پرش به محتوا

برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۷۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

به لباس عزا نموده به نوای بلبلان نوجوان بر خوان غم نشانید لاله‌ها را باد داغدیده از گوشه‌های چمن بیرون آورد و دیده‌های نرگس را مانند دیدۀ والهان متحیرانه با سر چوب از تودۀ خاک بیرون کشید و بنفشه را جامۀ ماتم پوشانید، چون شرمساران سرافکنده در میان اطفال ریاحین جلوه‌گر نمود و نیلوفر را با سیلی محنت رخساره نیلی ساخت تا نظارگیان گلشن جهان را عبرتی از بی‌وفایی روزگار ناپایدار پدید آید و دل‌سردی حاصل نماید:

  از آن سرد آمد این کاخ دلاویز که چون جا گرم کردی گویدت خیز  

سرکار نایب‌السلطنه در مشهد مقدس رضوی صلوات‌الله و سلامه علیه به گذراندن جشن نوروزی اقدام نموده خاقان مغفور بعد از انقضای ایام عید سعید سلطانی سرکار نایب‌السلطنه را با خوانین یاغی خراسان و عبد الرضاخان احضار دارالخلافۀ تهران فرمودند و شاهزادگان ولایات عراق و مازندران را نیز به دارالخلافه خواستند، سرکار نایب‌السلطنه مملکت خراسان را با لشکریانی که در آن ولایات بودند به پادشاه مرحوم سپرده و پادشاه مرحوم را در امور آن مملکت مستقل فرموده خود با میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و خوانین یاغی خراسان روانۀ دارالخلافه تهران شدند و چون به یک منزلی دارالخلافه رسیدند حکم خاقان مغفور به توسط یحیی‌خان ایشیک آقاسی به نایب‌السلطنه رسید که باید خوانین خراسان و عبد الرضاخان با غل و زنجیر به یحیی‌خان سپرده شوند که یحیی‌خان ایشان را به طرز مقصرین به نوع‌هایی که معهود سلاطین است از میان چهار سوق دارالخلافه به خواری تمام کشیده در سلام عام به نظر پادشاه جهان رساند و خاقان مغفور به شاهراه محمدولی‌میرزا حکم فرموده بود که در سلام عام عبد الرضاخان یزدی از میان محبوسان به تو سپرده خواهد شد سر زنجیر او را گرفته از مجلس سلام به‌خانۀ خود برده و بدانچه اشاره شود اقدام نمایی.

القصه سرکار نایب‌السلطنه بر وفق حکم همایون خوانین را به یحیی‌خان سپردند و یحیی‌خان ایشان را به خواری تمام به مجلس سلام عام رسانید و خاقان مغفور عبد الرضاخان را به شاهزاده محمدولی‌میرزا سپرد و خوانین دیگر را به محبس فرستادند و سرکار نایب‌السلطنه را در برج نوش منزل دادند و روزبه‌روز در تزاید التفات و