پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۰۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دعاگوی دولت پادشاهی به عزم این‌که ایشان را در آن منازل ملاقات خواهد کرد روانه شده بود. در قریۀ مارکان خبر رسید که طایفۀ جلالی از قشلاق حرکت کرده عازم ییلاقند لهذا به تعجیل سرباز و سوار را برداشته و علی‌خان ماکویی را نیز خبر نموده که با جمعیت خود به این جمعیت ملحق شود. این دعاگوی دولت وقتی که به نیم فرسنگی ماکو رسیدخانباباخان پسر محمدخان سرتیپ ایروانی را دید که از ماکو دختری را برای پسر احمدخان ایروانی می‌برد، او را نیز خواهش نمود که در این چند روز در میان این جمعیت باشد و محمدخان امیر نظام نیز از دولت روس خواهش نموده بود که طایفۀ جلالی را که دولت علیۀ ایران در مقام تنبیه ایشان است به خاک خود راه ندهند، سرحدداران آن دولت نیز به سرحد نشینان خود حکم نموده بودند که مانع از ورود طایفۀ جلالی به خاک دولت روس باشند القصه این دعاگوی دولت به قدر دو فرسنگ از قصبۀ ماکو گذشته و تا نصف شب به سبب باریدن باران در قریه معطل شده و پس از نصف شب لشکریان را برداشته همه جا در دامنۀ کوه آقری حرکت کرده وقت طلوع صبح به طوایف جلالی رسید، طوایف مزبور بی‌خبر از حوادث روزگار و گردش لیل و نهار نشسته بودند که ناگاه لشکر ایران را چون دریای بلا محیط خود دیده به غیر از آن‌که دست عیال را گرفته فرار نمایند چاره‌ای ندیدند و یک دو اوبه که دست به انداختن تفنگ گشودندخانباباخان با جمعیت ماکو و جوادخان پسر آقرلوخان گنجه‌ای با سواران ابواب‌جمعی خود ایشان را به ضرب گلوله‌های تفنگ مؤدب و مقید ساختند.

این دعاگوی دولت قاهره در جایی مناسب با پانصد نفر سرباز و پانصد نفر سوار ایستاده سایر لشکریان دسته‌دسته و جوق‌جوق مشغول غارت و تاراج آمدند و بر لشکریان اعلام شد که از قتل رجال و اسرا و نسوان خودداری نمایند، قریب به هشتاد هزار گوسفند و پنج هزار گاو و گوساله و ششصد هفتصد اسب اخته و مادیان به دست لشکریان افتاد و هرچه اثاث البیت که داشتند به تاراج رفت و سه شبانه‌روز این دعاگوی دولت در آنجا اقامت نمود.

چون از آنجا تا شهر بایزید زیاده از دو فرسنگ راه نبود و چند سال بود که برخلاف شروط مصالحۀ دولتین ایران و روم سرحدداران دولت روم بعضی از طوایف و عشایر