام برداشته به باغ لالهزار آورده در آنجا به رسم امانت گذاشته وارد ارگ مبارکه میشوند و کیفیت فرار حاجیمیرزا آقاسی را به بست شاهزاده عبد العظیم عریضهنگار شده به دار السلطنهٔ تبریز اعلام مینمایند. امرا و اهالی ایران که بالطبع به خودسری مایل و به دول خارج نرفته و از آداب دولتداری غافلند و اکثر اوقات در هنگام فرصت ظهور اینجوره خودسریها را مینمایند در آن وقت جمعی از خودخواهان بر سر میرزا