آمده جنگ عظیم با حسامالسلطنه کرده و قریب به هزار نفر فیمابین به قتل رسید و حسامالسلطنه شکست معقول خورده به بروجرد گریخت.
حشمتالدوله بعد از ضبط لرستان بر شهر بروجرد رفته به محاصرهٔ آن شهر اقدام نمود و چون خاقان مغفور از این کیفیات مستحضر شدند و این نوع امورات را که در ابتدا از طریقهٔ اعمال اطفال میشمردند حال واضح شد که کار رفته رفته بزرگ شده و امنیت از ولایت برخاسته و این قسم امور در نظر دول خارجه به طریقی دیگر جلوهگر آمده است لهذا غلامحسینخان سپهدار را که حاکم ولایت عراق و سپهدار دوازده هزار جانباز نظام عراق بود محصل فرموده به کوچانیدن اردوی حشمتالدوله از بروجرد روان ساختند و مقرر فرمودند که التزام از شاهزادگان گرفته که من بعد به این نحو امور اقدام ننمایند و در حین تخلف خود را از حکومتگاه خود معزول دانند.
سپهدار به بروجرد رسید و حشمتالدوله را کوچ داده و التزام گرفته امنیت برای ولایت حاصل آمد و از طرف آذربایجان نیز سرکار نایبالسلطنه به التیام فیمابین شاهزادگان عراق و به نصیحتگزاری ایشان سیفالملوکمیرزا را با میرزا اسحق فراهانی از طرف خود مأمور فرمودند، ایشان نیز به عراق آمده فیمابین شاهزادگان التیام داده معاودت کردند و در حینی که اردوی نایبالسلطنه در شهر اردبیل بود ملحق شدند.
ذکر وقوع وبا در دارالسلطنهٔ تبریز و حرکت نایبالسلطنه و حکایاتی که مناسب آن زمان است تا زمان ورود نایبالسلطنه به شهر اردبیل که سنهٔ هزار و دویست و چهل و شش هجری است
در بهار این سال ناخوشی وبا در دارالسلطنهٔ تبریز شایع شد و در اکثر ولایات آذربایجان آتش این بلا بالا گرفت و خلقی نامحدود تلف شدند و چنان اتفاق میافتاد که بعضی روزها در دارالسلطنهٔ تبریز چهارصد پانصد نفر تلف میشدند و همچنین در سایر ولایات آذربایجان به همین نسق و با شیوع داشت.
نایبالسلطنه و سایر بزرگان و اعیان و اعاظم از دارالسلطنهٔ تبریز بیرون آمده به جبال سهند و بزگوش و سبلان متفرق گردیدند و سرکار نایبالسلطنه از شهر تبریز به باغ صفا