پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

داشت.

قنبر علی‌خان از خواب غفلت بیدار شده دانست که کار حکومت با دخیل شدن به دشمنی و عداوت مردم منافات دارد، خواست به تدارک مافات اقدام نماید از چاه در آمد به چاله افتاد به خیال این‌که میرزا شفیع و صادق‌خان را ساکت نموده کار به هم خوردۀ این ولایت را استقامتی دهدمیرزا رضا قلی را به همدان پیش امیرزاده بهمن‌میرزا فرار داده و خود با کسان میرزا شفیع به رسم دوستی به اسم این‌که میرزا رضا قلی در قلعۀ رودآور تفنگچی جمع کرده و مستعد دعوی و یاغی‌گری است دوباره در ولایت پیاده و سواره خبر کرده با ساز و دهل طبل جهالت و نادان‌کاری خود را کوبیده و اسد آقا را همرا برداشته به سر قلعۀ میرزا رضا قلی رفت و قلعه را خراب و قریه را آتش زده و قریب به شصت نفر از رعایای آن قریه را گرفته به قصبۀ تویسرکان عود نمود.

میرزا رضا قلی بعد از ظهور این واقعه در همدان به تظلم و عرض و داد افتاده امیرزاده بهمن‌میرزا را به طمع حکومت تویسرکان انداخته و یک نفر یوزباشی از ایشان گرفته روانۀ تویسرکان شد و با دست امیرزاده بهمن‌میرزا به دیوانخانۀ مبارکۀ دارالخلافه عرض حال نمود.

این دعاگوی دولت با شیطنت‌هایی که سابقاً و لاحقا از میرزا رضا قلی و قنبر علی‌خان دیده بود خود را در این اغتشاش در تویسرکان صلاح ندیده روانۀ زیارت قم شده منتظر انجام این امورات نشست و پس از عرض و داد میرزا شفیع در دارالخلافه حکم به احضار قنبر علی‌خان و میرزا رضا قلی شده ایشان را نیز به دارالخلافه بردند و در دیوانخانۀ مبارکه هریک مبالغ کلی سیاهۀ غارت و تاراج اموال خود را داده قریب به صد هزار تومان سیاهه دادند. امنای دولت این کار را عظیم شمرده فتح اللّه‌خان مافی و میرزا فضل اللّه نوری را برای تحقیق این امور مأمور به تویسرکان ساختند و ایشان با قنبر علی‌خان و میرزا شفیع و میرزا رضا قلی از دارالخلافه بیرون آمده از راه قم روانۀ تویسرکان شدند و در حوض سلطان میرزا رضا قلی منصوبه برانگیخته میرزا شفیع را که مردی خالی از شیطنت است فریفته به او گفته بود که ما مثل میرزا فضل‌اللّه و فتح اللّه‌خانی را کجا می‌بریم و این سیاهه را که ما به دیوان اعلی داده‌ایم قریب به صد