ولایت او را گرفته به دارالخلافه فرستاد و پادشاه مرحوم او را به قلعۀ چهریق که یکی از قلاع سرحدیۀ آذربایجان است فرستاده در آنجا ماند و در عهد پادشاه مرحوم فسادی از مریدان او ظاهر نشده به جز اینکه به فتوای قرةالعین که برادرزادۀ جناب مجتهد العصر و الزمانی ملا محمد تقی قزوینی رحمة اللّه بود شخص مجهول الحالی جناب مجتهد العصر و الزمان را در هنگام تشریف بردن به مسجدی برای نماز صبح شهید و مقتول ساخت و پادشاه مرحوم قاتل او را گرفته قصاص فرمودند و اما آنچه بر این دعاگوی دولت شاهی که برحسب اتفاق سه چهار ساعتی از مطالعۀ دو کتاب او واضح و محقق گردید آن است که جمیع مدعیات و مطالبات او در خدمت علمای اعلام امامیه واضح و معین نشده و مریدانش در کتمان مدعیات و تحریرات او یا به اذن و یا بدون اذن او کوشیدهاند و اظهار تمام عقاید باطلۀ خود را به زبان تغلب و تسلط خود منوط و مربوط ساختهاند، اللهم اخذلهم جمیعاً.
تفصیل اجمال آنکه دو کتاب از او به نظر رسید که زیاده از سه چهار ساعت صاحب کتاب نگذاشت به سبب تشنیعاتی که از این دعاگو بر مطالب او ظهور یافت مطالعه شود، از جمله یک کتاب را جمعا به سرخی مکتوب نموده بودند و نام او را بیان مینامیدند زیاده از چهارصد سوره به طرز سور قرآنی نوشته شده و همۀ سورهها مصدر به بسماللّه الرحمن الرحیم بود پس از تسمیۀ اکثر سور مبدو به حروف مقطعه بود مثل مقطعات قرآنیه بیتفاوت و بعضی بالتفاوت مثل المص ج و بعضی از سور مبدو کلمه الحمد للّه یا سبحان الذی یا انا اعطیناک و هکذا و اکثر کلمات آن کتاب از کلمات قرآنی بود بعضی کلمات دیگر را که از خود منضم کرده بود چون خرف در میان لآلی واضح و پیدا بود.
این دعاگوی دولت شاهی سورهای از سور آن کتاب به کسی که همراه بود و کتاب را برای این دعاگو میخواهند اعلام داده که نسخۀ آن سوره را به عینها تحریر نمود و در این تاریخ صورت آن سورۀ مزخرف را با بعضی از عقاید او که در کتاب دیگر در آن قلیل زمان مطالعه نموده مستحضر گردید به رشتۀ تحریر کشید تا برادران دینی را اشتباهی در کفر و ضلال صاحب این طریق باقی نماند انشاءاللهتعالی و سوره این است: