پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گذاشته معتقد این بود که امنای دولت علیه غوررسی در این مواد نخواهند کرد و به قنبر علی‌خان چنان وانمود کرد که باید این جمعیت را به شهر فرستاده صادق‌خان را با غل و زنجیر گرفته به گرزان آورند تا حکومت تو مستقیم گردد.

قنبر علی‌خان به این سخن‌های واهی از جا رفته جمعیتی را که در گرزان جمع آورده بودند به او سپرده به گرفتن صادق‌خان مأمور نموده و میرزا رضا قلی نیز به اهالی محلۀ خود اخبار این مقدمه را نموده به عزم کشتن صادق‌خان از گرزان جمعیت را برداشته روانه شد خود میرزا رضا قلی قریب به شهر در مزرعه‌ای که موسوم به مزرعۀ زرگری است توقف و جمعیت را به شهر روانه نمود.

صادق‌خان بی‌خرد غافل از حوادث زمانه درخانۀ خود خوابیده بود که این جمعیت به محلۀ ایشان که موسوم به محلۀ پایین است ریخته و اهالی محلۀ میرزا رضا قلی که موسوم به محلۀ زرهان است ملحق به این جمعیت شده دست به غارت و تاراج این محله برآورده روی به‌خانۀ میرزا شفیع و صادق‌خان گذاشتند صادق‌خان دانست که منظوری به جز قتل او ندارند خود را قبل از محاصره شدن از راه آبی بیرون انداخته به قریه‌ای از قرای خود رفته از آنجا اسبی به دست آورده روانۀ دارالخلافه شد و حضرات مأمورین بعد از غارت کردن خانه‌های میرزا شفیع و صادق‌خان و زخم‌دار نمودن میرزا بابا عموزادۀ میرزا شفیع را با گلولۀ تفنگ دانستند که صادق‌خان فرار کرده و مقصود اصلی از دست رفته عود به گرزان نموده و به فکر کار خود افتادند.

این دعاگوی دولت پادشاهی چند روز پیش از این حکایات به سبب درد سینه که داشت به همدان رفته در منازل ملک‌آرا منزل نموده مشغول به معالجه بود، این اخبارات را شنیده همان روزها عود به تویسرکان نمود. در این بین کاغذی از قاصدهای قنبر علی‌خان و میرزا رضا قلی به دست افتاد که در آن نوشتجات قنبر علی‌خان بعضی مفتریات در این باب به اسم این و آن نوشته و برای تلخیص خود که خیال بی‌جا نموده بود اسم این دعاگویان را نیز در آن نوشتجات برده بود. کسان این دعاگویان از این سخنان مطلع شده این دعاگویان را از حقیقت احوال مخبر نمودند و میرزا شفیع در دارالخلافه عارض شده اسد آقا نامی را از معتبرین طایفۀ دنبلی محصل گرفته روانۀ این ولایت