پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پادشاه مرحوم که از وجنات احوال‌میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام خط خیانت را مدت‌ها بود که خوانده بود و همیشه منتظر ظهور و بروز این احوالات از او بودند از استماع این عرض از قاسم‌خان سرتیپ متفکر شده متیقن شدند که وقت ظهور خیانت او رسیده است و اگر العیاذ باللّه غفلتی یا اهمالی روی نماید در همین تغییر دادن مستحفظین درب‌خانۀ همایون که بی‌اذن و اجازۀ دولتی می‌شود امری واقع خواهد شد و خیانتی ظاهر خواهد گردید که تدارک آن ممکن و مقدور نخواهد بود و با چند نفر از معتمدین خاص این راز را در میان نهاد. ایشان نیز آنچه از خارج و داخل معلوم کرده بودند معروض خاک پای مبارک ساختند و چنان مصلحت و مشورت دیدند که میرزا ابوالقاسم را یک روز قبل از آن‌که به تغییر و تبدیل مستحفظین درب‌خانۀ همایون بپردازد به حضور مبارک احضار فرموده بی‌اختیارش نمایند و از این دغدغه که از برای دولت جاوید مدت حاصل آمده خاطر مبارک را آسوده فرمایند.

پس از این مصلحت و مشورت کس به طلب میرزا ابوالقاسم به باغ لاله‌زار فرستادند و او می‌خواست که آن روز به خاک پای مبارک مشرف نشده بعد از تغییر و تبدیل کشیکچیان درب‌خانۀ همایون به آسودگی‌خاطر و دل فارغ به اختیار خود به درب‌خانۀ همایون تردد نماید. بخت بلند پادشاه جهان که همیشه تأیید حق تعالی او را یار و مددکار است میرزا ابوالقاسم را از دوربینی و مآل‌اندیشی غافل نموده از باغ لاله‌زار به عزم پای‌بوس سوار شده روانۀ باغ نگارستان شد و ارباب رجوع که از اطراف و جوانب مملکت ایران جمع آمده بودند و به انجام امور هیچ کس نمی‌پرداخت و جوانب او را گرفته با سه چهار هزار نفر روانه شد و هرکس را که غرضی و مطلبی بود به عرض می‌رساند.

کسانی که در اطراف میرزا ابوالقاسم به خوش‌آمدگویی و تملق‌جویی مشغول بودند مردم را به این کلمه ساکت می‌کردند: «باشد تا قائم‌مقام از باغ درآید» و میرزا ابوالقاسم همچنان مشغول به خیالات خود می‌رفت تا به نگارستان رسید، جمعیت و ازدحام در درب باغ مانده سرکار میرزا ابوالقاسم روانۀ خدمت پادشاه مرحوم شدند و پادشاه مرحوم در منظری از عمارات باغ نگارستان نشسته بودند، چون دیدند که میرزا